بازگشت

نام آنهايي که صاحب را ديده و به خدمتش رسيده اند از وکلا و غي


و توقيعات به جهت ايشان بيرون آمده در اکثر کتابها خصوصا در کتاب کمال الدين و کتاب کشف الغمه مذکور است. اولا از وکلا: عمري و پسرش که در بغداد بودند به خدمت آن حضرت مي رسيده اند، وحاجز و بلالي و عطار، و از اهل اهواز محمد بن ابراهيم بن مهزيار، و از کوفه عاصمي، و از قم محمد بن اسحاق، و از همدان محمد بن صالح، و از ري بسامي [و اسدي] و آذربايجان قاسم بن علا، و از نيشابور محمد بن شاذان. اينها همه از وکلاي آن حضرت بوده اند و به خدمتش مي رسيده اند. و [ثانيا] از غير وکلا: از اهل بغداد ابوالقاسم بن ابي حليس، و ابو عبدالله [کندي، و ابو عبدالله جنيدي، و هارون قزاز، و نيلي، و ابوالقاسم ابن دبيس،و ابو عبدالله] بن روح، و مسرور طباخ غلام ابي الحسن - عليه السلام -، و احمدو محمد پسران حسن، و اسحاق کاتب [از خاندان نوبخت] و صاحب فراء، و صاحب کيسه سر به مهر، و از همدان



[ صفحه 251]



محمد بن کشمرد، و جعفر بن حمدان [و محمد بن هارون بن عمران] و از دينور حسن بن هارون و احمد و برادرش و ابوالحسن، و از اصفهان ابن بادشاله، و از حمير زيدان، و از قم حسن بن نصر و محمد بن محمد و علي بن محمد بن اسحاق و پدرش و حسن بن يعقوب، و از اهل ري قاسم بن موسي و پسرش و پسر محمد بن هارون و صاحب الحصاه و علي بن محمد و محمد بن محمد کليني و ابو جعفر رفاء، و از قزوين مرداس و علي بن احمد، و از قايس دو مرد و از شهر زور پسر خال، و از فارس مجروح، و از مرو صاحب هزار دينار، و صاحب مال، و صاحب رقعه سفيد، و ابو ثابت و از نيشابور محمد بن شعيب بن صالح، و از يمن فضل بن يزيد، و حسن و پسرش و جعفري، و ابن اعجمي و شمشاطي، و از مصر صاحب المولودين، و از مکه صاحب المال و ابو رجاء، واز نصيبين ابو محمد بن و جناء، و از اهواز خصيبي. اينها وکلا نيستند اما بتحقيق آن حضرت را ديده اند، و در کشف الغمه به غير از جماعت مذکورين بسياري را نقل کرده از وکلا و سفرا و غير هما،



[ صفحه 252]



که خوفا عن التطويل نوشته نشد. و معجزاتي که از آن حضرت به وسيلهه هر يک از آن جماعت ظاهر شده از حد شمار بيرون است. و از جمله توقيعات يکي آنست که از محمد بن شاذان بن نعيم نيشابوري روايت کرده اند که گفت: جمع آمد مالي نزد من از حضرت قائم آل محمد - عليهم السلام - که آن پانصد درهم بود الا بيست درهم، و مرا خوش نمي آمد که اين بيست درهم کم باشد، از مال خود بيست درهم داخل نمودم و فرستادم به نزد محمد بن جعفر که وکيل ناحيه بود، توقيع از آن حضرت به محمد بن جعفر رسيد و قبض فرستاده بود امام - عليه السلام - که: پانصد درهمي که از آن جمله بيست درهم از مال تو بود به من رسيد. و بر قبول آن شکر کردم. و ايضا از نصر بن صباح مرويست که: شخصي از اهل بلخ پنج دينار به وکيل ناحيه فرستاد و نام خود را فراموش کرد که بنويسد، توقيع آمد که آن مبلغ رسيد و نام آن مرد و نام پدر او در آن توقيع نوشته شده بود، و دعا در حق او کرد. و ايضا از سعد بن عبدالله بن صالح روايت کرده که گفت: عريضه اي نوشتم و طلب دعاکردم از جهت محبوسي که در حبس پسر عبدالعزيز بود، و در حق کنيزي که وقت وضع حملش نزديک بود، توقيع بيرون آمد که: محبوس را حق تعالي نجات مي دهد و در باب کنيز هر چه خدا خواهد مي شود، و آن کنيز در وقت وضع حمل وفات يافت، و محبوس خلاص



