بازگشت

رفرفه 02


بدانکه قسم دويم نصوص وارده از رسولخدا صلي الله عليه و اله بر اينکه امير المومنين و اولاد طاهرين او اوصياء وخلفاء رسولخدا هستند واحدا بعد واحد و در آن چند حديث است حديث اول حمويني بسند خود از ابن عباس روايت کرده است که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود خلفاء و اوصياء و حجتهاي خدا بعد از من بر خلق دوازده نفر اند اول ايشان برادر من است و آخر ايشان فرزند من عرض کردند يا رسول الله کيست برادر تو فرمود علي بن ابيطالب عرض کردند فرزند تو کيست فرمود مهدي که پر کند زمين را از عدل و داد بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور حديث دويم حمويني نيز بسند خود از ابن عباس روايت کرده که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که من سيد پيغمبرانم و علي سيد اوصياء است و اوصياء من بعد از من دوازده نفرند اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر ايشان مهدي است حديث سيم نيز ابراهيم محمد حمويني بسند خود از ابي الطفيل روايت کرده که جوان يهودي از اولاد هرون در زمان خلافت عمر بنزد او آمد و مسائلي چند از او سئوالنمود عمر پس از عجز از جواب امر او را محول بحضرت امير المومنين عليه السلام نموده چون آن هروني بخدمت آن حضرت مشرفشد و مسائل خود را سئوالنموده و جواب کافي و شافي شنيد پس عرض کرد که خبر ده از محمد که امامان عادل بعد از او چند اند فرمود اي هروني خلفاء محمد دوازده نفر امام عادلند که زيان نرساند بانهاهر که آنها را ذليل کند و مضطرب نگردند بسبب مخالفت کسيکه با ايشان طريق خلاف پويد و ايشان در راه دين خدا محکم تر اند از کوههاي بلند جوان هروني عرض کرد که راست گفتي آنچه خبر دادي قسم بذات خدا که همه آنها را در کتب پدرم که موسي باو گفته بود و او بدست خود نوشته بدينمنوال ديدم حديث چهارم و نيز حمويني باسناد عديده از جابر بن عبد الله انصاري روايت کرده که خدمت فاطمه زهرا مشرفشدم و در پيشروي او لوحي ديدم که برق و لمعان آن چشم را خيره ميکرد و در آن لوح دوازده نام ديدم عرض کردم اين نامها کيانند فرمود اينها نامهاي اوصياي پيغمبر است که اول ايشان پسر عمم علي بن ابيطالب و يازده نفر از اولاد من که آخر ايشان قائم است حديث پنجم دوريستي بسند خود از ابن عباس روايت کرده که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود دوازده نفر خليفه از اولاد من مالک امر ميشوند و بعد از آن امور کريهه و شدائد عظيمه بظهور رسد چون مهدي از اولاد من خروج کند و خدايتعالي در يکشب اصلاح امر او نمايد که زمين را پر کند از عدل حديث ششم ابراهيم بن محمد حمويني روايت را بسند ديگر از ابن عباس روايت کرده باندک تغييريکه رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود صاحب و مالک امر ميشود از اولاد من دوازده خليفه حديث هفتم و نيز حمويني بسند خود از زيد بن ثابت روايت کرده است که رسولخدا فرمود من در ميان شما دو چيز سنگين ميگذارم کتاب خدا و عترت من که اهلبيت منند و اينها دو خليفه منند پس از من و از يکديگر جدا نگردند تا بر حوض من وارد شوند حديث هشتم ابن ابي الحديد بسند خود روايت کرده است که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که من خليفه کردم در ميان شما دو ثقل را کتابخدا و عترت من که اهلبيت منند و اينها دو خليفه منند پس از من و اينها دو طناب کشيده شده از آسمانند بزمين و از يکديگر جدا نگردند تا بر حوض وارد شوند حديث نهم و ايضا ابن ابي الحديد بسند خود روايت کرده که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که من بجاي خود ميگذارم و خليفه ميکنم در جاي خود دو ثقل را و فرمودند خداوندا بگردان حقرا با علي هر کجا که علي ميگردد حديث دهم قاضي ابو الفرج بسند خود روايت کرده است از انس بن مالک که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود که از ما است دوازده خليفه که خداوند ياري ميکند ايشانرا بر کسيکه قصد دشمني ايشانرا نمايد حديث يازدهم ابراهيم بن محمد حمويني باسناد خود نقل



[ صفحه 57]



نموده که در مجمعي که زياده از دويست نفر از مهاجرين و انصار حاضر بودند علي عليه السلام مناقب و فضائل خود را ذکر ميفرمود و استشهاد مينمود از حضار که شما را بخدا قسم ميدهم آيا در ياد داريد که رسولخدا فرمود در آخر خطبه که بعد از آن ديگر خطبه نفرمود که من در ميان شما دو چيز نفيس ميگذارم يکي کتاب خدا است و ديگري عترت من که اگر بايندو متمسک شويد هرگز در ضلالت نميافتيد و گمراه نميشويدو آندو از هم جدا نميشوند تا در روز قيامت بر حوض من وارد شوند عمر بن خطاب خشمناک شده از جاي برخواست و عرض کرد يا رسول الله همه اهلبيت تو چنين اند فرمود نه بلکه عترت من که اوصياء منند اول آنها علي بن ابيطالب برادر من و خليفه من است در امه من و آقاي هر مومن و مومننه است و او اول اوصياء من است پس فرزندم حسن بعد فرزندم حسين و بعد از ايشان نه نفر از اولاد حسين هر يک بعد از ديگري تاوقتيکه وارد شوند بر حوض من و ايشان حجتهاي خدا هستند بر خلق و خزائن علم و معدن حکمت الهي هستند هر که ايشانرا اطاعتکند خدا را اطاعتکرده و هر که ايشانرا معصيت نمايد خدا را معصيت نموده است همه گفتند که ما شهادت ميدهيم که رسولخدا اين سخن را فرمود حديث دوازدهم و نيز ابراهيم بن محمد حمويني در کتاب فرائد السمطين بسندخود از سليم بن قيس روايت کرده استکه در زمان خلافت عثمان روزي علي عليه السلام را ديدم در مسجد نشسته بود و با مردم در علم فقه گفتگو ميکرد بعد قسم داد حضار را که هر کس از رسولخدا صلي الله عليه و اله آنچه در حق من شنيده است خبر دهد که فرمود علي برادر و وزير و خليفه من است در امت من و وصي من است و بعد از من حسن و حسين و بعد از ايشان نه نفر از اولاد حسين يکي بعد از ديگري پس زيد بن ارقم و براء بن ارقم و براء بن عازب و جماعه بسياري از مهاجرين برخواسته و گفتند که ما گواهي ميدهيم که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود ايها الناس حقتعالي امر فرمود که نصب کنم از براي شما بعد از خودم وصي و خليفه خود را که واجب فرمود بر مومنان اطاعه او را و شما را بقبول ولايت او امر فرمود و من شما را گواه ميگيرم که آنولايتيکه حقسبحانه و تعالي شما را بان امر فرموده مخصوص باين مرد است و دست مبارک خود را بر دوش علي بن ابيطالب گذاشت و از براي دو فرزند او است بعد از او و از براي اوصياء من است بعد از ايشان که از اولاد ايشانند و فرمود که ايگروه مردم بيانکردم از براي شما آنکسي را که پناه شما باشد بعد از من و امام و دليل وهادي شما باشد پس از من برادرم علي بن ابيطالب و هم چنين از اوصياء بعد از او و با ايشان باشيد که ايشان با حقند و حق با ايشانست پس اينرا گفتند و نشستند.