بازگشت

سال ظهور قائم


ديگر شيخ - عليه الرحمه - مي فرمايد: فاما آن سال که قائم شود و ظاهر گردد صاحب الزمان - عليه السلام - و روزي که بعينه ظهور کند روايت کرد حسن بن محبوب از علي بن ابي حمزه از ابي بصير از ابي عبدالله که: بيرون نيايد قائم - عليه السلام - مگر در سال وتر از سالها، در سنه احدي ياثلاث يا خمس يا سبع يا تسع. ديگر روايت کرده است از فضل بن شاذان از محمد بن علي کوفي از وهب بن حفص از ابي عبدالله - عليه السلام - که آن حضرت فرمود: ندا کرده شود به اسم قائم در شب بيست و سيم، و قائم گردد در روز عاشورا، و آن روزيست که کشته شد در آن روز امام حسين - عليه السلام - گوييا مي بينم او را که در روز شنبهي باشد دهم محرم،که ايستاده باشد در ميان رکن و مقام، جبرئيل - عليه السلام - بر دست او ندا کندکه بيعت کنيد از براي خداي تعالي، پس روان گردد بسوي آن حضرت شيعه او از اطراف زمين، و در نور ديده شود از براي ايشان زمين، تا بيعت کنند او را، پس پر گرداند خداي تعالي به او زمين را از عدل و داد همچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم. راقم اين مختصر مي گويد: از چند حديث معلوم مي شود که ندا به اسم حضرت قائم - عليه السلام - در شب بيست و سيم ماه مبارک رمضان



[ صفحه 278]



خواهد بود، چنانکه مذکور گردد ان شاء الله تعالي. و مي تواند بود که درين حديث که عبارت شهر رمضان مذکور نيست، ذکر آن عبارت از روي سهو از زبان راوي يا قلم کاتب ساقط شده باشد. ديگر شيخ مفيد - عليه الرحمه - مي فرمايد: فاما سير آن حضرت از مکه به کوفه. پس به اسناد روايت نموده اند از ابي بکر حضرمي از ابي جعفر يعني امام محمد باقر - عليه السلام - که قائم - عليه السلام - از مکه سير فرمايد به نجف کوفه، با پنج هزار ملائکه، جبرئيل از يمين باشد و ميکائيل از شمال، و مومنان در پيش و او متفرق کند لشکريان را در بلاد. و روايت مي کند عمرو بن شمر از ابي جعفر - عليه السلام - که ذکر کرده مي شد مهدي- عليه السلام - نزد آن حضرت، فرمود که داخل شود به کوفه، و با او سه رايت باشد و بيايد تا آنکه بر منبر برآيد، و خطبه اي بليغ بخواند، و مردم ندانند که آن حضرت چه فرمود، از بسياري گريه، چون جمعه دويم شود التماس کنند مردم که آن حضرت نماز جمعه با ايشان بگزارد، پس امر فرمايد که خط بکشند و حفر نمايند از عقب مشهد امام حسين - عليه السلام - نهري را که جاري شود تا به غريين و آب به نجف بيايد، و بر کنار و دهنه آن پلها و آسياها بسازند، و پير زنان آيند و گندم در آنجا آرد کنند بي کرايه. اين شکسته حزين يعني جامع و مترجم اين اربعين مي گويد که: اينکه درين حديث مذکور است که: فاذا کان الجمعه الثانيه ساله الناس ان يصلي بهم الجمعه، درين نکته ايست که وقوف ندارد بر آن مگر حديث دان. در روايت صالح بن ابي الاسود وارد است از ابي عبدالله -



[ صفحه 279]



