بازگشت

رفرفه 01


بدانکه قسم اول نصوص وارده از رسولخدا صلي الله عليه و اله است بر اينکه امير المومنين و اولاد طاهرين او از ائمه دين امامان بر خلق و پيشوايان راه هدي و حجت خدا بر بندگان اويند و در آن چند حديث است حديث اول صدر الائمه موفق بن احمد بسند خود از سلمان فارسي رضوان الله عليه



[ صفحه 55]



روايت کرده استکه وقتي خدمت رسولخدا مشرفشدم ديدم که حسين عليه السلام را بر ران خود نشانيده و چشم و دهان او را بوسه ميداد و ميفرمود که تو سرور و پسر سرور و برادر سرور و پدر سروراني و تو امام و پسر امام و برادر امام و پدر اماماني و توحجت خدا و پدر حجتهاي خدائي که از صلب تو بيرون آيند و نهمي ايشان قائم ايشان است حديث دوم ابراهيم بن محمد حمويني بسند خود از ابن عباس روايت کرده که نعثل نامي از علماء و احبار يهود خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و اله مشرفشد و مسائل چندي از توحيد از آن حضرت سئوالنمود و جواب کافي شنيده بشرف اسلام مشرفشد و بعد عرض کرد فدايتشوم خبر ده مرا از وصي خود زيرا که پيغمبري از جانب خدا مبعوث نشد بر خلق مگر از براي او وصي بود و پيغمبر ما موسي بن عمران يوشع بن نون را وصي خود گردانيد وصي تو که خواهد بود رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود بلي وصي من بعد از من علي بن ابي طالب است و بعد از دو فرزندم حسن و حسين و بعد از ايشان نه نفر از اولاد حسين که همه امامان نيکو کردارند نعثل عرض کرد که اسامي شريفه ايشانرا از براي من بيان فرما حضرت فرمود که چون حسين از دنيا گذرد پسرش علي امام است و بعد از علي پسرش محمد امام است و بعد از محمد پسرش جعفر امام است و بعد از جعفر پسرش موسي امام است و بعد از موسي پسرش علي امام است و بعد از علي پسرش محمد امام است و بعد از محمد پسرش علي امام است و بعد از علي پسرش حسن امام است و بعد از حسن حجه بن الحسن امام عصر است و ايندوازده نفر امامان بعدد نقباء بني اسرائيل ميباشند نعثل عرض کرد آنچه فرمودي همه را در کتب پيشينيان ديده ام و در وصيت نامه موسي بن عمران عليه السلام خوانده ام بعد از آن برخواست و در حضور رسولخدا اين اشعار را انشاء نمود و گفت صلي الاله ذو العلي عليک تا خير البشر انت النبي المصطفي الهاشمي المفتخر و معشر سميتهم ائمه اثني عشر حباهم رب العلي ثم اصطفاهم من کدر قد فاز من والاهم و خاب من عاد الزهر اخرهم يشفي الظما و هو الامام المنتظر عترتک الاخيار لي و التابعون ما امر من کان عنهم معرضا فسوف يصلاهم سقر حديث سيم و نيز ابراهيم محمد حمويني بسند خود از حضرت سيد الشهداء عليه السلام روايت کرده که فرمود روزي بخدمت جدم رسولخدا رفتم و در نزد او ابي بن کعب نشسته بود رسولخدا صلي الله عليه و اله بمن فرمود مرحبا بتو اي ابو عبد الله و ايزينت دهنده آسمانها و زمينها ابي بن کعب عرض کرد چگونه حسين زينت آسمانها و زمينها است فرمود قسم بخدائيکه مرا برسالت بسوي خلق فرستاده که قدر و منزلت حسين در آسمان زياده از زمين است و در جنب است عرش نوشته است که حسين مصباح هدايت و سفينه نجات و امام و پيشواي مردم است و حقسبحانه و تعالي جاي داده است در صلب حسين نطفه مبارک طيب و طاهريکه آفريده شده است پيش از آنکه شب و روزي بوجود آيد و بزبان او کلماتي نهاد که هيچ آفريده بان کلمات خدا را نخوانده مگر آنکه خدا اورا با سيد