بازگشت

رفرفه 09


در بشارت ظهور حضرت بقيه الله است در کتاب جاماسب محدث بارع ميزامحمد اخباري در کتاب تحفه در اثبات مدعي گفته دوم شهادت جاماسب در کتاب خود که پيش از حضرت مسيح و خاتم عليهما السلام از طوفان نوح تا طوفان آينده همه را بضوابط بخوبي بيان نموده و تمامي اخبار او بر طبق اخبار اتفاق افتاده و تصريح ببودن ذريت حضرت خاتم المرسلين صلي الله عليه و آله از نسل دختر او و شهادت امام حسين و ظهور دولت صاحب الامر بعد از غيبت و خروج دجال نموده است و ذکر عبارات ايشان در اذهان معاصرين از باب الغاز است لهذا ينقل صاحب ترجمه اکتفا نمود در تذکره الائمه بعد از ذکر کتب بسياري از طائفه مجوس گويد اين کتاببها باقوال مختلفه و لغات مشگله بيان احوال آن حضرت را نموده اند که ظهور خواهد کرد و جاماس حکيم تصريح باين کرده و در فرهنگ الملوک که اسرار العجم ميگويند و از کتابهاي مخفي مجوس است و آن را بمنزله اليا که صحف باشد ميدانند و باصطلاح گبران جاماس نامه ميگويند و احکام زيج و حوادث گذشته و آينده در آن ثبت شده و اين کتاب را وزير جليل القدر کرمان براي حقير فرستاده بود نه جزو بود که پيوست نوشته بودند واکثر خطوط آن شبيه بود بخط يوناني و خط معقلي و قلم داودي و بعضي را بخط فارسي ومنتسخ آن بعضي مندرس بود و تا حال نشنيده ام کسي از عرب و عجم اين را ديده بلکه نامي شنيده باشد بهرحال جاماسب در آنکتاب از زبان زردشت نقل ميکند در فصل کاهنباد و کاهنباران نيز گويند هر دو بکاف فارسي و باصطلاح ايشان کاهتباران شش روز باشد که خداوند عالم را در آن آفريد و هر روز را گاه ميگويند و گاه کاهنبار اول ميدريوردم نام دارد و آنخود روزي باشد که روز پانزدهم ارديبهشت ماه قديم است گويند که يزدان از اين روز تا چهل روز آفرينش آسمانها را باتمام رسانيد و گاه کاهنبار دويم ميديوشم نام دراد و آن خود روزي است که يازدهم تيرماه قديم است گويند که يزدان از اين روز تا شصت روز آفرينش آب را تمام کرد و گاه کاهنبار سيم سي سهيم نام دارد و اين هشتاد روز است که بيست و سيم شهريور ماه قديم باشد گويند که يزدان از آن تا هفتاد و پنج روز آفرينش زمين را باتمام رسانيد و گاه کاهنبار چهارم آيا سرم نام دارد و آن هشتاد روز است که بيست و ششم مهرماه قديم باشد گويند که يزدان از اين روز آفرينش نباتات و ريشها را تمام کرد و گاه کاهنبار پنجم سيدي ناديم نام دارد و آن اول مهروز است که شانزدهم بهمن ماه قديم باشد گويند که يزدان از اين روز تا هشتاد روز حيوانات را بيافريد که دويست و هشتاد و دو نوعند صد و هشتاد درنده و چرند و صدود دو نوع پرنده و کاه کاهنبار ششم هيمنديم نام دارد و آن اهنود روز است که اول خمسه مسترقه قديم باشد و گويند از اين روز تا هفتاد و پنج روز خلقت و پديداري حضرت آدم که بزعم ايشان کيومرث است باتمام رسيد و در آخرين احوالات ملوک و انبيا را ميگويد که چند نفرند و در چه زمان بهم ميرسند و دين ايشان چيست و در کجا باشند و با امت بچه قسم سر ميکنندتا آنکه به پيغمبر ما صلي الله عليه و آله ميرسد و ميگويد که اين پيغمبر عرب آخرپيغمبران باشد که در ميان کوههاي مکه پيدا شود و بر شتر سوار شود و قوم او شتر سواران خواهند بود و با