بازگشت

الحديث 17


قال ابو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه - رحمه الله عليه - في کتاب کمال الدين حدثنا ابي و محمد بن الحسن - رحمهما الله عز و جل - قالا: حدثنا سعد بن عبد الله و عبد الله بن جعفر الحميري و محمد بن يحيي العطار و احمدبن ادريس جميعا، قالوا: حدثنا احمد بن ابي عبد الله البرقي، قال: حدثنا ابو هاشم داود بن القاسم الجعفري، عن ابي جعفر محمد بن علي الثاني، قال: اقبل امير المومنين - عليه السلام - ذات يوم و معه الحسن و سلمان الفارسي، و امير المومنين - عليه السلام - متکي ء علي يد سلمان، فدخل المسجد الحرام فجلس اذ اقبل رجل حسن الهيئه و اللباس، فسلم علي امير المومنين - عليه السلام - فرد عليه السلام فجلس، ثم قال: يا امير المومنين اسالک عن ثلاث مسائل ان اجبتني بهن علمت ان القوم رکبوا من امرک ما اقصني عليهم انهم ليسوا بمامونين في دنياهم و لافي آخرتهم، و ان تکن الاخري علمت انک و هم شرع سواء.



[ صفحه 94]



فقال [له] امير المومنين - عليه السلام - سلني عما بدالک، فقال: اخبرني عن الرجل اذا نام اين تذهب روحه؟ و عن الرجل کيف يذکر و ينسي؟ و عن الرجل کيف يشبه [ولده] الاعمام و الاخوال؟ قال: فالتفت امير المومنين - عليه السلام - الي ابي محمد الحسن بن علي - عليه السلام - فقال: يا با محمد اجبه، فقال: اماما سالت عنه عن امر الانسان اذا نام اين تذهب روحه، فان روحه متعلقه بالريح، والريح متعلقه بالهواء الي وقت ما يتحرک صاحبها لليقظه، فان اذن الله عز و جل برد تلک الروح الي صاحبها جذبت الروح الريح، و جذبت تلک الريح الهواء، فرجعت الروح الي صاحبها فاسکنت في بدنه، و ان لم ياذن الله برد تلک الروح الي صاحبها جذب الهواء الريح، و جذبت الريح الروح. فلم يرد الي صاحبها الي وقت ما يبعث. و اما ما ذکرت من امر الذکر و النسيان، فان قلب الرجل في حق، و علي الحق طبق،فان صلي الرجل عند ذلک علي محمد و آل محمد صلاه تامه انکشف ذلک الطبق عن ذلک الحق فاضاء القلب و ذکر الرجل ما کان نسي، و ان لم يصل علي محمد و آل محمد او نقص من الصلاه عليهم انطبق ذلک الطبق علي ذلک الحق فاظلم القلب و نسي الرجل ما کان ذکره. و اما ما ذکرت من امر المولود الذي يشبه اعمامه و اخواله، فان الرجل اذا اتي اهله فجامعها بقلب ساکن و عروق هاديه و بدن غير مضطرب و اسکنت تلک النطفه في جوف الرحم خرج الولد يشبه اباه و امه، و ان هو اتاها بقلب غير ساکن وعروق غير هاديه و بدن مضطرب، اضطربت تلک النطفه فوقعت في وقت اضطرابها علي بعض العروق، فان وقعت علي عرق من عروق الاعمام اشبه الولد اعمامه، و ان وقعت علي عرق من عروق الاخوال اشبه الولد اخواله.



[ صفحه 95]



فقال الرجل: اشهد ان لا اله الا الله، و لم ازل اشهد بها، و اشهد ان محمدا - صلي الله عليه و آله - رسول الله و لم ازل اشهد بها، و اشهد انک وصي رسول الله و القائم بحجته - و اشار الي امير المومنين عليه السلام - و لم ازل اشهد بها، واشهد انک وصيه و القائم بحجته بعده - و اشار الي الحسن عليه السلام - و اشهد ان الحسين بن علي وصي ابيک و القائم بحجته بعدک و اشهد ان علي بن الحسين القائم بامر الحسين بعده، و اشهد علي محمد بن علي انه القائم بامر علي بن الحسين، و اشهد علي جعفر بن محمد انه القائم بامر محمد بن علي، و اشهد علي موسي بن جعفر انه القائم بامر جعفر بن محمد، و اشهد علي علي بن موسي انه القائم بامر موسي بن جعفر، و اشهد علي محمد بن علي انه القائم بامر علي بن موسي، و اشهد علي علي بن محمد انه القائم بامر محمد بن علي، و اشهد علي الحسن بن علي انه القائم بامر علي بن محمد، و اشهد علي رجل من ولد الحسن بن علي لا يکني و لا يسمي حتي يظهر امره فيملا الارض عدلا کما ملئت جورا، و السلام عليک يا امير المومنين و رحمه الله و برکاته. ثم قام فمضي. فقال امير المومنين - عليه السلام - يا ابا محمد اتبعه فانظر اين يقصد، فخرج في اثره، قال: فما کان الا ان وضع رجله بخارج المسجد فما دريت اين اخذ من ارض الله عز و جل، فرجعت الي امير المومنين - عليه السلام - فاعلمته، فقال يا ابا محمد ا تعرفه؟ فقلت: الله و رسوله و امير المومنين اعلم. فقال: هو الخضر - عليه السلام -. حاصل معني اين حديث وثيق دقيق المعني اينست که: حضرت امام محمد تقي - عليه السلام - نقل فرمود که: روزي حضرت امير المومنين - عليه السلام - در مسجد الحرام مصحوب فرزند



