رفرفه 02
در بشارت قس بن ساعده است بظهور آن سرورروي الکراجکي حديث الجارود بن منذر العبدي المنصوص فيه علي الائمه الاثني عشر قال و کان عالما نصرانيا فاسلم عام الحديبيه و طال ما وقع بينه و بين رسول الله من المقال الي ان قال فاقبلت علي رسول الله و هويتلالا و يشرق وجهه نورا و سرور افقلت يا رسول الله ان فساد و هو من جمله احبارهم المشاهير کان ينتظر زمانک و يتوکف ايامک و يهتف باسمک و اسم ابيک و امک و باسماء لست احسها معک و لا اريها فيمن اتبعک قال سلمان فاخبرنا فانشات احدثهم و رسول الله يسمع و القوم سامعون واعون قلت يا رسول الله لقد شهدت قساو قد خرج من نادمن انديه اياد الي صحصح ذي تقاد و سمر و عتاد و هو مشتمل بنجاد فوقف في اضحيان ليل کالشمس رافعا الي السماء وجهه و اصبعه فدنوت منه فسمعته يقول اللهم رب هذه السبعه الارقعه و الارضين الممرعه بمحمد و اثلثه الحامده معه العليين الاربعه و سبطيه النيعه الارفعه و السري الالمعه و سمي الکليم الضرعه اولئک النقباء الشفعه و الطرائق الهيعه درسته الانجيل و حفظه التنزيل علي عدد النقباء من بني اسرائيل محاه الاضاليل نفاه الاباطيل الصادقوا القيل عليهم تقوم الساعه و بهم تنال الشفاعه و لهم من الله فرض الطاعه ثم قال اللهم مدرکهم و لو بعدلاي من عمري و محياي و انشاء ابياتا في التحسر عليهم ثم اب يکفکف وحه رنين کرنين البکره قد برات ببرائه و هو يقول اقسم قس قسما ليس به مکنتما لو عاش الفي عمرلم يلق منها ساما حتي يلاقي احمدا و النقباء الحکماء ه اوصياء احمد اکرم من تحت السماء يعمي العباد عنهم و هم جلاء للعمي لست بناس ذکرهم حتي احل الرحماء ثم قلت يا رسول الله انبئني ابناک الله بخير من هذه الاسماء التي لم نشهدها و اشهد ناقس ذکرها فقال رسول الله يا جارود ليله اسري بي الي السماء اوحي الله عز و جل الي ان سل من ارسلنا قبلک من رسلنا علي ما بعثوا فقلت علي ما بعثتم فقالوا علي نبوتک و ولايه علي بن ابيطالب و الائمه منکما ثم اوحي الي ان التفت الي يمين العرش فالتفت فاذا علي و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و المهدي في ضحضاح من نور يصلون فقال الرب تعالي هولاء الحجه لاوليائي و هذا المنقم من اعدائي فقال لي سلمان يا جارود هولاء المذکورون في التوريه و الانجيل و الزبور فانصرفت بقوي و انا اقول ابيات اتيتک يابن امنته رسولا لکي بک اهتدي النهج السبيلا فقلت و کان قولک قول حق و صدق ما بدي للسان تقولا و بصرت العمي من عبد شمس و کل کان من عمه ضليلا و ابنئاک عن قس الايادي مقالا منه ظلت به جديلا و اسماء عمت عنا فالت الي علم و کن به جهولا بدانکه قس بن ساعده از اعاظم احکماء عرب و افاخم علماء نصاري و مبشرين حضرت خاتم انبياء و اوصياء آن حضرت است ابوالفتح کراجکي روايت کرده حديث جارود بن منذر عبدي را که در آن نص بر امامان دوازده گانه است گفته جارود بن منذر از علماء نصاري بود و در سال حديبيه اسلام آوردي و گفتار ميان او و رسول خدا بدراز کشيدي تا اينکه گويد پس روي بسوي حضرت رسول خداي نمودم در حالتيکه نورو سرور از چهره مبارکش متلالا و متجلي بود پس عرض کردم يا رسول الله بدرستيکه قس بود که انتظار ميکشيد زمان تو را و خبر ميداد نام تو را و پدر و مادرت را و نامهائيکه در پيروان تو آنها را نگران شوم سلمان گفت ما را از آن نامها خبر بده پس من آنها را حديث کردم و رسول خدا و اصحاب ميشنيدند عرض کردم يا رسول الله مشاهده کردم قس را که در شبي مهتاب از مجلسي از مجالس طايفه اياد بيرون آمده بصحرا رفت و روي و انگشت خويش بجانب آسمان برداشت پس نزديکش شده شنيد مش که ميگفت ايخداي آفريننده هفت آسمان و زمين بمحمد و سه محمد ديگر و چهار علي و دو سبط بلند رتبت او و نهر درخشنده و همنام کليم برگزيدگان شفاعه کننده و راههاي اشکار درس دهندگان انجيل و حفظ کنندگان تنزيل که بر شمار نقباء بني اسرائيل و برطرف کننده اباطيل و اضاليلند کسانيکه در گفتار خود صادقند و بر آنها برپا شود قيامه و بسبب ايشان ادراک شود شفاعه و از براي آنها است از جانب خداي وجوب طاعه آنگاه عرض کرد اي خداي کاش من آنها را ادراک مينمودم هر چند بعد از سختي از زندگانيم باشد آنگاه چند بيت در اظهار حسرت از حرصان خدمه ايشان انشاء نموده برگشت در حالتيکه همي بگريستي و چون شتر جوان از درد زادن بناليدي و اين اشعار بگفتي که مضمون آنها نيست (سوگند ميخورد قس سوگندي بزرگ که کتمان آن نکند که اگر دو هزار سال زندگي نمايد ملالت نيابد باميد اينکه ديدار کند احمد را و نقباءحکمائي را که اوصياء او و گرامي ترين همه آفريدگان هستند و ديدها از ديدار آن مظاهر نور کور است در حالتيکه آنها برطرف کننده کوري باشند نيستم من فراموش کننده ياد ايشان مگر آنکه دو مرتبه برحم برگردم آنگاه عرض کردم اي رسول خدا آگاه کن مرا از نامهائيکه اشخاص آنها را نمي نگرم و قس بن ساعده ذکر آنها را مي نمودي پس رسول خدا فرمود جارود را شبي که بمعراجم بردند خداي مرا وحي فرمود که بپرس ازرسولهاي پيش از خود که بر چه مبعوث شدند پرسيدم گفتند بر نبوت تو و ولايت علي بن ابيطالب و امامانيکه از شما دو نفر باشند آنگاه وحي فرمود مرا که بجانب داشت عرش التفاتکن چون التفات کردم ناگاه ديد علي و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد والحسن بن علي و مهدي عليهم السلم را در آب نمائي از نور نماز مينمودند پس خداي تعالي فرمود که اينها حجتند براي اولياء من و اين دو از دهمي انتقام کشنده از دشمنان من است پس سلمان گفت اي جارود اينها هستند کسانيکه در توريه و
[ صفحه 49]
انجيل و زبور مذکورند پس برگشتم و ابياتي در ايمان خويش برسول خدا صلي الله عليه و آله بگفتم.