بازگشت

الحديث 05


قال الصدوق - رضوان الله عليه - في کتاب کمال الدين: حدثنا غير واحد من اصحابنا، قالوا: حدثنا محمد بن همام، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن مالک الفزاري، قال: حدثنا الحسن بن محمد بن سماعه، قال: حدثني احمد بن الحارث، قال: حدثني المفضل بن عمر، عن يونس بن ظبيان، عن جابر بن يزيد الجعفي، قال: سمعت جابر بن عبدالله الانصاري يقول: لما انزل الله عز و جل علي نبيه محمد - صلي الله عليه و آله - يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم قلت: يا رسول الله عرفنا الله و رسوله، فمن اولو الامر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال - عليه السلام -: هم خلفائي يا جابر و ائمه المسلمين من بعدي، اولهم علي بن ابي طالب، ثم الحسن ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي المعروف في التوراه بالباقر، و ستدرکه يا جابر، فاذا لقيته فاقرئه مني السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم موسي بن جعفر، ثم علي بن موسي، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي، ثم سميي و کنيي حجه الله في ارضه



[ صفحه 46]



و يقيته في عباده ابن الحسن بن علي، ذاک الذي يفتح الله - تعالي ذکره - علي يديه مشارق الارض و مغاربها. ذاک الذي يغيب عن شيعته و اوليائه غيبه لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان. قال جابر: فقلت له: يا رسول الله [فهل] تنتفع الشيعه به في غيبته؟ فقال - عليه السلام -: [اي] و الذي بعثني بالنبوه انهم ليستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته، کانتفاع الناس بالشمس و ان تجللها سحاب، يا جابر هذا من مکنون سر الله، و مخزون علمه، فاکتمه الا عن اهله. الي آخر الحديث. به سند مسفور مرويست که جابر بن يزيد جعفي گفت: شنيدم از جابر بن عبدالله انصاري که مي گفت که در آن هنگام که حضرت ملک علام فرو فرستاد به بني خود يعني سيد انام - عليه و آله الصلوه و السلام - آيه يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم را گفتم: يا رسول الله ما خدا و رسول را شناخته ايم، اولي الامر کيستند که قرين گردانيده است حضرت الله تعالي طاعت ايشان را به طاعت تو؟ آن حضرت فرمود که: ايشان خليفه هاي منند و امامان مسلمانانند بعد از من، اول ايشان علي بن ابي طالب است، بعد ازو حسن، پس حسين، پس علي بن الحسين، بعد ازو محمد بن علي که معروف است در تورات به باقر، و زود باشد که او را دريايي اي جابر، پس چون او را ببيني بايد که بخواني او را از من سلام، يعني که سلام من به او برساني، بعد ازو صادق جعفر بن محمد، بعد ازو موسي بن جعفر، بعد ازو علي بن موسي، پس محمد بن علي، پس علي بن محمد، بعد ازو حسن بن علي، بعد ازو هم نام و هم کنيت من حجت خدا در زمين خدا، و بقيه خدا در ميان بندگان خدا، پسر حسن بن علي، آنکه بگشايد خداي تعالي بدست او مشارق و مغارب زمين را، و غايب شود از



[ صفحه 47]



شيعه و دوستان خود غايب شدني که ثابت نماند در آن غايب بودن او به قائل بودن به امامت او مگر آن کسي که امتحان و آزمايش کرده باشد الله تعالي دل او را به ايمان. جابر گفت: گفتم اي رسول خدا آيا منتفع شوند ازو شيعه در زمان غايب بودن او؟ آن حضرت فرمود: بلي منتفع مي شوند به آن خدائي قسم که مرا به نبوت برانگيخته است ه ايشان مستضي ء مي گردند به نور او و منتفع مي شوند به ولايت او در زمان غايب بودن او مانند منتفع شدن مردمان از نور آفتاب، اگر چه پوشيده باشد قرص آفتاب راسحاب. اي جابر اين از مکنون سر خدا و مخزون علم خداست، پنهان دار آن را مگر ازاهلش. بايد دانست که اين حديث تتمه داشت، به جهت اختصار واگذاشت اين خاکسار ذکر آن را. و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 49]