[ صفحه 96]



دلبند خود امام حسن مجتبي - عليه السلام - و موصوف به وصف سلمان منا اهل البيت تشريف داشت، و آن برگزيده ملک ودود تکيه بر دست سلمان فرموده بود که مردي در آمد با هيئت و لباس نيکو، و سلام کرد بر آن شاه بارگاه امامت و خلافت، آن حضرت جواب سلام ادا فرمود، پس آن مرد نشست و گفت: يا اميرالمومنين مرا سه سوال است از شما، اگر جواب دهيد مرا از آن سوالها مي دانم اين قوم بر باطلند و از طريق حق مهجور گرديده اند، و در تضييع دنيا و آخرت خود کوشيده اند اگر جواب نگوئي خواهم دانست که ترا با ايشان در دانائي و ناداني درجه مساويست و در علم و جهل ترا و ايشان را مرتبه يکيست. آن حضرت فرمود که: سوال نما از آنچه پيش آيد ترا. آن مرد گفت: خبرده مرا که آدمي چون در خواب شود روحش به کجا مي رود؟ و سبب چيست که آدمي را گاهي چيزها به خاطر مي رسد و گاهي فراموش مي شود؟ و چرا فرزند گاهي مشابه به اعمام است و گاهي شبيه به اخوال؟ حضرت اميرالمومنين - عليه السلام - به جانب امام حسن التفات نموده فرمود که: ياابا محمد جواب گوي او را حضرت امام ثاني و کاشف معضلات معاني روي به سائل آورده فرمود که: اما آنچه سوال کردي که روح آدمي در حالت خواب به کجا مي رود، بدان که روح تعلق مي گيرد به ريح يعني به باد، و باد متعلق مي شود به هوا تا زمان بيداري، پس اگر حق تعالي اجازت دهد روح را به بازگشتن به بدن، مي کشد روح ريح را، و مي کشد ريح هوا را، پس بازگشت مي نمايد روح به تن و ساکن مي گردد در بدن، و اگر اذن ندهد حضرت ذوالمنن روح را به بازگشتن به تن، مي کشد هوا ريح را و جذب مي نمايد ريح روح را، پس روح به صاحبب خود عود نمي نمايد مگر وقتي که مبعوث شود



[ صفحه 97]



اما آنچه گفتي از ياد داشتن و فراموش کردن، پس به تحقيق که دل مرد در حقه ايست و بر آن حقه سرپوشي است، پس اگر آدمي صلواتي تمام و کامل بفرستد بر محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعين - منکشف مي شود و برداشته مي شود آن سرپوش از آن حقه، و دل روشني مي يابد، و فراموش شده را به ياد مي آورد، و اگر بر محمد و آل محمد - صلوات الله عليه و آله - صلوات نفرستد يا صلوات فرستادنش ناقص باشد، منطبق مي گردد آن طبق بر آن حقه و مي پوشاند آن سرپوش آن حقه را که دل در آن منزل دارد، و تيرگي و کدورت و تاريکي و ظلمت دل حاصل مي شود، و آنچه در خاطر داشته فراموش مي کند. و اما آنچه گفتي که چرا مولود گاه مانند مي باشد به اعمام و گاه مشابهت مي دارد به اخوال، پس بدرستي که مرد هرگاه با دل ساکن و رگهاي آرميده و بدن غير مضطرب با اهل خود نزديکي نمايد، و در آن حال نطفه در جوف رحم جاي گيرد فرزند که متولدمي گردد شبيه به پدر و مادر مي باشد، و اگر با اهل خود مقاربت نمايد در حالتي که دل غير ساکن و عروق غير آرميده و بدن مضطرب باشد، مضطرب مي گردد آن نطفه پس واقع مي شود در حال اضطرابش بر بعضي از رگها، پس اگر واقع شود بر رگي از رگهاي اعمام، شبيه مي باشد ولد به اعمامش، و اگر واقع شود بر رگي از رگهاي اخوال، شبيه مي باشد فرزند به اخوالش. پس آن مرد گفت که: گواهي مي دهم که هيچ خداوندي سزاي پرستش نيست مگر الله تعالي، و هميشه شهادت داده ام و به وحدانيت او، و شهادت مي دهم که محمد رسول خداست وهميشه به رسالت او شهادت داده ام، و اشاره به اميرالمومنين - عليه السلام - کرده گفت که گواهي مي دهم که تو



