بازگشت

الحديث 11


قال ابو محمد بن شاذان - عليه الرحمه و الغفران - حدثنا محمد بن الحسن الواسطي -رضي الله عنه - قال: حدثنا زفر بن الهذيل، قال: حدثنا سليمان بن مهران الاعمش، قال: حدثنا مورق، قال: حدثنا جابر بن عبدالله الانصاري قال: دخل جندل بن جناده اليهودي من خيبر علي رسول الله - صلي الله عليه و آلله - فقال يا محمد اخبرني عما ليس لله و عما ليس عندالله و عما لا يعلمه الله؟ فقال رسول الله - صلي الله عليه و آله -: اما ما ليس لله، فليس لله شريک، واما ما ليس عند الله، فليس عندالله ظلم و اما مالا يعلمه الله، فذلکم قولکم معاشر اليهود ان عزيرا ابن الله، و الله لا يعلم له ولدا، فقال جندل: اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حقا، ثم قال: يا رسول الله اني رايت البارحه في النوم موسي بن عمران - عليه السلام - فقال لي: يا جندل اسلم علي يد محمد و استمسک بالاوصياء من بعده، فقد اسلمت ورزقني الله ذلک، فاخبرني بالاوصياء [من] بعدک لاستمسک بهم.



[ صفحه 70]



فقال: يا جندل اوصيائي من بعدي بعدد نقباء بني اسرائيل. فقال: يا رسول الله انهم کانوا اثني عشر، هکذا وجدنا في التوراه. قال: نعم، الذين هم اوصيائي من بعدي اثنا عشر. فقال: يا رسول الله کلهم في زمن واحد؟ قال: لا، خلف بعد خلف، فانک لن تدرک منهم اللا ثلاثه. قال: فسمهم لي يا رسول الله قال: نعم انک تدرک سيد الاوصياء و وارث علم الانبياء و ابا الائمه الاتقياء علي بن ابي طالب بعدي، ثم ابنيه الحسن و الحسين، فاستمسک بهم من بعدي، فلا يغرنک جهل الجاهلين، فاذا کان وقت ولاده ابني علي بن الحسين زين العابدين يقضي الله عليک، و يکون آخر زادک من الدنيا شربه لبن تشربه فقال:يا رسول الله فما اسامي الاوصياء الذين يکونون ائمه المسلمين بعد علي بن الحسين؟ قال - صلوات الله عليه و آله -: فاذذا انقضت مده علي قام بالامر محمد ابنه، يدعي بالباقر، فاذا انقضت مده محمد قام بالامر بعده جعفر ابنه، يدعي بالصادق،فاذا انقضت مده جعفر قام بالامر بعده موسي ابنه، يدعي بالکاظم، فاذا انقضت مده موسي قام بالامر بعده علي ابنه يدعي بالرضا، فاذا انقضت مده علي قام بالامر بعده محمد ابنه، يدعي بالتقي، فاذا انقضت مده محمد قام بالامر بعده علي ابنه يدعي بالنقي، فاذا انقضت مده علي قام بالامر بعده الحسن ابنه، يدعي بالزکي، ثم يغيب عن الناس امامهم. قال: يا رسول الله يغيب الحسن منهم؟ قال: لا، ولکن ابنه الحجه يغيب عنهم غيبه طويله. قال يا رسول الله فما اسمه؟ قال: لا يسمي حتي يظهره الله، فقال جندل: قد بشرنا موسي بن عمران بک و بالاوصياء من ذريتک. ثم تلا رسول الله - صلي الله عليه و آله -: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا



[ صفحه 71]



الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا. قال جندل: فما خوفهم؟ قال يا جندل في زمن کل واحد منهم شيطان يعتريه و يوذيه،فاذا اذن الله للحجه خرج و طهر الارض من الظالمين، فيملاها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للساکين في محجته و الثابتين في موالاته و محبته، اولئک ممن وصفهم الله في کتابه، فقال: الذين يومنون بالغيب، و قال: اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون. ثم قال جابر: عاش جندل بن جناده الي ايام الحسين بن علي - عليهما السلام - ثم خرج الي الطائف فمرض فدعا بشربه من لبن فشربه، و قال کذا عهد الي رسول الله - صلي الله عليه و آله - انه يکون آخر زادي من الدنيا شربه من لبن، ثم مات و دفن بالطائف في الموضع المعروف بالکوداء، رحمه الله تعالي. به سند مسطور روايت کرد شيخ عالي شان ابو محمد بن شاذان - عليه الرحمه و الغفران- از جابر بن عبدالله انصاري که او گفت: داخل شد مردي از يهود به مجلس پيغمبر -صلي الله عليه و آله - که جندل نام او بود و پدرش جناده نام داشت، و از يهود خيبر بود، پس گفت: يا محمد خبرده مررا از آنکه خداي را نيست و از آنچه نزد خدا نيست و از آنچه نمي داند آن را خدا؟ حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - فرمود که: آنکه نيست خداي



[ صفحه 72]



