بازگشت

علائم پيش از ظهور


روايات که نشانه هاي پيش از قيام قائم را بيان ميکند و دلالت بر آن دارد که ظهور آنحضرت همانطور که ائمه عليهم السلام خبر داده اند پس از آنها خواهد شد

1- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابو اسحاق ابراهيم بن اسحاق نهاوندي در نهاوند بسال دويست و نود و سه او



[ صفحه 289]



گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري در ماه رمضان سال دويست و نود و سه از ابان بن عثمان که گفت: ابو عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام فرمود: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله در بقيع بود که علي عليه السلام آمد و از رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شد گفتندش در بقيع است علي عليه السلام نزد رسول خدا (ص) آمد و سلامش کرد رسول خدايش فرمود: بنشين و او را در سمت راست خود نشانيد، سپس جعفر بن ابيطالب آمد و از رسول خدا (ص) او را در سمت چپ خود نشانيد، سپس عباس آمد و از رسول خدا (ص) جويا شد باو گفته شد که در بقيع است به نزد آنحضرت آمد و سلامش کرد رسول خدا در پيش رويش او را نشانيد. سپس رسول خدا رو بعلي کرد و فرمود مژده ات ندهم؟ خبرت ندهم؟ عرض کرد: چرا يا رسول الله، فرمود: جبرئيل اندکي پيش نزد من بود و مرا خبر داد آن قائمي که در آخر زمان خروج ميکند و زمين را پر از عدل ميکند [همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد] از نسل تو و از فرزندان حسين است. علي عرض کرد: يا رسول الله هيچ خيري از خدا بما نرسيده است مگر آنکه بدست شما بوده است؟ سپس رسول خدا رو بجعفر بن ابيطالب کرد و فرمود: اي جعفر مژده ات ندهم؟ خبرت ندهم؟ عرض کرد: چرا يا رسول الله. فرمود: اندکي پيش جبرئيل نزد من بود و مرا خبر داد آنکسيکه آنرا (يعني پرچم را) بقائم ميسپارد از نسل تو است، آيا ميداني او کيست؟ عرض کرد: نه، فرمود: او همان است که صورتش همچون دينار (گرد) و دندانهايش همچون اره و شمشيرش همچون شعله آتش است با خواري داخل سپاه ميشود [1] و باعزت از آن بيرون ميايد جبرئيل و ميکائيل او را در



[ صفحه 290]



ميان ميگيرند. سپس بعباس متوجه شد و فرمود: اي عمو آنچه را که جبرئيل بمن خبر داد تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: چرا يا رسول الله حضرت فرمود: جبرئيل بمن گفت: واي بر نسل تو از فرزندان عباس. پس عباس عرض کرد: يا رسول الله از زنان دوري نگزينم؟ حضرت به او فرمود: خداوند از آنچه شدني است فارغ شده است.

2- خبر داد ما را علي بن احمد بندنيجي از عبيد الله بن موسي علوي و او از احمد بن محمد بن خالد و او از ابراهيم بن محمد بن مستنير و او از عبد الرحمن ابن قاسم و او از پدرش [2] و او از عبد الله بن عباس که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله بپدرم فرمود: اي عباس واي بر نسل من از فرزندان تو و واي بر فرزندان تو از فرزندان من. عرض کرد: يا رسول الله از زنها دوري نگزينم؟ يا گفت: (خود را از مردي نيندازم؟) فرمود: علم خدا عز و جل گذشته است و کارها بدست او است و همانا اينکار درباره فرزندان من انجام خواهد گرفت.

3- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد ما را حميد بن زياد کوفي او گفت: حديث کرد مرا علي بن صباح معروف بابن ضحاک او گفت: حديث کرد ما را ابو علي حسن بن محمد حضرمي او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد از ابراهيم بن عبد الحميد و او از سعد بن طريف و او از اصبغ بن نباته و او از) علي عليه السلام که آنحضرت فرمود: پس از يکصد و پنجاه سال فرمانداراني کافر و خائناني بظاهر امين و بازرساني فاسق خواهيد داشت و نتيجه اين آن خواهد بود که بازرگانان فراوان ولي سودها اندک گردد، و ربا خواري رواج يابد، و زنازادگان فراوان شوند، و مردم در منجلاب فساد و زنا فرو روند، و معارف دين را نشناخته بگيرند، و



[ صفحه 291]



هلال ها بزرگ شود و زنان بزنان اکتفا کنند و مردان بمردان. مردي از علي بن ابي طالب نقل ميکند: هنگاميکه امير المومنين اين حديث را ميفرمود مردي بر خاست و عرض کرد: يا امير المومنين در چنين روزگار ما چه بايد بکنيم؟ فرمود: فرار، فرار که دامن عدالت خداوند بر اين امت گسترده خواهد بود ماداميکه گويندگان بسوي فرمانروايانشان مايل نشوند، و ماداميکه نيکوکارانشان بدکارانشان راباز ميدارند که اگر چنين نکنند وآنگاه از بدکاران اظهار نفرت بکنند وبزبان لا اله الا الله گويند خداوند در عرش خود ميفرمايد دروغ گفتيد و شمااين کلمه را از روي صدق و راستي نميگوئيد. [مترجم گويد: معناي هلال ها بزرگ شود شايد آن باشد که پسران زيبا روي در نظر مردم عظمت يابند چون هلال بمعناي پسر زيبا آمده است و ياآنکه مقصود آنست که هلال اول ماه از نظر مردم پوشيده گردد و در شبهاي بعد که بزرگ است ديده ميشود و بنابراين آنچه بعضي از فضلا احتمال داده است که تعظم الاهله غلط باشد و صحيحش (تغطي الاهل) باشد وجهي ندارد زيرا معناي مورد نظرايشان با کلمه (تعظم) نيز درست است چنانچه گفته شد].

4- حديث کرد ما را محمد بن همام در منزلش در بغداد در ماه رمضان بسال سيصد و بيست و هفت او گفت: حديث کرد مرا احمد بن بنداذ بسال دويست و هشتاد و هفت او گفت: حديث کرد ما را احمد بن هلال او گفت: حديث کرد مرا حسن بن علي بن فضال او گفت: حديث کرد مرا سفيان بن ابراهيم جريري از پدرش [3] و او از ابي صادق و او از: امير المومنين (ع) که فرمود: فرمانروائي بني عباس باساني و بدون سختي



[ صفحه 292]



صورت ميگيرد و اگر ترک و ديلم و سند و هند و بربر و طيلسان [4] دور هم گرد آيند نتوانند حکومت آنان را سرنگون سازند و همواره در حکومتشان شاداب خواهند بود تا آنکه کارمندان دولتي از آنان کناره گيرند و خداوند مردي (علج): کار ساز را بر آنان مسلط کند و از همانجا خروج کند که حکومتشان از آنجا آغاز شده بود بهيچ شهري نميگذرد مگر آنکه آنرا ميگشايد و هيچ پرچمي برايش برافراشته نميشود مگر آنکه سرنگونش ميکند و هيچ نعمتي باقي نمي ماند مگر آنکه نابودش ميکند واي بر کسيکه با او بمخالفت برخيزد و او اين چنين خواهد بود تا آنکه پيروز شود و پيروزيش بدست مردي از خاندان من سپرده شود که حق گو باشد و بحق رفتار کند. ابو علي گويد [5] ارباب لغت گويند: علج بمعناي کافر است و بمعناي کسيکه کم بودي در خلقش باشد وبمعناي آدم پست فطرت و بمعناي شخص زيرک و سختگير است و امير المومنين بدو نفر که در محضرش بودند فرمود: انکما تعالجان عن دينکما يعني شما براي رهائي از دينتان بعلاج پرداخته ايد و آندو نفر از عرب بودند. مترجم گويد: مصنف اين لغت را از آن نظر اين چنين شرح کرده است که بعضي از اهل لغت گفته اند که علج بکافران از عجم گفته ميشود ولي آنطور که ترجمه کرديم نيازي باين شرح نيست و استشهاد بروايت امير المومنين نيز بي مورد است.

5- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن جعفر حميري او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محبوب از علي بن رئاب او از محمد ابن مسلم و او از): ابي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام که آنحضرت فرمود: پيشاپيش قيام قائم نشانه هائي خواهد بود: گرفتاري از جانب خدا براي بندگان مومنش. عرض کردم: آن گرفتاري چيست؟ فرمود: همان است که خداي عز و جل ميفرمايد و لنبلونکم



[ صفحه 293]



بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و النفس و الثمرات و بشر الصابرين البقره: 155 حتما ما شما را آزمايش خواهيم کرد بچيزي از ترس و گرسنگي و کم بود در مال و جان و ميوه جات و بردباران را مژده بده. فرمود: ما حتما شما را آزمايش خواهيم کرد يعني مومنين را (بچيزي از ترس) از پادشاهان فلان خانواده در پايان سلطنتشان (و گرسنگي) با گراني قيمتهاشان (و کمبود ثروتها) تباهي بازرگاني و کم سود بودن تجارتها (و جانها) فرمود: يعني مرگ زودرس (و ميوه جات) يعني کم شدن کشاورزي و کم بود برکت ميوه ها (و بردباران را مژده بده) در چنين وقت بخروج حضرت قائم عليه السلام. سپس مرا فرمود: اي محمد اين است تاويل اين آيه و خداوند ميفرمايد تاويل آن را بجز خدا و پايداران در دانش کسي نميداند.

6- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب ابوالحسن جعفي از کتاب خودش او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران از حسن بن علي بن ابي حمزه و او از پدرش و او از ابي بصير که گفت: ابو عبدالله (امام صادق) عليه السلام فرمود: ناچار بايد پيش از قيام قائم سالي باشد که مردم در آنسال گرسنه بمانند و از دو ناحيه ترس و سختي آنان را فرا گيرد از کشتار و از کم بود ثروتها و جانها و ميوه ها و اينمطلب در کتاب خدا روشن بيان شده است سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و لنبلونکم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمرات و بشر الصابرين .

7- خبر داد ما را علي بن احمد از عبيد الله بن موسي علوي و او از علي بن ابراهيم بن هاشم و او از پدرش و او از محمد بن حفص و او از عمرو بن شمر و او از جابر جعفي که گفت: از ابو جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام معناي آيه شريفه و لنبلونکم



[ صفحه 294]



بشي ء من الخوف و الجوع- الايه) را پرسيدم فرمود: اي جابر اين آيه يک معناي ويژه دارد و يک معناي همگاني اما گرسنگي ويژه در کوفه خواهد بود که خداوند آنرا مخصوص دشمنان آل محمد ميکند و آنان را از گرسنگي ميکشد و اما همگاني در شام خواهد بود و آنان را آنچنان ترس و گرسنگي فرا ميگيرد که مانندش [هرگز] گريبانگيرشان نشده باشد گرسنگي اش پيش از قيام قائم است ولي ترس پس از قيام قائم خواهد بود.