عليه السلام - که نزد ذکر مسجد سهله مي فرمود که: آن منزل صاح ماست هرگاه که بيارد اهل خود را. و در روايت مفضل بن عمر وارد است که گفت: شنيدم از ابي عبدالله - عليه السلام -که هرگاه قيام نمايد قائم آل محمد - عليه السلام - بنا فرمايد در پس کوفه مسجدي را که آن را هزار در باشد، و متصل شود خانه هاي اهل کوفه به دو نهر کربلا. قال الشيخ الجليل ابو جعفر ابن بابويه - رحمه الله عليه -: حدثنا محمد بن [ابراهيم بن] اسحاق الطالقاني - رضي الله عنه -، قال: حدثنا احمد بن علي الانصاري عن ابي الصلت الهروي قال: قلت للرضا - عليه السلام - ما علامه القائم منکم اذا خرج؟ فقال: علامته ان يکون شيخ السن، شاب المنظر حتي ان الناظر اليه ليحسبه ابن اربعين سنه او دونها، و ان من علاماته ان لا يهرم بمرور الايام و الليالي عليه حتي ياتيه اجله. يعني خواجه ابوصلت هروي گفت که: به حضرت امام رضا - عليه السلام - گفتم که: چيست علامت قائم شما چون خروج نمايد؟ آن حضرت فرمود که: علامت و نشانش آنست که در سن پير باشد و به صورت جوان، تا به مرتبه اي که نظر کننده بر آن حضرت گمان برد که در سن چهل سالگي است يا کمتر از چهل سالگي، و ديگر از نشانه هاي آن حضرت آنست که به گذشتن روزها و شبها بر آن حضرت پيري در آن جناب راه نيابد، تا زماني که اجل آن سرور در رسد. و از جمله علامات ظهور حضرت صاحب الامر - عليه السلام - است آنچه در حديثي مذکوراست که فضل بن شاذان - عليه الرحمه



[ صفحه 280]



و الغفران - روايت نموده به اين طريق که: حدثنا صفوان بن يحيي - رضي الله عنه - قال: حدثنا محمد بن حمران، قال: قال الصادق جعفر بن محمد - عليهما السلام - ان القائم منا - عليه السلام - منصور بالرعب، مويد بالنصر، تطوي له الارض، و تظهر له الکنوز کلها، و يظهر الله تعالي به دينه علي الدين کله، و لوکره المشرکون، و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب، فلا يبقي في الارض خراب الا عمر، و ينزل روح الله عيسي بن مريم - عليهما السلام - فصلي خلفه. قال ابن حمران: قيل له يا ابن رسول الله متي يخرج قائمکم؟ قال اذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اکتفي الرجال بالرجال و النساء بالنساء و رکبت ذوات الفروج السروج، قبلت الشهاده الزور، وردت شهاده العدول، و استخف الناس بالدماء، و ارتکاب الزنا، و اکل الربا و الرشي، و استيلاء الاشرار علي الابرار، و خروج السفياني من الشام، و اليماني من اليمن، و خسف بالبيداء، و قتل غلام من آل محمد - صلي الله عليه و آله - بين الرکن و المقام، اسمه محمد بن محمد و لقبه النفس الزکيه، و جاءت صيحه من السماء بان الحق مع علي و شيعته، فعند ذلک خروج قائمنا، فاذا خرج اسند ظهره الي الکعبه و اجتمع عنده ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا، و اول ما ينطق به هذه الايه: بقيه الله خير لکم ان کنتم مومنين، ثم يقول: انا بقيه الله و حجته و خليفته عليکم، فلا يسلم عليه مسلم الا قال السلام عليک يا بقيه الله في ارضه، فاذا اجتمع له العقد، و هو عشره آلاف رجل، خرج من مکه فلا يبقي في الارض معبود دون الله عز و جل من صنم و وثن و غيره الا وقعت فيه نار



[ صفحه 281]



