رفرفه 02
در مناقب از جابر روايت کرده که گفت داخل شد جندل بن جنازه يهودي بر رسول خداي پس گفت خبرده مرا از چيزيکه براي خداي نيست و از چيزيکه نزد خداي نيست و از چيزيکه خداي داناي بان نيست پس حضرت رسول فرمود اما آنچيزيکه از براي خداي نيست شريک است و اما آنچيزيکه نزد خداي نيست ظلم است و اما آنچيزيکه خداي آن را نميداند پس آن فرزند ميباشد که شما گروه يهود گوئيد عزير پسر خدا است و حال آنکه خداي عزير را فرزند خود نميداند بلکه ميداند او را مخلوق و بنده خود پس جندل بوحدانيت خداي اقرار کرد و کلمه توحيد بگفت و برسالت حضرت گواهي داد و گفت دوش موسي بن عمران را در خواب ديدار کردم مرا بفرمود بر دست محمد خاتم پيغمبران اسلام آر و باوصياء آن حضرت تمسک جوي حمد خداي را که بشرف اسلام مشرف شدم و بوجود تو هدايت يافتم اينک مرا از اوصياي خويش آگاه فرماي تا بايشان تمسک جويم حضرت فرمود اوصياء من دوازده تن ميباشند جندل گفت چنين يافته ايم در توريه نامهاي ايشان را براي من بشمار فرمود اول ايشان سيد اوصياء پدر همه امامان علي ميباشد آنگاه دو فرزندانش حسن و حسين پس بايشان تمسک نماي و تو را جهل جاهلين فريب ندهد پس چون علي بن الحسين زين العابدين تولد يابد زندگاني تو تمام شود و آخر توشه تو از دنيا شربتي از شير خواهد بود جندل گفت در توريه و کتابهاي آسماني ديگر ايليا و شبر و شبير يافته ايم و اينسه نام علي و حسن و حسين است کسانيکه بعد از حسين ميباشند نامشان چيست پس حضرت اسامي مقدسه و القاب مبارکه ائمه هدي را بيان فرمود تا بحضرت صاحب الامر در شان آن بزرگوار فرمود پس غائب شود و بعد از غيبت خروج نمايد چون خروج کند زمين را پر از عدل و داد فرمايد بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد خوشا حال کسانيکه در غيبت او صبر کنند و بر محبت آنان پاينده بمانند اينگروه را خدايتعالي در کتاب خويش بذکر اين آيت هدي للمتقين الذين يومنون بالغيب توصيف نموده و هم در حق آنها فرموده اولئک حرب الله الا ان حزب الله هم الغالبون جندل چون اين کلمات بشنيد گفت حمده ميکنم خداي را که مرا توفيق معرفت ايشان ارزاني نمود و زندگانيش طول کشيد تا زمان ولادت حضرت علي بن الحسين پس بطائف رفت و بيمار شد شربتي شير بياشاميد و کلام رسول خداي را بخاطر آورده گفت آن حضرت مرا خبر داد که آخر توشه من از دنيا شربتي شير خواهد بودپس جان بداد و او را در طائف در موضعيکه معروف بنوزاره بود دفن نمودند.