بازگشت

رفرفه 10


بدانکه اخبار بسيار و احاديث بيشمار از حضرت رسول مختار در اوصاف و احوال حضرت غائب از انظار در صحاح با اعتبار اهل سنه و تابعين چهار يار وارد گرديده که نقل تمامه آنها کتابي حجيم و سفري ضخيم خواهد بود پس اولي آنست که اقتصار نمائيم بنقل اسامي کتب و ذکر عده از آن احاديث که سيد بن طاوس رضوان الله عليه آنها را در کتاب طرائف خود نقل فرموده بنابر نقل علامه مجلسي ره در بحار سيزدهم چه آنکه فرموده است که سيد در طرائف از کتاب جمع ما بين صحاح سته و کتاب فردوس و کتاب مناقب ابن مغازلي و کتاب مصابيح محمد بن مسعود قراء بسياري را از اخبار سابقه که در خصوص مهدي بوده روايت کرده بعد از آن گفته که بعضي از علماي شيعه کتابي تصنيف کرده من او را يافته و بر پاره روايتيکه احسن از روايات ما است مطلع گرديدم و آنکتاب را کشف المخفي در مناقب مهدي نام کرده در آنکتاب يکصدو ده حديث از طريق رجال هر چهار مذهب روايت کرده من نقل آنهارا با اسانيد و الفاظ آنها از خوف تطويل ترک نمودم لکن اسماء رواه آنها را ذکر ميکنم از جمله آنها سه حديث از صحيح بخاري است و يازده حديث از صحيح مسلم و دو حديث از کتاب جمع بين الصححين حميدي و از کتاب جمع بين الصحاح السته يزيد بن معويه عبدي يازده حديث و هفت حديث از کتاب فضائل الصحابه و پنج حديث از تفسير ثعلبي و شش حديث از کتاب غريب الحديث اين قتيبه دينوري و چهار حديث از کتاب فردوس ابن شيرويه ديلمي و شش حديث از کتاب مسند سيده نساء تاليف حافظ ابوالحسن علي دارقطني و سه حديث از کتاب حافظ مذکور از مسند اميرالمومنين و دو حديث از کتاب مبتداء کسانيکه مشتمل است بر ذکر مهدي و خروج سفياني و دجال و پنج حديث از کتاب مصابيح ابيمحمد حسين بن مسعود فراء و سي و چهار حديث از کتاب ملاحم ابي الحسن احمد بن جعفر بن عبيدالله مناوي و سه حديث از کتاب حافظ محمد بن عبدالله حضرمي که مشهور بابن مطيق است و سه حديث از کتاب رعايه لامل الروايه ابي فتح محمد بن اسمعيل بن ابراهيم فرغاني و از جمله آنها است خبر سطيح و دو حديث از کتاب استيعاب ابي عمر و يوسف بن عبد البرنميري صاحب کتاب طرائف گفته که واقف شدم بر جزء ثاني از کتاب سنن که همه آن روايات محمد بن يزيد بن ماجه است مطلع گرديدم ديدم که در زمان مولف آن تاريخ کتاب بعض اجازات را در آن نوشته از جمله آنها اينست بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد پس من اجازه دادم اخبار اينکتاب را بعمرو و محمد بن سلمه و جعفر و حسن پسران محمد بن سلمه را حفظهم الله و نفعنا الله و اياکم ابراهيم بن دينار با خط خود در پاي اين اجازه نوشته که اين در شهر شعبان سيصد سال از هجرت گذشته نوشته شد صاحب کتاب مذکور گويد که اين جزو مذکور از کتاب سنن متضمن اکثر قصص دعواها است از جمله آنها باب خروج مهدي است و در اينباب هفت حديث با اسانيد آنها ذکر کرده مضمون آنها اينست که مهدي خروج ميکند و از اولاد فاطمه است زمين را پر از عدل گرداند چنانکه پر از ظلم شده باشد کشف الحاله هم اينحديث را به پيغمبر رافع نموده در کتاب خود مذکور ساخته صاحب کتاب طرائف نيز گفته که بر کتاب مقتص تلخيص ابي الحسين احمد بن جعفر بن محمد مناوي برخوردم ديدم که در