بازگشت

رفرفه 08


بدانکه قسم هشتم نصوص وارده از رسول خدا صلي الله عليه و آله که عدد خلفاء بعد از من دوازده نفر است بعدد فقباء بني اسرائيل که همه آنها از قريشند بر سبيل اجمال و اختصار و اين طايفه از اخبار را علماء و روات خاصه و عامه قريب بدويست روايت که متقارب المضمون و متناسب الدلاله اند نقل نموده اند و بر سبيل اجمال اشاره بهمان طرق و روايات علماء عامه مينمائيم محمد بن عثمان ذهبي که از معاريف روات و حمله اخبار مخالفين است بسند خود از ابن مسعود روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که خلفاء من بعد از من بعدد نقباء بني اسرائيل دوازده نفر خواهند بود همه از قريش عثمان بن ابي شيبه و ابو سعيد و اببو کريب و ابراهيم بن



[ صفحه 60]



سعيد و ابن غيلان از روات عامه هر يک بسند خود از ابن مسعود روايت کرده اند که گفت شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود خلفاء بعد از من دوازده نفراند بعدد نقباء بني اسرائيل و کلهم من قريش حماد بن زيد بسند خود از شعببي و او از مسروق روايت کرده است که ما در نزد ابن مسعود بقرائت قران مشغول بوديم شخصي باو گفت که هيچ از رسول خدا سئوال کردي که چند نفر خليفه صاحب امر اين امت ميشوند بعد از تو عبدالله بن مسعود گفت از آن روزيکه بعراق آمدم احدي از من اين سئوال را نکرده بلي از رسول خدا صلي الله عليه و آله سئوال کرديم فرمود که دوازده نفر هستند بعدد نقباء بني اسرائيل عبدالله ابي اميه بسند خود از انس بن مالک روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود لن يزال هذالدين قائما الي اثني عشر خليفه من قريش فاذا مضوا ماجت الارض باهلها يعني هميشه دين اسلام قائم است بوجود دوازده نفر خليفه که از قريش باشند چون زمان خلافت ايشان منقضي شود موج ميزند زمين باهل خود که نظام عالم برطرف خواهد شد و اوضاع قيامه برپا ميشود ابوبکر بن خثميه بسند خود از جابر بن سمره روايت کرده که از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که فرمود پس از من دوازده نفر خليفه خواهند بود از قريش عرض کردم که بعد از آن چه خواهد بود فرمود هرج و مرج دور نيستي بسند خود از ابن عباس روايت کرده که گفت از پدرم عباس شنيدم که رسول خدا فرمود يا عم دوازده نفر خليفه از اولاد من مالک امر ميشوند و بعد از آن امور کريهه بظهور رسد پس مهدي ازاولاد من خروج کند و خداي تعالي در يک شب امر او را باصلاح آورد و زمين را پرکنداز عدل چنانکه پرشده باشد از جور و احمد بن حنبل همين حديث را در کتاب مسند خوداز ابن عباس روايت کرده است که در حين وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله از او سئوال کردم که چون تو از دنيا بروي ما بکه رجوع کنيم حضرت اشاره کرد بعلي و فرمود اين مرد فانه مع الحق و الحق معه ثم يکون من بعده احد عشر اماما مفرضه طاعتهم کطاعتي و نيز دوريستي بسند خود از ابن مثني و او از پدرش روايت کرده که از عايشه پرسيدم که خلفاء بعد از رسول خدا چند نفراند عايشه گفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود عدد خلفاء بعد از من دوازده است گفتم کيانند فرمود نامهاي آنها در نزد من مکتوب است باملاء رسول خدا گفتم بمن نشان ده امتناع نمودنشان نداد ابراهيم بن محمد حمويني بسند خود از ابن عباس روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که خلفاء و اوصياء من