مقدمه مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمد لله رب العالمين و الصلوه و السلام علي اشرف حججه محمد و آله اجمعين اما بعد چنين گويد محتاج رحمت حضرت باري محمد بن محمد لوحي الحسيني الموسوي السبزواري الملقب بالمطهر و المتخلص بالنقيبي که بر ضمير منير ارباب دانش و اصحاب بينش مخفي نيست که حديث صحيح من حفظ علي امتي اربعين حديثا مما يحتاجون اليه في امر دينهم بعثه الله عز و جل يوم القيامه فقيها عالما از احاديث مشهوره مستفيضه و به زعم بعضي از علما از اخبار متواتره است، ليکن علماي خاصه و عامه در مصنفات ومولفات خود بعضي از آن را به عبارات مختلفه ثبت و ضبط نموده اند. جمعي از راويان موالف و ناقلان مخالف به جاي علي امتي، عن امتي ذکر کرده اند، و در کتناب عيون اخبار الرضا چنانکه در باب ما جاء عن الرضا عليه السلام من الاخبار المجموعه مسطور است من امتي مذکور است. و سيد عظيم الشان حسن بن حمزه علوي طبري - عليه الرحمه، که به مرعش ملقب است و جماعتي از سادات که هر يک از ايشان را مرعشي مي گويند، به او منسوبند - در کتاب الغيبه به سند صحيح عالي از حضرت امام حسن
[ صفحه 2]
عسکري - عليه السلام - و آن جناب از حضرت رسول مکي مدني - صلوات الله عليه و آله- لامتي روايت نموده، و ظاهر اين است که حرف علي و من عن که به روايات مزبوره بر سر لفظ امتي درآمده، تمام به معني لام باشد که سيد مذکور نقل فرموده، پس معني حديث اين خواهد بود که: هر کس نگاه دارد و محافظت نمايد از براي امت من چهل حديث از احاديثي که ايشان محتاج و مفتقر باشند به آن در امر دين خود، برمي انگيزد حضرت الله تعالي که موصوف است به عز و جلال او را در روز قيامت فقيه وعالم. و جمعي از علما درين حديث بشارت انتما به جاي فيما يحتاجون اليه، فيما ينفعهم روايت کرده اند، چنانکه شيخ ما شيخ بهاء المله و الدين محمد عاملي - غفر الله له - نيز در کتاب اربعين فرموده که: و في بعض الروايات: فيما ينفعهم في امر دينهم، و في بعضها: اربعين حديثا ينتفعون بها، من غير تقييد بامر الدين. و چند تن از دانشمندان شيعه و سني که منسوب به بيهق بوده اند در کتب خود به جاي عبارت بعثه الله لفظ ينشره الله ايراد نموده اند. و اسعد بن ابراهيم بن علي اربلي که از فضلاي علماي مخالفين است در
[ صفحه 3]
اربعينش مي گويد: کنت سمعت من کثير من مشايخ الحديث ان النبي - صلي الله عليه و آله و سلم - قال:من حفظ علي امتي اربعين حديثا بعثه الله تعالي يوم القيامه فقيها عالما، و من روي عني اربعين حديثا کنت شفيعا له يوم القيامه. ترجمه اوائل اين حديث مذکور گشت. معني با قيش اين است که: هر کسي روايت کند ازمن چهل حديث، من شفيعهم او را در روز قيامت. و بعد از نقل حديث مزبور، سعد بن ابراهيم مذکور مي گويد که: من حفظ کردم از احاديث آنچه خدا خواست و نمي دانستم که رسول الله به کدام احاديث اشاره فرموده است، تا زماني که ملاقات کردم با [ابي الخطاب بن] دحيه بن خليفه کلبي، و از او پرسيدم، او در جواب گفت که: مراد احاديث وارده
[ صفحه 4]