زمان مولفش در آخر همان نسخه نوشته شده که فراغت از تاليف کتاب در سال سيصد و سي حاصل گرديد و در آن بعضي اجازات و تحريرات هم بود که تاريخ بعضي از آنها ذيقعده سال چهارصد و هشتاد بود از جمله مطالب آنکتاب آن بود که بعد از اين بعضي روايات در خصوص مهدي و سيرت وي مذکور ميشود و بعد از آن هيجده حديث با اسانيد آنها تا به پيغمبر روايت کرده همه آنها متضمن خروج مهدي و ظهور وي بود و اين را که او از اولاد فاطمه دختر رسول خدا است زمين را پر از عدل گرداند و محتوي بر ذکر کمال و سيرت آن حضرت و جلالت ولايت او است بعد از آن صاحب کتاب مذکور اشاره نموده برواياتيکه حافظ ابو نعيم جمع کرده همه آنها بنابر نقل صاحب کتاب کشف الغمه چهل حديث است در وصف مهدي بعد از آن گفته استکه همه اين احاديث يکصد و پنجاه و شش حديث است هديه للبريه و ديليه و للعبقريه اين ناچيز گويد که چون در آخر کلام صاحب طرائف اشاره شد بنقل حديثيکه آنها را حافظ ابو نعيم اصفهاني جمع و نقل نموده در حالات و اوصاف حضرت مهدي عليه السلام لذا خوش داشتم که آنها را مطابق ترجيه که صاحب کتاب اصول العقايد نموده است نقل نمايم ايضاحا للمحجه و اتماما للحجه و اين چهل حديث را که صاحب اصول العقايد که مرحوم مير محمد هادي بن مير محمد لوحي سبزواري است در آنکتاب ذکر نموده قبل از نقل آنها فرمود بدانکه احاديثي که سنيان نقل کرده اند که اين امه را مهدي ميباشد بسيار است و از جمله بزرگان علماي سني که در اينباب احاديث نقل کرده يکي حافظ ابو نعيم اصفهاني است که قبرش در بيرون دروازه باب الدشت اصفهان واقع بود و مردم اين شهر از جهت جهل باحوال او بزيارت او مشغول ميشدند و نميدانستند که سنيان قديم قبر اورا مزار خود کرده بودند و در وقتيکه شيعه در اين شهر بسيار شدند سنيانيکه از ترس اظهار تشيع کرده بودند و برسم عادت مشغول زيارت آنشقي بودند و چون رفته رفته سنيان برطرف شدند از اينشهر شيعيان بگمان آنکه صاحب آن قبر مرد خوبي است بزيارت او اشتغال مينمودند و در آخر کار والد اين بيمقدار هدايت اهل اصفهان نموده شيعيان اين بلده را از زيارت آن دشمن خاندان اهلبيت رسالت صلي الله عليه و آله منع نمود و الحال اثري از آن قبر باقي نيست غرض آنکه اين حافظ ابو نعيم اصفهاني چهل حديثي نوشته و در آن احاديث که بطريق اهل سنت از احاديث صحيحه است جمع نموده و تمام آن احاديث در باب حضرت صاحب الامر عليه السلام است و شيخ ابوالفتوح عجلي شافعي که در مذهب شافعي هشت تصنيف دارد و شاگررد ابو الوفاي پسر ابوحافظ ابو نعيم مذکور است و قبرش در قبرستان چنبلان که فعلا بنام سنبلستان ناميده ميشود در اصفهان است و مردم اين شهر بزيارت او نيز مشغول بودند و بهدايه والدين فقير رحمه الله ترک زيارت آنشقي نمودند شرحي بر آن اربعين نوشته و در ضمن آن شرح زياده از صد حديث در اينباب نقل کرده بخاطر ميرسد که در اين مقام از جهت اختصار اکتفا بنقل اربعين حافظ ابو نعيم نموده و از براي زيادتي اختصار حذف اسانيد آن احاديث نيز بشود و چون نقل اين چهل حديث با ترجمه آن موجب اطناب است اکتفا بذکر ترجمه آن مينمايد و اين ناچيز که ترجمه آن احاديث را از کتاب اصول العقايد نقل مينمايم بجهه خصوصياتي است که در آن



