بازگشت

رفرفه 03


در بشارت مسطوره در کتابي مستور است بظهور آن سرور و احمد بن محمد بن عياش در کتاب مقتضب الاثر روايت نموده از محمد بن احمد بن عبيدالله هاشمي گفت خبر داد مرا در سال سيصسد و بيست و نه بسند متصل از عبدالله ربيعه مکي گفت پدرم مرا گفت تو را بحديثي سخن کنم پس آن را بخاطر سپار و تا مرا زندگاني است پنهان بدار مگر اينکه خداي را مشيت دگرگون شود بتوان اظهار نمود بودم با کسانيکه براي عبدالله زبير در بناي خانه کعبه کار مي کردند ابن زبير کارگران را فرمانداد که زمين را بنهايت حفر کنند پس چنان کرديم تا رسيديم بسنگهاي بزرگر که مانند شتر نمودي پس يافتم بر آن سنگها کتابي را پس بنهاني او را برداشتم و امر او را مکتوم داشتم چون بمنزل خود آمدم در آن تامل کردم ديدم کتابي است که ندانم از چيست و با چه کتابت يافته جز اينکه مانند کتابهاي ديگر پيچيده شود پس قرائت کردم چنين مرقوم بود بنام آنکس که اول همه اشيا است و هيچ چيز پيش از وي نبوده دريغ نداريد حکمت را از اهل آن که در حق آنها ستم نمائيد و ندهيد حکمت را بغير مستحق که بر آن ستم کنيد بدرستيکه خداي نور خود را بهر که خواهد برساند و هر که را خواهد راهنمائي فرمايد و خداي فعال ما يريد باشد بنام اولي که انجام براي او نيست دانا است بکردار هر کس بود عرش او براب آنگاه آفريد آفريدگانش را بتوانائي خود و تصوير فرمود آنها را بحکمت خويش و جدا کرد آنان را بمشيت خود هرگونه که خواست و قرار داد ايشان را شعبها و قبيله ها و خانوادها آنگاه از آن قبائل قبيله را گرامي داشت و آن را قريش ناميد بعد از آن مخصوص فرمود از آن قبيله خانواده راببزرگي و رفعت و ايشان فرزندان عبدالمطلب باشند که نگاهبان اينخانه و عمارت کنندگان و واليان و ساکنان آن هستند آنگاه برگزيد از آن خانواده پيغمبري را که در زمين محمد و در آسمان احمد ناميده شده برانگيزاندش خداي در آخر الزمان به پيغمبري تا رسالت او را تبليغ و بندگانش را بسوي دين او دعوت فرمايد پيغمبريکه اوصافش در کتابهاي آسمان مسطور و مژده ظهورش بر زبان تمامه پيغمبران مذکور باشد وارث برد او را بهترين اوصياء خدا مبعوثش فرمايد در حاليکه چهلسال از زندگانيش گذشته باشد در زمان ظهور شرک و انقطاع وحي و آشکار شدن فتنها تا ظاهر کند بسبب او دين اسلام را و براند بسبب او شيطان را و عبادت شود بسبب او حضرت رحمن گفتار او فصل و حکم او عدلست عطايش فرمايد خداي پيغمبري را در مکه و سلطنت را در طيبه که جايگاه هجرت و موضع قبر او است شمشير از نيام برکشد و قتال دهد با هر که نافرمانيشت کند و برپا دارد حدود الهيه را در پيروان خود و او بر امه گواه و آنها را روز قيامه شفاعه فرمايد ياريش دهد بنصرت خويش و اعانتش کند ببرادر و پسر عم و داماد و وصي او در امتش بعد از وي و حجت خداي بر آفريدگانش که او را درنزديکي وفاتش بامامه امه نصب نمايد و او است باب الله پس هر کس از غير باب خداي بخواهد بخداي نزديک شود گمراه خواهد گرديد خداي روان پاک آن پيغمبر را قبض کند در حالتيکه بجاي خود نشانده باشد ستوني را که دين قائم باو است و بگويد آنچه را که گفته و آنها را بياگاهاند و او است قائم بعد از وي و او است امام و خليفه بعداز او در امت او پس همواره مبغوض و محسود و مخذول و ممنوع از حق خود خواهد بود بواسطه