الشهداء حسين محشور گرداند و آن حضرت در روز قيامت او را شفاعت کند و حقتعالي هم و غم او را برطرف گرداند و قرض او را ادا کند و مشکلات او را سهل گرداند و راه هر کاريرا باو واضح و روشن سازد و او را بر دشمنان ظفر دهد و پرده او را پاره نکند ابي بن کعب عرض کرد که آنکلمات کدام است فرمود که چون از نماز فارغ شوي پيش از آنکه از جاي خود برخيزي بگو اللهم اني اسئلک بکلماتک و معاقد عرشک و سکان سمواتک و ارضک و انبيائک و رسلک ان تستجيب لي فقد رهقني من امري عسرا فاسئلک ان تصلي علي محمد و ال محمد و ان تجعل لي من عسري يسرا چون ايندعا را بخواني خدايتعالي آسان کند کار مشکل تو را و مملو گرداند از علم و حکمت سينه تو را و در وقت مردن کلمه لا اله الا الله را بر زبانت جاريگرداند و بعد از آن رسولخدا ذکر نمود اسامي هر يک از امامان از ذريه حسين را واحدا بعد واحد و دعاء مخصوص بهر يک از ايشانرا نقل نمود بعد ابي بن کعب عرض کرد يا رسول الله حال اين امامان از جانب خدايتعالي چگونه بتو رسيد فرمود که خدايتعالي دوازده خاتم بسوي من فرستاد و دوازده صحيفه که نام هر امامي در خاتم او نقش بود و صفات هر امامي در صحيفه او مرقوم بود حديث چهارم و ايضا ابراهيم بن محمد حمويني بسند خود از ابن عباس روايت کرده که گفت از رسولخدا شنيدم قضيه دردائيل را که ملک مقربي بود وبسبب خطوريکه در قلب خود نمود پر و بال او ريخته و معذب شد تا آنشبيکه حضرت سيد الشهداء عليه السلام عالم را بنور قدوم خود مزين و منور ساخت که شب تولد آن حضرت باشد حقتعالي امر فرمود که آتش جهنم را فرو نشانند و بهشت و حوريانرا زينت کنند و صفوف ملائکه آراسته شود بجهه کرامت مولوديکه براي رسولخدا متولد ميشود و بجبرئيل امر فرمود که با هزار قبيل از ملائکه با زينت تمام بزمين فرود آيند و برسولخدا تهنيت گويند و بعد از تهنيت تعزيت گويند او را باينکه اينمولود تو را امت تو شهيد خواهند نمود و قاتلان او در آتش جهنم مخلد خواهند شد چونجبرئيل نازلشد با آن گروه از ملائکه بدردائيل برخوردند دردائيل از سبب نزول سئوالنمود جبرئيل کيفيت حالرا با او بيان نمود دردائيل جبرئيل را شفيع خود گردانيد و گفت سلام مرا خدمه رسولخدا صلي الله عليه و اله برسان و عرض کن که قسم ميدهم تو را بحق اينمولود که از خدا سئوال نما شايد از تقصير من بگذرد پس جبرئيل با آن گروه از ملائکه خدمت آنسرور مشرفشدند و بانچه از جانب پروردگار مامور بودند امتثال نمودند پس رسولخدا از قاتلان حسين بيزاري نمود و بنزد فاطمه رفته او را تهنيت و تعزيت فرمود فاطمه بگريه درآمد آن حضرت فرمودند که حسين کشته نشود تا آنزمان که امامي از او بوجود آيد که امامان دين و هاديانرا يقين همه از او بوجود آيند و ائمه دين بعد از من هادي و مهدي و عدل و ناصر و سفاح و نفاح و امين و موتمن و امام و فعال و علمند که آن علي است و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و آنکه عيسي بن مريم در عقب او نماز گذارد پسر حسن بن علي است که لقب او قائم است پس فاطمه از گريه ساکت شد بعد جبرئيل قصه دردائيل را بعرض رسولخدا رسانيد ابن عباس گفت ديدم که رسولخدا صلي الله عليه و اله قنداقه حسين را بر روي دست گرفته و بخرقه پشمينه او را پيچيده بودند و بسوي آسمان بلند کرد وعرض کرد الهي بحق اينمولود بر تو نه بلکه بحق تو بر اينمولود و بر جدش محمد و ابراهيم