است در حق اهل البيت - عليهم السلام. و روايت [ابن] دحيه مذکور از احمد بن حنبل که او گفت: کسي را نمي دانم و نمي شناسم که در زمان شافعي باشد و منت او عظيم تر باشد بر اسلام از شافعي، و من مي خواهم از خداي تعالي در وقت هاي نمازهاي خود که بيامرزد او را از آن وقتي که از او شنيده ام که گفت: اراده حضرت رسول از اين اربعين که در اين حديث مذکوراست چهل حديث است که در مناقب اهل بيت خود فرموده باشد. بعد از آن احمد بن حنبل گفت که: من با خود مي گفتم که از کجا به صحت پيوست نزد شافعي که مراد پيغمبر - صلي الله عليه و آله - ازين اربعين مناقب اهل بيت طاهرين است؟ پس پيغمبر را در خواب ديدم که گفت: اي احمد در قول ابن ادريس يعني شافعي شک مدار. پس هرگاه شافعي و احمد بن حنبل که از ائمه اربعه نواصب اند به اين معني قائل باشند که: هر کس چهل حديث از احاديث حضرت رسالت - صلي الله عليه و آله - که در مناقب ائمه طاهرين - صلوات الله عليهم اجمعين - باشد محافظت نمايد، برانگيخته مي شود در روز قيامت از فقيهان و عالمان، و محشور مي شود با جماعتي که سياهي دوات ايشان فضيلت دارد بر خون شهيدان و هر که چهل حديث روايت کند که در شان آن برگزيدگان ملک منان وارد باشد، در روز قيامت از شفاعت حضرت رسالت - صلي الله عليه و آله - بهره مند مي گردد البته دوستان و محبان اميرمومنان را درين
[ صفحه 5]
هيچ شک و شبهه اي نخواهد بود. شعر: و اوضح حجه عند البرايا اذا کان الشهود هم الخصوم و بسيار کسي از مخالفين ائمه معصومين - عليهم السلام - درين معني با ايشان اتفاق نموده اند و با کمال بي انصافي که دارند درين باب چند مرحله از مراحل انصاف پيموده اند. بالجمله در روايت حديث مذکور طرق مختلفه و اسانيد متنوعه که در کتب معتبره به نظر اين ذره احقر رسيده و از مشايخ خويش - رحمهم الله تعالي - شنيده، اگر همه مسطور گردد سخن بسر حد اطناب خواهد کشيد، و باعث ملال قاريان و مستمعان خواهد گرديد. و ظاهر است که هيچ کس از شيعيان امام متقيان شک ندارد در اينکه شناختن ودوست داشتن ائمه طاهرين - عليهم السلام - و مطلع بودن بر فضايل و مناقب ايشان ازامر دين است، و کل امت سيد پيغمبران، بلکه تمامي عالميان محتاجند به آن و منتفع مي گردند از آن. و به هر عبارتي که منقول است حديث مذکور راجع است به معني مسفور، لهذا اول اربعيني که اين ضعيف به جمع کردن آن اقدام نمود، چهل حديثي بود که موسوم است به زاد العقبي في مناقب الائمه الاوصيا و آن را ذخيره معاد و واسطه اميدواري في يوم التناد گردانيد. و با آنکه آن کتاب از مناقب و فضايل و خصايص و خصايل حضرت خاتم الاوصيا و آخر حجج الله تعالي - عليه التحيه و الثنا - خالي نيست مي خواست که به حفظ و تاليف
[ صفحه 6]
و ترديف و ترصيف اربعيني جداگانه در صفات و سمات و براهين و معجزات و احوال خجسته مال آن برگزيده ملک متعال پردازد که قلوب بي عيوب محبان خاندان را به مطالعه و خواندن و شنيدن آن شادمان سازد، و آنها از عوام که از معرفت و رفعت مرتبت آن امام عالي مقام بي بهره و بي خبرند تا به حدي که آن حضرت را کفش بان بعضي از ملايان مي شمارند آن جناب را بشناسند، و بر علو پايه و سمو درجه آن سرور واقف شوند، تا مردن ايشان مردن جاهليت نباشد. زيرا که مشهور بلکه متواتر است که حضرت رسالت پناه - صلي الله عليه و آله - فرمود که: من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميته جاهليه يعني هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، مردن او مردن جاهليت است يعني حکم