و حجتهاي خدا بر خلق پس از من دوازده نفراند اول ايشان برادر من است و آخر ايشان فرزند من عرض کردند يا رسول الله برادرت کيست فرمود علي بن ابيطالب عرض کردند فرزندت کيست فرمود مهدي که پر کند زمين را از عدل و داد بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور و نيز ابراهيم بن محمد حمويني بسند خود از ابن عباس روايت کرده که رسول خدا فرمود که من سيد پيغمبرانم و علي سيد اوصياء است و اوصياء من بعد از من دوازده نفر اند که اول ايشان علي بن ابيطالب است و آخر ايشان قائم مالکي در فصول المهمه بسند خود از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده که امامان دوازده نفراند همه از ال رسول خدا و آنها علي ابن ابي طالبست و يازده نفر از اولاد او بخاري در صحيح خود از ابن عيينه روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که پيوسته امر مردم ميگذرد ما داميکه دوازده نفر ولي و صاحب اختياراند و کلمه ديگري فرمود که من آن را شنيدم سئوال کردم که آنکلمه چه بود گفتند که فرمود کلهم من قريش و نيز بخاري در صحيح بسند خود از عبدالله بن عمر روايت کرده که از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که ميفرمود پيوسته امر خلافت در قريش است اگر چه دو نفر از مردم باقي بمانند و مسلم نيز در صحيح خود از عبدالله بن عمر همين حديث را روايت کرده که رسول خدا فرمود هميشه امر خلافت در قريش است اگر چه دو نفر از مردم باقي بمانند و نيز مسلم در صحيح خود از حصين از جابر بن سمره روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود امر اسلام منقضي و برطرف نخواهد شد تا آن زمان که دوازده نفر خليفه بگذرد پس بکلامي تکلم نمود که من شنيدم بپدرم گفتم چه فرمود گفت فرمود کلهم من قريش و ايضا مسلم در صحيح خود از عبدالملک بن عمير و او از جابر باين لفظ روايت کرده که قال رسول الله صلي الله عليه و آله لا يزال الامر ماضيا ماولاهم اثني عشر رجلا کلهم من قريش يعني رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که هميشه امر اسلام ماضي و برقرار است ماداميکه والي ايشان باشند دوازده نفر که همه ايشان از قريشند و مضمون اين روايت را مسلم بچند سند و روايت نقل کرده و نيز مسلم در صحيح خود بسند خود از جابر بن سمره روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود لا يزال هذا لدين عزيزا منبعا الي اثني عشر خليفه کلهم من قريش يعني اين دين اسلام هميشه عزيز و با رفعت و جلال است تا دوازده نفرخليفه که همه ايشان از قريشند و مضمون اين حديث را باين لفظ مسلم بچند سند و حميدي بچند سند و روايت و ابوا الحسن زرين عبدي در جمع بين صحاح سنه بچند سند و روايت نقل کرده اند و نيز مسلم در صحيح خود و حميدي و ابو داود سجستاني در کتاب سنن و بخاري در صحيح هر يک باسانيد عديده و روايات کثيره روايت کرده اند که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند لا يزال الدين قائما حتي تقوم الساعه و تکون عليهم اثني عشر خليفه کلهم من قريش يعني دينن اسلام هميشه برپا است تا روز قيامت و ميباشد بر مردم دوازده خليفه که همه آنها از قريشند و نيز سمرقندي محدث خراسان و کاتب ابوالقاسم و مسلم در صحيح و حميدي و ابوالحسن زرين عبدي و ابو داود سجستاني هر يک بچند سند و روايت از رسول خدا صلي الله عليه و آله باين لفظ روايت کرده اند که قال رسول الله صلي