فاحترق، و ذلک بعد غيبه طويله. يعني: حضرت امام جعفر - عليه السلام - فرمود که قائم ما - عليه السلام - منصور است به رعب، يعني حضرت الله تعالي او را نصرت مي نمايد برين وجه که ترس و بيم از او دردلهاي دشمنان مي اندازد، و مويد است به نصر، يعني حضرت عزت او را تاييد مي نمايد به نصرت نمودن و ظفر دادن بر اعداء، طي مي کنند و درهم مي پيچند از براي او به امر حضرت حق تعالي زمين را، تا در اندک زماني مسافات بعيده را عساکرظفر ماثرش قطع نمايندد، و ظاهر مي شوند از براي آن حضرت کل گنجهاي عالم، و غالب خواهد گردانيد حضرت الله تعالي به سبب او دين خود را بر جميع دين ها، و اگر چه کاره باشند مشرکان، و خواهد رسيد سلطنت و پادشاهي آن حضرت به مشرق و مغرب جهان، و در روي زمين خرابه اي و موضع ويراني نخواهد بود الا آنکه در زمان آن سرور جهانيان معمور و آبادان خواهد گرديد، و عيسي بن مريم - عليهما السلام -فرود خواهد آمد از آسمان، و اقتدا به آن حضرت نموده نماز خواهد گزارد. محمد بن حمران که راوي اين خبر معتبر است روايت کرده که: گفتند به آن حضرت که اي فرزند رسول خدا قائم شما کي خروج خواهد کرد؟ آن حضرت وقتي معين نفرمود، بلکه بيان علامتي فرمود بر اين وجه که: اذا تشبه الرجال بالنساء، يعني هرگاه مانند کنند خود را مردان به زمان، و شبيه سازند زنان خود را به مردان و مردان به ملامست مردان و زنان به مقاربت زنان اکتفا نمايند، و صاحبان فروج بر سروج برنشينند، يعني زنان بر اسبان سوار شوند، و گواهي دروغ را قبول کنند، و شهادت عدول را رد نمايند، و مردمان خون ريختن و زنا کردن و ربا و رشوه خوردن راسبک گيرند، و اين اعمال و



[ صفحه 282]



افعال را که از گناهان کبيره است سهل پندارند. و ديگر از جمله نشانه ها مستولي شدن شريران و بدکاران است بر نيکوکاران، و خروج سفياني است از شام، و خروج يماني از يمن، و فرو رفتن جمعي از اهل کين بزمين دربيداء، و کشتن پسري از آل محمد - صلي الله عليه و آله - در ميان رکن و مقام، که نامش محمد بن محمد باشد، و لقبش نفس زکيه، و ندا از جانبب آسمان بيايد که حق با علي و شيعه علي است. پس نزد ظهور آن امور هنگام خروج قائم ماست، پس چون آن حضرت خروج نمايد پشت مبارک به کعبه معظمه اندازد، و جمع شوند نزد آن جناب سيصد و سيزده مرد يک جهت يک دل از اصحاب، و اول چيزي که آن سرور زبان معجز بيان را به آن جاري سازد اين آيه کريمه باشد که: بقيه الله خير لکم ان کنتم مومنين، بعد از آن بيان فرمايد که: منم بقيه الله، و حجت او و خليفه او بر شما، پس سلام نکند بر آن حضرت مسلماني الا آنکه گويد: السلام عليک يا بقيه الله في ارضه، و چون جمع شود از براي آن حضرت عقد، و آن عبارت از ده هزار مرد ديندار است، آن حضرت از مکه بيرون آيد، و به عزم دفع کفار و برانداختن اشرار نهضت فرمايد، پس نماند در زمين از آن چيزهائي که مي پرستند مشرکان غير خداوند عالميان از صنم و وثن و غير آن، الا آنکه آتش در آن افتاده بسوزد، و اين بعد از غايب بودن دراز خواهد بود. ديگر همين شيخ صاحب نظر روايت مي کند از محمد بن اسماعيل بن بزيع از محمد بن مسلم ثقفي از حضرت ابي عبدالله - عليه السلام - مثل اين حديث حديثي، و آن حديث را شيخ ابو جعفر ابن بابويه - رحمه الله عليه - به سند ديگر از حضرت ابي جعفر - صلوات الله عليه - در کتاب کمال



[ صفحه 283]