عداوتها که در دلها و کينه ها که در سينه ها است بعله بلندي رتبت و بزرگي منزلت و علم و حلم او او است وارث علم و مفسر علم مستولي است غير سائل عالمي است غير جاهل کريمي است غير لئيم کراري است غير فرار فرا نگيرد او را ملامه ملامت گردر راه خداي قبض فرمايد خداي عز و جل روح مقدسش را در حالتيکه فائز شود بشهادت و کشته بشمشير باشد ذات اقدس حضرت ربوبيت بدون واسطه قبض فرمايد روان پاکش را و دفن شود در موضعيکه معروف باشد بغري و جمع کند خداي ميان او و نبي آنگاه قائم بعد از وي پسرش حسن سيد شباب اهل بهشت و زينت جوانانست کشته شود بزهرو دفن گردد در طيبه در موضع معروف بقبيع آنگاه بوده باشد امام بعد از او حسين که امامي عادل و ضارب بسيف و پذيرنده ضيف استکه کشته شود بشمشير در کنار فرات در ايام زاکيات بکشند او را پسران حائضات زانيات دفن شود بزمين کربلا بوده باشد قبر او براي مردم نور و ضياء آنگاه ميباشد امام بعد از وي پسرش علي که سيد عابدين و سراج مومنين است بميرد مردني دفن شود در بقيع از زمين طيبه آنگاه ميباشد امام قائم بعد از او شخص پسنديده کردار محمد که باقر علم و معدن علم و ناثر علم و مفسر علم است بميرد مردني دفن شود در بقيع از زمين طيبه آنگاه ميباشد امام بعد از وي جعفرکه او است صادق و بحکمت ناطق و مظهر هر معجزه و سراج امت بميرد مردني در زمين طيبه و بوده باشد موضع قبر او بقيع آنگاه امام بعد از او کسي است که در دفنش خلافت کنند همنام مناجات کننده با پروردگار خود موسي بن جعفر گشته شود بزهر در محبس دفن گردد در زمين شناخته شده بزوراء آنگاه قائم بعد از وي پسرش علي رضا است که ارتضا شده براي دين خداي و او است امام برحق کشته شود بزهر در زمين عجم آنگاه قائم بعد از وي پسرش محمد است نميرد مردني دفن شود در زمين زوراء آنگاه قائم بعداز وي پسرش علي است که ياري دهنده خدا است بميرد مردني و دفن گردد در شهريکه تازه شود آنگاه قائم بعد از او پسرش حسن است که وارث علم نبوت و معدن حکمت است وبرطرف گردد بنور او هر ظلمت بميرد مردني و دفن شود در مدينه محدثه ثم المنتظر بعده اسمه اسم النبي يامر بالعدل و يفعله و ينهي عن المنکر و يحثنبه يکشف الله به الظلم و يجلو ابه الشک و العمي يرعي الذئب في ايامه فع الغنم و يرضي عنه ساکن السماء و الطير في الجور و الحيان في البحار ياله من عبد ما اکرمه علي الله طوبي لمن اطاعه و وبل ان عصاه طوبي لمن قاتل بين يديه فقتل او قتل اولئک عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون و اولئک هم المفلحون و اولئک هم الفائزون آنگاه امام بعد از او انتظار کشيده شده است که نامش نام پيغمبر است امر ميکند بعدل و خود بجاي آرد و باز دارد از منکر و خود دوري گزيند برطرف کند خداي بسبب او تاريکيها را و زايل گرداند بسبب او غبار شک و کوري دلها را چرا کند گرگ در روزگار او با گوسفند و خوشنود گردند از او ساکنان سماء و مرغان هوا و ماهيان دريا اي بسا کرامتها که آن بنده را بدرگاه حضرت کبريا است خوشا



[ صفحه 50]



بحال کسيکه فرمانش برد و بدا بحال آنکس که نافرمانيش نمايد خوشا بحال آنکس که قتال دهد در پيش روي او پس بکشد تا کشته شود آنانند کسانيکه بر آنهاست درود و رحمت پروردگارشان و آنانند راه يافتگان و آنان اند رستگاران و آنانند فائزان.