[ صفحه 98]



وصي پيغمبر خدا و بپاي دارنده حجت اوئي، و هميشه به وصايت تو شهادت داده ام، وشهادت مي دهم که تو وصي او و بپاي دارنده حجت اوئي بعد از او، و اشاره به امام حسن کرد، و شهادت مي دهم که حسين بن علي وصي پدر تست و بپاي دارنده حجت اوست بعد از تو، و گواهي مي دهم که علي بن الحسين بپاي دارنده امر حسين است بعد از او، و شهادت مي دهم براي محمد بن علي که او بپاي دارنده امر علي بن الحسين است، و شهادت مي دهم به جعفر بن محمد که او بپاي دارنده امر محمد بن عليست، و گواهي مي ده که موسي بن جعفر بپاي دارنده امر جعفر بن محمد است، و شهادت مي دهم که علي بن موسي بپاي دارنده امر موسي بن جعفر است، و شهادت مي دهم که محمد بن علي قائم بامر علي بن موسي است، و شهادت مي دهم که علي بن محمد بپاي دارنده امرمحمد بن عليست، و گواهي مي دهم که حسن بن علي بپاي دارنده امر علي بن محمد است، و شهادت مي دهم به مردي از اولاد حسن بن علي که مکني و مسمي نمي شود تا ظاهر شود امرش، مراد آنست که آن حضرت را به نام و کنيت پيش از ظهور روا نيست ذکر کردن، پس پرکند زمين را از عدل آن چنانکه پرشده باشد از ستم، و سلام بر تو باديا اميرالمومنين و رحمت خدا و برکات او. بعد از آن برخاست و رفت. پس اميرالمومنين - عليه السلام - به امام حسن گفت که:يا ابا محمد از پي او برو و ببين قصد کجا دارد و به کجا مي رود. امام حسن - عليه السلام - گفت که: نبود الا اينکه پا از مسجد بيرون گذاشت ندانستم که به کجا رفت، برگشته به نزد اميرالمومنين رفتم و آن حضرت را اعلام نمودم، حضرت امير - عليه السلام - فرمود که: يا ابا محمد آيا شناختي او را؟ گفتم: خدا و رسول و اميرالمومنين داناترند، حضرت امير - عليه السلام - فرمود که: او خضر - عليه السلام - بود.



[ صفحه 99]



اين حديث شريف را عماد الدين محمد بن بابويه - رحمه الله عليه - در کتاب عيون اخبار الرضا و چند کتاب ديگر از مولفاتش روايت کرده، و ثقه الاسلام محمد بن يعقوب کليني - رضوان الله عليه - در کتاب کافي، و شيخ طبرسي - طيب الله مضجعه -در کتاب احتجاج ثبت فرموده اند، و چندين تن ديگر از اکابر علماي اماميه اين خبرمعتبر را به اسانيد صحيحه در مولفات خود ضبط نموده اند، چنانکه بر متتبع ماهر ظاهر است. و شيخ ما شيخ بهاء الدين محمد عاملي - غفر الله له - وقتي در شرح اين حديث گوهر افشاني عجيبي نمود، و سيد ما امير محمد باقر داماد - روح الله روحه -در کتاب شرعه التسميه اين حديث را از مويدات نهي از تسميه و تکنيه حضرت حجت شمرده در زمان غيبت، و در شرح اين حديث چند کلمه عاليه افاده فرموده، اما تبيين اعمام و اخوان ننموده، و ديگر نکات درين حديث هست که سربسته گذاشته، اين فقير که از کمترين خوشه چينان خرمن آن دو نحرير عديم النظير است در تعريف روح چند کلمه و جيزه در رساله ادراء العاقلين و اخزاء المجانين مذکور ساخته و درکتاب رياض المومنين و حدائق المتقين به قدر بسطي داده تعريف روح را، و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 101]