[ صفحه 69]



ترجمه هست که در غير آن نيست.

حديث اول حافظ مزبور در اربعين مذکور از ابو سعيد خدري روايت کرده او گفته که پيغمبر فرمود از امت من بيرون آيد مهدي نام که هرگاه عمر او کوتاه باشد هفت سال ميشود و اگر طولاني باشد نه سال امت من در زمان او متنعم ميشود بطوريکه پيش از آن متنعم نه شده اند هيچ بدکاري و نيکوکاري.

حديث دوم ايضا ابو سعيد خدري روايت نموده که او گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که پر خواهد شد زمين از ظلم و جور و بعد از آن مردي از عترت من بيرون خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد نمود و پر از راستي خواهد کرد و مالک خواهد شد زمين را هفت سال يا نه سال.

حديث سوم بسند مذکور روايت کرده از حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله فرمود که قيامه قيام نخواهد کرد مگر بعد از آنکه مالک شود زمين را مردي از اهلبيت من که پر سازد زمين را از عدل هم چنانچه پرشده باشد از جور و ظلم قبل از آن بمدت هفت سال.

حديث چهارم حافظ مذکور روايت کرده از زهري از علي بن الحسين از پدر بزرگوارش حسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام که آن حضرت فرمود که مهدي اين امت از فرزندان تو خواهد بود.

حديث پنجم روايت نموده ازعلي بن هلال از پدرش که او گفت که بخدمه حضرت رسالت صلي الله عليه و آله مشرف شدم در حالتيکه دنيا را وداع ميفرمود و حضرت فاطمه صلوات الله عليها بر بالينش نشسته و ميگريست تا آنکه او از گريه اش بلند شد حضرت رسول صلي الله عليه و آله سر مبارک را بجانب او برداشته و فرمود که اي حبيبه من فاطمه چه چيز تو را ميگرياند پس حضرت فاطمه عليها السلام گفت اي پدر از ضايع شدن بعد از تو ميترسم که خلق عالم تو را فراموش کند و بر ما جور و ستم نمايند پس حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرمود که اي حبيبه من مگر ندانسته که خداي تعالي نظر کرد و اطلاع يافت بر زمين نظر کردني و اطلاع يافتني و برگزيد و اختيار نمود از جميع اهل زمين پدر تو را و او را برانگيخت برسالت و نبوت و بعد از آن ملاحظه ديگر نمود و اختيار فرمود از همگي اه لعالم شوهر تو را و بمن وحي کرد که تو را باو عقد کنم اي فاطمه ما از آن اهلبيتيم که عطا نموده خداي تعالي هفت خصلت و کرامت که آن را پيش از ما بهيچ کس نداده و بعد از ما هم بهيچ کس نخواهد داد يکي آنکه مرا خاتم نبوت ساخته و من نزد حقتعالي خاتم النبيين و اکرم المرسلين و دوست ترين جميع مخلوقاتم و پدر توام و ديگر آنکه خليفه و جانشين من بهترين اوصياء و دوسترين جميع خلايق است نزد حقتعالي و او شوهر تست و ديگر آنکه شهيد ما سيد شهداست و دوسترين جميع خلايق است نزد حقتعالي و او حمزه بن عبدالمطلب است که عم پدر تو و عم شوهر تو است و ديگر آنکه از ما است آنکه حقتعالي او را دو بال عطا فرموده که در بهشت با ملائکه طيران مينمايد و بهرجا که ميرود و ميايد و او پسر عم پدر تو است و برادر شوهر تو است يعني جعفر طيار عليه الرحمه و ديگر آنکه دو سبط اين امت از مايند و آن هر دو پسران تو حسن و حسين اند و ايشان سيد جوانان اهل بهشتند و پدر ايشان از ايشان فاضلتر است و بعد از آن حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله اشاره بفضيلت هفتم نموده و خطاب کرد بحضرت فاطمه صلوات الله عليها و فرمود که اي فاطمه اي حبيبه من بانخداونديکه مرا بحق و راستي بخلق فرستاده قسم است که از اين دو سبط خواهد بود مهدي اين امت و در آنوقتيکه دنيا هرج و مرج شده باشد و فتنها ظاهر گشته باشد و راهها بريده شده باشد و غارت کند بعضي از مردمان بعضي را و هيچ بزرگي بر کوچکي رحم نکند و شفقت ننمايد و هيچ کوچکي رعايت و تعظيم بزرگان ننمايد در آنحال مبعوث گرداند حقتعالي از اين دو سبط کسي را که قلعه هاي ضلالت وگمراهي را بگشايد و قفل از دلها بردارد و برخيزد بهدايه نمودن مردم براه دين در آخر الزمان چنانچه من در آخر الزمان برخواسته بودم باينکار و پرکند زمين را از عدل و داد همچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم اي فاطمه اي نور ديده من اندوهگين مباش که حقتعالي بتو از من و از همه کس رحيم تر است بجهه نزديکي که تو را با من است و بواسطه وقعي که تو را در دل من است بتحقيق که تزويج فرمود حق تعالي تو را با شوهر تو در حالتيکه حسبش عظيم تر و نسبش عزيزتر و برعيت رحيم تر و نسبش عظيم تر و باحکام دين عالمتر و در حکم عادلتر بود و با وجود اينها من از خداي تعالي درخواسته ام که تو اول کسي باشي از آنان که بمن ملحق خواهند شد از اهلبيت من.

