بازگشت

رفرفه 01


دربشارت سطيح کاهن است بظهور حضرت مهدي عليه السلام حافظ برسي در مشارق الانوار و حميدي از اعاظم علماء عامه روايت کرده اند از کعب بن حارث که ذاجدن پادشاه از براي امريکه در آن شک کرده بود سطيح کاهن را احضار کرد چون بدر خانه او رسيد از براي امتحان پايه علم او ديناري را در زير پاي خود پنهان نمود و پس از دخول سطيح از او پرسيد که چه چيز از براي تو پنهان کرده ام گفت خلفت بالبيت و الحرم و الحجر الاصم و الليل اذذا اظلم و الصبح ذاتبسم و بکل فصيح و ابکم لقد خبات لي دينارا بين النعلل و القندم يعني سوگند بخانه خدا و حرم محترم او و حجرالاسود و شب ظلماني و صبح نوراني و بهر گويا و و لال که در ميان نعل و قدم ديناري پنهان کرده ملک گفت علم تو از کجا است گفت از يکنفر جني که با من برادر شده هر جا که روم با من همراه است ملک گفت مرا خبرده از بعض اموريکه بعد از اينواقع خواهد شد سطيح گفت چون اخيارنا ياب شوند و اشرار بسيار کردند و تقديرات خداي را انکار نمودند و اموال را با بار نقل کردند و مردم براي گناهکاران و صاحبان اموال خاشع شدند و ارحام را قطع نمودند و آشکار گرديدند مردمانيکه حلال شمارنده حرامهادين اسلام آن دو اختلاف کلمه پديدار شد و عهد و پيمان را شکستند و احترام صاحبان حرمه کم گرديد و ستاره دنباله دار که عرب را مضطرب کند طلوع نمود و باران منقطع گرديد و نهرها خشک گرديد و نرخها در اطراف بالا گرفت آنگاه مردم بر بر با علمهاي زرد بر پشت اسبها رو آورده وارد مصر شدند و مردي از اولاد صخر خروج کرد و رايات سياه را بسرخ بدل نمود و محرمات را حلال کرد و زنان را از پستانها درآويخت و کوفه را غارت نمود چه بسيار زنان سفيدسان که در آن زمان سواران آنها را احطاه نمايند در حالتيکه شوهرشان کشته گشته و عجز و درماندگي آنها بسيار شده و فرجهاي آنان حلال گرديده فعند ذلک يظهر ابن النبي المهدي پس نزد آن زمان آشکار گردد پسرپيغمبر حضرت مهدي عليه السلام و آن در زماني استکه کشته شود مظلومي در مدينه و کشته گردد پسر عم او در حرم مکه و ظاهر شود امر پنهان که با علاماتش موافق آيد پس در آنوقت روي آرد مرد نامبارک با گروه ستمکار خويش پس غالب شود بر روم بکشتن بزرگان آن مروز بوم پس در آنحال آفتاب منکسف گردد وقتيکه لشکرها فراهم آيند و صفها آراسته شود آنگاه بيرون آيد پادشاهي از صنعاء يمن که رنگ خسارش چون پنبه سفيد و نامش حسين باشد يا حسن پس برطرف گردد بسبب خروج او عمر فتنها فهناک يظهر مبارکا زکيا و هاديا مهديا و سيدا علويا فيفرج الناس اذا اتاهم بمن الله الذي هديهم فيکشف بنوره الظلماء و يظهر به الحق بعد الخفاء پس در آنحال آشکار گردد پسر پيغمبر حضرت مهدي عليه السلام در حالتيکه مبارک و هادي و مهدي و سيد علوي است پس از



[ صفحه 48]



فضل خداي مردم را فرج بخشد و بنور او تاريکي ها برطرف گردد و حق بعد از پنهاني آشکار شود و اموال را بالسويه قسمت نمايد و شمشيرها در غلاف رود و خونريزي موقوف گردد و مردم را زندگي خوش و گوارا شود و به آب عدل و داد ديده روزگار را از خاشاک ظلم و بيداد پاک فرمايد و حق را بصاحبان حق اگر چه روستائيان باشند رد نمايد و مردم در دور او بسيار ضيافت نمايند و در عصر او گمراهي و کوري مانند غباري برطرف شود پس پرکند زمين را از عدل و داد و زمان را از دوستي رو داد و او نشانه قيامه است بدون شک و ارتياب.