8- خبر داد ما رااحمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد ابن مفضل بن ابراهيم بن قيس او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن فضال او گفت: حديث کرد ما را ثعلبه بن ميمون از معمر بن يحيي و او از داود دجاجي [6] و او از): ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام که فرمود: از امير المومنين عليه السلام معناي آيه شريفه فاختلف الاحزاب من بينهم- مريم: 37 پرسيده شد فرمود: از سه چيز بانتظار فرج باشيد. عرض شد: يا امير المومنين آن سه چيز کدامند؟ فرمود: اختلاف داخلي که ميان شاميان افتد و پرچم هاي سياه از خراسان و وحشتي در ماه رمضان، عرض شد وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد فرمايش خدايتعالي را در قرآن: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين- الشعراء: 4 آن همان نشانه اي است که دوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون ميکشد و خفتگان را بيدار و بيدار را بوحشت اندازد.

9- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد



[ صفحه 295]



ابن مالک فزاري او گفت: حديث کرد مرا عبد الله بن خالد تميمي [7] او گفت حديث کرد مرا بعضي از اصحاب ما و او از ابن ابي عمير واو از ابي ايوب خزاز و اواز عمر ابن حنظله و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: قائم را پنج نشانه است: سفياني و يماني و صيحه اي از آسمان و کشته شدن نفس زکيه و فرو رفتن زمين در بيداء.

10- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد مرا جعفر بن محمد ابن مالک فزاري او گفت: حديث کرد مرا موسي بن جعفر بن وهب او گفت: حديث کرد مرا حسن بن علي وشا: از عباس بن عبدالله [8] و او از داود بن سرحان و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: ساليکه در آن سال صيحه خواهد شد پيش از آن در ماه رجب نشانه اي است عرض کردم آن چيست؟ فرمود: صورتي در ماه پديد ميشود ودستي بيرون ميايد. [9] .

11- خبر داد ما را علي بن احمد بندنيجي او گفت: حديث کرد ما راعبيد الله ابن موسي علوي از يعقوب بن يزيد و او از زياد بن مروان و او از عبد الله بن سنان و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: نداء از حتميات



[ صفحه 296]



است و سفياني از حتميات است و يماني از حتميات است و کشتن نفس زکيه از حتميات است و کف دستي که از آسمان بيرون ميايد از حتميات است. فرمود: و وحشتي در ماه رمضان که خفته را بيدار و بيدار را بوحشت اندازد ودوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون کشاند.

12- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد مرا جعفر بن محمد ابن مالک او گفت: حديث کرد مرا علي بن عاصم [10] از احمد بن محمد بن ابي نصر و او از): ابي الحسن امام رضا عليه السلام که آنحضرت فرمود: پيش از اينکار بايد سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح باشد پس چگونه اين (شخص) اين را ميگويد؟ [شرح عبارت: يعني چگونه محمد بن ابراهيم بن اسماعيل معروف بابن طباطبا- ابن ابراهيم بن حسن مثني ميگويد که من قائم هستم و اين محمد بن ابراهيم همان است که با ابي السرايا در زمان خلافت مامون خروج کرد و داستانش در تاريخ معروف است و در بعضي از نسخه ها است (و کف يقول هذا و هذا) يعني (کف دستي که اشاره ميکند و ميگويد اين است و اين) و بعضيها اين نسخه را مناسبتر ديده اند ولي در بحار (کيف يقول هذا هذا) است].



[ صفحه 297]



13- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفي از کتاب خودش او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و وهيب بن حفص و آندو از ابي بصير و او از): ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام که آنحضرت فرمود: آنگاه که آتشي از [جانب] خاور ديديد که همچون (هردي): رنگ زرد و سرخ- سهمناک است که سه روز يا هفت روز سر ميکشد بانتظار فرج آل محمد باشيد (در بعضي از نسخه ها است: منتظر فرج بظهور قائم عليه السلام باشيد) انشاء الله عز و جل که خداوند عزيز است و حکيم. سپس فرمود: صيحه بجز در ماه رمضان نخواهد شد [زيرا ماه رمضان] ماه خدا است [و صيحه در آن ماه است] و آن صيحه جبرئيل است که برين مردم ميزند. سپس فرمود: آواز دهنده اي از آسمان بنام حضرت قائم آواز ميدهد و هر که در خاور و باختر است ميشنود، خفته اي نماند مگر آنکه بيدار شود، و ايستاده اي نماند مگر آنکه بزانوا در ميايد، و نشسته اي نماند مگر آنکه از وحشت آن صدا بر دو پاي خود بايستد، پس خدا رحمت کند کسي را که از آن صدا عبرت بگيرد و پاسخ گوي آن شود که صداي نخستين صداي جبرئيل و روح الامين است. سپس فرمود آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود و ترديدي در اين نداشته باشيد و بگوش بسپاريد و فرمان بريد و در پايان روز صداي شيطان ملعون بلند ميشود که فرياد ميزند: هان که فلاني مظلوم کشته شد تا مردم را بترديد اندازد و گرفتارشان کند آن روز چه افرادي که در شک و حيرت خواهند افتاد و باتش سرازير خواهند شد، پس آنگاه که صدا را در ماه رمضان شنيديد ترديدي نداشته باشيد که آن صداي جبرئيل است و نشانه اش آنکه بنام قائم و نام پدرش آوازي دهد که دوشيزگان پس پرده مي شنوند و پدر و برادرشان را تحريک



[ صفحه 298]



و تشويق ميکنند که خروج کنند. و فرمود: ايندو صدا پيش از خروج حضرت قائم بناچار بايد باشد يک صدا از آسمان که صداي جبرئيل است [بنام صاحب الامر و نام پدرش] و صداي دوم از زمين است (در بعضي از نسخه ها: و صدائي از زمين است) و آن صداي شيطان ملعون است که نام فلاني را ميبرد و اينکه او مظلوم کشته شد و ميخواهد تا فتنه اي بر پا کند پس شما بايد از صداي نخستين پيروي بکنيد و مبادا که از صداي آخرين بشک و ريب افتيد. و فرمود: حضرت قائم قيام نميکند مگر هنگاميکه مردم را ترسي سخت فرا گرفته باشد و زمين لرزه ها و گرفتاري و بلاء دامنگير مردم شود و پيش از اينها بيماري طاعون فرا رسد و شمشيري بران در ميان عرب باشد و اختلاف سختي بميان مردم افتد آنچنانکه دينشان پاشيده گردد و حالشان دگرگون شود تا آنجا که هر صبح و شام آرزوي مرگ کنند از بس مردم آزار بينند و بجان يکديگر مي افتند خروج آنحضرت هنگامي است که مردم از اينکه فرجي به بينند مايوس و نا اميد گردند اي خوشا بحال آنکه آن روزگار را درک کند واز ياران آنحضرت باشد و واي و تمام واي بر کسيکه با او ستيزد و با او و با دستورش مخالفت ورزد و از دشمنانش شود. و فرمود: چون آنحضرت خروج کند قيام کند بامر نو و کتاب نو و روش نو و حکومت نو که بر عرب سخت آيد و کاري بجز کشتن نباشدش کسي را مهلت ماندن نميدهد و در اجراي امر خدا از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي نهراسد. سپس فرمود: هنگاميکه فلان طائفه در ميان خودشان باختلاف افتادند در چنين وقت بانتظار فرج باشيد و فرج شما نيست مگر در اختلاف فلان طائفه همينکه اختلاف نمودند بانتظار صيحه ايکه در ماه رمضان ميشود باشيد و منتظر خروج قائم عليه السلام باشيد که خداوند هر آنچه را که بخوهد انجام ميدهد و قائم هرگز



[ صفحه 299]



خارج نخواهد شد و آنچه را که دوست ميداريد نخواهيد ديد تا آنگاه که فلان طائفه در ميان خودشان اختلاف اندازند و چون چنين شود مردم در باره آنان بطمع افتند و اختلاف کلمه روي دهد و سفياني خروج کند. و فرمود: فلان طائفه بناچار بايد بحکومت برسند و همينکه بحکومت رسيدند وسپس اختلاف نمودند حکومتشان از يکپارچه گي بيفتد و کارشان پراکنده شود تا آنکه خراساني و سفياني بر آنان خروج کنند اين يک از خاور و آن يک از باختر همچون دو اسب ميدان مسابقه بسوي کوفه پيشتازي کنند اين از اين سو و آن از آنسو تا آنکه نابودي فلان طائفه بدست آندو انجام پذيرد آنچنانکه يکنفر از آنان را باقي نگذارند. سپس آنحضرت فرمود: خروج سفياني و يماني و خراساني در يکسال و يک ماه و يکروز خواهد بود بانظامي که گوئي برشته کشيده شده است بدنبال هم شود و از هر سو هيبت فراگير شود واي بر کسيکه با آنان ستيزد، و در ميان پرچمها راهنمونتر از پرچم يماني نباشد تنها او پرچم هدايت خواهد بود زيرا بصاحب شما دعوت خواهد کرد، پس هنگاميکه يماني خروج کرد خريد و فروش اسلحه بر مردم و بر هر مسلماني حرام خواهد بود و چون يماني خروج مسلماني روانباشد که از آن پرچم روي برگرداند و هر کس که چنين کند او از اهل آتش است زيرا او بحق و براه راست دعوت خواهد کرد. سپس مرا فرمود: از دست رفتن حکومت فلان طائفه همچون شکستن کاسه سفالين باشد و همچون کسي که کاسه سفالين بدستش باشد و در حال قدم زدن از آن غفلت نمايد ناگهان کاسه از دستش افتاده و بشکند و چون از دستش افتاد بخود آيد و آه حسرت بکشد، حکومت آنان نيز اينچنين خواهد بود که بکلي در خواب غفلت فرو رفته باشند



[ صفحه 300]



و امير المومنين عليه السلام بر فراز منبر کوفه فرمود: که خداي عز و جل ذکره در مقدراتش مقدر فرمود و حکم حتمي صادر کرد که چاره اي بجز از وقوعش نيست که بني اميه را آشکارا با شمشير بگيرد و فلان طائفه را ناگهان. [11] و آنحضرت فرمود: آسيائي بايد بگردش درآيد و همينکه کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد خداوند بنده اي سنگ دل و بي اصل و نسب را برانگيزد که پيروزي بهمراه او باشد يارانش با موهاي دراز و سبيلهاي کلفت و جامه هاي سياه در بر، و پرچم هاي سياه بدست داشته باشند، واي بر کسيکه با آنان ستيزد که بي ملاحظه آنان را بکشند. بخدا قسم گوئي آنان را مي بينم و کارهاشان و آنچه بدکاران و عربهاي ستمگر از دست آنان مي بينند در پيش چشم من است خداوند آنانرا که مهري در دلشان نيست برايشان مسلط ميکند و در شهرهاي خودشان که در کنار فرات است شهرهاي ساحلي و بياباني، ايشان را بي محابا ميکشند بجزاي آنچه که کرده اند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد.

14- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد ابن يوسف بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و او از شرحبيل او گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام در پاسخ پرسشي که از آنحضرت در باره امام قائم عليه السلام نمودم فرمود: اينکار نخواهد شد تا آنگاه که آواز دهنده اي از آسمان آواز دهد آنچنانکه اهل خاور و باختر حتي دوشيزه گان در پس پرده ها بشنوند.

15- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي



[ صفحه 301]



ابن حسن از يعقوب بن يزيد و و از زياد قندي و او از چند نفر از اصحاب خودش و آنان از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: راوي گويد: بانحضرت عرض کرديم: سفياني از حتميات است؟ فرمود: آري و کشته شدن نفس زکيه از حتميات است و قائم از حتميات است و فرورفتن صحرا از حتميات است و کف دستي که از آسمان بيرون آيد از حتميات است و آواز [از آسمان از حتميات است] عرض کردم: آواز، چه خواهد بود؟ فرمود: آواز دهنده اي که بنام قائم و بنام پدرش آواز خواهد داد [عليهما السلام].

16- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا علي بن حسن از علي بن مهزيار و او از حماد بن عيسي و او از حسين بن مختار که گفت: حديث کرد مرا ابن ابي يعفور او گفت: ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام بمن فرمود: نابودي فلان کس را بدست داشته: بشمار [نام يکي از بني عباس] [12] و خارج شد سفياني را و کشته شدن يکنفر و لشگري را که بزمين فرو ميروند و صدا. عرض کردم: صدا چه باشد آيا همان آواز دهنده است؟ فرمود: آري و صاحب اين امر با همان شناخته خواهد شد سپس فرمود: همه فرج در نابودي فلاني [از بني عباس] است.

17- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا علي ابن حسن از علي بن مهزيار و او از حماد بن عيسي و او از حسين بن مختار و او از عبد الرحمن بن سيابه و او از عمران بن ميثم و او از عبايه بن ربعي اسدي که گفت: من پنجمين نفر بودم وازهمه آنمردم بسال خردتر که بخدمت امير المومنين علي عليه السلام رسيدم و شنيدم که آنحضرت ميفرمود: حديث کرد مرا برادرم رسول خدا صلي الله عليه و آله همانا آنحضرت فرمود: من خاتم هزار پيغمبرم و تو



[ صفحه 302]



خاتم هزار وصي ميباشي و تکليفي که بر تو است بر هيچيک از اوصياء نبوده است. [13] .

من عرض کردم: ياامير المومنين مردم در باره تو بانصاف رفتار نکردند. فرمود: برادر زاده ام: آنچه تو خيال ميکني نيست بخدا قسم من هزار کلمه ميدانم که بجز من و بجز محمد صلي الله عليه و آله کسي آنرا نميداند و آنان يک آيه از آن را در کتاب خداي عز و جل ميخوانند و آن آيه اين است: و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا باياتنا لايوقنون- النمل: 82 هنگاميکه وعده آنان سر رسد جنبنده اي را براي آنان از زمين بيرون مياوريم تا با آنان سخن گويد که (اين) مردم بايات ما يقين پيدا نکردند. ولي آنچنان که بايد در آن آيه تدبر نميکنند. آيا از پايان حکومت بني فلان بشما خبر ندهم؟ عرض کرديم: چرا يا امير المومنين فرمود: کشتن نفس محترم در روز محترم در شهر محترم از طايفه اي از قريش، قسم بکسيکه دانه را شکافت و بشر را آفريد پس از کشتن او بجز پانزده شب حکومت نخواهد کرد. [14] .

عرض کرديم: آيا پيش از اين جريان يا بعد از آن باز چيزي خواهد بود؟ فرمود: صيحه اي در ماه رمضان که بيدار را بوحشت اندازد و خفته رابيدار کند و دوشيزگان را از پشت پرده بيرون کشاند.

18- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را ابو عبد الله يحيي بن زکريا بن شيبان او گفت: حديث کرد ما را ابو سليمان يوسف بن کليب او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از سيف بن عميره و او از ابي بکر حضرمي و او از):



[ صفحه 303]



ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که شنيد آنحضرت ميفرمود: بني عباس بايستي بحکومت برسند و هنگاميکه بحکومت رسيدند و باختلاف افتادند و رشته کارشان از هم گسيخت خراساني و سفياني بر آنان خروج ميکند اين از خاور و آن از باختر وهمچون دو اسب مسابقه بسوي کوفه از يکديگر پيشي ميگيرند اين از اينجا و آن از آنجا تا آنکه نابوديشان بدست آندو انجام مي پذيرد هان که آندو يکنفر از آنان راهرگز بجاي نخواهند گذاشت. [15] .



[ صفحه 304]



19- خبر داد مارا احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن تيملي او گفت: حديث کرد ما را عمرو بن عثمان [16] از حسن بن محبوب و او از عبد الله بن سنان که گفت: در محضر ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام بودم شنيدم که مردي از همدان بانحضرت عرض ميکند اين عامه (سنيان) ما را سرزنش ميکنند و بما ميگويند شما چنين مي پنداريد که آواز دهنده اي از آسمان بنام صاحب اين امر آواز خواهد داد آنحضرت تکيه داده بود خشمگين شد و بنشست سپس فرمود: اين سخن را از من



[ صفحه 305]



نقل نکنيد و از پدرم نقل کنيد و هيچ اشکالي براي شما نخواهد داشت، من گواهي ميدهم که از پدرم عليه السلام شنيدم که ميفرمود: بخدا قسم که اينمطلب در کتاب خدا کاملا روشن است آنجا که ميفرمايد: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين- الشعراء 3 اگر ما بخواهيم نشانه اي از آسمان براي آنان فرو فرستيم که گردنهايشان در برابر آن خضوع کند. آنروز در روي زمين کسي نماند مگر آنکه گردن در مقابل آن نشانه کج خواهد کرد همه مردم روي زمين چون بشنوند که صدائي از آسمان بلند است: (توجه کنيد که حق در علي بن ابيطالب و شيعيان او است) ايمان آورند. فرمود چون فردا شود شيطان بر هوا بلند شود تا آنحد که از ديدگه زمينيان پنهان شود سپس آواز دهد: (توجه کنيد که حق در عثمان بن عفان و شيعيان او است زيرا او مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنيد). فرمود: خداوند در آنهنگام مردمان با ايمان را بگفتار ثابت بر حق ثابت نگهميدارد و گفتار ثابت بر حق همان نداي نخستين است ولي آنانکه در دلهايشان بيماري هست بشک ميافتند و بيماري دل بخدا قسم کينه ما است که آنهنگام از ما دوري جويند و ما را ناسزا گويند و ميگويند که آواز دهنده نخستين سحري بود از سحرها اين خاندان سپس ابو عبد الله عليه السلام اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر- القمر: 2 اگر آيه اي رابه بينند رو گردان شده و گويند که سحر سابقه داري است. و گفت [17] حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن مفضل بن ابراهيم و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمد بن حسين بن عبد الملک و محمد بن احمد بن حسن قطواني همگي از حسن بن محبوب و او از عبد الله ابن سنان همين حديث را عينا با الفاظش).



[ صفحه 306]



20- او گفت: و حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام ناشري از عبد الله بن جبله و او از عبد الصمد بن بشير و او از): ابي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام: که عماره همداني از آنحضرت پرسيد و عرض کرد: خداي حال شما را اصلاح فرمايد مردمي [18] ما را سرزنش ميکنند و ميگويند شما چنين مي پنداريد که بزودي آوازي از آسمان پديد خواهد شد حضرت باو فرمود: از من بازگو مکن ولي از پدرم آنرا بازگو کن که پدرم ميفرمود: اين مطلب در کتاب خدا است: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين پس همه مردم روي زمين باواز نخستين ايمان آورند و چون فردا شود ابليس ملعون بالا رود تا آنجا که در هوا از ديدگاه زمين پنهان گردد سپس آواز ميدهد: توجه کنيد: (همانا عثمان مظلوم کشته شد خونش را بخواهيد) پس هر کس که خداوند درباره او بد خواسته باشد بشک ميافتد و ميگويند اين سحر شيعيان است و حتي بما ناسزا گويند و ميگويند اين از سحر آنان است و اين است که خداي عز و جل ميفرمايد: و ان يروا آيه يعرضو و يقولوا سحر مستمر .

21- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم ابن محمد او گفت حديث کرد ما را عبيس بن هشام او گفت: حديث کرد ما را عبد الله ابن جبله از پدرش و او از محمد بن صامت و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام گويد: بانحضرت عرض کردم: هيچ نشانه اي در پيشاپيش اينکار نيست؟ فرمود: چرا. عرض کردم: چيست آن نشانه؟ فرمود: نابودي عباسي و خروج سفياني و کشته شدن نفس زکيه و فرو رفتن زمين در بيادء و صدائي از آسمان،عرض کردم: فدايت شوم ميترسم که اينکار بطول انجامد؟ فرمود: نه، آن مانند رشته منظمي بدنبال هم خواهد بود.



[ صفحه 307]



22- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفي او گفت: حديث کرد مرا اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و وهيب و آندو از ابي بصير و او از: ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که فرمود: قائم عليه السلام در سالهاي فرد: نه، يک، سه، پنج، قيام خواهد کرد و فرمود: هنگاميکه بنواميه اختلاف کردند و حکومتشان از دست رفت سپس بني عباس بحکومت خواهند رسيد و همواره در بهار حکومت و طراوت زندگي خواهند بود تا آنکه در ميان خودشان دچار اختلاف شوند همينکه باختلاف دچار شدند حکومت شان از دست خواهد رفت و مردم خاور و باختر باختلاف دچار خواند شد. آري اهل قبله نيز گرفتار اختلاف شوند و مردم بناراحتي و سختي خواهند افتاد از بسکه ترس بر آنان خواهد گذشت و بهمين حال هستند تا آنگاه که اواز دهنده اي از آسمان آواز دهد پس چون آواز دهد بکوچيد بکوچيد که بخدا قسم گويا او را مي بينم که در ميان رکن و مقام ايستاده و از مردم بامر نو و کتاب نو و حکومت آسماني نو بيعت ميگيرد بدانيد که هر پرچمي که بسوئي گسيل دارد تا پايان عمر او هرگز بازگردانيده نشود.

23- خبر داد ما رااحمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن از پدرش و او از احمد بن عمر حلبي و او از حسين بن موسي [19] و او از فضيل بن محمد مولاي محمد بن راشد بجلي و او از: ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: آوازيکه از آسمان بنام قائم



[ صفحه 308]



داده خواهد شد در کتاب خدا روشن است عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد در کجا است؟ فرمود: در طسم تلک آيات الکتاب المبين آنجا که فرمايد: ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين . فرمود: آنگاه که صدا را بشنوند همچون کساني که پرنده بر سرشان نشسته باشد بي حرکت ميايستند.

24- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد ابن يوسف بن يعقوب جعفي او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و او از ابي بصير و او از: ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: هنگاميکه عباسي بر فراز چوبهاي منبر مروان نشيند حکومت بني عباس رونق خواهد گرفت و فرمود: پدرم حضرت باقر مرا فرمود: بناچار بايد آتشي در آذربايجان روشن شود که هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد و چون چنين شد در خانه هاي خود بنشينيد وتا موقعيکه ما آرام هستيم شما نيز آرام باشيد ولي هنگاميکه متحرک خاندان مابحرکت در آمد بسوي او برويد هر چند با زانو بخدا قسم گوئي مي بينمش که در ميان رکن و مقام از مردم بر کتاب نو بيعت ميگيرد و نسبت بعرب سخت گير خواهد بود و فرمود: واي بر عرب از شريکه نزديک است.

25- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا علي ابن حسن تيملي او گفت: حديث کرد ما را محمد و احمد فرزندان حسن از علي بن يعقوب هاشمي و او از هارون بن مسلم و او از عبيد بن زراره و او از: ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: قائم رابنام بخوانند و در پشت مقام بخدمتش برسند وعرض کنند: نام شما اعلام شده است منتظر چه هستيد سپس دستش را ميگيرند و بيعتش ميکنند. راوي گويد: زراره بمن گفت: خدا را شکر زيرا ما مي شنيديم که بيعت قائم بصورت اکراه انجام ميگيرد ولي نميدانستيم که چرا آنحضرت کراهت خواهد داشت بعدا فهميديم که کراهتي است که گناهي در



[ صفحه 309]



آن نخواهد بود.

26- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد باسنادش از هارون بن مسلم و او از ابي خالد قماط و او از حمران بن اعين و او از: ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: از حتمياتيکه بناچار بايد پيش از قيام قائم واقع شود خروج سفياني است و فرو رفتن زمين در بيداء و کشته شدن نفس زکيه و آواز دهنده اي از آسمان.

27- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا احمد بن يوسف بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي از پدرش و وهيب بن حفص و آندو از ناجيه قطان [20] که او شنيد: ابو جعفر امام باقر عليه السلام ميفرمود:آن آواز دهنده چنين آواز خواهد داد: (مهدي [از آل محمد] فلاني فرزند فلاني است) بنام خودش و نام پدرش شيطان هم آواز خواهد داد که (فلاني و پيروانش بر حقند- و مقصودش مردي از بني اميه باشد).

28- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن از عباس بن عامر بن رباح ثقفي و او از عبد الله بن بکير واو از زراره بن اعين که گفت: شنيدم ابا عبد الله امام صادق عليه السلام ميفرمود: (آواز دهنده اي از آسمان آواز خواهد داد که فقط فلاني امير است) و آواز دهنده ديگري آواز دهد که (فقط علي و شيعيانش پيروزند).



[ صفحه 310]



عرض کردم: پس از اين آواز چه کسي با مهدي ميجنگد [21] فرمود: شيطان آواز ميدهد که (فلاني و شيعيانش پيروزند- از براي مردي از بني اميه) عرض کردم: چه کسي ميتواند راستگو را از دروغگو بشناسد؟ فرمود: کسانيکه حديث ما از براي آنان روايت شده وپيش از آنکه واقع شود وقوعش را نقل ميکنند و ميدانند که انان بر حق و راستگويند ميشناسند.

29- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي از حسن بن علي بن يوسف و او از مثني [22] و او از زراره بن اعين که گفت: بابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد شگفتم آمد و هم در شگفتم از قائم عليه السلام که چگونه با او بجنگ بر خيزند با وجود آنچه از شگفتيها مي بينند از قبيل اينکه در بيابان سپاهيان بزمين فرو ميروند و آوازيکه از آسمان بلند ميشود؟ فرمود: همانا شيطان آنان را رها نميکند تا آنجا که همانند آوازيکه روز عقبه براي رسول خدا داد آواز دهد. [23] .

30- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت:حديث کرد مارا علي ابن حسن او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عبد الله از محمد بن ابي عمير و او از هشام بن سالم که گفت: بابي عبد الله (عليه السلام) عليه السلام عرض کردم: جريري برادر اسحاق بما



[ صفحه 311]



ميگويد که شما ميفرمائيد: آن صداها دو صدا است پس کداميکه از آن دو راستگو است و دروغگو کيست؟ ابو عبد الله عليه السلام فرمود: باو بگوئيد: همانا کسيکه اين خبر را بما داده- و تو انکار داري که چنين خواهد شد- همان راستگو است. [شرح: يعني قبول اين خبر پيش از وقوع، خود دليل شناخت است پس از وقوع].

31- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد بهمين اسناد از هشام ابن سالم که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: آنها دو صيحه است، صيحه اي در آغاز شب و صيحه اي در پايان شب دوم گويد عرض کردم: بچه کيفيت؟ گويد: فرمود: يکي از آسمان است و يکي از ابليس عرض کردم: اين از آن چگونه شناخته ميشود؟ فرمود: آنکس که پيش از وقوع شنيده است- و اطلاع قبلي دارد- ميشناسد.

32- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي از پدرش واو از محمد بن خالد و او از ثعلبه بن ميمون و او از عبدالرحمن بن مسلمه جريري که گويد): بابي عبدالله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: مردم ما را سرزنش ميکنند و ميگويند: حقگو از باطل گو از کجا شناخته خواهد شد هنگاميکه آندو واقع شود؟ فرمود: شما بانان چه پاسخ ميدهيد؟ عرض کردم:هيچ پاسخ نميدهيم. راوي گويد: آنحضرت فرمود: بانان بگوئيد: هر وقت که آن کار شد آنکس کپيش او وقوعش ايمان بان داشت آن وقتهم تصديقش خواهد نمود [فرمرود]: خداي عزوجل ميفرمايد: افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لايهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون آيا آنکس که راهنماي بسوي حق است سزاوارتر به پيروي است يا کسيکه خودش راهياب نيست مگر آنکه راهنمائيش کنند شما را چه شده است اين چگونه قضاوتي است که شما داريد.



[ صفحه 312]



33- حديث کرد ما را احمد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي از کتاب خودش در ماه رجب بسال دويست و هفاد و هفت او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عمر بن يزيد سابري فروش و محمد بن وليد بن خالد خزار هر دو از حماد بن عثمان [24] و او از عبد الله بن سنان که گفت: شنيدم ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: بنام صاحب اين امر آواز دهنده اي از آسمان آواز ميدهد (توجه: فلاني فرزند فلاني کار رابدست گرفته- و بر اوضاع مسلط است- بيهوده براي چه جنگ ميکنيد؟).

34- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي در نهاوند بسال دويست وهفتاد و سه او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري در ماه رمضان بسال دويست و بيست ونه از عبد الله بن سنان که گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: (اين کاريکه شما گردنها بسوي آن کشيده- و بانتظارش هستيد- نخواهد شد تا آنگاه که منادي از آسمان آواز دهد (توجه: فلاني صاحب امر است جنگ براي چيست؟).

35- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت ک حديث کرد ما را محمد ابن مفضل بن ابراهيم و سعدان بن اسحاق بن سعيد واحمد بن حسين بن عبد الملک و محمد بن احمد بن حسن قطواني همگي گفتند: حديث کرد ما را حسن بن محبوب زراد او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن سنان او گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: مرگ و ميري مردم را فرا خواهد گرفت که مردم بحرم پناهنده شوند پس آواز دهنده راستگوئي از شدت



[ صفحه 313]



جنگ آواز دهد: [25] (اين کشت و کشتار بخاطر چيست؟ صاحب شما فلاني است).

36- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام از عبد الله ابن جبله و او از محمد بن سليمان و او از علاء و او از محمد بن مسلم و او از): ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: سفياني و قائم در يکسال خواهند بود.

37- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب جعفي ابوالحسن او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و وهيب بن حفص آنان از ابي بصير و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: در آن ميان که مردم در عرفات ايستاده اند سواري که بر شتر تندرو سوار است ميرسد و بانان خبر ميدهد: خليفه ايکه در مرگ او فرج آل محمد و فرج همه مردم فرا خواهد رسيد مرد. و فرمود: آنگاه که نشانه اي در آسمان ديديد: آتش بزرگي که از جانب مشرق چند شب سر ميکششد آنوقت فرج مردم فرا رسيده است و اندکي پيش از قائم خواهد بود.

38- حديث کرد ما را علي بن احمد بندنيجي از عبيد الله بن موسي علوي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن موسي از احمد بن ابي احمد وراق جرجاني [26] .



[ صفحه 314]



از محمد بن علي و او از علي بن حکم و او از عمرو بن شمر و او از جابر و او از ابي طفيل که گفت: ابن کواء از امير المومنين عليه السلام از (غضب) پرسيد حضرت فرمود: کو تا غضب؟ کو؟ مرگهائي بايد باشد که ميان آن مرگها مرگهائي روي دهد و بايد آنکس که سوار بر شتر تندرو چيست؟ شتريکه ميانش با بند کمرش بهم آميخته باشد و آن سوار بانان خبري ميدهد که او را ميکشند اين هنگام است که آن غضب فرا ميرسد. [شرح: مجلسي فرموده است که احتمال ميرود آميخته بودن بند کمر با ميان شتر کنايه از لاغري و يا فربهي و يا سرعت سير باشد].

39- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري از ابي مالک حضرمي واو از محمد بن ابي الحکم و او از عبد الله بن عثمان واو از اسلم مکي [27] و او از ابي طفيل و او از حذيفه بن يمان که گفت:



[ صفحه 315]



خليفه اي کشته ميشود که نه در آسمان عذر پذيري دارد و نه در زمين ياوري و خليفه اي از خلافت خلع ميشود که بر روي زمين راه رود و هيچ چيز از زمين از آن نباشد و (ابن السبيه) را [28] جانشين خود گرداند، گويد: ابو طفيل گفت:اي فرزند برادرم کاش که من و تو از اهل زمان او بوديم راوي گويد: گفتم: دائي چرا چنين آرزوئي داري؟ گفت: بخاطر آنکه حذيفه مرا حديث کرد که حکومت بخاندان نبوت برگشت خواهد نمود.

40- حديث کرد مارا احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب ازکتابش او گفت: حديث کرد مارا اسماعيل بن مهران او گفت: حديث کرد ما را حسن بن ابي حمزه از پدرش و وهيب و آندو از ابي بصير که گفت: از ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام از تفسير اين آيه شريفه سوال شد سنريهم آياتنا في الافاق وفي انفسهم حتي يتبين لهم انهالحق- فصلت: 53 (بزودي نشانه هاي خود را که در جهان هستي است و در جان آنها است بانان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن شود او بر حق است) فرمود: آنچه در جانشان بانان نشان ميدهد مسخ شدن است و آنچه در جهان نشان ميدهد تنگ شدن محيط زندگي است بر آنان پس قدرت خدا را در جان خودشان و در محيطشان مشاهده ميکنند و اينکه فرمود: حتي يتبين لهم انه الحق مقصود خدا خروج قائم است که او حق است از جانب خداي عز و جل که اين خلق او را مي بينند و چاره اي از آن نيست.

41- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما راعلي بن حسن تيملي ازعلي بن مهزيار و او از حماد بن عيسي و او از حسين بن مختار و او ازابي بصير که گفت: بابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم خداي عز و جل که ميفرمايد:



[ صفحه 316]



عذاب الخزي في الحيوه الدنيا وفي الاخره (فصلت: 16 مراجعه شود) عذابيکه در دنيا خواري آورد چيست؟ فرمود: اي ابا بصير کدام خواري بيشتر از اين است که مرد در خانه و اطاق خود و در کنار برادران ودر ميان اهل وعيال خود نشسته باشد که ناگهان اهل و عيالش گريبانها چاک زنند و فرياد بر آرند ومردم بگويند چه شده است؟ گفته شود: که فلانکس در همين ساعت مسخ شد عرض کردم پيش از قيام قائم عليه السلام است يا پس از قيام؟ فرموده: نه، بلکه پيش از قيام.

42- خبر داد ما راعلي بن احمد بندنيجي از عبيد الله بن موسي علوي واو از محمد بن موسي و او از احمد بنابي احمد وراق و او از يعقوب [بن] سراج که گفت: بابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: فرج شيعه شما کي خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه فرزندان عباس اختلاف کنند و پايه هاي حکومتشان سست شود و طمع در آنان بندد کسيکه طمع نميکرد و عرب عنان گسيخته شود و هر کس که وسيله دفاع دارد آن را بر افرازد (و از آن استفاده کند) و سفياني ظاهر شود و يماني روي آورد و حسني حرکت کند آنوقت صاحب اين امر با ارثيه رسول خدا (ص) از مدينه بسوي مکه خروج خواهد کرد. عرض کردم ارثيه رسول خدا صلي الله عليه و آله چيست؟ فرمود: شمشير او وزره او و عمامه او و عباي پشمين او و پرچم او و عصاي او و اسب او و آلات جنگي او و زين او.

43- حديث کرد ما را احمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن مفضل و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمد بن حسين بن عبد الملک و محمد بن احمد بن حسن قطواني همگي گفتند: حديث کرد ما را حسن بن محبوب از يعقوب سراج که او گفت: بابي عبد الله (امام صادق) عرض کردم: فرج شيعه شما چه وقت خواهد بود؟ فرمود: هنگاميکه بني عباس اختلاف کنند و حکومتشان سست شود وعين حديث



[ صفحه 317]



بالا را ذکر کرده تا رسيده است به آلات جنگي و زين و اضافه نموده است که: تا بر فراز مکه فرود ميايد پس شمشير رااز غلافش بيرون ميکشد و زره را ميپوشد و پرچم و عبا را باز ميکند و عمامه را بر سر ميگذار و عصا را بدست ميگيرد و از خداوند اذن ظهور ميطلبد، بعضي از خادمان آنحضرت از قضيه آگاه ميشود پس بنزد حسني ميايد و خبر را باو ميرساند حسني پيش دستي ميکند و خروج ميکند،پس مردم مکه عليه او بر ميخيزند و او را ميکشند و سرش را بنزد شامي ميفرستند در اين هنگام صاحب اين امر ظاهر ميشود پس مردم بيعتش کنند و پيروش گردند اين هنگام سپاهي را شامي روانه مدينه ميکند ولي بمدينه نرسيده خداوند آنان را هلاک ميکند آن روز هر کس از فرزند علي عليه السلام که در مدينه باشد از مدينه فرار نموده و خود را بمکه ميرساند و بصاحب اين امر مي پيوندد و صاحب اين امر خود بسوي عراق روي مياورد و سپاهي بسوي مدينه روانه ميکند و دستور ميدهد که خاندانش بمدينه بازگردند.

44- حديث کرد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد ما را معاويه بن حکيم او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن ابي نصر او گفت: شنيدم): امام رضا عليه السلام ميفرمود: بيش از اين امر، (بيوح) خواهد شد من نفهميدم که بيوح يعني چه؟ پس بحج رفتم وشنيدم عربي ميگفت: امروز روز (بيوح) است باو گفتم: بيوح يعني چه؟ گفت: يعني بسيار گرم. [29] .

45- خبر داد مرا احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن تيملي از احمد و محمد دو فرزند حسن و آندو از پدرشان واو از ثعلبه بن



[ صفحه 318]



ميمون و او از پدر بن خليل اسدي که گفت: در نزد ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليه السلام بودم فرمود دو نشاني پيش از قيام قائم عليه السلام خواهد بود که از وقتيکه خداوند، آدم را بزمين فرود آورده هرگز آندو نشاني اتفاق نيفتاده است و آن اينکه آفتاب در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن گرفته ميشوند. مردي بانحضرت عرض کرد يابن رسول الله نه، بلکه آفتاب در آخر ما و ماه در نيمه، ابو جعفر عليه السلام باو فرمود: ميدانم چه ميگويم آندو نشاني نشانه هائي است که از هبوط آدم تا آن روز اتفاق نيفتاده است.

46- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام ناشري از عبد الله بن جبله و او از حکم بن ايمن و او از ورد [30] - برادر کمست- و او از): ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليه السلام که فرمود: پيش از اين امر به پنج روز گرفتگي ماه است و پانزده روز پيش گرفتگي آفتاب و اين در ماه رمضان خواهد بود و آنهنگام حساب ستاره شناسان بهم خواهد خورد.

47- و...... [31] ازعلي بن ابي حمزه و او از ابي بصير و او از):



[ صفحه 319]



ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: نشانه خروج مهدي گرفتگي آفتاب است در ماه رمضان سيزدهم يا چهاردهم از ماه.

48- حديث ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسين بن ابي الخطاب از حسن ابن علي و او از صالح بن سهل و او از): ابي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام در معناي آيه شريفه سال سائل بعذاب واقع- المعارج: 1 (پرسش کننده اي از عذابيکه واقع خواهد شد پرسيد) فرمود: تاويل اين آيه در آينده است عذابي که در ثويه واقع ميشود- يعني آتشي- تا کناسه بني اسد سر کشد و تا قبيله ثقيف نيز بگذرد و هيچ جايگاه ستم بر آل محمد نمي ماند مگر آنکه ميسوزاند، و اين پيش ازقيام قائم خواهد بود.

49- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي از عبد الله بن حماد انصاري و او ازعمرو بن شمر و او از جابر که گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام فرمود: اين سوره را چگونه ميخوانيد؟ عرض کردم کدام سوره؟ فرمود: سوره (سئل سائل بعذاب واقع) پس فرمود: سئل سائل بعذاب واقع نيست بلکه (سال سائل) است و آن آتشي است که در ثويه [32] ميافتد و از آنجا بکناسه بني اسد راه مي يابد و سپس به ثقيف ميرسد پس جايگاه



[ صفحه 320]



ظلمي بر آل محمد را نميگذارد مگر آنکه ميسوزاند. [33] .

50- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا علي بن حسن از برادرش محمد بن حسن [34] و او از پدرش و او از احمد بن عمر حلبي و او از حسين بن موسي و او از معمر بن يحيي بن سام و او از ابي خالد کابلي و او از): ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: گوئي قومي را مي بينم که از خاور خروج کرده اند و خواستار حقند ولي بانان داده نميشود سپس باز خواستار حقشان شوند و بانان ندهند چون چنين بينند شمشيرها برهنه کنند و بر گردنها گذارند اينوقت حق آنان را بانان بدهند ولي آنان نپذيرند تا آنکه قيام کنند و آن باز ندهند مگر بصاحب شما کشته گانشان شهيدند، هان که اگر من آنروز را درک ميکردم جان خود را براي ياري صاحب اين امر نگاه ميداشتتم.

51- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را



[ صفحه 321]



علي بن حسن از يعقوب بن يزيد و او از زياد قندي و او از ابن اذينه و او از معروف ابن خربوذ که گفت: هيچوقت بخدمت ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام نرسيديم مگر آنکه فرمود: خراسان خراسان، سجستان سجستان، گوئي در اين سخن مژده اي بما ميداد. [35] .

52- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن الحسن او گفت: حديث کرد ما را حسن و محمد دو فرزندان علي بن يوسف ازپدرشان و او از احمد بن عمر حلبي [36] و او از صالح بن ابي الاسود و او از ابي الجارود که گفت: شنيدم ابا جعفر (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: آنهنگام که بيعت پسر بچه ظاهر شود هر کس که آلت دفاعي داشته باشد با آلت دفاعي خودش قيام ميکند.

53- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن الحسن او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عبد الله از محمد بن ابي عمير و او از هشام بن سالم و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: اين کار صورت نخواهد گرفت تا آنکه هيچ صنفي از مردم نماند مگر آنکه بر مردم حکومت کنند تا آنکه کسي نگويد: اگر ما حاکم ميشديم بعدالت رفتار ميکرديم سپس قائم (ع) بحق و عدالت قيام ميکند. [37] .

54- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد بهمين اسناد از هشام بن سالم و او از زراره که گفت:



[ صفحه 322]



به ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام عرض کردم: آن آواز، حقيقت دارد؟ فرمود: آري بخدا قسم تا آنجا که هر قومي بزبان خودشان آن را ميشوند، و فرمود: اين کار صورت نخواهد گرفت تا آنکه نه دهم از مردم از ميان بروند. [38] .