حديث ششم روايت کرده از حذيفه باسناد خود که او گفت که خطبه نمود ما را روزي سيد کائنات صلي الله عليه و آله و بيان فرمود از براي ما از آنچه بعد ازاين واقع خواهد شد و بعد از آن فرمود که اگر باقي نماند از عمر دنيا مگر يکروز که البته خداي تعالي دراز خواهد کرد آن روز را تا آنکه مبعوث گرداند مردي را از فرزندان من که اسم او اسم من باشد پس برخواست سلمان رضي الله عنه و گفت يا رسول الله آن مرد از کدام يک از فرزندان تو خواهد بود حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرمود که از اين فرزند من خواهد بود و دست مبارک خود را بر دوش حضرت امام حسين عليه السلام زد.

حديث هفتم در خصوص مکاني استکه مهدي از اينجا خروج ميکند روايت کرده از حذيفه که او نقل نموده از عبدالله پسر عمر خطاب که او گفت که از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که فرمود حضرت مهدي عليه السلام از دهي بيرون خواهد آمد که او را کرعه گويند.

حديث هشتم در کيفيت روي مهدي است روايت کرده بحذف اسناد از حذيفه که گفت رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که بدرستيکه مهدي مردي خواهد بود از اولاد من که روي او درخشنده و نوراني باشد هم چون ستاره پرنوردرخشنده مولف گويد که حافظ ابو نعيم مذکور که اين حديث را در اربعين خود بحذف اسناد روايت کرده منافاتي ندارد با آنچه گفته در اول کتاب خود که اين چهل حديث که جمع نموده ام تمام از صحاح احاديث ما است از جهه آنکه مي توان بود که نزد او اين حديث بطريق صحيح معلوم شده باشد و ذکرش در آنکتاب نکرده باشد.

حديث نهم در بيان کيفيت رنگ و جسم آن جناب است روايت کرده از حذيفه که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که مهدي موعود مردي خواهد بود از اولاد من که رنگ روي مبارکش مثل عرب باشد و جسم شريفش مثل جسم اولاد يعقوب پيغمبر باشد و برطرف راست او خالي باشد که گوئي ستاره ايست نوراني پر خواهد ساخت روي زمين را از عدل و داد بعد از اينکه پر شده باشد از ظلم و راضي خواهند بود اهل زمين از خلافت او و هم اهل آسمان و مرغان در ميان آسمان و زمين.

حديث دهم در کيفيت پيشاني مبارک آن حضرت است روايت نموده از ابو سعيد خدري که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود



[ صفحه 70]



که مهدي اين امت از اولاد من خواهد بود و از جمله علامات او اينست که بيني او کشيده باشد و پيشاني مبارکش پور نور.

حديث يازدهم در کيفيت بيني مبارک آن حضرت است بازاز ابو سعيد خدري روايت نموده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که مهدي موعود عليه السلام مردي خواهد بود از اهلبيت من که او را بيني باشد خوش اندام و کشيده روي زمين را پرکند از عدل بعد از آنکه پر شده باشد از جور و ظلم واما.

حديث دوازدهم در بيان خالي استکه در خد ايمن آن حضرت است روايت کرده بحذف سنداز ابو امامه باهلي که او گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که در ميان شما و اهل روم چهار فتنه و صلح روي خواهد نمود و چهارم از آن بر دست مردي بفعل خواهد آمد که از اهل هرقله باشد که امتداد آن تا هفت سال باشد پس يکي از حضار که از قبيله عبد قيس بود که او را مستور بن عبد غيلان ميگفتند برخواسته و گفت يا رسول الله امام و پيشواي خلايق در آنوقت که خواهد بود حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرمود که در آنوقت امام مردمان مهدي عليه السلام خواهد بود که فرزندان منست و مدت چهل سال حکم حکم او است و روي او مثل ستاره نوراني خواهد بودو در روي او در جانب راست خال سياهي خواهد بود و دو عباي قطوانيه که از دهي است که در حوالي کوفه است پوشيده خواهد بود و او را مشابهت بفرزندان يعقوب خواهد بودو گنجهاي زمين را بيرون خواهد آورد و شهرهاي شرک و کفر را بالتمام مفتوح خواهد گردانيد.

