بازگشت

رفرفه 03


در بشارت حبري از يهود است بظهور آنسرور مجلسي عليه الرحمه روايت نموده از کتاب روضه و فضائل شاذان بن جبرئيل از عبد الله بن ابي اوفي که چون خيبر گشوده شد بعرض مبارک حضرت رسولخدا صلي الله عليه واله رسانيدند در خيبر حبري است از يهود که يکصد سال از زندگانيش گذشته و در نزد او است علم توريه فرمان احضار رفت چونشرفيابشد فرمود براستي صورت ذکر مرا در توريه بگوي وگر نه گردن تو را بزنم گفت پس چشم آنعالم يهود پر از اشک شده عرض کرداگر تو را راست گويم قوم من مرا بکشند و اگر دروغ بگويم تو را مرا بکشي فرموده بگوي و تو در امان خداي و امان من باشي حبر گفت در خلوت بعرض تو رسانم فرمود بايد آشکار بگوئي گفت بدرستيکه در سفري از اسفار توريه نام و صفت تو و پيروان تورا ديده ام که از کوه فاران خروج کني و باسم تو بر سر منبر ندا کرده شود و در نشانه تو ديده ام در ميان دو شانه تو خاتمي استکه علامه ختم نبوتست يعني ديگر پيغمبري بعد از تو نخواهد بود و از فرزندان تو يازده سبط باشند که از پسر عمت که نامش علي است ولادت يابند و سلطنت تو را بمشرق و مغرب رسانند و او بگشايد خيبر را و در آنرا بر کند و جيش را عبور دهد پس اگر اينصفات در تو موجود است من بتو ايمان آرم رسولخدا فرمود اما مهر نبوت نشانه من و در شانه منست اما فتح خيبر و بر کندن در پس علامه ياري کننده من علي بن ابيطالبست گفت پس حبر بسوي علي روي آورده گفت توئي کشنده مرحب اعظم علي عليه السلام فرمود بلکه کشنده مرحب احقر باشم من او را بخاک هلاک افکندم بقوت و قدرت خداي تعالي و من عبور دهنده جيش باشم پس حبر عرض کرد دست خود را دراز کن که من بوحدانيت خداي و رسالت محمد صلي الله عليه و اله گواهي دهم و نيز گواهي دهم که تو خود معجزه آن حضرت باشي و اينکه بيرون آيد از صلب تو يازده نقيب پس عهدنامه براي قوم من مرقوم دار که نقباء اين امه مانند نقباء بني اسرائيل پسران داود باشند پس عهدنامه براي او مرقوم فرمود.