الله عليه و آله لا يزال الدين قائما حتي يکون اثني عشر خليفه کلهم من قريش و ابن بطريق در کتاب مستدرک بيست حديث باسانيد صحيح و معتبر باين لفظ روايت کرده که قال رسول الله صلي الله عليه و آله لا يزال الاسلام عزيز الي اثني عشر خليفه ه و ما ولاهم اثني عشر خليفه کلهم من قريش و ابن مردويه در کتاب فردوس باين لفظ روايت کرده که قال رسول الله صلي الله عليه و آله لا يزال هذا الامر قائما حتي يمضي اثني عشر امير اکلهم من قريش و ابو نعيم در کتاب حليه الاولياء بدو سند روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله در خطبه خود فرمود ينون بعدي اثني عشر خليفه کلهم من قريش و از ابن عباس و ابو سعيد خدري و جابر بن عبدالله انصاري از طرق و روايات عامه چنين نقل کرده اند که جابر خدمت برسول خدا عرض کرد که عدد امامان پس از تو چند نفر است فرمود اي جابر خدا تو را رحمت کند که از تمام اسلام سئوال نمودي عدد ايشان عدد شهور است و عدد ايشان عدد نقباء بني اسرائيل که خداي تعالي ميفرمايد که و اذ اخذنا ميثاق



[ صفحه 61]



بني اسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيبا پس اي جابر امامان دوازده اند اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر ايشان قائم صلوات الله عليهم اجمعين است ثعلبي نيز در تفسير خود مضامين اين اخبار را روايت کرده و صاحب جامع الاصول نيز اين اخبار را بچند سند و روايت نقل کرده است و سدي نيز در تفسير خود روايت کرده است و نسائي و ترمذي نيز در دو صحيح خود اکثر اين اخبار را روايت کرده اند و بالجمله اين قسم از اخبار از اخبار متواتره مسلمه بين طرفين است که احدي را مناقشه در سند اين روايات نيست و قاضي روز بهان با آن کمال تعصب خود گفته است که حديث اثني عشر خليفه بعدي از صحاح اخبار است و چون بر تو واضح شد اصل سند اين اخبار حال نقل کلام مينمائيم در دلالت اين اخبار بر مدعي و ميگوئيم که همين قسم از اخبار منقوله از رسول خدا صلي الله عليه و آله فضلا از آن هفت قسم ديگر کافي خواهد بوداز براي علماء شيعه در استدلال بر امامت و خلافت ائمه طاهرين و باطل نمودن ما سواي مذهب شيعه و اين روايت پس از ملاحظه قرينه داخله و حند اين ناچيز گويد در کفايه الموحدين بعد از نقل اين اقسام از اخبار و لا سيما قسم اخير انها و گفتن اينکه اينروايات پس از ملاحظه قرينه داخله و خارجه بمنزله نص صريحند بر حقيقت مذهب شيعه در مقام تعداد آن قرائن فرموده است قرنيه اولي آنکه انحصار عدد خلفاء رسول خدا باين عدد مخصوص که همه اين اخبار ناطق بان است مخصوص بمذهب اماميه است و احدي از ساير طوائف مسلمين قائل نشده اند بانحصار خلافت در عدد مذکور پس اين اخبار بمعونه اين قرينه خارجه صريح است بر حقيت مذهب اماميه که قائلند بر امامت و خلافت ائمه اثني عشر از اهلبيت رسول خدا و مويد مطلب است آنچه از اخبار عامه و خاصه رسيده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده که امت من هفتاد و سه فرقه اند يکفرقه از آن بر حق و اهل بهشتند و آن فرقه شيعه علي بن ابيطالب عليه السلام است چنانکه ابن مردويه و موفق بن احمد همين مضمون را روايت کرده اند قرينه ثانيه آنکه لفظ لا يزال که اکثر اين اخبار ناطق بان است صريح در استمرار و عدم انقطاع خلافت اين ائمه اثني عشر از خلفاء رسول خدا است تا آخر دنيا و همچنين در اکثر اين اخبار مذکور است که حتي