حديث سيزدهم در کيفيت دندان آن حضرت است ايضا روايت نموده از ابو امامه باهلي که او روايت کرد از عبدالرحمن بن عوف که او گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که بر ميانگيزاند خدايتعالي مهدي را از عترت و ذريه من و از علامات او اينست که دندانهاي مبارک پيش او از هم جدا باشد و گشاده پيشاني باشد روي زمين را پر از عدل عدالت خواهد ساخت و مال را نزد او قدري نخواهد بود و بهر کسي بقدر احتياج خواهد داد.

حديث چهاردهم در بيان آنکه مهدي امام صالح است روايت کرده از ابو امامه که او گفت که خطبه کرد از براي ما روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله در آنحال ذکر رجال نموده فرمود که مدينه طيبه کتافتهاي خود را بيرون خواهد انداخت همچنانکه کوره کثافت آهن را بيرون ميکند و آن روز را روز خلاص نام خواهد بود و از آن ميان ام شريک برخواست و گفت يا رسول الله در آنوقت عرب در کجا خواهدبود و حال ايشان چه خواهد بود آن حضرت فرمود که اکثر ايشان در آن روز در بيت المقدس خواهند بود و در مدينه طيبه کمتر خواهند بود و در آنوقت امام خلايق مهدي خواهد بود که مردي است صالح از ذريت من.

حديث پانزدهم روايت کرده از ابو سعيد خدري که او گفت که از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که فرمود که بيرون خواهد آمد مهدي از امت من برميانگيزاند حضرت حقتعالي و ظاهر و پيدا ميسازد او راازب راي مردمان و در آنوقت امه من بعيش و کامراني خواهند گذرانيد و چهار پايان را آب و علف بسيار خواهد بود و زمين بيرون خواهد داد هر روئيدني را که در شکم خواهد داشت و عطا مي نمايد حضرت مهدي عليه السلام اموال بمردمان آنقدر که بايد وفقير و محتاج در زمان او نميماند.

حديث شانزدهم روايت است از عبدالله عمر که او گفت که از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که آن حضرت فرمود که بيرون خواهد آمد مهدي در حالتيکه ابري بر سر او سايه انداخته باشد و منادي در آن ابر ندا ميکند که اينمهدي و خليفه خداست زنهار که تابع او شويد و فرمانبرداري او کنيد و مخالفت او را جايز ندانيد.

حديث هفدهم ايضا روايت نموده از عبدالله بن عمر بن خطاب که گفت که حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرمود که مهدي بيرون خواهد امد و ملکي ندا خواهد کرد که اينمرد مهدي است زنهار که او را متابعت کنيد.

حديث هجدهم روايت نمود از ابو سعيد خدري که گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که شما را بشارت دهم بمهدي که مبعوث خواهد شد در امه من در حالتيکه اختلاف و شورش در ميان مردمان بسيار شده باشد و زمين را پرکند از عدل و داد هم چنانکه پرشده باشد از جور و ظلم و راضي خواهند بود از او اهل آسمان و زمين و قسمت خواهد نمود مالها را در ميان مردمان بسويت و هر صاحب حقي را بحق خود خواهد رسانيد.

حديث نوزدهم روايت کرده از عبدالله بن عمر خطاب که او گفت که شنيدم از حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله که آن حضرت فرمود که قيامه قائم نخواهد شد تا اينکه مالک شود روي زمين را مردي از اهلبيت من که نام او نام من باشد و پرسازد زمين را از عدل هم چنانکه پرشده باشد از ظلم و جور.

حديث بيستم روايت کرده از حذيفه بن اليمان که او گفت که حضرت رسالت صلي الله عليه و آله فرمود که اگر باقي نماند از دنيا الا يکروز که البته حقتعالي مبعوث خواهد کرد مردي را که اسم او اسم من و خلق او بعينه خلق من و کنيت او ابا عبدالله باشد.

حديث بيست و يکم روايت کرده از عبدالله بن عمر که او گفت که حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمودند که دنيا باخر نميرسد تا آنکه حقتعالي برانگيزاند مردي را از اهل بيت من که موافق باشد اسم او با اسم من و اينکه موافق باشد اسم پدر او با اسم پدر من در سنن ابي داود از تتمه اينحديث نيست و همچنين اينحديث در مناقب شافعي بي اين تتمه مذکور است و جمعي ديگر از سنيان اينحديث را مثل شافعي و ابو داود نقل کرده اند و ابو داود مذکور در موضع ديگر اينحديث را بااين تتمه ذکر کرده و بنابراين مضمون اينحديث خالي از اشکال نيست چه معلوم است که اسم پدر حضرت رسالت صلي الله عليه و آله عبدالله است و اسم پدر حضرت قائم صاحب الامر عليه السلام امام حسن است پس چگونه ميتواند بود که آن حضرت فرموده باشد که موافق است اسم پدر او با اسم پدر من ممکن استکه در مقام جواب بگوئيم که اين تتمه را چون جمع کثيري از علماي سني در کتابهاي خود نقل نکرده اند شايد که بعضي از متعصبان سني اين تتمه را باين حديث الحاق کرده باشند تا با شيعه در مقام بحث بگويند که شما که شيعيانيد مهدي اين امت را پسر امام حسن عسکري عليه السلام ميدانيد و در طريق اهل سنت حديث واقع است که اسم پدر مهدي موافق نام پدر حضرت رسالت است و احتمال دارد که در زمان حضرت امام حسن عسکري جمعي از شيعيان آن حضرت در مجلسيکه بعضي از مخالفان حاضر بوده اند اگر ميخواستند که حديثي از آن حضرت روايت کنند از جهه آنکه مبادا مخالفان را بفکر آن حضرت اندازند از روي کنايه ميگفته باشند که شنيدم از عبدالله که چنين گفت



[ صفحه 71]



و مراد ايشان از عبد الله حضرت امام حسن عسکري عليه السلام بوده باشد يا حضرت صاحب عليه السلام را که ياد ميکرده باشند او را منسوب بعبد الله ميساخته باشند از روي تقيه و ميگفته باشند که مهدي بن عبد الله هم چنانکه مشهور است که حضرت امام موسي عليه السلام را شيعيان آن حضرت از روي تقيه عبد صالح نام کرده بودند و حديثيکه از آن حضرت روايت ميکردند چنين ميگفتند مثلا که شنيدم از عبد صالح از اينجهه حضرت رسالت صلي الله عليه و اله فرموده باشد که موافق است اسم پدر مهدي با اسم پدر من و جمعي از علماء ما رضوان الله عليهم اجمعين در مقام جواب از اينحديث گفته اند که ممکن استکه راوي بتصحيف نقل کرده باشد و عبارت حديث چنين باشد که يوافق اسم ابنه اسم ابي يعني موافق خواهد بود اسم پسر او اسم پدر مرا نه اينکه يوافق اسم ابيه اسم ابي باشد تا معني چنين شود که موافق خواهد بود اسم پدراو اسم پدر مرا و بنابر آنچه بعضي از علماي ما گفته اند آخر اشاره کرده خواهد بود حضرت رسالت صلي الله عليه و اله در اينحديث بفرزند ارجمند حضرت صاحب الامر عليه السلام که مسمي بعبد الله است.

حديث بيست و دوم روايت کرده حافظ ابو نعيم مذکور از ابو سعيد خدري که او گفت رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که بايد زمين پر شود از ظلم و دشمني و بعد از آن بيرون آيد مردي از اهلبيت من و زمين را پر از عدل و راستي کند همچنانکه پر شده باشد از ظلم و دشمني.

حديث بيست و سيم روايت کرده از زر بن عبد الله که او گفت که از حضرت رسالت صلي الله عليه و اله شنيدم که آن حضرت فرمود که ظهور خواهد نمود مردي از اهلبيت من که موافق باشد اسم او اسم مرا و خلق او خلق مرا و پر خواهد کرد زمين را از عدل و راستي.

حديث بيست وچهارم روايت کرده از ابو سعيد خدري که او گفت که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که بعد از اين در زمانه اختلافي و انقطاعي بهم خواهد رسيد و فتنها ظاهر خواهد شد و در آخر مردي که او را مهدي گويند ظهور خواهد نمود و فتنها را برطرفسازد و اختلاف را باتفاق مبدل سازد و عطاها و بخششهاي او موافق حق باشد و مطابق عدالت باشد.

حديث بيست و پنجم روايت کرده از ابو سعيد مذکور که او گفت که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که بيرون ميايد مردي از اهلبيت من و عمل مينمايد بسنت من و نازل خواهد ساخت حقتعالي از براي او برکت را از آسمان و بيرون خواهد داد زمين برکتهاي خود را بجهه او و پر خواهد کرد زمين را از عدل و داد همچنانکه پر شده باشد از جور و ظلم و عمل خواهد کرد بهمين طريق هفت سال آنطور ساليکه بجهه او مقرر شده و نزول خواهد کرد در بيت المقدس.

حديث بيست و ششم روايت کرده از ثوبان که او گفت که حضرت رسالت صلي الله عليه و اله فرمود که هر گاه به بينيد که علمها و رايتهاي سياه از طرف خراسان ميايد متوجه آنجانب شويد که خليفه الله حضرتمهدي در آنجا است.