55- خبر داد ما را علي بن احمد او گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسي علوي او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن عبيد الله بن علاء [39] او گفت: حديث کرد مرا پدرم از): ابي جعفر بن محمد عليهما السلام که امير المومنين عليه السلام از چيزهائي که پس از آنحضرت تا قيام قائم پديد خوهد آمد سخن گفت: پس حسين (ع) عرض کرد يا امير المومنين: کي خداوند روي زمينرا از ستمکاران پاک نخواهد تا آنکه خون حرام ريخته شود. سپس جريان کار بني اميه و بني عباس را ضمن حديث مفصلي بيان کرد سپس فرمود: همانکه قائم در خراسان قيام کرد و بر کوفان و ملتان مسلط شد و از جزيره بني کاوان گذشت و قائمي از ما در گيلان قيام کرد و آبر و ديلمان] او را اجابت کردند و فرزندان مرا پرچمهاي ترک که در اطراف واکناف پراکنده باشند ظاهر گرديد آنان در ميان اين گير و دارها باشند و هنگاميکه بصره ويران شود و امير اميران در مصر قيام کند. پس آنحضرت داستان درازي نقل کرد سپس فرمود: هنگاميکه هزاران نفر آماده شوند وصفها آراسته شود و قوچ نر گشته شود آنجاست که آري بپاخيزد و فتنه انگيز آشوب کند و کافر هلاک گردد سپس قائمي که در آرزويش باشند و اماميکه



[ صفحه 323]



ناشناخته باشد و شرافت و فضيلت از آن او است قيام کند و او از فرزندان تو است اي حسين فرزند بي مانندي. در ميان دو رکن ظاهر شود در دو جامه پوسيده بر جن و انس پيروز گردد و زميني را بدون کشت نگذارد خوشا آنکه زمانش را درک کند و بان وقت برسد و آن روزگار بيند.

56- محمد بن همام گفت: حديث کرد ما را جعفر بن محمد بن مالک فزاري کوفي او گفت: حديث کرد مرا محمد بن احمد [40] از محمد بن سنان و او از يونس بن ظبيان و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: چون شب جمعه شود خداي تعالي فرشته اي را باسمان دنيا فرو فرستد و چون صبح بر آيد آن فرشته بر عرش نشيند که بر فراز بيت المعمور است و از پاي محمد و علي و حسن و حسين منبرهائي از نور نصب شود آنانرا بر آن منبرها شوند و فرشتگان و پيمبران و مومنان همه بر گرد آن منبرها در آيند و درهاي آسمان گشوده شود چون آفتاب از نيم روز بگذرد، رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض کند: پروردگارا وعده اي که آن را در کتابت داده اي فرا رسيده است و آن اين آيه است: وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا-النور: 55 خداوند بکسانيکه از شما ايمان آورده اند و کار شايسته انجام داده اند وعده فرموده است که حتما آنان را خليفه در زمين گرداند همانطور که پيشينيانشان را خليفه کرد و ديني را که براي آنان پسنديده در اختيارشان قرار دهد و ترس آنان را بامنيت تبديل فرمايد. سپس فرشتگان و پيامبران نيز همين عرض را ميکنند، سپس محمد و علي و حسن و حسين بسجده درافتند سپس گويند: پروردگارا به خشم آي که حريم تو



[ صفحه 324]



هتک شده و برگزيدگانت را کشته گشته اند [41] و بندگان شايسته ات زبون گشته اند پس خداوند هر آنچه بخواهد ميکند و اين روز معيني است.

57- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله بن يونس او گفت: حديث کرد ما را محمد بن جعفر قرشي او گفت: حديث کرد مرا محمد بن حسين بن ابي الخطاب او گفت: حديث کرد ما را محمد بن سنان از حسين بن مختار و او از خالد قلانسي و او از: ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: آنگاه که ديوار مسجد کوفه از پايان که بخانه ابن مسعود چسبيده است ويران شد، حکومت بني فلان زائل خواهد شد، هان که ويران گر آن ديوار دو باره آن را بنا نخواهد کرد.

58- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن رباح زهري او گفت: حديث کرد ما را احمد بن علي حميري از حسن بن ايوب و او از عبد الکريم بن عمرو خثمعي و او از مردي و آنمرد از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: قائم قيام نخواهد کرد تا آنگاه که دوازده نفر مرد قيام کنند و همگي اين سخن گويند که او را ديده اند و او تکذيبشان خواهد کرد.

59- خبر داد ما را محمد بن همام او گفت: حديث کرد ما را حميد بن زياد او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محمد بن سماعه او گفت: حديث کرد ما را احمد ابن حسن ميثمي از ابي الحسن علي بن محمد و او از معاذ بن مطر [42] و او از مردي که گفت: و او را کسي بجز مسمع ابا سيار نميدانمش که گفت: ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام فرمود: پيش از قيام قائم جنگ قيس بجنبش خواهد آمد.



[ صفحه 325]



60- حديث کرد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازي از محمد بن علي کوفي اوگفت: حديث کرد ما را محمد بن سنان از عبيد بن زراره او گفت: در محضر ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام سخن از سفياني بميان آمد فرمود تا آن خواب آلود درارنده چشمانش در صنعاء خروج نکرده او کجا خروج کند؟

61- خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: خبر داد ما را محمد بن يحيي از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي کوفي و اواز ابراهيم بن ابي البلاد و او از علي بن محمد بن اعلم ازدي و او از پدرش و او از جدش [43] که گفت: امير المومنين عليه السلام فرمود: پيشاپيش قائم مرگ سرخ و مرگ سفيد و ملخي فصلي و ملخي غير فصلي که همچون خون سرخ رنگ است خواهد بود امام مرگ سرخ بوسيله شمشير است و اما مرگ سفيد يعني طاعون. [44] .

62- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي ابن حسن تيملي از کتابش در ماه رجب بسال دويست و هفتاد و هفت او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عمر بن يزيد سابري فروش و محمد بن وليد بن خالد خزاز اينان گفتند: حديث کرد ما را حماد بن عثمان از عبد لله بن سنان او گفت: حديث کرد مرا محمد بن ابراهيم ابي البلاد او گفت: حديث کرد ما را پدرم از پدرش و او از اصبغ ابن نباته که گفت: شنيدم علي عليه السلام ميفرمود: پيشاپيش قائم سالهائي فريبهائي خواهد بود که راستگو در آن دروغگو ودروغگو در آن راستگو پنداشته شود و شخص (ماحل) در آن مقرب شود- و در حديثي است که در رويبضه در آن بسخن در آيد،- گفتم:



[ صفحه 326]



روبيضه و ماحل چه باشد؟ [45] فرمود: مگر قرآن نميخوانيد که خدا ميفرمايد: و هو شديد المحال يعني مکر خدا شديد است. گفتم: ماحل بچه معنا است؟ گفت: مقصودش حيله گر بود.

63- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله او گفت: حديث کرد ما را محمد بن جعفر قرشي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسين بن ابي الخطاب او گفت: حديث کرد مرا محمد بن سنان از حذيفه بن منصور و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: خداي را سفره اي است (و در غير اين روايت: بجاي (مائده) کلمه (مادبه) است که بمعناي طعام است در بلدي کنار فرات موسوم بقرقيسيا که کسي از آسمان سر بر آرد و ندا دهد اي پرندگان هوا واي درندگان زمين بيائيد و شکم خود را از گوشتهاي ستمکاران پر کنيد. [46] .

64- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري از ابي بصير او گفت: حديث کرد ما را ابو عبد الله (امام صادق) عليه السلام [و فرمود]: قائم را بنام آواز دهند که فلان فرزند فلان برخيز.

65- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد بن مفضل وسعدان بن اسحاق بن سعيد و احمد بن حسين بن عبد الملک ومحمد بن احمد بن حسن همگي از حسن بن محبوب و او از يعقوب سراج و او از جابر و او از):



[ صفحه 327]



ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: اي جابر، قائم ظهور نميکند [مردم را] در شام فتنه اي فرا گيرد که بدنبال راه گريز باشند و نيابند و کشتاري در ميان کوفه و حيره اتفاق افتد که از هر دو طرف بيک ميزان کشته شود و آواز دهنده اي از آسمان آواز دهد.

66- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد از اين چهار نفر و آنان از حسن ابن محبوب و او از علاء بن رزين و او از محمد بن مسلم و او از): ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: بانتظار صدائي باشيد که ناگهان از سوي دمشق بشما خواهد رسيد در آن صدا شما را فرجي بزرگ خواهد بود.

67- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد از همين چهار نفر و آنان از ابن محبوب و خبر داد ما را محمد بن يعقوب کليني ابو جعفر او گفت: حديث کرد مرا علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش که گفت: حديث کرد مرا محمد بن عمران او گفت: حديث کرد مرا احمد بن محمد بن عيسي او گفت: و حديث کرد مرا علي بن محمد و غير او از سهل بن زياد و همگي از حسن بن محبوب [که گفت] و [47] حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله موصلي از ابي علي احمد بن محمد بن ابي ناشر [48] از احمد ابن هلال و او از حسن بن محبوب و او از عمرو بن ابي المقدام و او از جابر بن يزيد جعفي که گفت: ابو جعفر محمد بن علي الباقر عليهما السلام فرمود: اي جابر زمين گير باش و دست و پائي نزن تا آنگاه که نشانه هائي را که برايت ميگويم به بيني اگر بانها برس. اولش اختلاف بني عباس است و بنظر من تو آن روز را درک نخواهي کرد



[ صفحه 328]



ولي از من بکساني که پس از من خواهند آمد بازگو کن و آواز دهنده اي که از آسمان آواز خواهد داد و از سوي دمشق آوازه فتح و پيروزي بشما خواهد رسيد و يکي از آباديهاي شام بنام جابيه [49] فرو خواهد رفت و بخشي از مسجد دمشق که در سمت راست واقع شده سقوط کند و گروهي خارج از دين که از ناحيه ترک باشند خروج کنند و بدنبالش در روم اغتشاش شود و برادران ترک روي آورند تا آنکه بجزيره فرود آيند و گروه خارج از دين روميان روي آورند تا آنکه برمله فرود آيند. در آن سال اي جابر در هر ناحيه از مغرب اختلاف فراواني روي خواهد داد پس نخستين سر زميني که ويران شود سرزمين شام باشد [50] اينهنگام اختلافشان بسه پرچم انجامد: پرچم اصهب و پرچم ابقع و پرچم سفياني پس سفياني با ابقع بر خورد کند و بجنگند و سفياني او و پيروانش را بکشد و سپس اصهب را بکشد سپس همتي بجز آنکه رو بسوي عراق کند نخواهد داشت و سپاهيانش بقرقيسياء [51] گذر کنند و در آنجا بجنگند و يکصد هزار از ستمگران در آن جنگ کشته شوند و سفياني سپاهي بکوفه روانه کند که هفتاد هزار بشمار آيند و اهل کوفه را بکشند و بدار آويزند و اسير کنند. در اينميان بناگاه پرچمهائي از جانب خراسان روي آور شود و بسرعت طي منازل کند و چند نفر از اصحاب قائم با آنان همراه خواهد بود سپس مردي از کارگران اهل کوفه با جمعي ميکند که فرمانده سپاه سفياني او را ميان حيره و کوفه ميکشد و سفياني هيئتي را روانه مدينه کند پس مهدي از مدينه بمکه فرار کند، اين خبر



[ صفحه 329]



به سفياني مي رسد که مهدي به مکه رفته است پس سپاهي به دنبال او مي فرستد ولي موفق به دستگيري او نمي شوند تا آنکه آن حضرت در حال ترس و مراقبت طبق سنت موسي ابن عمران داخل مکه مي شود.