الدين روايت کرده. اين ضعيف نحيف يعني ناقل و مترجم اين حديث شريف مي گويد: تعجب است مرا از آنکه شيخ اربلي - عليه الرحمه - با کمال فضل و خردمندي غافل شده است ازين معني که مراد از محمدي که نفس زکيه لقب اوست، و کشته شدن او از علامات ظهور حضرت صاحب الامر - عليه السلام - است، البته غير محمد بن حسن مثني است، به چند دليل: يکي آنکه: قتل او قبل از ورود اين حديث وقوع يافته. دويم آنکه: اگر مراد او مي بود، امام - عليه السلام - به جاي لفظ غلام اطلاق عبارت رجل مي فرمود. سيم آنکه: قتل او در ميان رکن و مقام نبود. چهارم آنکه: پدر اين را محمد نام خواهد بود چنانکه حديث صحيح به آن ناطق است، و پدر او را حسن نام بود، و آنکه در بعضي از روايات اين نفس زکيه به محمد بن الحسن مذکور است، شايد نام جدش حسن باشد يا به نام جد اعلايش امام حسن - عليه السلام - او را خوانده باشد، چنانکه شيخ ابو جعفر را ابن بابويه مي گويند، و امکان دارد که اين حديث به نظر شيخ مذکور يعني علي بن عيسي - رحمه الله - نرسيده باشد، و سبب ترديد او ميان سقم و صحت در حديثي که در باب قتل نفس زکيه نقل کرده که گذشت همين معني باشد. بدان اي عزيز که آنکه شيخ مفيد - عليه الرحمه - نقل فرموده است که: و اموات ينشرون من القبور حتي يرجعوا الي الدنيا فيتعارفون فيها، يعني مردگان برانگيخته شوند از قبرها، مراد آنست که مرده اي چند از قبرها



[ صفحه 284]



برانگيخته شوند تا باز گردند به دنيا، پس بشناسند يکديگر را چنانکه بعضي از احاديث دليل است بر آن، گاه باشد که کسي ازين عبارت خيال کند که کل مردگان زنده خواهند شد چنانکه حضرت آخوند در ضمن حديث سيزدهم نقل فرموده اند، و غافل شده درهمان مقام آيه کريمه را که ناطق به تضعيف آن روايت و تکذيب راوي است ذکر کرده اند چنانکه مذکور شود ان شاء الله تعالي. قال الشيخ الجليل الفضل بن شاذان بن الخليل - رحمه الله تعالي: حدثنا عبدالرحمن بن ابي نجران عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله - عيه السلام - قال: المفقودون عن فرشهم ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا، عده اهل بدر، فيصبحون بمکه، وهو قول الله عز و جل: اينما تکونوا يات بکم الله جميعا، و هم اصحاب القائم عليه السلام. حاصل مضمون اين حديث شريف اينست که: سيصد و سيزده تن که خواص اصحاب صاحب الامر - عليه السلام - اند، شب در شهرها و منزلهاي خود پراکنده، در جامه هاي خواب خود ناپديد خواهند گرديد، و صبح در مکه معظمه نزد آن حضرت حاضر خواهد بود. و اين هم يکي از معجزات آن حضرت است، و در آنکه هر يک ازين سيصد و سيزده تن از کجايند، روايات مختلفه به نظر رسيده، از آن جمله يکي اينست که شيخ محمد بن هبه الله طرابلسي - عليه الرحمه - در کتاب فرج کبيرش به سند خود روايت مي کند که: جابر بن عبدالله انصاري پرسيد از حضرت اميرالمومنين -



[ صفحه 285]



عليه السلام - که آن سيصد و سيزده تن هر يک از کجا باشند؟ آن حضرت فرمود که: چهار تن از مکه، و چهار تن از مدينه، و چهار تن از بيت المقدس، و هفت تن از يمن، و هشت تن از مصر، و سه تن از حلب، و دوازده تن از اهل باديه، و سه تن از آذربيجان، و چهار تن از خوارزم، و دوازده تن از طالقان، و هفت تن از ديلمان، و سه تن از بصره، و سه تن از بورسه روم، و هفت تن از جرجان، و هفت تن از جيلان، و هفت تن از طبرستان، يعني از مازندران، و چهار تن از خوزستان،و چهار تن از ري، و دوازده تن از قم، و يک تن از اصفهان، و سيزده تن از سبزوار، و سه تن از همدان، و چهار تن از کرمان، و يک تن از مکران، و سه تن از غزنين، و سه تن از قاشان، يعني کاشان، و سه تن از قزوين، و ده تن از هندوستان، و سه تن از ماوراء النهر، و هفت تن از فارس، و هفت تن از نيشابور،و هفت تن از طوس، و سه تن از دامغان، و سه تن از حبشه، و هفت تن از بغداد، ودو تن از مداين، و دوازده تن از بلاد مغرب، و دوازده تن از حله، و دوازده تن از مدفن من، يعني نجف کوفه، و پنج تن از مشهد فرزند من حسين، يعني کربلا، و پنج تن از طرسوس، و سه تن از طبريه، و سه تن از بدخشان، و چهار تن از بلخ، ودو تن از بخارا، و دو تناز سمرقند، و سه تن از سيستان، و دو تن از کاشمر، و هفت تن از قيروان، و پنج تن از قشمير، و چهار تن از بوشنج، و شش تن از طبس، و چهار تن از کنام، و دو تن از کابل، و پنج تن از بفراج، و دو تن از مراغه، و چهار تن از جوين، و سه تن از بروجرد، و شش تن از قومس، و سه تن از نسا، و دو تن از ابيورد و در همان روز چهار تن از پيغمبران نزد آن حضرت حاضر شوند:



[ صفحه 286]



عيسي، و ادريس، و خضر، و الياس عليهم السلام. و در باب نزول عيسي - عليه السلام - حديث متعدد وارد است چنانکه بعضي از آن مذکور شود ان شاء الله تعالي. روايت است که حضرت الله تعالي بيست و هفت تن را از براي آن حضرت زنده مي گرداند که انصار او باشند، پانزده تن از آنها که حضرت الله تعالي در شان ايشان مي فرمايد: و من قوم موسي امه يهدون بالحق و به يعدلون، و هفت تن که ايشان را اصحاب کهف مي گويند، و يوشع بن نون، و سلمان فارسي، و ابوذر غفاري، و مقداد اسود کندي، و مالک اشتر نخعي. و آنکه در بعضي از روايات به جاي ابوذر ابو دجانه انصاري واقع است ضعيف السند است. بايد دانست که در تقديم و تاخير ظهور حضرت صاحب الامر - عليه السلام - و خروج دجال لعين خلاف کرده اند، آنچه نزد اين ضعيف معتبر است اينست که: بعد از خروج دجال - عليه اللعنه - حضرت صاحب الامر - عليه السلام - ظهور خواهد فرمود، چنانکه ابن شاذان - عليه الرحمه و الغفران - روايت نموده به اين طريق که: حدثنا احمد بن محمد بن ابي نصر - رضي الله عنه - قال: حدثنا عاصم بن حميد، قال: حدثنا محمد بن مسلم، قال: سال رجل ابا عبدالله - عليه السلام -: متي يظهر قائمکم؟ قال: اذا کثر الغوايه، و قل الهدايه، و کثر الجور و الفساد، و قل الصلاح و السداد، و اکتفي الرجال بالرجال، و النساء بالنساء، و مال الفقهاء الي الدنيا، و اکثر الناس الي الاشعار و الشعراء، و مسخ قوم من اهل البدع، حتي يصيروا قرده و خنازير، و قتل السفياني، ثم خرج الدجال و بالغ في الاغواء و الاضلال،



[ صفحه 287]



فعند ذلک ينادي باسم القائم - عليه السلام - في ليله ثلاثه و عشرين من شهر رمضان، و يقوم في يوم عاشوراء فکاني انظر اليه قائما بين الرکن و المقام و ينادي جبرئيل بين يديه: البيعه لله فيقبل شيعته اليه من اطراف الارض، تطوي لهم طيا،حتي يبايعوا، ثم يسير الي الکوفه فينزل علي نجفها، ثم يفرق الجنود منها الي الامصار لدفع عمال الدجال، فيملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. قال: فقلت له يا ابن رسول الله فداک ابي و امي ايعلم احد من اهل مکه من اين يجي ء قائمکم اليها؟ قال: لا، ثم قال: لا يظهر الا بغته بين الرکن و المقام.يعني: مردي پرسيد از حضرت ابي عبدالله جعفر بن محمد - عليهما السلام - که: قائم شما کي ظهور خواهد نمود؟ آن حضرت فرمود که: چون بسيار شود گمرراه شدن، و کم شود راه راست گرفتن، و بسيار گردد جور و فساد، و کم شود صلاح و سداد، و اکتفا نمايند مردان به مردان، و زنان به زنان، و ميل کنند فقها به دنيا و بيشتر مردمان به شاعران و به شعرها، و مسخ گردند قومي از اهل بدعتها و به صورت خوکان و بوزينگان شوند، و کشته شود سفياني، بعد از آن خروج کند دجال، و مبالغه نمايد در اغوا و اضلال، يعني کوشش نمايد در گمراه ساختن مردمان، پس در آن زمان ندا کنند به اسم حضرت قائم - عليه السلام - در شب بيست و سيم ماه رمضان، و قيام نمايد آن حضرت در روز عاشورا، يعني روز دهم ماه محرم. و آن حضرت گفت که: گويا مي بينم حضرت قائم - عليه السلام - را ايستاده ميان رکن و مقام، و منادي مي کند جبرئيل - عليه السلام - در پيش آن حضرت که: بيعت مر خداي راست، يعني هر که با صاحب الزمان بيعت مي کند