آن دارد که اسلام و زمان اسلام را در نيافته، و در شمار آن کساني است که کافر مرده اند. علايق و عوايق روزگار و مصايب و نوايب دهر ناپايدار هجوم آورده، آن اراده در حيز تاخير افتاد، تا درين ايام شريفهه بعضي از خواص و عوام شيعه از غيبت و رجعت آن شاه بارگاه امامت و خلافت - عليه السلام - سوال نمودند، و جمعي از صلحاي مومنين التماس داشتند بلکه حروف اقتراح بر رقاع الحاح مي نگاشتند که اين مستغرق بحر اضطراب، چند کلمه درين باب از مخزون خاطر فاتر يا بطون سواد دفاتر بدستياري خامه و
[ صفحه 7]
خضاض به رياض بياض رساند. و چون موانع بسيار بود اين شکسته در اقدام به آن امر تاخير مي نمود. از آن جمله يکي آنست که اين حقير تهيدست و فقير است، و حکما گفته اند: مرد بي مال و مفلس حال، به وقت گفتار اگر چه در فشاندد، عوام بيهوده گويش خوانند و فضايل او را به رذايل حمل کنند بلکه زشت ترين خصايل دانند و توانگر هر چند که از هنر خالي باشد مرتبه اش را عالي دارند، و اگر سخني بي وجه گويد آن را تاويل و تعليل نيکوو شايسته سازند، و عيوبش را خوب و قبايحش را مرغوب شناسند و قالوا في هذا المقام تاکيدا للمرام، نظم:
ان سعل الموسر في مجلس
قيل له يرحمک الله
لو عطس المعسر في مجمع
سب و قيل فيه ماساه
پس هرگاه توانگر نادان حرفش نزد مردمان معتبر باشد، اگر در کسي ثروت بينند و فضيلت گمان کنند به طريق اولي حرفش نزد ايشان، مصراع: بلند رتبه و با اعتبار خواهد بود خصوصا وقتي که عوام به آن طور موسري گرويده باشند، و از مثل اين فقير معسري به سبب حق گفتن رميده باشند مشگل مي نمايد که گفتار اين بي مقدار را اعتبار نمايند، و التفات به تاليف اين ضعيف کنند عرفا گفته اند: عوام به هر کسي مايد شوند هرنادرستي که گويد و کند به آن قايل شوند، و از هر کسي اعراض کنند هر چه گويد و کند برو اعتراض کنند و اين شکسته درين معني گفته، شعر:
اذا مال العوام الي خطيب
فکل سخيف قال قيل لطيف
و من رغبوا عنه، کل لطيف
روي قالوا هو قول سخيف
[ صفحه 8]
مشهور است که جناب مرحمت و مغفرت ماب ملا خزاني که از فصحاي شعرا و از مشاهير مادحين حضرت شاه اولياست در تجمل و زينت تن و کوشش در آرايش بدن مبالغه بي حد مي نمود، و در زمان سير در کوچه و بازار بر مرکب رهوار سوار مي شده، و با شاطرو رکابدار و متابعان بسيار تردد مي فرموده، وقتي عالم رباني يعني محقق ثاني مويد به تاييد حضرت ذي الجلال شيخ علي بن عبدالعال - عليه رحمه الله الملک المتعال - با ملاي مشار اليه مي گويد که: حضرت مولانا خود مي دانيد که مولاي ماو شما جامه مرقع مي پوشيدهه و در لبس قميص با غلام خود قبنر رعايت تسويه مي فرموده و گمان نبري که مراد من از اين سخن آنست که پوشيدن البسه فاخره روا نيست، حاشا مطلب تحقيق است که آيا از حد در گذرانيدن زيور و زينت و تشبه به اهل تجبر و حشمت براي چيست؟ ملاي مومي اليه در جواب شيخ عالي جناب مي گويد که: اين به جهت دفع شماتت دشمنان خدا و اعتبار در نظر مردمان در باطن نابيناست، و بديهه اين دو بيت را از خاطر عاطر به زبان بلاغت نشان مي رساند و بر آن صدرنشين محافل معارف مي خواند، شعر:
خلق ظاهر بين اگر بينند پشمين جامه ام
مي نمايندم که باب سارباني آمده
با عصاي نقره و باکش و فش هر جاروم
مي جهند از جا که مولانا خزاني آمده!