[ صفحه 56]



و اسماعيل و اسحق و يعقوب که اگر اين حسين فرزند فاطمه را در نزد تو قدر و منزلتي هست از تقصير دردائيل درگذر و از او راضي شو و بالهاي او را باو عطا کن دعاي آن حضرت ببرکت حسين مستجابشد و دردائيل عروج نموده با ملائکه باسمان بالا رفت و بمقام اول خود قرار گرفت و از آن روز ببعد ملائکه اهل آسمان دردائيل را آزاد کرده حسين مينامند حديث پنجم قاضي ابو الفرج بغدادي از جماعتي از شيوخ خود که آنها از ابي هريره روايت کرده اند که من و جماعتي از اصحاب در خدمت حضرت رسولخدا صلي الله عليه و اله حاضر بوديم از آنجمله ابو بکر و عمر و فضل بن عباس و زيد بن حارثه و ابن مسعود که حسين عليه السلام داخلشد رسولخدا او را در کنار گرفت و بوسيد و فرمود يا حسين انت الامام ابن الامام ابو الائمه تسعه من ولدک ائمه ابرار عبد الله بن مسعود عرض کرد کيانند آن امامانيرا که ذکر فرمودي که از صلب حسين اند حضرت سر مبارک را قدري بزير انداخته بعد از آن سر بلند نموده فرموديابن مسعود از امر عظيمي سئوالکردي و ليکن من خبر ميدهم تو را که از صلب اين فرزند من حسين بيرون ميايد ولد مبارکي که هم نام با جد خود علي عليه السلام است و لقب او عابد و نور زاهدين است و از صلب او بيرون ميايد ولديکه اسم او اسم من است و شبيه ترين خلق است بمن و او ميشکافد علم را شکافتني و ناطق بحق و امر کننده بصوابست و بيرون مياورد خدايتعالي از صلب او کلمه حق و لسان صدق را ابن مسعود از اسم او سئوالکرد فرمود اسم او جعفر صادق است بعد از آن حسان بن ثابت داخلشد بر رسولخدا و انشاء مدح آن حضرت نمود پس رسولخدا صلي الله عليه و اله برخواسته داخل خانه عايشه شد ما نيز با آن حضرت داخل خانه شديم يعني من و علي بن ابيطالب و ابن عباس و داب رسول الله چنين بد که اگر کسي از او سئوال مينمود جواب ميفرمود و اگر از او سئوال نميکردند خود ابتدا بسخن مينمود پس من عرض کردم بابي انت و امي يا رسول الله آيا خبر نميدهي ما را بباقي خلفاء از صلب حسين فرمود نعم يا ابا هريره بيرون مياورد خدايتعالي از صلب جعفر مولود نقث طاهر که سمي موسي بن عمران است و از صلب موسي بيرون مياورد فرزندي که خوانده ميشود برضا و او موضع علم و معدن حلم است و فرمود بابي المقتول في ارض الغربه و از صلب رضا بيرون مياورد فرزند او محمد را که محمود و اطهر در خلق و احسن در خلق است و از او خارج ميشود ولد او علي که طاهر الحسب و صادق المهجه است و از او بيرون مياورد حسن نقي طاهريکه ناطق از جانب خدا و پدر حجه الله است و بيرون مياورد از صلب او قائم ما اهلبيت را که به يملاء الله الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا و از براي او است هيبت موسي و حکم داود و بهاء عيسي و بعد از آن تلاوت فرمود اين آيه را ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم.