بازگشت

رفرفه 05


ايضا حمويني روايت کرده از سليم بن قيس هلالي حديث طولاني را که خلاصه آنست که روزي علي عليه السلام با جمع کثيري از وجونه مهاجر و انصار که عده آنها از دويست متجاوز بود جلوس داشتند پس هر يک از طائفه مهاجر و انصار همي خويش را ستودند و مناقب خود بسي شمردند و عثمان در خانه خود بودي و اطلاع از حال و مقال مهاجر و انصار نداشتي و علي و اهلبيت آن حضرت هيچ سخن نميفرمودند پس آنجماعه عرض کردند يا ابا الحسن چيست شما را که سکوت کرده و سخن نميگوئي پس حضرت امير شروع فرمودند بذکر فضائل و مناقب خود آنچه را که خاتم انبياء در حق آن حضرت فرموده بود هر منقبت که بر شمردي گروه مهاجر و انصار را بشهادت طلبيدي همگي بر صدق مقال آن حضرت گواهي دادندي از جمله فرمود و نصبني للناس بغدير خم ثم خطب فقال ايها الناس ان الله ارسلني برساله ضاق بها صدري و ظننت ان الناس يکذبوني فاوعدني لابلغها او ليعذبني ثم امر بالصلوه جامعه ثم خطب فقال ايها الناس اتعلمون ان الله عز و جل مولاي و انا مولي المومنين و انا اولي بهم من انفسهم قالوا بلي يا رسول الله قال قم يا علي فقمت فقال من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه فقام سلمان فقال يا رسول الله ولايه ماذا فقال ولاء کولائي من کنت اولي به من نفسه فعلي اولي به من نفسه فانزل الله تعالي ذکره اليوم اکملت لکم دينکم و اتمتمت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا فکبر رسول الله فقال الله اکبر تمام نبوتي و تمام دين الله ولايه علي بعدي فقام ابوبکر و عمر فقالا يا رسول الله هولاء الايات خاصه في علي قال بلي فيه و في اوصيائي الي يوم القيمه قالا يا رسول الله بينهم لنا قال علي اخي و وزيري و وراثي و وصيي و خليفتي في امتي و ولي کل مومن بعدي ثم ابني الحسن ثم الحسين ثم تسعه من ولد ابني الحسين واحد بعد واحد القران معهم و هم مع القرآن لا يفارقونه و لا يفارقهم حتي يرد و اعلي الحوض فقالوا کلهم اللهم نعم قد سمعنا ذلک و شهدنا کما قلت خلاصه آنکه حضرت اميرالمومنين عليه السلام بگروه مهاجر و انصار فرمود حضرت رسول خدا در روز غدير خم مرا بامامت نصب فرمود پس از اجتماع مردم خطبه خواند و اين کلمات را بگفت که ايها الناس آيا ميدانيد که خداي تعالي عز و جل مولاي من و من مولاي اهل ايمان باشم و من مولاي او هستم پس علي مولاي او است خدايا دوست بدارد دوست او را و دشمن بدارد دشمن او را پس سلمان برخواست گفت اي رسول خداي آنولايت که براي علي ثابت است چيست پيغمبرفرمود ولايتي است مانند ولايت من هر که من اولي بتصرف نسبت باو هستم علي نيز اولي بتصرف نسبت باو ميباشد پس خداي تعالي آيه اليوم اکملت لکم دينکم تا آخر نازل فرمود پس رسول خداي تکبير گفت و فرمود تمام نبوت من و تمام دين خداي ولايت علي است بعد از من پس برخواستند ابوبکر و عمر و گفتند يا رسول الله آيا اين آيات در خصوص علي نازل شده ود يگري شراکت ندارد فرمود بلي خاصه علي و ساير اوصياء من است تا روز قيامه عرض کردند يا رسول الله بيان فرما اوصياء خود را از براي ما فرمود اوصياء من علي است که برادر و وزير و وارث و وصي و خليفه من در امت من است آنگاه حسن بعد از حسن حسين آنگاه نه نفر از فرزندان پسرم حسين هر يک بعد از ديگري قرآن با آنها و آنها با قرآن هستند نه آنها از قرآن جدا شوند و نه قرآن ازآنها جدا شود تا وارد شوند بر من نزد حوض کوثر پس تمامه حاضرين بانچه علي فرمود اعتراف کردند و گفتند ما آنچه را که گفتي شنيديم و گواهي ميدهيم و از جمله فرمودايها الناس اتعلمون ان الله انزل في کتابه انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهير افجمعنيي و فاطمه و ابني حسنا و الحسين ثم القا علينا کساءو قال اللهم هولاء اهلبيتي و لحمي يولمني ما يولمهم و يجرجني ما يخرجهم فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقالت ام سلمه و انا يا رسول الله فقالت انت الي خير انما نزل في و في اخي علي بن ابيطالب و في ابني و في تسعه من ولد ابني الحسين خاصه ليس معنا فيها احد غيرنا فقالوا کلهم نشهد ان ام سلمه حدثتنا بذلک فسئلنا رسول الله فحدثنا کما حدثتنا اي مردم آيا ميدانيد بدرستيکه خداي نازل کرد در کتاب خود آيه تطهير را پس جمع کرد رسول خدا مرا و فاطمه و فرزندم حسن و حسين را آنگاه افکند بر ما



[ صفحه 66]



عباثير او گفت خدايا اينان اهلبيت و گوشت من ميباشند بدرد مياورد مرا آنچه ايشان را بدرد مياورد و مجروح ميکند مرا آنچه آنها را مجروح ميکند پس برطرف کن از ايشان پليدي را و پاکيزه کن آنها را پاکيزه کردني حاضرين گفتند ما گواهي دهيم که ام سلمه ما را حديث کرد بدانچه ما را حديث کردي پس از رسول خداي پرسيدم فرمود بما آنچه را که ام سلمه گفت و از جمله فرمود انشدکم الله تعلمون الله انزل في سوره الحج يا ايها الذين آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدو اربکم و افعلوا الخير الي آخر السوره فقام سلمان فقال يا رسول الله من هولاء الذين انت عليهم شهيد و هم شهداء علي الناس الذين اجتباهم الله و لم يجعل عليهم في الدين من حرج مله ابراهيم قال عني بذلک ثلثه عشر رجلا خاصه دون هذه الامه قال سلمان بينهم لنا يا رسول الله قال انا و اخي علي واحد عشر من ولدي قالوا اللهم نعم يعني شما را بخداي سوگند ميدهم آيا ميدانيد که خداي در سوره حج نازل فرمود آيه يا ايها الذين امنوا ارکعوا تا آخر سوره سلمان برخواست و گفت آيا چه کسانند آنانکه تو بر آنها گواه و آنها بر ساير خلق گواهند آنچنان کسانيکه خداي آنها را اختيار کرده و در دين مبين که مله ابراهيم است بر آنها حرجي قرار نداده فرمود گواهان بر خلق سيزده نفرند نه غير ايشان از اين امت پس سلمان عرض کرد ايشان را براي ما بيان فرما فرمود من و برادرم علي و يازده نفر از فرزندان منست حاضرين همه حضرت علي را تصديق کردند و گفتند بلي چنين است که گفتي قال انشدکم بالله اتعلمون ان رسول الله قام خطيبا لم يخطب بعد ذلک فقال ايها الناس اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهلبيتي فتمسکوا بهما لن تضلوا فان اللطيف اخبرني و عهد الي انهما لنن يفترقا حتي يردا علي الحوض فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال يا رسول الله اکل اهلبيتک فقال لا ولکن اوصيائي منهم اولهم اخي و وزيري و وارثي و خليفتي في امتي و ولي کل مومن بعدي هو اولهم ثم ابني الحسن ثم ابني الحسين ثم تسعه من ولد الحسين واحد بعد واحد حتي يرد و اعلي الحوض شهداء الله في ارضه و حججه علي خلقه و خزان عللمه و معادن حکمته من اطاعهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد عصي الله فقالوا کلهم نشهد ان رسول الله قال ذلک گفت شما را بخدا سوگند که آيا مي دانيد که رسول خداي در خطبه آخرين که پس از آن خطبه نخواند فرمود من از ميان شما ميروم و در ميان شما دو چيز گرانرا ميگذارم يکي کتاب خدا و ديگري عترت که اهلبيت منند پس چنگ زنيد باين دو چيز تا گمراه نگرديد هرگز زيرا که خداي لطيف که داناي هر آشکار و نهان است مرا خبر داده که کتاب او و اهلبيت من از هم جدا نشوند تا نزد حوض کوثر بر من وارد آيند پس برخواست عمر بن خطاب مانند شخص خشمناک پس گفت رسول خداي را که آيا تمام اهلبيت تو را اين فضيلت و خاصيت است فرمود نه ولکن اوصياء از اهلبيت من که اول آنها برادر و وزير و وارث و خليفه من علي بن ابيطالب است آنگاه پسرم حسن پس پسرم حسين آنگاه نه نفر از فرزندان حسين هر يک بعد از ديگري آنها هستند شهداء خدا در زمين او و حجه خدا بر آفريدگان او و خزينه دار علم او و معدن حکمت او هر که آنها را اطاعه کند خداي را اطاعت کرده و هر که آنهارا معصيت کند خداي را معصيت نموده پس حاضرين گفتند ما گواهي ميدهيم که رسول خداي گفت آنچه را که گفتي.