را، شريک است، و آنچه نيست نزد خدا ظلم است، و آنچه نمي داند آن را خدا، آن قول شما يهوديان است که مي گوييد، عزير پسر خداست، و الله که خدا کسي را فرزندخود نمي داند. جندل چون آن جواب به صواب شنيد گفت: اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حقا. بعد از آن گفت: اي رسول خدا من در خواب موسي بن عمران را ديدم که با من گفت: اي جندل بدست محمد - صلي الله عليه و آله - مسلمان شو و به اوصياي او بگرو، و تمسک نماي به ايشان، و بيزاري جوي از بد کيشان چون خداوند عالميان مرا توفيق داد و به خدمتت رسانيد و شرف اسلام روزيم گردانيد، مرا بر حال اوصياي خودآگاه گردان تا متمسک شوم به ايشان. آن حضرت فرمود که: اي جندل اوصياي من که برگزيدگان ملک جليل اند به عدد نقباي بني اسرائيل اند. جندل گفت چنانکه در تورات يافته ام نقباي بني اسرائيل دوازده تن بوده اند. آن حضرت فرمود: بلي امامان که اوصياي منند بعد از من منحصرند در دوازده تن. جندل گفت: ايشان همه در يک زمان خواهند بود؟ آن جناب فرمود که: همه در يک زمان نخواهند بود بلکه يکي بعد از يکي به امر امامت و وصايت قيام خواهند نمود، تو به خدمت سه تن از ايشان خواهي رسيد. و به استدعاي جندل آن حضرت ذکر اسامي ساميه اوصياي خود نمود برين وجه که فرمود: تو درخواهي يافت سيد اوصيا و وارث علم انببيا و پدر ائمه اتقيا



[ صفحه 73]



علي بن ابي طالب را [بعد از من و] بعد از آن دو فرزند او حسن و حسين را، پس تمسک نماي به ايشان و فريفته مشو به جهل جاهلان، و هنگام ولادت فرزند من علي بن الحسين باشد که سيد و سرور عابدان است که حکم خدا بر تو وارد گردد، يعني اجل تودر رسد، و آخرين زاد تو از دنيا يک جرعه شير باشد. جندل گفت: اي رسول خدا چيست نامهاي اوصياي تو که بعد از علي ابن الحسين امامان مسلمانان اند؟ پيغمبر - صلي الله عليه و آله - فرمود که: چون منقضي شود مدت امامت و وصايت علي بن الحسين قائم گردد به امر امامت پسر او محمد که او را باقر لقب باشد، و چون مدت او منقضي گردد به پاي دارد امر امامت و وصايت را بعد ازو پسر او جعفر که ملقب به صادق باشد، و چون مدت او به سرآيد بعد ازو پسر او موسي که او را کاظم گويند قائم مقام او گردد، و بعد ازو پسر او علي که او را رضا خوانند، و بعد ازو پسر او محمد که او را تقي خوانند، و ببعد ازو پسر او علي که او را نقي خوانند، و بعد ازو پسر او حسن که او را زکي خوانند، بعد ازو غايب گردد از مردمان امام ايشان. جندل گفت: اي رسول خدا حسن ازيشان غايب گردد؟ آن حضرت فرمود که: نه وليکن پسر او حجت غايب گردد. جندل گفت: نام او چه باشد؟ رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود که: نام برده نشود تا زماني که حضرت الله تعالي او را ظاهر سازد. جندل گفت: به تحقيق که بشارت داد ما را موسي به تو و به اوصيا که از ذريت تواند.



[ صفحه 74]



بعد از آن تلاوت فرمود رسول خدا - صلي الله عليه و آله - اين آيه وافي هدايه را که: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا. جندل گفت: اي رسول خدا خوف ايشان از چه باشد؟ آن حضرت فرمود: در زمان هر يک ازيشان شيطاني باشد که ايشان را آزار کند و بريشان جفا نمايد، چون رخصت دهد حضرت الله تعالي حجت را، بيرون آيد و پاک سازدزمين را از ظالمان و پرکند زمين را از عدل و داد، آن چنانکه پرشده باشد از جور و ظلم، خوشا حال آنانکه در زمان غايب بودن او صابر باشند، و خوشا حال آنها که سالک محجه و طريقه او باشند، و در مودت و محبت او ثابت باشند، ايشان آنانند که حضرت الله تعالي در کتاب خود وصف ايشان نموده و در تعريف ايشان فرموده: الذين يومنون بالغيب، و جاي ديگر در کتاب خود در صفت ايشان فرموده: اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون. جابر گفت: بعد از آن جندل زيست تا ايام حضرت امام حسين بن علي - عليهما السلام - بعد از آن وقت به طرف طايف و در آنجا بيمار شد و در آن بيماري شير طلبيد و جرعه اي از آن نوشيد و گفت: اين عهديست که رسول خدا فرموده بود که آخرين زاد من از دنيا جرعه اي از شير باشد، و بعد از آن رحلت کرد، و در طايف در موضعي که معروفست به کورا مدفون گرديد که رحمت کند برو خداي تعالي.



[ صفحه 75]



مولف گويد که حکايت جندل و سبب آمدن او از خيبر به خدمت حضرت اميرالمومنين - عليه السلام - و جنگهاي او در موضع صفين و غير آن با مخالفين طولي دارد، هر که خواهد که بر آن اطلاع يابد به تاريخ کبير ثقفي - عليه الرحمه - رجوع نمايد واگر بر آن دست نيابد کتاب رياض المومنين و حدائق المتقين را که از مولفات اين کمترين است مطالعه فرمايد. اللهم ارزقنا جرعه من الکوثر من کف وليک علي المرتضي. و السلام علي من اتبع الهدي.



[ صفحه 77]