بازگشت

الحديث 40


قال الشيخ الثقه الجليل ابو محمد الفضل بن شاذان بن الخليل - قدس الله روحه و زاد فتوحه - حدثنا عبد الرحمن بن ابي نجران عن حماد بن عيسي عن حريز عن زراره و محمد بن مسلم عن ابي جعفر - عليه السلام - انه قال: يملک المهدي ثلاثمائه و تسع سنين کما لبث اهل الکهف في کهفهم، و تکون الکوفه دار ملکه، و يمضي قبل يوم القيامه باربعين يوما. يعني: حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرمود که: پادشاهي و سلطنت ظاهري خواهد کرد حضرت مهدي - عليه السلام - سيصد و نه سال، همچنانکه درنگ کردند اصحاب کهف در کهف خود، و کوفه دار الملک آن حضرت خواهد بود، و رحلت خواهد کرد پيش از قيامت به چهل روز. و در بعضي از احاديث به جاي کلمه يمضي لفظ يموت واقع است. و قال: حدثنا علي بن عبد الله عن عبد الرحمن بن ابي عبد الله عن ابي الجارود قال: قال ابو جعفر - عليه السلام - ان القائم يملک ثلاثمائه و تسع سنين کما لبث اهل الکهف في کهفهم يملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا و يفتح الله له شرق الارض و غربها، و يقتل الناس حتي لا يبغي الا



[ صفحه 306]



دين محمد - صلي الله عليه و آله - يسير بسيره سليمان بن داود. ثم قال الفضل: الحديث طويل اخذنا موضع الحاجه. يعني: حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرمود که: حضرت قائم سيصد و نه سال پادشاهي خواهد کرد، چنانکه درنگ کردند اهل کهف در کهف خود پر خواهد کرد زمين رااز عدل و داد آن چنانکه پر شده باشد از ظلم و جور، و مشرق و مغرب عالم را خداي تعالي از براي او مفتوح خواهد ساخت، و خواهد کشت مردماني را که تابع دين حق نباشند، تا باقي نماند الا دين محمد - صلي الله عليه و آله - و سلوک خواهد نمودآن حضرت به سلوک و سيرت سليمان بن داود. حديثي ديگر فضل بن شاذان - عليه الرحمه و الغفران - هم در باب مدت ملک و سلطنت حضرت صاحب الزمان - صلوات الله عليه - روايت کرده، و بعد از آن مي فرمايد: هذا حديث موول. و شيخ طوسي - رحمه الله عليه - آن حديث را از او در آخر کتاب الغيبه نقل کرده. بايد دانست که در مدت خلافت ظاهري آن حضرت اقوال و احاديث مختلفه در کتب معتبره علماي اماميه به نظر رسيده، در بعضي از روايات است که مدت سلطنت آن جناب هفت سال خواهد بود، هر سالي از آن برابر ده سال، و در بعضي ديگر از اخبار است که مدت پادشاهي آن حضرت نه سال خواهد بود، هر سالي از آن به قدر ده سال. شيخ مفيد - عليه الرحمه - مي فرمايد که: قد روي ان مده دوله القائم



[ صفحه 307]



- عليه السلام - تسع عشره سنه، يطول ايامها و شهورها علي ما قدمناه. يعني به تحقيق که روايت کرده اند که مدت دولت حضرت قائم - عليه السلام - نوزده سال خواهدبود، دراز مي گردد روزها و ماههاي آن سالها بر آن وجهي که تقديم به ذکر آن نموديم. نزد جامع اين اربعين حديثي که فضل بن شاذان از زراره و محمد بن مسلم روايت نموده که در آن مذکور است که حضرت ابو جعفر - عليه السلام - فرمود - قائم - صلوات الله عليه - سيصد و نه سال پادشاهي خواهد کرد اعتبار تمام دارد. قال الشيخ الجليل ابو محمد الفضل بن شاذان بن الخليل - طيب الله مرقده - حدثنا الحسن بن علي بن فضال و ابن ابي نجران عن حماد بن عيسي، عن عبد الله بن مسکان، عن ابان بن تغلب، عن سليم بن قيس الهلالي، عن سلمان الفارسي، قال: قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - الا ا بشرکم ايها الناس بالمهدي؟ قالوا: بلي، قال: فاعلموا ان الله تعالي يبعث في امتي سلطانا عادلا و اماما قاسطا يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، و هو التاسع من ولد ولدي الحسين، اسمه اسمي و کنيته کنيتي، الا و لا خير في الحياه بعده، و لا يکون انتهاء دولته الا قبل القيامه باربعين يوما. بايد دانست که اين حديث و چند حديث ديگر که بعضي گذشت مويد قول شيخ مفيد - رضوان الله عليه - است که در کتاب ارشاد صفت سلطان عادل فرموده، و ترجمه آن قبل از اين بعد از ذکر سبب تشيع بني راشد مذکور گشت. اما معني اين حديث اين است که: پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود که: آيا بشارت ندهم شما را اي مردمان به مهدي؟ گفتند: بشارت بده، آن حضرت فرمود، پس بدانيد که برخواهد انگيخت خداي تعالي در ميان امت من پادشاه عادلي و امام قاسطي را، که پر کند زمين را از عدل و داد آن چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم، و