تقوم الساعه که صريح است در آنکه خلافت اين ائمه اثني عشر باقي و برقرار است تا روز قيامت و خلافت مخصوص بايشان است و خلافت غير ايشان باطل و عاطل است و اين عين مذهب اماميه است که قائلند بامامه اثني عشر از ائمه طاهرين از اهلبيت رسالت که دوازدهمي ايشان غايب است و خلافت ايشان باقي است تا قيام ساعت قرينه ثالثه آنکه رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين اخبار کثيره تصريح فرموده است که لا يزال اللدين عزيزا منيعا الي اثني عشر خليفه و ما ولاهم اثني عشر خليفه من قريش يعني دين اسلام تا قيام ساعه هميشه با عزت و رفعت و جلالت برقرار است و غالب بر همه اديان است بولايت و خلافت اثني عشر خليفه که از قريش است و از ابده بديهيات بلکه بالحسن و العيان آنکه مراد غلبه شوکت و سلطنت نخواهد بود زيرا که شوکت سلطنت امري است مشترک بين مسلمين و کفار و دخلي بشوکت و جلالت و رفعت در دين و شريعت ندارد بلکه در اغلب اوقات شوکت و سلطنت کفار غلبه دارد بر شوکت و سلطنت سلاطين اهل اسلام باشد غلبه بلکه در کثيري از اوقات سلاطين اهل اسلام مقهور و مغلوب سلاطين کفار اند که بالمره مطيع و منقاد سلاطين کفاراند اگر چه در بعضي از اوقات غلبه نموده اند سلاطين اهل اسلام بر سلاطين اهل کفر ولکن در قليل اوقات و مقتضي اين اخبار آنکه هميشه بايد کفر مغلوب و اسلام غالب باشد پس اگر مراد بغلبه دين اسلام بر کفر غلبه در حجت و برهان و معجزات و آيات و بينات باشد که بعد از وفات رسول خدا لا يزال علماء و احبار يهود ميامدند در مدينه و احتجاج مينمودند بر اهل اسلام درزمان خلفاء و حضرت اميرالمومنين نقض حجت ايشان مينمود و اظهار معجزه در بسياري از اوقات ميکرد و غلبه مينمود بر ساير اديان و ملل غير ملت اسلام و در چندين مواضع خلفاء بعد از آنکه مغلوب ميشدند از احتجاجات علماء و احبار ملتجي ميشدند بحضرت اميرالمومنين و در کثيري از موارد عمر بن خطاب چون ملتجي بانحضرت ميشد آن بزرگوار کشف هموم او ميفرمود و عمر ميگفت لولا علي لهلک عمر و هميشه امر بدين منوال بود در زمان هر يک از ائمه معصومين که دحض احتجاجات اهل کفر مينمودند بالزامات شافيه و براهين و معجزات باهره و حال هم امر چنين استکه اگر بر فرض آنکه مغلوب شوند اهل اسلام باحتاجات اهل کفر و الزامات ايشان لابدا تاييد از جانب ولي زمان باظهار معجزات و حل مشکللات خواهد شد که نتواند اهل کفر بر اهل اسلام غلبه نمايند در آنچه معلق بامر دين و مذهب و آئين است چنانکه مکرر واقع شدکه در کتب علماء اماميه رضوان الله عليهم مضبوط است بالجمله از واضحاتست که مرادبغلبه دين اسلام و مناعت و عزت آن بر ساير اديان همان رفعت و عزت و غلبه دينيه ومليه است که آثار حقيت آن و برهان طريقه او واضح و لايح است و بوجود خلفا طاهرين رسول خدا هميشه دين اسلام قائم است الي قيام الساعه که از براي احدي از اهل کفر ممکن نخواهد بود که غلبه نمايد ببرهان و حجه باطله خود بر دين اسلام و اين امريست واضح که حاکم بصحت آن عقل قطعي است قرينه رابعه آنکه کثيري از اين اخبار را باين لفظ نقل کرده اند که لا يزال الدين قائما حتي يکون اثني عشر خليفه من قريش و در بعضي ديگر باين لفظ نقل شده که لا يزال هذا الدين قائما الي اثني عشر خليفه فاذا مضوا ماجت الارض باهلها و در بعضي از اين اخبار آنکه يکون بعدي اثني عشر خليفه من قريش ثم يکون هرجا و مرجا و مستفاد از اين اخبار