بندگان خود چيز خورد و بروش بندگان نشيند و او را سايه نباشد و از پشت سر مثل پيش رو به بيند و دين او اشرف دينها باشد و کتاب او باطل گرداند هر کتاب آسماني را و دولت تاريک يعني عجم را برباد دهد و دين مجوس و پهلويرا برطرف کند و آتشکده را خراب کند و تمام شود روزگار پيشددايان و کيان و ساسانيان و آشکانيان و از فرزندان دختران پيغمبر که خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد کسي پادشاه شود در دنيا بحکم يزدان که جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا که مکه باشد دولت او تا بقيامت متصل شود و بعد از پادشاهي او دنيا تمام شود و آسمان جفت کرد در زمين باب فرو رود در کوهها برطرف شود و اهرمن کلان را که ضد يزدان و بنده عاصي او باشد بگيرد و در حبس کند و او را بکشد مسمندع و فرخ و جبابل و قنقد رئيسان اهرمن را بگيرد و ميشناسند يعني جبرئيل و آسمان يعني عزرائيل حاضر شوند و بهرام فرشته موکل زمين و از رد حمز موکل بر کاوان و گوسفندان و امروز فرشته روز اول هرماه و آزوگشت فرشته موکل بر آتش و روان بخش که روح القدس باشد همگي بر او نازل شوند و از خوبان و پيغمبران گروه بسياري را زنده کند مانند ملکان پدر خضر و مهراس پدر الياس و فقوماس پدر ارسطاطا ليس و آصف بن برخيا وزير جمشا سيب يعني سليمان و ارسطو و ما قذوني و سام بن نوح و شمسون و سولان و شاوول و شموئيل و ميخا و يحزقلي و سيسا و شعيا وحي و لول و حفوق و لول و حقوق ورخوبا که پيغمبران بني اسرائيل هستند و زنده شود غابر بن شالخ و حاضر شود نزد او سيمرغ از کوه قاف و سيمرغ عنقاي مغربست که بدعاي حنظل بن صفوان غائب شد و زنده کند از بدان گيتي و کافران شل سور نورس که نمرود است و او را بسوزاند با پرع و فرخ که قارون و هامان باشد و زنده گرداند هامان وزير فرعون را و او را زنده بردار زند و از چاه دماوند بدر آورد ضحاک علواني را و او را ديوان مظالم بکند و بسوزاند بخت النصر را که وز مخت که بيت المقدس است خراب کرد و زنده کند شما موارا که دين پهلوي را بر هم بزند و آتش را شريک خالق ميگرداند و ميگويد که آن برزخ ميان خالق و خلق است و زنده کند سدوم قاضي شهر لوط را و اسقف قاضي ترسايان را و زنده گرداند دو باغ اهرمن را که عمل و طي غلام را در ميان قوم نوح احداث کرد و زنده گرداند نسردان را که از اکابر فرس است و اعتقاد آن دارد که يزدان اشخاص بسيار دارد از روحانيون که احداث نمود و زنده گرداند از حش موبد را که عناصر اربعه را خالق ميداند و زنده گرداند نامي را که ستاره پرستي را وضع کردو زنده کند ميلان را که اصل وجود را سه ميداند نور و ظلمت و معدن جامع که سبب امتزاج و اختلال است و زنده کند کيوان بکاف فارسي را که اصل وجود را سه عنصر ميداند آب و آتش و خاک هر سه را قديم ميداند و همه ايشان را ميسوازند و ديگر از پادشاهان اقوام خود



[ صفحه 47]