[ صفحه 308]



او نهمين است از اولاد فرزند من حسين، اسم او اسم من است، و کنيت او کنيت من است، و بدانيد و آگاه باشيد که نيست خير و خوشي در زندگاني بعد از او، و نخواهد بود انتهاي دولت او الا پيش از قيامت به چهل روز. شيخ مذکور حديث لا خير في الحياه بعد المهدي را از حضرت امير المومنين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق - عليهم السلام - روايت نموده. و حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله اصفهاني که درين زمان نزد اهل اصفهان به خواجه حافظ مشهور است، و قبرش در طرف غربي در خارج بلده مذکوره واقع است در اربعيني که در تعريف حضرت صاحب الامر - عليه السلام - جمع کرده، و صاحب کشف الغمه به حذف اسناد آن را در کتاب خود ايراد نموده، مي گويد: الخامس و الثلاثون في قوله - عليه السلام - لا خير في العيش بعد المهدي. بعد از آن حديثي نقل مي کند که در آن مذکور است همين معني که خير و خوبي نيست و در زيستن بعد از مهدي. و از کتاب محمد بن يوسف گنجي شافعي حديثي نقل نموده که در آن حديث واقع است که: ثم لا خير في العيش بعده، او قال: ثم لا خير في الحياه بعده. و ابن بابويه - عليه الرحمه - به سند خود در کتاب کمال الدين از حضرت امام جعفر - عليه السلام - روايت کرده که آن حضرت فرمود: مازالت الارض الا و لله - تعالي ذکره - فيها حجه يعرف الحلال و الحرام و يدعو الي سبيل الله جل و عز، و لا ينقطع الحجه من الارض الا اربعين يوما



[ صفحه 309]



قبل يوم القيامه الي آخر الحديث. يعني هميشه در زمين خداي را حجتي هست که بر حلال و حرام آگاهي تمام دارد، و مردمان را بر آن مطلع مي سازد، و مي خواند مردمان را به راه حق، و منقطع نمي شود حجت خدا از زمين مگر به چهل روز پيش از روز قيامت. و حديثي هست که شيخ ابو جعفر يعني محمد بن يعقوب کليني و شيخ طوسي وبسيار کس از اکابر محدثين شيعه آن را روايت کرده اند - رضوان الله عليهم اجمعين - و حضرت استادي من عليه اعتمادي امير محمد باقر داماد - رحمه الله عليه - در کتاب شرعه التسميه مجملي از مضمون آن را روايت کرده بر اين وجه که مي فرمايد: في الکافي لرئيس المحدثين ابي جعفر الکليني، و في کتاب مفرد في اخبار الغيبه لشيخنا الامام ابي عبد الله المفيد، و في کتاب اعلام الوري لثقه الاسلام ابي علي الطبرسي المفسر، و غيرها من کتب الاصحاب - رضوان الله عليهم - بالاسانيد المعتبره المصححه: ان ابا عمر و عثمان بن سعيد العمري الوکيل - رضي الله تعالي عنه - سئل [عنه] عند احمد بن اسحاق عن القائم، و السائل عبد الله بن جعفر الحميري شيخ القميين و وجههم، قال له: يا با عمرو اني اريد ان اسالک عن شي ء و ما انا بشاک فيما اريد ان اسالک عنه، فان اعتقادي و ديني ان الارض لا تخلو من حجه الا اذا کان قبل القيامه باربعين يوما، فاذا کان ذلک رفعت الحجه و اغلق باب التوبه الي آخره. يعني از ابو عمرو که از جمله وکلاي حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - بود پرسيدند نزد احمد بن اسحاق، وسائل عبد الله بن جعفر