و درين که رسم و عادت اکثر جهانيان اين بوده که به ظاهر نگرند و در امور تابع يکديگر شوند شکي نيست، و دليل برين مطلب حکايت شيخ محمد
[ صفحه 9]
علي مشهدي و عبدالله متجنن، عاقل را کافيست در واقع در اصفهان افضل و اعبد و اعلم و ازهد از شيخ محمد علي مذکور کسي نبود، آن ميلي که عوام به او کردند به کدام يک از فضلا و علما و زهاد و عباد عصر کرده بودند؟ جمعي از اهل خبرت که بر حال آن پيشاهنگ قافله ضلالت اطلاع دارند مي دانند که مدار آن مخرب دين بر افترا زدن بر خدا و مصطفي و ائمه معصومين بود، و در مسجد به غنا و سرود اشتغال مي نمود، و با آنکه جمعي کثير از عدول مومنين و ثقات اهل دين محضر در کفرش قلمي نمودند يکي از فريفته شدگان از او برنگشت، بلکه رغبت ايشان به آن شيطان آدميان بعد از اتمام محضر از حد درگذشت عوام را چه کار به اقوال علماي دين دار و محضر است؟ نظر ايشان بر قطار شتر و طويله اسب و استر است شعر:
چه توان کرد تا جهان بوده
اين طريق جهانيان بوده
انواع آزار به نوح پيغمبر - عليه السلام - مي رسانيدند، و به گوساله سامري مي گرويدند حبيب خدا را به جنون و شاعري و دروغگوئي و ساحري نسبت مي دادند و سر در قدم مسيلمه کذاب مي نهادند شعر:
چه کنم ديده جهان کور است
چون زيم گوش روزگار کر است
شکر و قندد را رواجي نيست
روز بازار شلغم و گزر است
و چون ديدند اهل روزگار که ملائي مکار يا يکي از عاميان کج سليقه کج رفتار ميل به عبدالله متجنن نمود، و آن ملعون ساخته کفر گفتار را که کمتر است از جيفه و مردار و از سگ کافر تتار، به ولايت و قطبيت ستود، عوام کالانعام فريب خوردند وآن طور بدبخت فاسد عقيده محيلي را از اوليا
[ صفحه 10]
شمردند شعر:
چه توان کرد قحط انسان است
عرصه دهر پر زگاو و خر است!
خر و گوهر شناختن هيهات!
پيش خر کاه و جو، به از گهر است
خر به تعليم مي شود انسان؟
لا نسلم خرک هميشه خر است!
هر که دنيا خواهد مي بايد سالوسي و دکانداري و عام فريبي و مکاري پيشه کند. هر هوشمند که خواهد که بر حال آن شيخ شيطان صفت مطلع شود کتاب نصيحه الکرام و فضيحه اللئام را که حضرت افادت و افاضت پناه يگانه ايام محمد بن نظام الدين محمد المشهور به عصام از کتاب جناب عدالت ماب مويد به تاييدات حضرت قادر غافر ملا محمد طاهر انتخاب نموده، و بر آن چيزي چند افزوده مطالعه نمايد، و اگر خواهد که آن متجنن ملحد را بشناسد، رساله ادراء العاقلين و اخزاء المجانين را که اين
[ صفحه 11]
کمترين نوشته به نظر درآورد. مجملا از عوام کالانعام متوقع تميز بودن، از حنظل حلاوت عسل چشم داشتن و به مژگان خار درودن و به خفاش آفتاب نمودن و به غربال آب پيمودن است، لهذا در نوشتن اين رساله اهمال مي ورزيد تا در شب چهاردهم ماه شعبان سال هزار و هشتاد و يکم خوابي ديد، و در اوايل روزي که به آن شب متصل بود به تاويل آن رسيد و به نوشتن اين رساله مامور گرديد. پس به حفظ چهل حديث که بيشتر در نظر داشت پرداخت، و بر خود لازم ساخت که به قدر وسع و امکان هر حديثي را که فضل بن شاذان - عليه الرحمه و الغفران - در روايت آن منفرد باشد و مويدات آن حديث را نباشد نقل ننمايد. و اين اربعين را به کفايه المهتدي في معرفه المهدي موسوم گردانيد، و التوکل علي الله الملک المجيد.
[ صفحه 13]