بازگشت

رواياتي که درباره خروج سفياني رسيده است


رواياتي که در باره سفياني رسيده و اينکه او از حتميات است و پيش از قيام قائم است

1- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد مرا مفضل بن ابراهيم بن قيس بن رمانه از کتابش در رجب بسال دويست و شصت و پنج او گفت: حديث کرد ما راحسن بنعلي بن فضال او گفت: حديث کرد ما را ثعلبه بن ميمون ابو اسحاق از عيسي بن اعين و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: سفياني از حتميات



[ صفحه 352]



است و خروجش در رجب خواهد بود و از آغاز خروجش تا انجام پانزده ماه خواهد بود که شش ماهش را در پيکار بوده و چون کشورهاي پنچگانه را مالک شد نه ماه حکومت خواهد کرد و يک روز بيش هم از نه ماه نشود.

2- [خبر داد ما را] احمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم از کتابش او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام از محمد بن بشر احول و او از عبد الله بن جبله و او از عيسي بن اعين و او از معلي بن خنيس که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: (از کارها پاره اي حتمي است و پاره اي غير حتمي و از جمله حتميات خروج سفياني در رجب است.

3- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي در صفر بسال دويست و هفتاد و چهار او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محبوب از ابي ايوب خزاز و او از محمد بن مسلم که گفت: شنيدم ابا جعفر (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: از خدا بپرهيزيد و بوسيله ورع و کوشش در فرمانبرداري خدا ياري جوئيد تا بر عقيده اي که داريد باقي بمانيد که سخت ترين چيزيکه بر هر يک ازشماها غبطه ميخورند همانا ديني است که داريد بشرط آنکه بسر حد آخرت برسد و دنيا دامنش را از او برچيد و چون باين حد رسيد خواهد ديد که با نعمت و کرامت از سوي خدا و مژده بهشت و ايمني از آنچه مي ترسيد روبرو است و يقين خواهد کرد که عقيده ايکه داشت تنها همان عقيده بر حق بود و هر کس که بر خلاف دين او باشد بر باطل بود و در هلاکت است پس بخود مژده بدهيد و باز مژده بدهيد بر آنچه مقصود شما است. مگر نمي بينيد که دشمنان شما بر ما فرمانيها خدا با همديگر ميجنگند و بخاطر دنيا يکديگر را مي کشند و با شما کاري ندارند و شما در خانه هاي خود آسوده و از آنان بر کناريد و سفياني براي شکنجه دادن دشمنان شما براي شما بس



[ صفحه 353]



است و او نشانه هائي است که بسود شما خواهد بود علاوه بر اين آن فاسق هنگاميکه خروج ميکند شما يکماه و يا دو ماه پس از خروج او هستيد که نراحتي براي شما پيش نخواهد آمد تا آنکه خلق بسياري را بکشد نه شما را. بعضي از اصحاب آنحضرت باو عرض کرد. آنهنگام که چنين شد ما عائله خود را چه بکنيم؟ فرمود: مردان شما خودشان را از ديگاه او پنهان ميکنند زيرا خشم و حرص او تنها بر شيعيان ما است و اما زنان را انشاالله که ناراحتي پيش نخواهد آمد. بانحضرت عرض شد: مرادن بکجا در روند و از دست او بگريزند؟ فرمود: هر کس بخواهد که بيرون شود بمدينه يامکه و يا يکي از شهرهاي ديگر برود. سپس فرمود: در مدينه چکار داريد؟ با اينکه مقصود سپاه آنفاسق مدينه خواهد بود بنابراين مکه را از دست مدهيد که گردهم آئي شما هما نجا است و اين گرفتاري باندازه دوران بار داري يک زن بطول مي انجامد که نه ماه است و انشا الله از آن فزونتر نگردد. [1] .

4- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن از عباس بن عامر و او از عبد الله بن بکير و او از زراره بن اعين و او از عبد الملک بن اعين که گفت: در محضر ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام بودم که سخن از حضرت قائم عليه السلام بميان آمد، من عرض کردم: اميدوارم هر چه زودتر انجام گيرد و سفياني در کار نباشد فرمود: نه بخدا قسم او از حتميات است که چاره اي او نيست.

5- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن الحسن ازمحمد بن خالد اصم و او از عبد الله بن بکير و از ثعلبه بن ميمون و او از زراره و او از حمران بن اعين و او از): ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليه السلام در تفسير آيه شريفه ثم قضي



[ صفحه 354]



اجلا و اجل مسمي عنده- الانعام: 2 سپس خداوند اجلي را مقرر فرمود واجلي که در نزد او بنام است. فرمود: اجل بر دو قسم است اجلي است حتمي و اجلي است موقوف. حمران بحضرتش عرض کرد:حتمي چيست؟ فرمود: آنچه که مشيت خدا بان تعلق گرفته باشد، حمران عرض کرد من اميدوارم که اجل سفياني از قسم موقوف باشد فرمود: نه بخدا قسم که آن از حتميات است.

6- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن سالم بن عبد الرحمن ازدي از کتابش در شوال بسال دويست و هفتاد و يک اوگفت: حديث کرد مرا عثمان بن سعيد طويل از احمد بن سليم و او ازموسي بن بکر و او از فضيل بن يسار واو از): ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که فرمود: محققا از کارها کارهائي است موقوف و کارهائي است حتمي و همانا سفياني از آنجمل امور حتمي است که چاره پذير نيست.

7- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد مرا جعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد مرا عباد بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را خلاد صائغ [2] از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: سيفاني چاره پذير نيست و خروج نميکند مگر در رجب. مردي بانحضرت عرض کرد يا ابا عبد الله هنگاميکه او خروج کرد حال ما چگونه خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه اين پيش آمد روي داد شما رو بسوي ما آريد. [شرح: ظاهرا مقصود آنست که بشهري برويد که قائم از آنجا ظهور ميکند].

8- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث



[ صفحه 355]



کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي در نهاوند بسال دويست و هفتاد وسه او گفت: حديث کرد ما راابو محمد عبد الله بن حماد انصاري بسال دويست و بيست و نه از عمرو بن شمر [3] و او از جابر جعفي که گفت: از ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام از حال سفياني پرسيدم فرمود: شما کجا بسفياني ميرسيد تا آنکه پيش از او شيصباني خروج کند که در سر زمين کوفان خروج خواهد کرد و همچون چشمه آب از زمين ميجوشد و کاروان شما را ميکشد پس از آن بانتظار سفياني و خروج قائم عليه السلام باشيد.

9- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد ابن مالک او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن يسار ثوري او گفت: حديث کرد ما را خليل بن راشد از علي بن ابي حمزه که گفت: در فاصله مکه و مدينه رفيق راه موسي بن جعفر عليهما السلام بودم روزي مرا فرمود اي علي اگر همه اهل آسمانها و زمين بر بني عباس خروج کنند زمين از خون همه شان سيراب ميشود تا آنکه سفياني خروج کند، بحضرتش عرض کردم: آقاي من کار سفياني از حتميات است؟ فرمود:آري، سپس اندکي سر بزير افکند و سر برداشت و فرمود: حکومت بني عباس حيله و نيرنک است از ميان ميرود تا آنجا که گويند ديگر چيزي از آن باقي نمانده است سپس نو سازي ميشود تا آنجا که گفته شود چيزي بر آن گذشته است. [4] .

10- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را محمد بن



[ صفحه 356]



احمد بن عبد الله خالنجي [5] او گفت: حديث کرد ما را ابو هاشم داود بن قاسم جعفري او گفت: در محضر ابي عفر محمد بن علي الرضا (امام جواد) عليه السلامبوديم که سخن از سفياني بميان آمد و اينکه در روايات رسيده است که رويداد سفياني از حتميات است من بابي جعفر عليه السلام عرض کردم آياخدا را در حتميات بدائي هست؟ فرمود: آري، عرض کرديم پس بنابراينما ميترسيم که در باره حضرت قائم نيز بدائي براي خدا پيش بيايد. فرمود: همانا حضرت قائم از وعده ها است و خداوند بر خلاف وعده اش رفتار نميکند. [شرح: علامه مجلسي فرمايد: شايد براي حتم معنائي باشد که بدا نسبت بان امکان داشته باشد پايان نقل از مجلسي. من ميگويم آنچه حضرت فرموده که قائم عليه السلام از جمله وعده هاي الهي است اشاره است شايد بايه شريفه که ميفرمايد: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض.] ...

11- [خبر داد ما را] علي بن احمد بندنيجي از عبيد الله بن موسي علوي و او از محمد بن موسي و او از احمد بن ابي احمد واو از محمد بن علي قرشي و او از حسن بن جهم [6] که گويد):



[ صفحه 357]



امام رضا عليه السلام را عرض کردم: خداوند حال شما را بصلاح گرداند آنان بازگو ميکنند که سفياني در حالي قيام ميکند که بساط سلطنت بني عباس برچيده شده باشد فرمود: دروغ ميگويند او قيام ميکند و بساط سلطنت آنان هنوز بر پا است. [7] .

12- خبر داد ما را احمد بن هوذه باهلي که گفت: حديث کرد ما را ابراهيم ابن اسحاق نهاوندي ازعبد الله بن حماد انصاري واو از حسين بن ابي العلاء و او از عبد الله بن ابي يعفور که گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام بمن فرمود: همانا براي فرزندان عباس و مروانيان پيش آمدي در قرقيسياء خواهد بود که بسر بچه نورس در آن پيش آمد پير گردد و خداوند هرگونه ياري کردن رااز آنان بردارد و بپرندگان آسمان و درندگان زمين وحي ميکند که از گوشتهاي ستمگران سير شويد و سپس سفياني خروج ميکند.

13- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي از کتابش در صفر بسال دويست و هفتاد و چهار او گفت: حديث کرد ما را عباس بن عامر بن رباح ثقفي او گفت: حديث کرد مرا محمد بن ربيع اقرع [8] از هشام بن سالم و او از): ابي عبد الله جعفر بن محمد (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: هنگاميکه سفياني به پنج قطعه مسلط شد نه ماه براي او بشماريد و بگمان هشان آن پنج قطعه عبارتند از: دمشق و فلسطين و اردن و حمص و حلب. [9] .



[ صفحه 358]



14- خبر داد ما را علي بن احمد از عبيد الله بن موسي علوي و او از عبد الله ابن محمد که گفت: حديث کرد ما را محمد بن خالد از حسن بن مبارک و او از ابي اسحاق همداني و او از حارث همداني و او از): امير المومنين عليه السلام که آنحضرت فرمود:مهدي داراي چشماني (مقبل) [10] مخمور و موهاي پيچيده و خال صورت است که آغازش از جانب خاور است و چون چنين شود سفياني خروج کند و باندازه دوران حامليگي يک زن: نه ماه حکومت کند او در شام خروج ميکند و همه اهل شام سر بفرمانش نهند مگر چند طايفه از کساني که بر حق ما پاي بنداند و خداوند آنان را از اينکه بهمراه او خروج کنند محفوظ نگه ميدارد و با سپاهي جرار بمدينه ميايد تا آنکه به بيداء مدينه ميرسد خداوند او را بزمين فرو ميبرد و اين است آنچه خدايعز و جل در قرآن ميفرمايد: و لو تري اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مکان قريب- السا:. 51

15- خبر داد ما را علي بن احمد او گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسي از ابراهيم بن هاشم و او از محمد بن ابي عمير و او از هشام بن سالم واو از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: يماني و سفياني همانند دو اسب مسابقه هستند.



[ صفحه 359]



[شرح: ظاهرا مقصود، همزمان بودن آندو است و يا آنکه آندو نسبت بتصرف کوفه بمسابقه مي پردازند چنانچه در خبري گذشت].

16- خبر داد ما را علي بن احمد از عبيد الله بن موسي و او از محمد بن موسي که گفت: خبر داد مرا احمد بن ابي احمد معروف بابي جعفر وراق از اسماعيل بن عياش و او از مهاجر بن حکيم و او از مغيره بن سعيد و او از): ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام [11] که آنحضرت فرمود: [امير المومنين عليه السلام فرمود] هنگاميکه دو نيزه در شام رد و بدل شد از همديگر بازنگردد مگر آنکه نشانه اي از نشانه هاي خداوند هويدا شود. عرض شد: يا امير المومنين آن نشانه چيست؟ فرمود: زلزله اي در شام روي دهد که بيش از صد هزار نفر در اثر آن جان مي سپارد. و خداوند آن زلزله را براي مومنين موجب رحمت و براي کافرين عذاب قرار ميدهد و چون اين پيش آمد روي دهد متوجه سواران مرکب هاي سپيد و سياه و گوش (يا دم) بريده باشيد و پرچمهاي زردي که از مغرب روي مياورد تا آنکه بشام ميرسد و اين هنگامي است که بزرگترين ناراحتي و مرگ سرخ روي دهد، و چون چنين شد متوجه باشيد که شهرکي در دمشق بنام (حرستا) [12] بزمين فرو خواهد



[ صفحه 360]



رفت، و چون چنين شود فرزند هند جگر خوار از وادي يابس خروج کند تا آنکه بر منبر دمشق بنشيند، و چون اين چنين شود خروج مهدي عليه السلام را منتظر باشيد.

17- حديث کرد ما را محمد بن هماماو گفت:حديث کرد مراجعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد مرا حسن بن وهب [13] او گفت: حديث کرد مرا اسماعيل بن ابان واو از يونس بنابي يعفور که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود هنگاميکه سفياني خروج کند لشگري بسوي ما ميفرستد ولشگري بسوي شما و چون چنين شود بهر وسيله اي که شد از مرکبهاي هموار و ناهموار بسوي ما بيائيد.

18- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را حميد بن زياد او گفت: حديث کرد مرا علي بن صباح ابن ضحاک او گفت: حديث کرد ما را ابو علي حسن بن محمد حضرمي او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد از ابراهيم بن بن عبد الحميد و او از ابي ايوب خزاز و او از محمد بن مسلم و او از): ابي جعفر امام باقر عليه السلام که فرمود: سفياني سرخ روئي است سپيد سرخ و کبود چشم که هرگز خدايرا نپرستيده وهرگز نه مکه راديده است و نه مدينه راميگويد: پروردگارم خونم را از مردم ميستانم هر چند باتش روم خونم را ميستانم هر چند باتش روم.



[ صفحه 361]




پاورقي

[1] يعني مدت سلطنتش چنانچه گذشت.

[2] اينجا چنين است و ظاهرا خلاد بن صفار باشد که قبلا درباره اش سخن گفتيم.

[3] عمرو بن شمر از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است و روايت کردن عبدالله بن حماد انصاري از او در سال 229 غريب است ولي روايت او از عمرو منحصر به اين سند در اين کتاب نيست بلکه در التهذيب در باب زيادات النکاح و در کافي و استبصار در باب نکاح قابله نيز از او روايت نقل شده است.

[4] در نسخه اي (چيزي از آن نگذشته است).

[5] در بعضي از نسخه ها (نحثلجي) است و در رجال و ترجمه ها متعرض او نشده اند و خلنجي لقب جماعتي است که محمد بن احمد در ميان آنان نيست و آن محمد بن احمد که از ابي هاشم جعفري روايت مي کند محمد بن احمد علوي کوکبي است که گاهي به او هاشمي نيز گفته مي شود گوئي که اين کلمه در نسخه ي اصل ناخوانا بوده و هر کس به حسب فهم خودش چيزي نوشته است و بعيد نيست که کوکبي تصحيف به (خلنجي) شده باشد.

[6] در بعضي از نسخه ها (جهم) به (ابراهيم) تصحيف شده و اين گونه تصحيف ها در اين کتاب فراوان است.

[7] ظاهرا مراد از بني عباس حکومتهاي جور باشد و محتمل است که سفياني متعدد باشد يا آنکه مقصود تجديد حکومت بني عباس است چنانچه ظاهر خبري که به شماره 9 ذکر شد آن بود.

[8] او محمد بن ربيع بن سويد سائي است که از اصحاب امام حسن عسکري عليه السلام است.

[9] صدوق ره در کمال ص 651 با سند خود از عبدالله بن ابي منصور بجلي روايت مي کند که گفت: از امام صادق عليه السلام نام سفياني را پرسيدم فرمود: تو ر با نامش چکار آنگاه که قطعات پنجگانه شام را: دمشق و حمص و فلسطين و اردن و قنسرين مالک شد آن هنگام به انتظار فرج باشيد، عرض کردم نه ماه حکومت مي کند؟ فرمود، نه، ولي هيجده ماه حکومت مي کند که يک روز هم بيشتر نخواهد شد. من مي گويم: در المراصد است که قنسرين (به کسر حرف اول و فتح و تشديد حرف دوم) شهري است در يک منزلي حلب.

[10] در النهاية گويد: القبل با حرکت به معناي آن است که سياهي چشم متوجه بيني باشد و در قاموس گويد: که يکي از دو سياهي چشم متوجه ديگري باشد يا هر يک از دو ديده متوجه آن ديگري باشد که گوئي به کنار بيني نگاه مي کند. مترجم گويد: به نظر مي رسد که معناي اين لغت در فارسي عبارت است از حالتي در چشم که از آن به خمار بودن تعبير مي شود.

[11] در بعضي از نسخه ها (از ابي عبدالله) است و گويا تحريف شده باشد زيرا مغيرة بن سعيد از اصحاب حضرت باقر است و خود مردي بود دروغگو که به آن حضرت دروغ مي بست و روايات دروغين در کتابها درج مي کرد و در آغاز کارش به نفع عبدالله بن حسن فعاليت داشت به جامع الرواة مراجعه شود.

[12] به نظر ما همين صحيحتر است ولي در بعضي از نسخه ها (خرشنة) است و رد المراصد گويد: خرشنة به فتح اول و سکون دوم... شهري است نزديک ملطيه از شهرهاي روم و در بعضي از نسخه ها (مرمرسا) است که جائي نوشته نشده است و در بعضي از نسخه ها (حرسا) است و در بحار (حرشا) است و همه ي اينها تصحيف از نسخه نويسان است و صحيح همان است که در متن نوشتيم و آن بنابر آنچه در مراصد الاطلاع است آبادي بزرگي است در ميان باغات دمشق در جاده ي حمص که فاصله اش با دمشق بيش از يک فرسخ است و اين موافق است با آنچه در روايت ذکر شده که (آبادي است در دمشق که به آن حرستا گفته مي شود) ولي بقيه ي نامها به جز (خرشنه) در کتابهاي جغرافياي موجود ذکر نشده است.

[13] در بعضي از نسخه ها (قاسم بن وهب) است.