آنکه قوام دين اسلام و حفظ نظام ملت سيد الانام منوط بوجود آن خلفا است الي يوم القيمه و از واضحات آنکه حفظ نظام شرع منوط و موقوف بامور چندي است که آن خلفاء بايد واجد و داراي آن امور باشند از صفات نفس و شرايف احوال از عصمت و اعلميت و زهد و تقوي و ترک دنيا و رافت و رحمت و شجاعت و کرم و عبادت و آنکه صاحب قوه قدسيه باشند و صاحب آيات و معجزات باشند تا آنکه قائم و برپا شود بوجود مقدس او نظام شريعت و عماد و استوانه باشند از براي دين اسلام و مسلمين



[ صفحه 62]



و باو اقامه شود حجت الهي بر بندگان او چنين خلفائي که مستفاد از اين اخبار است در ميان امت حضرت رسول صلي الله عليه و آله نخواهد بود مگر افاضل عترت طيبين و طاهرين او که موصوف باين صفات شريفه بوده اند و مويد است اين مطلب را آنچه خاصه و عامه نقل نموده اند از کلام حضرت اميرالمومنين عليه السلام لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهور او خائفا مغمور لئلا تبطل حجج الله و بيناته اولئک خلفاء الله في ارضه ابن حجر با آن کمال تعصب خود در صواعق محرقه روايت کرده است از رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود در هر زماني و هر قومي که ازامه من ايند عدول چند از اهلبيت من باشند که نيست و نابود گردانند تحريف ضالين وتاويل جاهلين را از دين من بدانيد که ايشانند امامان شما و هم پيشوايان دين شما قرينه خامسه آنکه کثيري از اين اخبار را از اين مسعود روايت کرده اند که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود خلفاء من بعد از من بعدد نقباء بني اسرائيل دوازده نفر خواهند بود همه از قريش چه آنکه واضح است از اين تشبيه که خلفاء رسول خدا بايد مثل نقباء بني اسرائيل باشند که همه ايشان از صفوه الله و اولاد انبيا بودند که اکثر ايشان را خداوند در قران مجيد مدح فرموده بانکه ايشان مصطفي و برگزيده اند مانند داود و سليمان و زکريا و يحيي و امثال ايشان پس حال مشبه که خلفاء رسول خدا صلي الله عليه و آله باشد بايد مثل حال مشبه به باشد که نقباء بني اسرائيلند و از واضحات ميان عامه و خاصه آنکه در ميان امت پيغمبر آخر الزمان احدي مانند نقباء بني اسرائيل نبودند مگر افاضل از عترت طاهره او فتعين ان المراد بالخلفاء في هذه الاخبار هم العتره الطاهره من ذريته صلوات الله عليهم اجمعين لا غير فهو المطلوب قرينه سادسه آنکه در همين اخبار مذکوره که رسول خدا صلي الله عليه و آله بالصراحه تعيين فرمود اثني عشر از خليفه خود را که همه ايشان از قريشند فرمود که هم علي بن ابي طالب واحد عشر من اولاده المعصومين مثل روايت دوريستي و احمد بن حنبل از ابن عباس از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله که دوازده نفر خليفه از ال من مالک اين امر ميشوند پس مهدي از اولاد من خروج کندو مثل روايت ابراهيم بن محمد حمويني از رسول خدا که فرمود خلفاء من دوازده نفر اند اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر ايشان فرزند من مهدي است و هم چنين روايت ديگر از دوريستي از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود رجوع نمائيد بعلي بن ابيطالب ثم يکون من بعده احد عشر اماما طاعتهم کطاعتي و چون حديث منقول از جابر بنن عبدالله انصاري در سئوال از عدد خلفاء رسول خدا و فرمايش آن حضرت که عددايشان عدد شهور و عدد نقباي بني اسرائيل است من قوله تعالي