[ صفحه 310]



حميري بود که شيخ و وجه اهل قم بود. گفت عبد الله بن جعفر که: اي ابو عمرو مي خواهم از تو سوالي کنم و من شک ندارم در آن چيزي که مي خواهم از تو بپرسم، پس بدرستي که اعتقاد و دين من آنست که زمين خالي نمي باشد از حجتي مگر پيش از قيامت به چهل روز، پس هر گاه آن چنان باشد برداشته مي شود حجت و بسته مي گردد باب توبه. چون مراد از نقل مضمون اين حديث اين بود که دوستان بدانند که قبل از قيامت به چهل روز حضرت حجت - عليه السلام - رحلت مي کند، از مضمون اين حديث به همين اکتفا نمود. پس هر گاه اعتقاد و دين مثل عبد الله بن جعفر حميري مردي که از اکابر شيعه و از اصحاب حضرت امام علي نقي و امام حسن عسکري - عليهما السلام -است اين باشد، و در حضور مانند احمد بن اسحاق شخصي که از اصحاب و راويان حديث امام محمد تقي و امام علي نقي و از خاصان امام حسن عسکري - عليهم السلام - است،و حضرت صاحب الزمان را ديده است، يا ابو عمرو که او نيز از جمله بزرگان اصحاب ائمه است، و خدمت حضرت امام علي نقي کرده، و وکيل حضرت امام حسن - عليه السلام- بوده، و بعد از آن به شرف وکالت حضرت صاحب الزمان مشرف شده، گفته باشد که اعتقاد و دين من اينست که خالي نمي باشد زمين از حجت مگر پيش از قيامت به چهل روز، و معلوم است که اعتقاد و دين مسئول يعني ابو عمرو، و حاضر يعني احمد بن اسحاق نيز اين بوده، که اگر برين اعتقاد و دين نمي بودند البته انکار او مي نمودند. ابن بابويه - رحمه الله عليه - در کتاب کمال الدين مي فرمايد: حدثنا ابي - رحمه الله تعالي - قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري، قال: حدثنا محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، عن عبد الله بن محمد الحجال،



[ صفحه 311]



عن حماد بن عثمان، عن ابي بصير عن ابي جعفر - عليه السلام - في قول الله تعالي: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم قال: الائمه من ولد علي و فاطمه - عليهما السلام - الي ان تقوم الساعه. يعني از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - از معني آيه مذکوره پرسيدند، و معلوم است که مراد سائل اين بوده که اولي الامر کيستند، امام - عليه السلام - فرمود که امامانند از اولاد علي و فاطمه - عليهما السلام - تا به روز قيامت. و حديث ديگرروايت کرده که پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود: اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي، فانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض کهانين - و ضم بين سبابيته - فقام اليه جابر بن عبد الله الانصاري، و قال: يا رسول الله ومن عترتک؟ قال علي و الحسن و الحسين و الائمه من ولد الحسين الي يوم القيامه. يعني: من دو چيز بزرگ در ميان شما مي گذارم: يکي کتاب خداست، و ديگري عترت و اهل بيت من، پس بدرستي که آن دو چيز از هم جدا نمي شوند تا وارد شوند بر من در کنار حوض کوثر - و هر دو انگشت سبابه خود را آن حضرت به هم ضم کرد - پس جابر بن عبد الله انصاري برخاست و گفت: اي رسول خدا کيستند عترت تو؟ آن حضرت فرمود که: علي و حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين تا به روز قيامت. و در آخر حديثي که به حديث خواتيم الذهب موسوم است و آن را به چند سند نقل کرده اند، و ابن بابويه نيز نقل کرده، مذکور است که: يدفعها



[ صفحه 312]