[ صفحه 253]



و ايضا ابو جعفر محمد بن علي الاسود روايت نمود که: التماس کرد از من علي بن الحسين بن موسي بن بابويه قمي، آنکه از ابي القاسم بن روح وکيل ناحيه مقدسه استدعا نمايم که از مولاي من صاحب الزمان - صلوات الله عليه - استدعا نمايد که آن حضرت از حق تعالي در خواهد که او را ولد مذکري صالح روزي کند، و من از ابوالقاسم از جهت خود همين التماس نمودم، و بعد از سه روز توقيع بيرون آمد که:زود باشد آنکه حق تعالي علي بن الحسين را فرزندي مبارک عطار نمايد و بعد از او ديگر اولاد او را به هم رسند. و محمد بن علي بن بابويه مشهور که از اعاظم مجتهدين اماميه است از آن دعا به وجود آمد. و اما در حق ابو جعفر نوشته بود که: ليس الي هذا سبيل. يعني اورا فرزندي نخواهد بود، و ابو جعفر را فرزندي نشد. ابن طاوس و شيخ طبرسي - عليهما الرحمه - آن يک در کتاب ربيع الشيعه و اين يک در کتاب اعلام الوري بعد از ذکر بعضي از



[ صفحه 254]



نصوص و ياد کردن آنکه دو غيبت است حضرت صاحب الزمان - عليه السلام - را مي گويندآنچه ترجمه اش اينست: پس نظر کن که چگونه حاصل مي گردند اين دو غيبت از براي صاحب الامر - عليه السلام- بر حسب آنچه متضمن است آن را اخبار سابقه مر وجود او را منقول از آبا و اجداد او - عليه السلام - و اما غيبت صغري از آن هر دو، پس آن آنست که سفرا و روات اوموجودند و ابواب او معروف، که اختلاف نکردند اماميه که قائلند به امامت حسن بن علي - عليهما السلام - در ميان ايشان، از جمله ايشان ابوهاشم داود بن القاسم الجعفري، و محمد بن علي بن هلال و ابو عمر و عثمان بن سعيد السمان، و پسر او ابو جعفر محمد بن عثمان، و عمر الاهوازي و احمد بن اسحاقق و ابو محمد الوجناء،و ابراهيم بن مهزيار، و محمد بن ابراهيم، و جماعتي ديگر، و آنکه ذکر او بيايدنزد حاجت در روايت ازيشان، و مدت غيبت صغري هفتاد و چهار سال بود، و ابو عمرو عثمان بن سعيد العمري - قدس الله روحه - بابي بود مر پدر و جد بزرگوار او را - عليهما السلام - وثقه بود مر ايشان را بعد، از آن متولي امر وکالت بود از قبل او - عليه السلام -، و ظاهر مي شد معجزات بر دست او، و چون او رحلت کرد پسر اوابو جعفر قائم مقام او بود به نص او بر او، و گذشت بر منهاج پدرش در آخر جمادي الاخري از سال سيصد و چهار يا سيصد و پنج، و قائم مقام او ابوالقاسم حسين بن روح بود از بني نوبخت، به نص ابي جعفر محمد بن عثمان بر او، و او را قائم مقام



[ صفحه 255]



خود گردانيد، و او وفات کرد در شعبان سنه ست و عشرين و ثلاثمائه، و قائم مقام او ابوالحسن علي بن محمد السمري بود به نص ابوالقاسم بر او، و او وفات يافت در نصف شعبان سنه ثمان و عشرين و ثلاثمائه، عليهم رحمه الله تبارک و تعالي، و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 257]