[ صفحه 288]



حکم آن دارد که بيعت با خداي تعالي کرده، پس روي خواهند آورد شيعيان آن حضرت به سوي آن حجت حضرت عزت از اطراف زمين، و در هم پيچيده خواهد شد زمين از براي ايشان درهم پيچيده شدني، تا در اندک زماني خود را به خدمت آن حضرت برسانند، و ببا آن سرور بيعت کنند، پس آن حضرت به جانب کوفه توجه فرموده در نجف کوفه نزول فرمايد، بعد از آن لشکرها را به جانب هر شهر و ديار روان سازد از براي دفع عمال دجال، پس پرکند زمين را از عدل و داد آن چنانکه پرشده باشد از جور و ظلم و بيداد. محمد بن مسلم که راوي اين حديث شريف است گفت: پس گفتم با آن حضرت که اي فرزند رسول خدا پدر و مادرم فداي تو باد آيا خواهد دانست کسي از اهل مکه که قائم شما از کجا مي آيد به مکه؟ آن حضرت فرمود که: نه، يعني کسي از ايشان نخواهد دانست که از کجا مي آيد، بعد از آن فرمود که: آن حضرت ظاهر نمي گردد مگر به ناگاه و بي خبر در ميانه رکن و مقام، يعني در ميان رکن کعبه و مقام حضرت ابراهيم عليه السلام. و ايضا ابن شاذان - رضوان الله عليه - مي فرمايد: حدثنا محمد بن ابي عمير - رضي الله عنه - عن ابي الحسن علي بن موسي - عليهما السلام - قال: ان القائم ينادي باسمه ليله ثلاث و عشرين من شهر رمضان و يقوم يوم عاشوراء فلا يبقي راقد الاقام، و لا قائم الاقعد، و لا قاعد الا قام علي رجليه من ذلک الصوت، و هو صوت جبرئيل - عليه السلام، - و يقال للمومن في قبره: يا هذا قط ظهر صاحبک فان تشا ان تلحق به فالحق و ان تشا ان تقيم فاقم. يعني حضرت امام رضا - عليه السلام - فرمود که: در شب بيست و سيم ماه رمضان به اسم حضرت قائم - عليه السلام - ندا کنند، و قيام نمايد در روز عاشورا، باقي نماند خفته اي الا آنکه برپاي شود و بايستد، و



[ صفحه 289]



ايستاده اي نباشد الا آنکه بنشيند، و نشسته اي نباشد اللا آنکه برخيزد بر دو پاي خود از آن آواز، و آن آواز جبرئيل - عليه السلام - خواهد بود، و خواهند گفت به مومن در قبرش که: به تحقيق که ظهور کرد صاحبت اگر مي خواهي که به او ملحق شوي ملحق شو، و اگر مي خواهي که مقيم باشي مقيم و ساکن باش بر جاي خود. و مثل اين حديث، حديثي ابن شاذان از حضرت امام جعفر - عليه السلام - روايت کرده، و شيخ طوسي در آخرهاي کتاب الغيبه آن حديث را نقل نموده. ديگر ابن شاذان - عليه الرحمه و الغفران - مي گويد: حدثنا محمد بن ابي عمير - رضي الله عنه - قال: حدثنا المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر ابن محمد، عن ابيه عن آبائه عن اميرالمومنين - عليهم السلام - قال: سئل رسول الله - صلي الله عليه و آله - عن الدجال، قال: انه يخرج في قحط شديد من بلده يقال لها اصفهان من قريه تعرف باليهوديه عينه اليمني ممسوحه، و الاخري في جبهته تضي ء کانها کوکب الصبح، فيها علقه، ينادي باعلي صوته يسمع کل من کان ما بين الخافقين من الجن و الانس، يقول: الي اوليائي انا الذي خلق فسوي و قد رفهدي انا ربکم الاعلي ففي اول يوم من خروجه يتبعه سبعون الفا من اليهود و الاعراب و النساء و اولاد الزنا و المدمنين بالخمر و المغنين و اصحاب اللهو، و يجتمع عنده سحره الجن و الانس و يکون معه ابليس و مرده الشياطين و کل شي ء من الاطعمه و الاشربه، و يذبح له