فرمود: فرمانده سپاه سفياني در بيداء فرود مي آيد پس آواز دهنده اي از آسمان آواز مي دهد (اي بيداء اين قوم را نابود کن) پس زمين آنان را فرو مي برد و به جز چند نفر نجات نمي يابند که صورت آنان را خداوند به پشت برمي گرداند و آنان از قبيله کلب خواهند بود و اين آيه درباره آنان نازل شده است: يا ايها الذين اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علي ادبارها - النساء: 47)اي کساني که براي شما کتاب آسماني فرستاده شد به قرآني که فرو فرستاديم که توراة و انجيل را که با شما است تصديق مي کند ايمان آورديد پيش از آنکه چهره هائي را خط خذلان کشيم و آنها را به پشت هايشان برگردانيم.

فرمود: قائم در آن روز در مکه خواهد بود در حالي که پشت به بيت الله الحرام داده و به آن پناهنده شده صدا مي زند: اي مردم ما از خدا ياري مي طلبيم هر کس از مردم که به ما پاسخ داد چه بهتر که ما خاندان پيامبر شما محمد مي باشيم و ما سزاوار ترين مردم هستيم به خدا و به محمد، و هر کس که با من درباره آدم محاجه کند بداند که من سزاوارترين مردم به آدم هستم، و هر کس با من درباره نوح گفتگو کند بداند که من سزاوارترين مردم به نوح مي باشم، و هر کس با من درباره ابراهيم احتجاج کند بايد بداند که من سزاوارترين مردم به ابراهيم هستم، و هر کس با من درباره محمد محاجه کند پس من سزاوارترين مردم به محمد هستم،‌و هر کس با من درباره ي پيامبران محاجه کند پس من سزاوارترين مردم به پيامبران هستم، مگر نه اينست که خداوند در قرآنش مي فرمايد: ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم - آل عمران 34 (آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را خداوند بر جهانيان برگزيد فرزنداني هستند برخي از نسل



[ صفحه 330]



برخي ديگر و خداوند شنوا و دانا است) پس منم بازمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده از ابراهيم و خلاصه اي از محمد صلي الله عليهم اجمعين. توجه کنيد: هر کس که با من درباره کتاب خدا گفتگو کند پس من سزاوارترين مردم بکتاب خدا هستم، توجه کنيد: هر کس که با من در باره سنت رسول الله گفتگو کند پس من سزاوارتين مردم بسنت رسول الله هستم، هر کس را که امروز سخن ما ميشنود. بخدا قسمش ميدهم که حاضرين [از شما] بغائبين برسانند و شما را بحق خدا و حق رسول خدا و حق خودم قسم ميدهم زيرا مرا بر شما حق خويشاوندي رسول خدا ثابت است- که ما را کمک کنيد و ما را از کسيکه بر ما ستم ميکند باز داريد که ما وحشت زده شديم و مظلوم گشتيم و از شهرها و کنار فرزندانمان تبعيد شديم و بر ما ستم شد و از حق خودمان ممنوع شديم و اهل باطل بر ما دروغ بستند [52] پس خدا را بياد آريد در باره ما، ما را خوار نکنيد و ما را ياري کنيد تا خدا شما را ياري کند. فرمود: پس خداوند سيصد و سيزده نفر ياران آنحضرت را بر او گرد مياورد و بدون قرار قبلي خداوند آنان را گرد مياورد همچون پاره اي ابر پائيز که بهم ميپيوندند اي جابر اين همان آيه است که خداوند در قرآنش فرموده است: اينما تکونوا يات بکم الله جميعا ان الله علي کل شي ء قدير- البقره: 148 (هر جا باشيد خداوند همه شما را مياورد که خداوند بر همه چيز توانا است). پس در ميان رکن و مقام باو بيعت ميکنند، و با او خواهد بود وصيت نامه اي از رسول خدا صلي الله عليه و آله که بفرزندان از پدرانشان دست بدست بارث رسيده است. و قائم اي جابر مردي است از فرزندان حسين عليه السلام که خداوند کارش را در يکشب اصلاح ميفرمايد و هر چه در باره او بنظر مردم مشکل آيد اينکه او از



[ صفحه 331]



فرزندان رسول خدا است و از علماء يکي پس از ديگري ارث برده است مشکل نخواهد بود، و بفرض که همه اينها هم بنظرشان مشکل آيد آن آوازيکه از آسمان بر آيد هنگاميکه او را بنام خودش و نام پدرش و مادرش آواز دهد همه اشکال را برطرف خواهد نمود.

68- حديث کرد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاي از ابي بصير و او از): ابي عبد الله عليه السلام که فرمود: قائم روز عاشورا قيام خواهد کرد. اين نشانه هائي که امامان عليهم السلام ذکر فرموده اند با توجه باينکه از حيث شماره فراوان و از حيث سند متصل و متواتر و از نظر معيناهم با هم متفق اند موجب آنست که ظهور قائم پس از آن نشانه ها باشد زيرا امامان که راستگويند خبر داده اند که اين نشانه ها بناچار خواهد شد تا آنجا بانان عرض شده: (که ما اميدواريم آرزوي ما در باره قائم پي از سفياني جامه عمل بپوشد) فرموده اند: بلي بخدا قسم که از حتميات است و چاره اي از آن نيست. و سپس تحقيق فرموده اند که پنج نشانه ايکه بزرگترين دليل و برهان بر ظهور حق است پس از آن نشانه ها خواهد بود هم چنانکه موضوع تعيين وقت ظهور را باطل کرده اند و فرموده اند (هر کس از ما براي شما تعيين وقتي را روايت کند بي مهابا تکذيبش کنيد هر که باشد زيرا ما وقت تعيين نخواهيم کرد) و اين از راسترين گواه ها بر آنست که هر کس ادعا کند و يا درباره او ادعا شود که داراي مرتبه و منزلت قائم است و پيش از اين علامتها ظهور کند باطل است مخصوصا که همه حالاتش گواه بر بطلان ادعايش باشد از خداوند ميخواهيم که با منت و کرمش ما را از کساني قرار ندهد که با آراستن دين و فريب دادن ضعفاء مرتدين در مقام بدست آوردن دنيا باشيم و نور پرتو هدايت و جمال و بهاء حق را که بما تفضل فرموده از



[ صفحه 332]



ما باز نستاند.


پاورقي

[1] در بعضي از نسخه ها (يدخل الجيل) يعني در ميان نسل و طايفه و در بعضي (يدخل الجبل ذليلا) يعني داخل کوه مي شود با خواري.

[2] يعني قاسم بن محمد بن ابي بکر، و اما عبدالله بن قاسم که در بعضي از نسخه ها است غلط است.

[3] ابراهيم بن مرثد - يا مزيد - جريري ازدي از اصحاب امام باقر است و کوفي است از برادرش عبد خير که کنيه اش ابو صادق ازدي است و از اصحاب اميرالمؤمنين است روايت مي کند.

[4] طيلسان کشور پهناوري است از نواحي ديلم و خزر.

[5] يعني محمد بن همام بن سهيل.

[6] او داود بن ابي داود دجاجي است که در منهج المقال ميرزا محمد استرآبادي عنوان شده است از اصحاب امام باقر (ع) بود و از معمر بن يحيي عجلي کوفي روايت مي کند و در نزد ابوداود و علامه و نجاشي ثقة است.

[7] او عبدالله بن محمد بن خالد طيالسي تميمي است که کنيه اش ابو العباس است يکي از اصحاب، و ثقه است و آراسته و چنانچه از کمال الدين ظاهر مي شود او اين روايت را از حسين ابن سعيد اهوازي و او از ابن ابي عمير روايت کرده است.

[8] در بعضي از نسخه ها (عباس بن عبيد) است و گوئي (عباس بن عتبة) بوده است که غلط نوشته شده است.

[9] در بعضي از نسخه ها است (وجه يطلع في القبر و يدانيه) يعني صورتي در قبر بيرون مي آيد و نزديک آن باشد و ممکن است (بدافيه) خوانده شود يعني در قبر ظاهر مي شود چنانچه در يکي از نسخه هاي خطي است.

[10] مردي است از عامه که در نزد سنيان به شيعه گري متهم است و او همان است که بيش از سي هزار نفر در مجلس او گرد هم مي آمدند از يعقوب بن شيبه نقل است که گفته: اصحاب ما - يعني سنيان - درباره ي او اختلاف دارند بعضي گفته اند که فراوان غلط دارد و بعضي گفته اند علاوه بر آنکه دائما غلط اندازي داشت از آنچه که مردم با آن مخالف بودند بازنمي گشت و بعضي درباره ي کم حافظه گي او سخن گفته اند ولي با همه ي اين حرفها او مرد شايسته و متدين و نيک بود در واسط به سال دويست و يک به دوران خلافت مأمون درگذشت چنانچه در معارف ابن قتيبة است.

[11] در بعضي از نسخه ها چنين است: در مقدرات خود تقدير فرمود و حکم کرد که بايد بشود و چاره اي نيست: گرفتن بني اميه را با شمشير به طور آشکارا و اينکه گرفتن فلان طائفه ناگهاني خواهد شد.

[12] مابين دو قوس در نسخه ي خطي هست ولي در بحار و نسخه ي چاپ سنگي نيست.

[13] در نسخه ي چاپي کلمه (کلفت) به صيغه ي متکلم نوشته شده است و فاضل متتبع مصحح در پاورقي نيز توضيح داده است ولي وجهش براي حقير معلوم نشد و لذا به صيغه ي مخاطب ترجمه شد.

[14] توضيح در روايت بعدي است.

[15] اين گونه اخبار در مقام بيان وقايعي است که در طول زمان غيبت روي خواهد داد نه آنکه مخصوص آخر زمان و نزديک به ظهور حضرت قائم (ع) باشد و چون تاليف کتاب در اواسط خلافت بني عباس بوده و انقراض دولت عباسيين در قرن هفتم به دست خراساني انجام گرفت از اين رو همه ي اين اخبار جزء اخباري است که از وقايع آينده خبر داده است و از معجزات به شمار مي آيد.