حديث بيست و هفتم روايت نموده از عبد الله بن عباس که گفت نزد حضرت رسالت صلي الله عليه و اله بودم که جمعي جوانان از بني هاشم آمدند و چونچشم آن حضرت بر ايشان افتاد رنگ مبارکش متغير شد و آب در ديدهاي مبارکش بگردانيد پس ايشان گفتند يا رسول الله چرا ما هميشه در چهره مبارک شما چيزي ميبينيم که مکروه داريم حضرت رسول فرمود که بدرستيکه ما از آن اهلبيتيم که اختيار کرده است حقتعالي آخرت را براي ما و برگزيده است آنرا بجهه ما و بدرستيکه بعد از من اهلبيت مرا بلاها و محنتها خواهد رسيد و در آزار و الم خواهند بود تا آنکه قومي از طرف مشرق بيايند که با ايشان علمهاي سياه باشد و طالب حق باشند و حق ايشانرا بايشان ندهند پس ايشان جهاد کنند و کار را بر ايشان تنگ سازند چون خواهند که حق را بايشان تسليم نمايند ايشان قبول نه کنند و حق را بمردي از اهلبيت من واگذارند که پر گرداند زمين را از عدل هم چنانکه پر شده باشد از ظلم وجور پس بايد که هر که از شما دريابد آنقوم را بجانب ايشان شتابکند و اگر چه ممکن نباشد بجانب ايشان رفتن مگر بسينه و زانو و اگر چه راهش بر روي برف باشد.

حديث بيست و هشتم روايت کرده از حذيفه بن اليمان که او گفت که شنيدم از حضرت رسالت صلي الله عليه و اله که فرمود واي بر اين امت از پادشاهان جبابره که چگونه بقتل خواهند رسانيد و خواهند ترسانيد کسانيرا که اطاعت ايشان نکنند مومن و متقي در آنحال بزبان با ايشان خواهد ساخت و بدل از ايشان گريزان خواهد بود تا چون حقتعالي خواهد که باز اسلام را بقدرت کامله خود عزيز نسازد جبارانرا بيکديگر گرفتار کند و کار اسلام را بصلاح آورد بعد از آنکه فاسد شده باشد و بعد از آن بمن خطاب نموده فرمود که ايحذيفه اگر باقي نمانده باشد از عمر دنيا مگر يکروز که البته حقتعالي دراز ميگرداند آنروز را تا آنکه مالک و حاکم دنيا شود مردي از اهلبيت منن که قتلهاي عظيم بر دست او جاريشود و کفر و ضلالت برطرفگردد و حقتعالي وعده فرموده و در وعده او خلافي نيست و او سبحانه و تعالي سريع الحساب است.

حديث بيست و نهم روايت کرده از ابو سعيد خدري که او گفت که از حضرت رسول صلي الله عليه و اله شنيدم که فرمود تنعمي خواهند کرد امت من در زمان حضرتمهدي که تا آنروز از اولاد آدم کسي مثل آن تنعمي نکرده باشد آسمان پي در پي بر ايشان باران خواهد ريخت و زمين هيچ روئيدني در شکم خود پنهان نخواهد داشت.

حديث سي ام روايت کرده از انس بن مالک که او گفت که از حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و اله شنيدم که فرمود ما بني عبد المطلب از سادات اهل بهشتيم بعد از آن تفصيل اين مجمل نموده فرمود که آن منم و برادرم علي و عمم حمزه که سيد الشهداء است و پسر عمم جعفر طيار و دو سبط من حسن و حسين و مهدي هادي از اولاد حسين عليهم السلام.

حديث سي و يکم روايت کرده از ابو هريره که او گفت که شنيدم از حضرت رسول صلي الله عليه و اله که آن حضرت فرمود که اگر باقي نماند از دنيا مگر يکشب که البته مالک دنيا خواهد شد مردي از اهلبيت من و انتقام مظلوم از ظالم خواهد کشيد.

حديث سي و دوم روايت کرده از ثوبان که او گفت که از حضرت رسالت صلي الله عليه و اله شنيدم که فرمود آن جناب که در آخر الزمان فتنه بسيار خواهد شد تا آنکه سه کس از يک پدر بر سر امر خلافت کشته شوند و بهيچ يک از ايشان نرسد و بعد از آن رايات و علمهاي سياه پيدا خواهد شد و با دشمنان جهادي خواهند کرد که هيچ طايفه مثل آنجهادي نکرده باشند و در آنوقت خليفه خدا مهدي ظاهر خواهد شد هر گاه بشنويد که مهدي خروجکرده بشتابيد و با او بيعت کنيد که مهدي عليه السلام خليفه الله است.