و بعثنا منهم اثني عشر نقباء پس اي جابر امامان دوازده اند اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر آنها قائم صلوات الله عليهم اجمعين و چون حديث اين حجر که انفا سبق ذکر يافت و چون حديث مالکي در فصول المهمه که امامان دوازده اند همه ازال رسول خدا و آنها علي بن ابيطالب است و يازده نفر از اولاد او و در تفسير سدي که امام مفسرين اهل خلافست چنين روايت کرده است که چون نساره از هاجر کدورت بهم رسانيد وحي شد بحضرت ابراهيم عليه السلام که اسماعيل و مادر او را ببر و بخانه تهامي فرود آورد که من دعاي تو را در حق اسمعيل شنيدم و مستجاب گردانيدم و باو برکت دادم و از نسل او پيغمبر عظيم الشاني خلق خواهم کرد و او را بر همه ظاهر و غالب خواهم ساخت و از ذريه او دوازده نفر بزرگوار خواهم برگزيد بالجمله پس متعين خواهد بود به نصوص جمله از اين اخبار که مقصود رسول خدا صلي الله عليه و آله از فرمايش او که خلفاءمن دوازده نفراند و همه از قريش همان ائمه طاهرين از اولاد او خواهند بود لا غيرفهو المطلوب قرينه سابعه آنکه اين طايفه از اخبار که زياده از چند تواتر است که از خاصه و عامه نقل شد از اخبار مسلمه بين فريقين است و لابد است از تصديق رسول خدا و اذعان بمضامين اخبار منقوله از او پس اگر مراد ائمه طاهره از ذريه رسول خدا باشد چنانکه علماء اماميه قائلند فهو المطلوب و اگر مراد بائمه دين نباشد بلکه خلفاء غير ايشان باشد از سلاطين امويه و عباسيه پس اولا آنکه عدد ايشان از چهل متجاوز است و منافي است باحصر مستفاد از صريح اين اخبار که ايشان دوازده نفراند از قريش ثانيا آنکه خلافت ايشان زايل و منقطع شد بعد از مضي سنين و دهور و صريح اين اخبار آنکه بايد خلافت ايشان باقي و مستمر باشد الي يوم القيمه و ثالثاآنکه اگر حمل شود که مراد خلفاء صلحاء بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و صلحاء از بني اميه و بن يعباسيه اند پس آن باطل است زيرا که حال اصل خلفاء ايشان بر تو معلوم شد فلان طيل الکلام با عادته اما غير ايشان از امويه و عباسيه خليفه صالحي در ميان ايشان يافت نشد چه آنکه اول ايشان معويه است که باتفاق عامه و خاصه خلافت او باطل است زيرا که او از خوارج استکه بر علي بن ابيطالب که خليفه برحق است باتفاق طرفين در زمان خلافت خود خروج کرد و سبب ريختن خون الاف از مسلمين شد و بعد از او يزيد فاسق فاجر شرابخوار ملعون بود که قاتل سيد جوانان اهل بهشت حضرت سيدالشهداء عليه السلام بود و خانه کعبه را خراب کرد و کثيري از علماء عامه چون نسفي و تفتاز اني و غير ايشان حکم بکفر او نموده اند و او را لعن کرده اند و بعد از او مروان لعين بود که باتفاق خاصه و عامه رسول خدا صلي الله عليه و آله او را لعن کرده بود چنانکه حاکم ابوالقاسم از عايشه روايت کرده است که رسول خدا مروان و پدر او را لعن فرمود و بعد از او وليد عنيد بود که قران را نشانه تير کرده بود چنانکه از حال آن ملعون نقل کرده اند که وقتي بقرآن تفال زد اين آيه آمد و استفتحوا و خاب کل جبار عيند چون اين آيه را مشاهده کرد انداخت قران را و حکم کرد تا تير باران کردند قرآن را در آنحال انشاء اين ابيات خبيثه نموده و گفت عربيه ه تهددني بجبار عنيد و ها انا ذاک جبار عنيد اذا ماجئت ربک يوم حشر فقل يا رب مزقني الوليد و اما خلفاء بني عباسيه که حال ايشان اظهر من الشمس است در فسق و فجور و سفک