جمعي را زنده گرداند و بکشد که فتنها در دين خدا کرده اند و خوبان بندگان خدا راکشته اند و در آنکتاب بعد از اين عبارت ميگويد مولف گويد که مراد از اين پادشاهان که جاماسب گفته بني اميه و بني عباس و سلاطين جور مسلمانانند که باعث فتنه در دين و قتل نيکان که امامان و شيعيان ايشان باشند شده اند و ديگر زنده کند رستم زال را و در خدمت او باشد و کيخسرو را زنده کند و ديوان همه اطاعه او کنند همه را بکشد و بسوزاند و باد را امر کند که خاکستر ايشان را بدرياي محيط ريزد همه تابعان اهرمن را و تباه کاران را بکشد نام آن پادشاه بهرام از خورشيد جهان که دختر سين که نام مبارک محمد است بلغت پهلوي باشد و ظهور او در آخر دنيا باشد و عمر هفت کرکس کند و چون خروج کند عمر او سي قرن شده باشد و خروج او در آن زمان شود که تازيان بر فارسيان غالب شوند و شهرهاي ايشان خراب شود بدست سلطان تاريک پس او خروج کند و جنگ کند و دود يعني دجال را که کوري است خر سوار مدعي خدائي بکشد و از گوشه دنيا که گنگ و زواچين باشد تا وز محت که بيت المقدس است همه را بگيرد و کشتاسب و لهراسب را زنده کند و بردار زند و با او خواهد بود صاحب صبائي که عيسي باشد و اسکندريه و شهرهاي عمان را که بحرين و هر نور و نعمان و مسقط است بگيرد و جزاير پرتکال و بسياسه و غيره و اسکندر بن دارابا او باشد و اورا بفرنگ بفرستد و رستم را بمصر بفرستد و سيد بزرگي که پدران پادشاه باشد برود وقسطنطنيه را بگيرد و علمهاي ايمان و مسلماني در آنجا برپا کند و عصاي سرخ شبانان با هودار که موسي باشد با او باشد و انگشتر وديهيم سليمان با او باشد و سليمان پيغمبري است از اسرائيليان و جن و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود و او است ايزد کشب يعني خداپرست و اتابک بزرگ يعني صاحب جبروت و بزرگي مثل جمشاسب و او است موسوم بکياوند يعني پادشاه بزرگ کيان يعني بزرگ جبار و شيرويه يعني شکوه مندکه ديو دين که شيطانست از او بگريزد و کيهان خديو است يعني پادشاه دنيا و شهنشاه است يعني برتر از همه پادشاهان و او فرزند دختر سين است و تا مدت پانصد قرن خود و يارانش پادشاهي کنند و برود تا بمقدونيه که دارالملک فيلقوس است و در ساحل بحر اقصابوس خيمه زند که آخر زمين دنيا است و همه جهان را يک دين کند و کيش گبري و زردشتي نماند و پيغمبران خدا و مشاسندان و موبدان و حکيمان و پري زادان و ديوان و مرغان و همه صاناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيد رويان در خدمه او باشند و از مغرب برگردد و داخل ظلمات شود و جزيره نسناس را بگيرد و اسرافيل صاحب بوق نزد او آيد تمام شد آنچه از کتاب جاماسب نامه در اينخصوص بدست آمد و تتمه کتاب نبود و در اوراق ديگر احوالات ملوک اسلاميان از ترکان و عجمان و عباسيان و وقايع هر سال از تغييرات و تبدل پادشاهان و انقراض زمان ايشان بود که اظهار آن خارج از مقام و آنسب بکتمانست انتباه في رفع اشتباه بدانکه در تعيين صاحب تذکره الائمه اختلاف کرده اند محدث بحراني در لولوه آن را از مولفات علامه مجلسي عليه الرحمه شمرده ميرزا عبدالله افندي تلميذمجلسي ره آن را در کتب مجهوله آن دراج داده و صاحب روضات بعد از نفي آن از علامه مجلسي ره گفته چنين گفته ميشود که از مولفات ملا محمد باقر بن محمد تقي لاهجي معاصر و همنان مشارک مجلسي است در نام خود و پدر اقول هر کس آشنا بزبان مجلسي باشد ميداند که اين کتابب از مولفات آن جناب نيست مصراع کوسليماني که داند لحن طير انتهي لمولفه الخاطي کتبه بيده الفانيه و السلام.