بازگشت

درباره سپاهيان جدي آن حضرت و شماره آنان


آنچه در باره سپاه خشم که اصحاب قائم عليه السلام اند و شماره شان و صفتشان و آنچه بان گرفتار ميشوند رسيده است

1- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را حميد بن زياد کوفي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن علي بن غالب از يحيي بن عليم و او از ابي جميله مفضل بن صالح و او از جابر که گفت: حديث کرد مرا کسيکه مسيب بن نجبه را ديده بود که گفت: مردي بهمراه مردي ديگر که او را ابن السوداء ميگفتند بنزد امير المومنين عليه السلام آمد، و عرض کرد: يا امير المومنين اين شخص بخدا و رسولش دروغ مي بندد و شما را هم شاهد ميگيرد. امير المومنين عليه السلام فرمود خيلي عريض و طويل سخن گفته چه ميگويد؟



[ صفحه 367]



گفت: سخن از سپاه غضب ميگويد. فرمود: دست از اينمرد بردار آنان گروهي هستند که در آخر زمان مي آيند. و از هر قبيله اي يمرد و دو مرد و سه مرد تا به نه ميرسد بخدا قسم که من فرماندهشان را بنام ميشناسم و جائيرا که فرود ميايند سپس برخاست و ميفرمود: باقري، باقري، باقري سپس فرمود: آن مردي است از ذريه من که حديث را با ويژگي خاصي خواهد شکافت.

2- خبر داد ما را علي بن الحسين مسعودي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار در قم او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن علي کوفي از عبد الرحمن بن ابي حماد و او از يعقوب ابن عبد الله اشعري [1] و او از عتيبه بن سعد [ان] بن يزيد و او از احنف بن قيس که گفت: بمنظور کاري که با علي عليه السلام داشتم بخدمتش رسيدم که ابن کواء و شبث بن ربع آمدند و اجازه ملاقات خواستند علي عليه السلام مرا فرمود: اگر مايلي بانان اجازه بده زيرا حق تقدم با تو است. گويد: عرض کردم: يا امير المومنين اجازه شان بفرمائيد چون داخل شدند فرمود: چه شما را وادار کرد که در حروراء بر من خروج کنيد؟ گفتند: دوست داشتيم که ما از [2] [سپاه] غضب باشيم. فرمود: واي بر شما آيا در حکومت من



[ صفحه 368]



خشمي وجود دارد؟ آيا خشم بوجود ميايد تا آنگاه که چنين و چنان گرفتاري پيش آيد؟ سپس از قبيله ها همچون پاره هاي ابر پائيز که بهم ميپيوندند گرد آيند ما بين يک و دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه و ده.

3- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد بن عقده او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي او گفت: حديث کرد ما را حسن و محمد فرزندان علي ابن يوسف و آنان از سعدان بن مسلم و او از مردي واو از مفضل بن عمر که گفت: ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام فرمود: هنگاميکه امام اذن داده شد خدايرا بنام عبراني اش ميخواند پس يارانش سيصد و سيزده نفر برا او آماد ميشوند. آنان پرچمدارنند بعضي از آنان شبانگاه از بسترش نيست ميشود و بامداد در مکه است و بعضي از آنان که بنام خود و پدرش و خصوصيات و نسبش معروف است ديده ميشود که روز روشن در ميان ابر حرکت ميکند. عرض کردم: فدايت شود کداميک از اينان ايمانشان مهمتر است؟ فرمود: کسيکه در ميان ابر بروز حرکت ميکند و همگي آنن يکباره- از ميان مردم- گم ميشوند و اين آيه در باره آنان نازل شده است: اين ما تکونوا يات بکم الله جميعا البقره: 148 هر جا که باشيد خداوند همگي شما را مياورد.

4- خبر داد ما راعبد الواحد بن عبد الله بن يونس او گفت: حديث کرد ما را محمد بن جعفر قرشي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسين بن ابي الخطاب از محمد بن سنان و او از ضريس و او از ابي خالد کابلي و او از): علي بن الحسين (امام چهارم) و يا از محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام که فرمود: گمشدگان گروهي هستند که از بسترهايشان گم ميشوند و صبح در مکه خواهند بود و آنست قول خداي عز و جل: اين ما تکونوا يات بکم الله جميعا و آنان ياران قائمند.