حديث سي و سيم روايت نموده از ثوبان مذکور که او گفت که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که هر گاه صاحبان رايات سياه از جانب مشرق پيدا شوند بايد که بشتابيد و باايشان بيعت کنيد و ايشانرا متابعت نمائيد و اگر چه رفتن شما بزانو باشد بر روي برف و يخ الحديث.



[ صفحه 72]



حديث سي و چهارم روايت کرده بسند خود از حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه که آن حضرت فرمود که گفتم بحضرت رسالت پناه صلي الله عليه و اله که يا رسول الله مهدي از ما آل محمد خواهد بود يا از غير ما آن جناب فرمود که بلکه از ما خواهد بود نه از غير ما و حقتعالي همچنانکه اين دين را بما فتح کرده است ختم اين دين نيز به ما و از ما خواهد بود و همچنانکه مردمان بواسطه ما از شرک و کفر خلاصي يافتند ببرکت ما از فتنه و فساد نجات خواهند يافت و بسبب ما حقتعالي الفت ميدهد ميانه دلها بعد از آنکه دوري افتاده باشد بجهه فتنها و فسادها همچنانکه اول الفت و برادري داد بسبب دين بعد از آنکه دشمنان بودند با هم از جهه شرک.

حديث سي و پنجم روايت کرده از عبد الله بن مسعود که او گفت که شنيدم از رسولخدا صلي الله عليه و اله که آن حضرت فرمود که اگر باقي نماند از دنيا مگر يکشب که البته حقتعالي دراز خواهد کرد آنشب را تا آنکه مالک دنيا شود مردي از اهلبيت من که موافق باشد اسم او با اسم من و اسم پدر او با اسم پدر من و زمين راپر از عدل و داد سازد هم چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم قسمت کند مالهاي خدا را در ميان مردمان بسويت و حقتعالي ببرکت او دلهاي مردمانرا غني گرداند و بيم فقر و احتياج را از دلهاي ايشان بيرون خواهد برد و مالک زمين خواهد بود هفت سال يا نه سال و خيري در زندگي بعد از او نخواهد بود و تعيش خلق در زمان او بمرتبه خواهد بود که مثل آن نديده و نشنيده باشند و بدانکه در باب اينحديث آنچه در ضمن حديث بيست و يکم گذشت ميتوان گفت.

حديث سي و ششم روايت کرده از ابو هريره که گفت که از رسولخدا صلي الله عليه و اله شنيدم که آن حضرت فرمود که قيامه قائم نخواهد شد تا آنکه مالک شود مردي از اهل بيت من که قسطنطنيه و جبل ديلم را فتح نمايد و از شرک اثري بر روي زمين باقي نماند.

حديث سي و هفتم روايت کرده از قيس بن جابر که گفت از پدرش از جدش که حضرت رسالت صلي الله عليه و اله فرمود که زود باشد که بعداز من خلفاء باشند و بعد از ايشان امرا و بعد از امراء ملوک جبابره پس بيرون آيدمردي از اهلبيت من که مملو کند زمين را از عدل و داد هم چنانکه پر شده باشد پيش از آن از جور و ظلم.

حديث سي و هشتم روايت کرده از ابو سعيد خدري که او گفت که شنيدم از رسولخدا صلي الله عليه و اله که آن حضرت فرمود که از ما خواهد بود آنکسيکه نماز کند در عقب او عيسي بن مريم عليهما السلام بعد از آنکه خروج نمايد و عيسي از آسمان نزول کند.

حديث سي و نهم روايت کرده از جابر بن عبد الله انصاري که گفت که شنيدم از حضرت رسولخدا صلي الله عليه و اله که آنسرور فرمود که نازل ميشود حضرت عيسي عليه السلام از آسمان پس مهدي که امير قوم است باو خواهد گفت که بعضي از شما بر بعضي امير است و اين از کرامتي استکه حقتعالي باين امت نموده و در عقب سر مهدي عليه السلام نماز خواهد کرد انشاء الله.

حديث چهلم روايت نموده ازعبد الله بن عباس که او گفت که شنيدم از حضرت رسالت صلي الله عليه و اله که فرمود که ضايع نخواهد شد قومي و هلاک نخواهند شد امتيکه من در اول و عيسي بن مريم در آخر و مهدي در وسط ايشان باشد.