من بعده الي من بعده الي يوم القيامه. و حديث بسيار است، بعضي مطول و بعضي مختصر، که در آن همين معني مذکور است، و ظاهر است که کلمه الي از براي انتهاي غايت است، اگر کسي همه آن احاديث را خواهد جمع نمايد بايد کتابي علي حده در آن باب تمام کند. و ابن بابويه - رحمه الله عليه - در يکي از ابواب کمال الدين که در آن حديث اني تارک فيکم الثقلين را به سندهاي بسيار روايت کرده مي گويد: و کان مدارنا بايرادنا قول النبي - صلي الله عليه و آله -: انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض في هذا الباب اثبات لاتصال امر حجج الله - عليهم السلام - الي يوم القيامه، و ان القرآن لا يخلو من حجه مقترن اليه من الائمه الذين هم العتره - صلوات الله عليهم - يعلم حکمه الي يوم القيامه لقوله - صلي الله عليه و آله - لن يفترقا حتي يردا علي الحوض و هکذا قوله: ان مثلهم کمثل النجوم کلما غاب نجم طلع نجم الي يوم القيامه تصديقا لقوله: ان الارض لا تخلو من حجه لله علي خلقه ظاهر مشهور او خاف مغمور لئلا تبطل حجه الله و بيناته، فقد خبر النبي - صلي الله عليه و آله - من العتره المقرونه الي کتاب الله جل و عز في الخبر الذي: حدثنا به احمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا الحسن بن علي السکري، عن محمد بن زکريا الجوهري، عن محمد بن عماره، عن ابيه،عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه محمد بن علي، عن ابيه علي بن الحسين، عن ابيه الحسين بن علي، عن ابيه علي بن ابي طالب - صلوات الله عليهم - قال قال رسول الله - صلي الله عليه و آله -: اني مخلف فيکم الثقلين کتاب



[ صفحه 313]



الله و عترتي اهل بيتي، فانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض کهاتين - و ضم بين سبابيته - فقام اليه جابر بن عبد الله الانصاري، فقال: يا رسول الله و من عترتک؟ قال علي و الحسن و الحسين و الائمه من ولد الحسين الي يوم القيامه. و اين شيخ عظيم الشان ازين قبيل در کتاب مذکور افاده بسيار فرموده، و اخبار بسيارايراد نموده، اما اين مختصر گنجايش نقل همه آن ندارد، و علماي مخالف نيز احاديث بسيار روايت کرده اند که همه مفيد اين مدعاست. بدان اي مومن صاحب يقين که در هنگام تحرير اين اربعين چون بعضي از کتب حديث مخالفين بدست نيامد، قبل ازين از يکي از کتابهاي قديم نوشته که از تصانيف يکي از قدماي علماي شيعه بود احاديثي که درين باب از کتابهاي معتبر مخالفين منقول است مسطور شد، و چون مولف آن کتاب ذکر نام خود ننموده بود بنابر اعتمادي که بر قول شيخ ثقه عالي درجه علي بن عيسي اربلي - عليه الرحمه - دارد به خاطر مي رسد که بعد ازين به ترتيبي که اودر کتاب کشف الغمه آن احاديث را ثبت نموده، نقل نمايد. شيخ مذکور در کتاب مزبور از جمع بين الصحيحين نقل کرده که جابر بن سمره گفت: سمعت النبي - صلي الله عليه و آله و سلم - يقول: يکون بعدي اثنا عشر اميرا، فقال کلمه لم اسمعها، فقال ابي: انه قال کلهم من قريش، کذا في حديث شيعه. و في حديث ابن عيينه قال: لا يزال امر الناس ماضيا ما وليهم اثنا عشر رجلا، ثم تکلم النبي - صلي الله عليه و آله - بکلمه خفيت علي، فسالت ابي:



[ صفحه 314]