دماء مسلمانان خصوصا عداوت ايشان بال رسول پس چگونه هولاء الفسقه الفجره يصلح ان يکون خليفه لرسول الله و اماما علي الخلق و بعضي از متعصبين عامه گفته اند که مراد بصلحاء بني اميه و بني عباسيه مانند عمر بن عبدالعزيز و امثال اينها ميباشند و اينوجه باطل است چه آنکه لازم اين توجيه طفره است که اين دوازده نفر خلفاء صلحاء خلافت خواهند نمود بعد از رسول خدا اگر چه فاصله شود ميان ايشان چند نفر از خلفاء جور و ظلم و اينمنافي با صريح اين اخبار است که استمرار دارد خلافت اين دوازده نفر واحدا بعد واحد من لفظ لا يزال بعدي اثني عشر خليفه کلهم من



[ صفحه 63]



قريش و نيز منافي بابقاء خلافت ايشان الي يوم القيمه است چه آنکه خلافت هولاء الفسقه منقطع و تمام شد که اسامي کثيري از ايشان از صفحه روزگار محو شد کلامه الهامي عن عالم عامي صاحب ينابيع الموده بعد از اينکه اخبار وارده از رسول خدا بر دوازده نفر بودن خلفاء خود که همگي از قريشند نقل نموده فرموده است بعض محققين گفته اند بدرستيکه احاديثيکه دلالت دارند بر بودن خلفاء بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دوازده نفر بتحقيق شهرت يافته از طرق بسيار پس ببيان زمان و معرفي کون و مکان دانسته شد که مراد رسول خدا از اين گفتار خود امامان دوازده گانه از اهلبيت و عترت او باشند چه ممکن نيست حمل اينحديث بر خلفاء بعد از آن حضرت که اصحاب بودند بواسطه کم بودن شماره آنها از دوازده و امکان ندارد حمل کنيم بر پادشاهان امويه بسبب زيادي آنها بر دوازده و از جهت ظلم فاحش آنان مگر عمر بن عبدالعزيز و بعلت بودن آنها جز بني هاشم و حال آنکه در حديثي که عبد الملک از جابر از رسول خدا روايت کرده فرمود تمامه آن دوازده نفر از بني هاشمند و پنهانداشتن آن حضرت صوت خود را در گفتن اين سخن ترجيح ميدهد اين روايت را چه اصحاب خلافت بني هاشم را خوش نداشتند و ممکن نيست حمل شود بر ملوک عباسيه چه شماره آنها زائد است و ديگر آنکه رعايت آيه مبارکه قل لا اسئلکم عليه اجرا الا الموده في القربي و حديث کسارا نمودند پس ناگزيريم از حمل اينحديث بر امامان دوازده گانه از اهلبيت و عترت آن حضرت زيرا که آنان اعلم مرد زمان خود و اجل و اورع و اتقي بودند و هم در حسب و نسب بر تمامه مردم برتري داشتند و علوم ايشان از پدرانشان بجدشان حضرت رسول خدا ميپيوست و معارفشان از روي وراثت رسول ولدني بود چنين شناخته اند انذوات مقدسه را اهل علم و ارباب تحقيق و اصحاب کشف و توفيق و تاييد ميکند و ترجيح ميدهد اين معني را که مراد رسول خدا از امامان دوازده گانه اهلبيت و عترت وي ميباشد حديث ثقلين و احاديث بسياري که در اين کتاب ذکر شده قرينه ثامنه آنکه از همه اغماض نموده آنچه گذشت از اخبار منقوله از علماء و روات عامه در اين طوائف از اخبار سابقه از نصوص رسول خدا صلي الله عليه و آله برخلافت ائمه طاهرين از اهلبيت او من قوله اني تارک فيکم الثقلين و ساير از اخبار همه آنها شاهد و گواه و قرنيه اند که مراد باثني عشر خليفه که همه ايشان از قريشند در اين اخبار همان افاضل از عترت رسول خدايند و احدا بعد واحد که خلافت و امامت ايشان باقي و برقرار است اللي يوم القيمه علاوه از آنچه سابق ذکر يافت از ساير ادله و براهين عقليه و آيات وارده در شان ايشان که دليل بر امامت ايشانست صلوات الله عليهم اجمعين فهو المطلوب انتهي ما اردنا نقله في هذا المقام.