[ صفحه 291]



ندا کند دجال به بلندتر آواز خود چنانکه هر کس از جن و انس که در ما بين الخافقين باشد بشنود، يعني خلق مشرق و مغرب عالم از جنيان و آدميان همه نداي اورا بشنوند، و بگويد که: به سوي من آئيد و به نزد من حاضر شويد اي دوستان من منم آن خدايي که آفريد همه چيزها را، و راست گردانيد اجزاي آن چيزها را، و منم آن خدايي که مقدر گردانيد هر چيزي را پس راه نمود خلق را، منم پروردگار شماآن پروردگاري که برتر و بلندتر است از همه کس و همه چيز! پس در روز اول از خروج او متابعت کنند او را هفتاد هزار کس از جهود و عربان باديه نشين و زنان و اولاد زنا و کساني که دائم الخمر باشند و غنا کنندگان و اصحاب لهو، و نزد دجال جمع خواهند شد ساحران جن و انس، و در آن هنگام ابليس پر تلبيس با متمرده شياطين و ديوان سرکش لعين با او خواهند بود، و همچنين هر چيزي از اطعمه و اشربه با او خواهند بود و خواهد کشت از براي او و اصحاب او از گاو و گوسفند و بزها و بره ها و خواهند دوشيد از براي ايشان شير گاو و گوسفند در هر وقتي که خواهند، و دجال در هر روزي خواهد کشت يکي را از اصحاب خود يا غير از اصحاب خود، و آن کشته را يکي از شياطين پنهان خواهد کرد، و خود را به صورت آن کشته به مردمان خواهد نمود، و دجال به خيال خواهد انداخت مردمان را که جان مي ستاند و حيات مي دهد، و به آن مکر و تزوير مردمان را سخت گمراه خواهد گردانيد، پس بر خمر اقمر سوار و شياطين با او همراه با طبلها و مزمارها و بوقها و هر آلتي از آلات لهو در شهرها خواهد گرديد، و زنا و لواطه و ساير مناهي را حلال خواهد گردانيد، يعني حکم خواهد کرد به حلال بودن جميع محرمات تا به مرتبه اي که مردان با زنان و پسران برهنه و عريان در



[ صفحه 292]



اطراف راهها به ظاهر و علانيه مباشرت نمايند، و افراط خواهند کرد اصحاب او در خوردن گوشت خوک و شرب خمور و ارتکاب انواع فسوق و فجور، و آفاق زمين را مسخر خواهد گردانيد الا مکه معظمه و مدينه طيبه و مراقد امامان [را] - عليهم السلام- پس چون مبالغه نمايد در طغيانش و پر شود زمين از جور او و جور اعوانش، خواهد کشت او را آن کسي که نماز خواهد گزارد در پس پشت او عيسي بن مريم - عليهما السلام - يعني حضرت صاحب الزمان - صلوات الله عليه - او را به قتل خواهد رسانيد. در باب نزول عيسي - عليه السلام - و اقتدا نمودن او در نماز به حضرت خاتم الاوصيا حديث متعدد وارد است چنانکه مذکور شد. قال الفضل - رحمه الله تعالي - حدثنا فضاله بن ايوب - رضي الله عنه - قال: حدثنا عبد الله بن سنان قال سال ابي عن ابي عبد الله - عليه السلام - عن السلطان العادل، قال: هو من افترض الله طاعته بعد الانبياء و المرسلين علي الجن و الانس اجمعين، و هو سلطان بعد سلطان الي ان ينتهي الي السلطان الثاني عشر، فقال رجل من اصحابه: فصف لنا من هم يا ابن رسول الله؟ قال: هم الذين قال الله تعالي فيهم: اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم، و الذين خاتمهم الذي ينزل في زمن دولته عيسي - عليه السلام - من السماء و يصلي خلفه، و هو الذي يقتل الدجال و يفتح الله علي يديه مشارق الارض و مغاربها، و يمتد سلطانه الي يوم القيامه. يعني: عبد الله بن سنان گفت که پدرم سوال کرد از حضرت ابي عبد الله جعفر ابن محمد الصادق - عليهما السلام - از سلطان عادل، آن حضرت فرمود که: او آن کسي است که خداي تعالي فرض گردانيده است اطاعت و