ماذا قال رسول الله - صلي الله عليه و آله -؟ فقال: قال کلهم من قريش. و في روايه مسلم من حديث عامر بن سعد بن ابي وقاص، قال: کتبت الي جابر بن سمره مع غلامي نافع ان اخبرني بشي ء سمعته من رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - فکتب الي: اني سمعت من رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - يوم جمعه عشيه رجم الاسلمي قال: لا يزال الدين قائما حتي تقوم الساعه، او يکون عليکم اثنا عشر خليفه کلهم من قريش. و عن عامر الشعبي عن جابر بن سمره، قال: انطلقت الي رسول الله - صلي الله عليه و آله - و معي ابي، فسمعته يقول: لا يزال هذا الدين عزيزا منيعا الي اثني عشر خليفه، فقال کلمه، فقلت لابي: ما قال؟ قال: کلهم من قريش. و مثله عن حصين بن عبد الرحمن، عن جابر، قال: دخلت مع ابي الي النبي - صلي الله عليه و آله - فقال: هذا الامر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثنا عشر خليفه، ثم تکلم بکلام خفي علي، فقلت لابي: ما قال؟ قال: کلهم من قريش.و في حديث سماک بن حرب، عن جابر بن سمره، عنه - عليه السلام -: لا يزال الاسلام عزيزا الي اثني عشر خليفه، ثم ذکر مثله. و نقلت عن مسند احمد بن حنبل - رحمه الله - عن مسروق، قال: کنا مع عبد الله جلوسا في المسجد يقرئنا، فاتاه رجل، فقال: يا ابن مسعود! هل حدثکم نبيکم کم يکون بعده خليفه؟ قال: نعم کعده نقباء بني اسرائيل. نقلته من المجلد الثالث من مسند عبد الله بن مسعود رضي الله عنه. مضمون همه اين احاديث آنست که: خليفه پيغمبر دوازده اند، و



[ صفحه 315]



مضمون بعضي ازين احاديث و بسيار حديثي غير اين که ايشان ذکر نکرده اند، و غير ايشان از مخالفان نقل نموده اند، آنست که خلافت آن امامان عالي شان ممتد است تابه روز قيامت. از آن جمله است حديثي که احمد بن حنبل در مسندش روايت کرده که پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود: النجوم امان لاهل السماء، فاذا ذهبت النجوم ذهبوا: و اهل بيتي امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بيتي ذهب اهل الارض.يعني ستارگان امانند از براي اهل آسمان، پس هر گاه که ستارگان بروند، اهل آسمان نيز خواهند رفت، و اهل بيت من امانند از براي اهل زمين، پس چون بروند اهل بيت من، اهل زمين نيز خواهند رفت. و سدي در تفسير قول حضرت حق تعالي که مي فرمايد: و جعلها کلمه باقيه في عقبه مي گويد: آن عقبه آل محمد - عليهم السلام - [اند]. و اين تفسير موافق تفسير اهل البيت - عليهم السلام - است که ابن بابويه نقل مي کند در باب ما اخبر به سيد العابدين علي بن الحسين -عليهما السلام - به اسناد از امير المومنين - صلوات الله عليه - که آن حضرت فرمود: فينا نزلت هذه الايه و جعلها کلمه باقيه في عقبه و الامامه في عقب الحسين الي يوم القيامه. و در آخرهاي باب ما روي عن الصادق جعفر بن محمد - عليهما السلام - روايت مي کند که حضرت امام جعفر - عليه السلام - در جواب مفضل بن عمر گفت در حالتي که او از تفسير همين آيه پرسيده بود که:



[ صفحه 316]



يعني بذلک الامامه، جعلها الله تعالي في عقب الحسين الي يوم القيامه. و درين باب که مراد از کلمه باقيه معني مذکور است از طرفين حديث بسيار است. پس معلوم شد که شيعه و سني اتفاق دارند که زمان امامت و خلافت حضرت حجت - عليه السلام - به قيامت متصل است. و بايد دانست که جمعي از علماي اماميه دليل عقلي که مستنبط است از دليل نقلي درين باب که بعد از رحلت حضرت حجت - عليه السلام - بي فاصله ظهور قيامت خواهد بود در کتابهاي خود ايراد نموده اند، از آن جمله صاحب کتاب انيس المومنين مي گويد که: به مقتضاي لولاک لما خلقت الافلاک خلو زمانه از نور محمدي - صلي الله عليه و آله - ممتنع است، و عالم به برکت آن نور قائم است، چنانکه حضرت رسول فرمود: هذا الامر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثنا عشر خليفه کلهم من قريش، يعني امر دين و مردمان باقي است تا آن زمان که بگذرددر



[ صفحه 317]