[ صفحه 369]



5- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي در نهاوند بسال دويست و هفتاد و سه او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري بسال دويست و بيست و نه از عبد الله بن بکير و او از ابان بن تغلب که گفت: بهمراه جعفر بن محمد عليهما السلام در مکه در مسجد بودم و آنحضرت دست مرا گرفته بود فرمود: اي ابان در آينده خداوند سيصد و سيزده نفر در اين مسجد شما فرا خواهد آورد که اهل آن ميدانند که هنوز پدرانشان و نه اجدادشان آفريده نشده اند همگي شمشير بر کمر و بر هر شمشير نام آن مرد و نام پدرش و خصوصياتش و نسبش نوشته شده است سپس دستور ميدهد تا کسي باواز بلند اعلام کند که اين همان مهدي است که مانند داود و سليمان قضاوت ميکند و گواهي براي قضاوت نمي طلبد.

6- خبر داد ما را علي بن احمد از عبيد الله بن موسي علوي و او از هارون ابن مسلم کاتب که در سر من راي حديث ميگفت [3] از مسعده بن صدقه و او از عبد الحميد طائي [4] و او از محمد بن مسلم و او از):



[ صفحه 370]



ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام در بيان آيه شريفه امن يجيب المضطر اذا دعاه- النمل: 62 (آنچه کسي پاسخگوي بيچاره است هنگاميکه او را ميخواند) فرمود: در باره قائم عليه السلام نازل شده است و جبرئيل عليه السلام بصورت پرنده سفيدي بر ناودان کعبه نشسته باشد و نخستين نفر از خلق خدا است که او را بيعت ميکند آنگاه آن سيصد و سيزده نفر بيعت ميکنند پس هر کس که گرفتار راه پيمائي باشد در آن ساعت ميرسد و هر کس [که گرفتار براه رفتن نباشد] از بسترش مفقود ميشود وامير المومنين بهمين اشاره ميکند آنجا که ميفرمايد (آن گم شده گان از بسترهايشان) و خدايعز و جل همين را ميفرمايد (فاستبقوا الخيرات اينما تکونوا يات بکم الله جميعا) و فرمود: خيرات يعني ولايت ما اهل بيت.

7- خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازي از محمد بن علي کوفي و او از اسماعيل بن مهران و او از محمد بن ابي حمزه و او از ابان بن تغلب و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: در آينده خداوند سيصد و سيزده [مرد] بمسجد [ي در] مکه مبعوث خواهد کرد که اهل مکه ميدانند که آنان از پدرانشان و نياکانشان متولد نشده اند، بر آنان شمشيرهائي است که هزار کلمه بر آن نوشته شده و هر کلمه اي کليد هزار کلمه است و خداوند باد را مامور ميکند که از هر بياباني بگويد: اين همان مهدي است که بحکم داود حکم ميکند و گواهي نمي طلبد.

8- خبر داد ما را احمد بن هوذه ابو سليمان او گفت: حديث کرد مرا ابراهيم ابن اسحاق نهاوندي از عبد الله بن حماد انصاري و او از ابي الجارود و او از): ابي جعفر امام باقر عليه السلام که فرمود: ياران قائم سيصد و سيزده مرد از فرزندان عجم خواهند بود که بعضي از آنان بروز در ميان ابر حمل ميشود و بنام خود و بنام پدرش و نسبش و خصوصياتش معروف است و بعضي از آنان در بسترش



[ صفحه 371]



بخواب باشد که بمکه اش ديدار کند بدون قرار وقت قبلي. [5] .

9- حديث کرد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي کوفي و او از علي بن حکم و او از علي بن ابي حمزه و او از ابي بصير و او از): ابي جعفر امام باقر عليهما السلام اينکه قائم عليه السلام در ميان گروهي بشماره اهل بدر سيصد و سيزده مرد از ثنيه ذي طوي سرازير ميشود تا آنکه پشت خود را بحجر الاسود تکيه ميدهد (و پرچم پيروز) را باهتزاز در مياورد. علي بن ابي حمزه گويد: اين را بابي الحسن موسي بن جعفر عليه السلام نقل کردم فرمود: (کتاب منشور است) [6] .

10- خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي صيرفي و او از عبد الرحمن بن ابي هاشم و او از عمرو بن ابي المقدام و او از عمران [بن ظبيان] و او از ابي تحيي حکيم بن سعد [7] که او گفت: شنيدم علي عليه السلام ميفرمود: ياران قائم همگي جوانند پير مرد در ميانشان نيست مگر باندازه سرمه در چشم يا بقدر نمک در ميان توشه راه و در توشه راه کمتر از هر چيز نمک است.



[ صفحه 372]



11- خبر داد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري از علي بن ابي حمزه که گفت: ابو عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام فرمود: در آن ميان که جوانان شيعه بر پشت بامهاي خودشان بخوابند در يک شب بدون قرار وقت قبلي [بصاحبشان] ميرسند و صبح در مکه خواهند بود.

12- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن بن فضال او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حمزه و محمد بن سعيد و آندو گفتند: حديث کرد ما را حماد بن عثمان از سليمان بن هارون عجلي که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: همانا صاحب اين امر يارانش براي او نگهداري شده که اگر همه مردم از ميان بروند خداوند ياران او را باو ميرساند وآنانند کساني که خدايعز و جل فرمود: فان يکفر بها هولاء فقد وکلنا بها قوما ليسوا بها بکافرين- الانعام: 79: (اگر اينان بان کافر بشوند پس بتحقيق که ما موکل کرده ايم بان گروهي را که بان کافر نيستند) و آنانند کساني که خداي در باره آنان ميفرمايد فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه اذله علي المومنين اعزه علي الکافرين- المائده: 54 (خداوند گروهي را خواهد آورد که آنان را دوست ميدارد و آنان خدا را دوست ميدارند و در برابر مومنين ذليل و فروتن اند ولي در مقابل کافرين عزيز و سر افراز).

13- حديث کرد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي کوفي که گفت: حديث کرد ما را عبد الرحمن بن ابي هاشم از علي بن ابي حمزه و او از ابي بصير و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: ياران طالوت به رودي آزمايش



[ صفحه 373]



شدند که خداوند فرمود: (بزودي شما را برودي مبتلا خواهيم کرد) [8] و ياران قائم عليه السلام نيز بمانند آن آزمايش خواهند شد.


پاورقي

[1] عبدالرحمن بن ابي حماد کوفي به قم منتقل شد و آنجا سکونت گزيد و هم او است صاحب خانه ي احمد بن محمد بن خالد برقي و در حديث ضعيف است و کتابي هم دارد و يعقوب ابن عبدالله بن سعد بن مالک بن هاني بن عامر بن ابي عامر اشعري ابوالحسن قمي در نزد طبراني و ابن حيان ثقه است و ابونعيم اصفهاني گويد جرير بن عبدالحميد چون او را مي ديد مي گفت: اين مؤمن آل فرعون است (به تهذيب التهذيب مراجعه شود) و عنوان عتيبة بن سعد يا سعدان را جائي نديدم و در بعضي از نسخه ها عيينة است که او را نيز جائي نيافتم.

[2] در بحار است (که ما دوست داشتيم که تو از غضب باشي) و در بعضي از نسخه ها کلمه (سپاه) پيش از (غضب) اضافه شده است.

[3] هارون بن مسلم بن سعدان اصلا کوفي بود و بعد منتقل به بصره شد و سپس به بغداد آمد و گاهي در سامرا منزل مي گرفت و خطيب درباره او به اشتباه افتاده و در تاريخ بغداد ج 14 ص 23 گفته است که او اهل سامرا بود و سبب اشتباهش روايتي است که آن را مسندا رواي تکرده اهز ابي الحسين عبرتائي که او گفت: حديث کرد مرا هارون بن مسلم بن سعدان در سر من راي به سال دويست و چهل از مسعدة بن صدقه عبدي که او گفت شنيدم ابا عبدالله جعفر بن محمد عليه السلام حديث مي کرد از پدرش و او از جدش و او از پدرش و او از جدش علي عليهم السلام که فرمود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: (المجالس بالامانة - تا آخر حديث).

و اما مسعدة بن صدقه مذهب سنيان دارد و بتري است و کتابهائي دارد و هارون بن مسلم از او روايت مي کند.

[4] عبدالحميد بن عواض طائي از اهل کوفه است و از اصحاب صادقين عليهماالسلام است و او ثقه است، رشيد او را کشت و در بعضي از نسخه ها (عبدالحميد طويل) نوشته شده است که اشتباه است.

[5] در بعضي از نسخه ها است که (در بسترش به خواب باشد که در مکه ديده مي شود) و در بعضي از نسخه ها: (بدون قرار قبلي به مکه اش مي رسانند).

[6] علامه ي مجلسي گويد: يعني اين در کتاب منشور ثبت شده است و يا آنکه کتاب منشور با او است و و يا آنکه پرچم کتاب منشور است.

[7] عمران بن ظبيان حنفي کوفي را ابن حبان در ثقات آورده است او از ابي تحيي - باتاء - حکيم بن عسد - بضم حاء بصيغه ي تصغير - حنفي کوفي - عجلي گويد: او ثقه است و ابن حيان او را نيز از ثقات شمرده است (تهذيب التهذيب).

[8] مضموني است که از آيه ي شريفه ي (ان الله مبتليکم بنهر) اخذ شده است.