[ صفحه 293]



فرمانبرداري او را بعد از انبيا و مرسلين بر جميع آدميان و جنيان، و او سلطاني است بعد از سلطاني، تا آنکه منتهي شود به سلطان دوازدهم، پس مردي از اصحاب آن حضرت گفت که: صفت کن از براي ما که ايشان کيستند اي فرزند رسول خدا؟ آن سرور فرمود که: ايشان آن کسان اند که خداي تعالي در باره ايشان فرموده است که اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم و آن کساني اند که خاتم ايشان آن کسي است که عيسي - عليه السلام - در زمان دولت او فرود خواهد آمد از آسمان، و نماز خواهد گزارد در پس پشت او، و اوست آن کسي که خواهد کشت دجال را و مفتوح خواهد ساخت خداي تعالي بدست او مشارق و مغارب زمين را، و خواهد کشيد پادشاهي و سلطنت او تا به روز قيامت. قال الفضل بن شاذان: حدثنا محمد بن ابي عمير و صفوان بن يحيي - رضي الله عنهما - قالا: حدثنا جميل بن دراج عن الصادق - عليه السلام - عن ابيه عن آبائه عن امير المومنين - عليهم السلام - انه قال: الاسلام و السلطان العادل اخوان توامان لا يصلح واحد منهما الا بصاحبه، الاسلام اس و السلطان العادل حارس مالا اس له فمنهدم، و مالا حارس له فضائع، فلذلک اذا رحل قائمنا لم يبق اثر من الاسلام، و اذا لم يبق اثر من الاسلام لم يبق اثر من الدنيا. يعني: حضرت امام جعفر - عليه السلام - از آباي کرام عظام خود نقل نمود از حضرت امير المومنين - عليهم السلام - که آن حضرت فرمود که اسلام و سلطان عادل دو برادرند توام، شايسته نيست يکي از ايشان مگر با يار و صاحبش، اسلام اساس است و سلطان عادل پاسبان و نگاهدارنده آن اساس،



[ صفحه 294]



آنچه آن را اساس نيست منهدم است، و آنچه آن را حارس و پاسبان نيست نابود و ناچيز است، پس از اين جهت است که چون رحلت خواهد کرد قائم ما باقي نخواهد ماند اثري از اسلام، و چون نماند اثري از اسلام باقي نخواهد ماند اثري از دنيا. غرض از نقل اين حديث صحيح عالي الاسناد درين مقام رعايت مناسبت است در دو چيز با حديث سابق: يکي ذکر سلطان عادل، دويم آنکه ازين حديث نيز مفهوم مي شود که انتهاي دولت حضرت صاحب الامر - عليه السلام - متصل است به انقراض عالم چنانکه ازحديث سابق معلوم گشت. بايد دانست که همچنين که مراد از سلطان عادل که در حديث واقع است امام مفترض الطاعه است، مطلب از امام عادل نيز امام معصوم است. قال الشيخ الهمام ثقه الاسلام مرغم القرام رئيس المحدثين مرشد المومنين ابو جعفر محمد بن يعقوب الکليني - نور الله مرقده - في کتاب الکافي في باب ان الارض لا تخلو من حجه: محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن القاسم بن محمد، عن علي بن ابي حمزه، عن ابي بصير، عن ابي عبد الله - عليه السلام -، قال: ان الله اجل و اعظم من ان يترک الارض بغير امام عادل. يعني امام جعفر - عليه السلام - فرمود که بدرستي که حضرت الله تعالي بزرگوارتر و عظيم تر است از آنکه وا گذارد زمين را به غير امام عادل. و شيخ ابو جعفر محمد بن علي - عليهما الرحمه - در کتاب کمال الدين و تمام النعمه مي فرمايد:



[ صفحه 295]