ميان ايشان دوازده خليفه که همه از قريش باشند، و چون دنيا از فيض نور محمد که به مهدي - عليه السلام - انتقال يافته عاري شود به موجب فرموده فلا خير في العيش بعد المهدي سلسله انتظام دنيا منقطع گردد. و همين شيخ عالي شان به سند صحيح روايت مي کند از حسن بن علي خزاز که او گفت: دخل ابن ابي حمزه علي ابي الحسن الرضا - عليه السلام - فقال: انت امام؟ قال: نعم، فقال له: اني سمعت جدک جعفر بن محمد - عليهما السلام - يقول: لا يکون الامام الا و له عقب؟ فقال - عليه السلام -: ا نسيت ام تناسيت يا شيخ؟! ليس هکذا قال جدي، انما قال لا يکون الامام الا و له عقب الا الامام الذي يخرج عليه الحسين بن علي بن ابي طالب - عليهم السلام - فانه لا عقب له، فقال: صدقت جعلت فداک! هکذا سمعت جدک يقول. يعني حسن بن علي خزاز گفت درآمد به مجلس حضرت امام رضا - عليه السلام - ابن ابي حمزه، و با آن حضرت گفت: تو امامي؟ آن حضرت فرمود که: بلي من امامم، گفت: من از جدت جعفر بن محمد - عليهما السلام - شنيدم که مي گفت: امام نمي باشد مگر آنکه او را فرزند مي باشد؟ امام - عليه السلام - فرمود که آيا فراموش کرده اي يا خود را فراموش کار مي نمايي اي شيخ؟! همچنين نگفت جدم، جزين نيست که جدم فرمود: امام نمي باشد الا آنکه او را فرزند مي باشد مگر آن امامي که حسين بن علي بن ابي طالب - عليهم السلام -بيرون خواهد آمد بر او، و رجعت خواهد کرد در زمان او، پس بدرستي که او را فرزندي نخواهد بود. ابن ابي حمزه چون اين سخن را از آن حضرت شنيد گفت: راست گفتي



[ صفحه 318]



فداي تو شوم از جدت همچنين شنيدم که بيان فرمودي. راقم اين اربعين مي گويد که:اين کمترين، خبر معتبر مدينه الشيعه و جزيره اخضر و بحر ابيض را که در آن مذکوراست که حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - را چند فرزند است با اين حديث صحيح در کتاب رياض المومنين توفيق نموده هر که خواهد که بر آن اطلاع يابد به کتاب مذکور رجوع نمايد. بايد دانست که اين حديث [را] شيخ ابو جعفر طوسي - عليه الرحمه - در کتاب الغيبه به اندک اختلاف عبارتي در اواسط آن کتاب روايت کرده و به غير اين چند حديث صحيح وارد است که آن حضرت را فرزند نخواهد بود. القصه بر شيعيان سعادت مال مخفي نماند که سنيان قائلند که حضرت مهدي - عليه السلام - از نسل حضرت امام حسين است - صلوات الله عليه - و در آخر الزمان ظهور خواهد فرمود و جهان را پر ازعدل و داد خواهد نمود، اما بسياري ازيشان قائل نيستند به وجود آن حضرت درين زمان، و در طول عمر آن سرور استبعاد مي نمايند. پس بدان اي عزيز که همچنانکه ملاحده به وجود حضرت حق تعالي قائل نيستند ضرر به دين ما ندارد، عدم قول ايشان نيز به وجود حضرت حجت - عليه السلام - نقصان به مذهب ما نمي رساند. و جواب در باب استبعادي که در طول عمر آن حضرت مي نمايند از قول علماي ايشان درين مختصر همين کافي است که اين طلحه شافعي و صاحب فصول المهمه مالکي که از بزرگان علماي ايشانند گفته اند که اين استبعاد نامعقول است چرا که امريست ممکن بلکه واقع، و ما را در جواب



[ صفحه 319]



ايشان همين بس است درين رساله وجيزه که ايشان به بقاي ادريس و عيسي و خضر و الياس - عليهم السلام - از نيکان قائلند، و از بدان به بقاي دجال و شيطان معترفند، پس خداوندي که ايشان را عمر دراز داده چه استبعاد دارد که عمر دراز کرامت فرمايد حضرت قائم - عليه السلام - را و السلام علي من اتبع الهدي. اکنون اين رساله به اتمام مي رسد به نقل حديثي که در اشراط الساعه وارد است ان شاء الله تعالي.