بازگشت

الحديث 07


قال الشيخ الفقيه ابو الحسن محمد بن احمد بن علي بن الحسن بن شاذان القمي - رحمه الله تعالي - في المائه التي جمعها من طرق العامه: حدثنا احخمد بن محمد بن عبيدالله الحافظ، قال: حدثنا علي بن سنان الموصلي، قال: حدثنا احمد بن محمد بن صالح، قال: حدثنا سليمان بن احمد، قال: حدثنا ريان بن مسلم، قال: حدثنا عبدالرحمن بن يزيد بن جابر، قال: حدثنا سلامه عن ابي سليمان راعي رسول الله - صلي الله عليه و آله - [قال]: قال رسول الله - صلي الله عليه و آله -: لما اسري بي الي السماء قال لي الجليل جل جلاله: آمن الرسول بما انزل اليه من ربه، قلت: و المومنون.



[ صفحه 54]



قال: صدقت يا محمد، من خلفت في امتک؟ قلت: خيرها. قال: علي بن ابي طالب؟ قلت: نعم يا رب. قال: يا محمد اني اطلعت علي الارض [اطاعه] فاخترتک منها، فشققت لک اسما من اسمائي، فلا اذکر في موضع الا ذکرت معي، فانا المحمود و انت محمد. ثم اطلعت ثانيه فاخترت منها عليا و شققت [له] اسما من اسمائي فانا الاعلي و هو علي، يا محمد اني خلقتک و خلقت عليا و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمه من ولد الحسين من سنخ نور من نوري، و عرضت ولايتکم علي اهل السماوات و اهل الارض، فمن قبلها کان عندي من المومنين، و من جحدها کان من الکافرين. يا محمد لو ان عبدا من عبيدي عبدني حتي ينقطع و يصير کالشن البالي ثم اتاني جاحدا بولايتکم ما غفرت له حتي يقر بولايتکم، يا محمد تحب ان تراهم؟ قلت: نعم يا رب. فقال لي: التفت عن يمين العرش، فالتفت فاذا بعلي و فاطمه و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي الرضا و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و المهدي في ضحضاح من نور قيام يصلون، و في وسطهم يضي ء المهدي کانه کوکب دري. فقال: يا محمد هولاء الحجج و هو الثائر من عترتک، و عزتي و جلالي انه الحجه الواجبه لاوليائي و المنتقم من اعدائي. اين شيخ عالي شان که او نيز از بزرگان علماي طايفه ناجيه است از طرق عامه به سندمزبور روايت مي کند از ابي سليمان که شبان سيد عالميان بود، که او گفت: پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود که: در شبي که مرا بردند به جانب آسمان،حضرت ملک جليل جل جلاله فرمود که: آمن الرسول بما انزل اليه من ربه، گفتم: و المومنون، حضرت معبود فرمود که: راست گفتي يا



[ صفحه 55]



محمد که را خليفه ساختي و به نيابت خود در زمين گذاشتي که به سماي اکرام و عرش اعظام ما برآمدي؟ گفتم: بهترين امت را، فرمود: علي بن ابي طالب را؟ گفتم: بلي اي پروردگار من، فرمود که: يا محمد من در نگريستم به زمين، يعني اراده خود را به جهت برگزيدن متعلق به زمين ساختم، پس ترا برگزيدم از اهل زمين، آنگاه بيرون آوردم از براي تو نامي از نامهاي خود را، پس ياد نمي کنند مرا در هيچ محل و موضعي الا آنکه ياد مي کنند ترا با من، منم محمود و تويي محمد، بعد از آن بنظر قدرت به زمين نگريستم و علي را از اهل زمين برگزيدم و از براي او نيزاسمي از اسماي حسناي خود مشتق ساختم، پس منم اعلي و اوست علي، يا محمد آفريدم ترا و علي را و فاطمه و حسن و حسين را و امامان را که از اولاد حسين اند از اصل نوري از نور خود، و عرض کردم دوستي شما را بر اهل آسمانها و اهل زمين، پس هر کس که قبول کرد دوستي شما را نزد من از مومنان است، و هر کس انکار کرد از کافرانست، يا محمد اگر بنده اي از بندگان من عبادت کند مرا تا منقطع شود، يعني نزديک گردد که قطع حياتش شود و از غايت رياضت عبادت بدنش چون مشک کهنه گردد، پس به جانب من آيد، يعني بازگشت به من نمايد در حالتي که منکر باشد ولايت شما را،نيامرزم او را تا وقتي که اقرار کند به ولايت شما. يا محمد دوست مي داري که ببيني ايشان را و به نظر درآوري آل و اوصياي خود را؟ گفتم بلي اي پروردگار من، فرمود که: توجه کن و التفات نما به جانب راست عرش، چون نگاه کردم علي بن ابي طالب و فاطمه و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي الرضا و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي



[ صفحه 56]



و مهدي را ديدم در ميان آب تنگي از نور، که همه ايستاده بودند و به نماز قيام مي نمودند، و در ميان همه مهدي مي درخشيد، چنانکه گويا کوکب درخشنده اي بود، پس حضرت ملک ودود به من خطاب نمود که: يا محمد ايشان حجتهاي منند، و مهدي طلب خون کننده عترت تست، به عزت و جلالم قسم که مهدي حجت واجب الاتباع است از براي دوستان من، و انتقام کشنده است از دشمنان من. ابن بابويه - رحمه الله عليه - اين حديث را به سند ديگر در کتاب کمال الدين و تمام النعمه از ابي سليمان راعي به اختلاف عبارات نقل نموده که در آخر آن واقع است که: فيخرج اللات و العزي طريين فيحرقهما، فلفتنه الناس يومئذ بهما اشد من فتنه العجل و السامري. يعني بيرون خواهد آورد حضرت صاحب الزمان لات و عزي را تر و تازه، پس خواهد سوخت ايشان را، و هر آينه فتنه مردمان در آن روز به سبب ايشان سخت تر خواهد بود از فتنه گوساله و سامري. مراد از لات و عزي که درين حديث واقع است ابي بکر و عمر است عليهما ما عليهما، و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 57]