مانند آنچه ابن الوردي از ابن خلکان نقل مي کند که او در تاريخش گفته است: که علي کرم الله وجهه روزي هنگام نماز ظهر نگاه کرد و عبدالله بن عباس را نديد از حالش جويا شد و پرسيد چرا ابن العباس به نماز ظهر حاضر نشده است؟ عرض کردند: تازه مولودي دارد. علي عليه السلام پس از اداي نماز فرمود: برويم به نزد ابن عباس، پس آن حضرت به منزل ابن عباس آمد و تبريک گفت و فرمود: سپاس خداي ر اکه ابن مولود به تو عنايت فرمود و قدم نورسيده هم مبارک باد، نامش را چه گذاشته اي؟ عرض کرد: چگونه روا است که من پيش از شما براي او نامي بگذارم. پس دستور داد طفل را آوردند حضرت نوزاد را گرفت و کامش را برداشت و دعايش گفت و به ابن عباس باز پس داد و فرمود بگير اين بچه را که پدر پادشاهان است، نامش را علي و کنيه اش را ابو الحسن گذاشتم.

همين علي روزي بر هشام بن عبدالملک وارد شد در حالي که دست نواده هاي خود سفاح و منصور فرزندان محمد بن علي را گرفته بود هشام در کنار تخت خود براي او جا باز کرد و از نيازمنديش پرسيد او گفت: سي هزار درهم بدهکارم، هشام دستور داد بدهي او را پرداخت کردند آنگاه به هشام گفت تو را سفارش مي کنم که درباره ي اين دو فرزندم نيکي کن، او نيز نيکي کرد و علي سپاسگذاري نمود و گفت صله رحم به جا آوردي.

همينکه علي از نزدش بيرون شد هشام به اطرافيانش گفت اين پيرمرد در اثر سن زياد عقل خود را از دست داده و مي گويد: امر خلافت به فرزندنش منتقل خواهد شد علي اين سخن شنيد و گفت: به خدا قسم حتما اين کار خواهد شد و اين دو پسر به حکومت خواهند رسيد.

ابن الوردي گويد: ابن واصل گفت: از کسي که مورد اطمينانم بود شنيدم که او در کتاب کهنه اي ديده بود که نوشته است: از علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب به گوش يکي از خلفاء رسيد که او مي گويد خلافت به فرزندان او خواهد رسيد آن خليفه ي اموي دستور داد علي را سوار بر شتري کردند و او را گرد شهر گردانيدند و او را مي زدند و مي گفتند سزاي کسي کمه به دروغ بگويد: خلافت در فرزندان من خواهد بود همين است و بگويد خلافت همچنان در ميان آنان خواهد بود تا آنکه آن مرد نيرومند از خراسان بيايد و خلافت را از آنان بگيرد و همانطور هم شد و آن مرد نيرومند هلاکو بود که از خاور آمد - پايان.

من مي گويم: مقصود از کوفه که در اين خبر است عراق است و آغاز دولت عباسييان سال يکصد و سي و دو بود همان سالي که سفاح براي خلافت بيعت شد و مروان حمار آخرين خليفه ي اموي کشته شد و پايان دولت عباسيين به سال ششصد و پنجاه و شش بود که تتار مسلط شد و مستعصم بالله آخرين خليفه عباسي کشته شد.

[16] او عمرو بن عثمان يقفي خزار ابوعلي کوفي است و ثقه است کتابها دارد و علي بن حسن بن فضال از او روايت مي کند حديثش دست نخورده و حکاياتش صحيح است چنانچه در فهرست نجاشي است.

[17] از کلام ابي الحسن شجاعي کاتب است و همچنين آيه بعدا نقل خواهد شد.

[18] در بعضي از نسخه ها: (مردم) است.

[19] در بعضي از نسخه ها (حسن بن موسي) است ولي آنچه ما نوشته ايم درست است زيرا در رجال نام حسين بن موسي بن سالم خياط کوفي مولي بني اسد که کتابي هم دارد ثبت است.

[20] در بعضي از نسخه ها (ناجيه ي عطار) است و ظاهرا او همان ناجية بن ابي عماره است به قرينه ي آنکه حسن بن علي بن فضال از او روايت مي کند و او از اصحاب امام باقر عليه السلام است.

[21] در بعضي از نسخه ها به جاي (مهدي) لفظ (قائم) است.

[22] او مثني بن وليد حناط است به قرينه ي آنکه حسن بن علي خزاز از او روايت مي کند و آنچه در بعضي از نسخه ها ميثمي نوشته و غلط است.

[23] مقصود عقبه ي دوم است آنجا که پس از بيعت کردن نقبا بر ان حضرت، شيطان از بالاي عقبه با صداي رسائي فرياد زد اي اهل منزلها.

[24] در بعضي از نسخه ها (حماد بن عيسي) نوشته شده است ولي آنچه در متن است صحيح است زيرا محمد بن وليد از او فراوان روايت دارد ولي از حماد بن عيسي روايتي نکرده است.

[25] در بعضي از نسخه ها (از شدت بلا) است.

[26] به اين عنوان در جائي نيافتم و شايد احمد بن محمد بن احمد جرجاني باشد که در مصر بود و در حديثش ثقة بود و با ورع که طعني بر او نزده اند حديث فراواني از اصحاب و سنيان شنيده است و اصحاب ما گفته اند که کتاب بزرگي از او به دستشان رسيده است که در آن رواياتي را نقل کرده است که گفته اند مهدي از فرزندان حسين است و اخبار قائم عليه السلام نيز در آن کتاب است چنانچه در فهرست نجاشي است.

[27] در بعضي از نسخه ها (حسين مکي) است و در بعضي (حکم مکي) و هر دو غلط است و صحيح همان است که در يکي از نسخه هاي خطي است: (اسلم مکي) و او مولاي محمد بن حنفيه بود و داستاني با حضرت باقر دارد که نقل اش بد نيست و آن اينکه حضرت باقر روزي به او فرمود که او: يعني محمد بن عبدالله بن حسن - در اين نزديکي خروج مي کند و در حال فشار و سختي کشته مي شود. سپس فرمود: اي اسلم اين حديث را به هيچ کس مگو که آن را نزد تو به امانت سپردم.

اسلم گويد: من حديث را به معروف بن خربوذ نقل کردم ولي همان پيماني را که امام باقر از من گرفته بود من از او گرفتم تا آنکه روزي معروف از امام باقر (ع) اين موضوع را پرسيد حضرت روي به اسلم کرد و متوجه او شد اسلم عرض کرد: فدايت شوم همان عهدي که شما از من گرفتيد من نيز از او گرفتم حضرت فرمود: اگر همه ي مردم شيعه ي ما مي بودند سه چهارمشان شکاک مي شدند و يک چهارم ديگرش احمق. اين روايت را کشي در رجالش آورده است.

[28] درباره ي اين کلمه قبلا بحث شد.

[29] در بحار چاپ حروفي (البئوح) نوشته شده و بئووح به معناي ظهور و شهرت است و در قرب الاسناد از بزنطي و او از امام رضا عليه السلام روايت مي کند که فرمود: پيش از اين امر (کشتار بيوح) روي خواهد داد گفتم بيوح چيست؟ فرمود: پيوسته ي بدون سستي.

[30] او ورد بن زيد اسدي کوفي است برادر کميت بن زيد و از اصحاب امام باقر عليه السلام است و آنچه در پاره اي از نسخه ها نوشته شده است (وردان) يا (داود) غلط نوشته شده است.

[31] در متن ساقط شده است ولي مؤلف از حسن بن علي بن ابي حمزه روايت مي کند به واسطه ي احمد بن محمد بن سعيد و او از احمد بن يوسف بن يعقوب جعفي و او از اسماعيل بن مهران و او از حسن بن علي بن ابي حمزه و او از پدرش علي و سقط يا از قلم مؤلف است زيرا بنابراين نيست که اگر سند مانند قبل باشد اين چنين نوشته شود و يا از نساخ و حق آن بود که ما سند را در متن بياوريم ولي چون برخلاف امانت بود نياورديم.

[32] ثوبه اولش مفتوح و دوم مکسور و با ياء مشدد جائي در کوفه يا در نزديکي آن مي باشد - و بعضي به صورت تصغيرش خوانده اند - و بعضي گفته اند خرابه اي است در سمت حيره که از آن تا حيره يک ساعت راه است. و کتاسه بضم کاف محله اي است در کوفه که يوسف بن عمروثقفي که از طرف هشام بن عبدالملک والي عراق بود زيد بن علي بن الحسين عليهماالسلام را در آنجا بدارزد و داستانش مشهور است به مقاتل الطالبين ابوالفرج اصفهاني مراجعه شود.

[33] گوئي امام باقر (ع) از راوي پرسيده است که مضمون آيه واقع شده است يا آنکه بعدا واقع خواهد شد؟ و سپس خودشان فرموده اند که يکي از مصاديق آيه در آينده خواهد شد چنانچه در تفسير قمي است (که از امام باقر عليه السلام) از معناي اين آيه سؤال شد فرمود: آتشي از مغرب سرکشد و فرشته اي آن را از پشت مي راند تا از سمت خانه بني سعد بن همام به مسجدشان مي رسد و خانه اي از بني اميه به جاي نمي گذارد مگر آنکه همه را با اهلش مي سوزاند و خانه اي که در آن ستمي به آل محمد شده باشد نمي گذارد مگر آنکه مي سوزاند و اين همان مهدي است. و مقصود آنکه از علامتها و نمونه هاي کار مهدي عليه السلام آن است که همانطور که آنان زيد بن علي و يارانش را در ثويه تا کناسه و ثقيف کشتند بايد انتقام پس بدهند و هر خانه اي که خوني در آن از آل محمد ريخته شده باشد سوزانده مي شود.

[34] در نسخه ها چنين است (از پدرش و محمد بن الحسن) گوئي کلمه ي (از پدرش و) زايد است و صحيحتر اينکه (علي بن الحسن از محمد بن الحسن و او از پدرش) هم چنانکه در سندهاي معمول چنين است زيرا ابن فضال به واسطه ي دو برادرش محمد و احمد از پدرش روايت مي کند.

[35] ظاهرا اشاره به علامت ظهور است و محتمل است که اشاره به حوادث عصر آن حضرت (ع) باشد مانند قيام ابو مسلم که منجر به انقراض دولت بني اميه شد.

[36] مقصود احمد بن عمر بن ابي شعبه است که ثقه است.

[37] از اين جمله استفاده مي شود که همه ي نظامها پيش از ظهور آن حضرت نظام ظلم و جور است.

[38] در بعضي از نسخه ها چنين است: (تا آنکه نه دهم مردم هلاک شوند).

[39] در بعضي از نسخه ها (ابراهيم بن عبدالله بن علاء - است و به گمانم که هر دو غلط باشد و صحيحش) ابراهيم بن عبدالحميد بن ابي العلاء است.

[40] يعني محمد بن احمد بن يحيي بن عمران اشعري چنانچه در بحار تصريح به آن نموده است.

[41] در بعضي از نسخه ها است (و برگزيدگانت خوار و ذليل گشته اند).

[42] در بعضي از نسخه ها (احمد بن محمد بن معاذ بن مطر) و علي بن محمد ظاهرا همان ابوالحسن سواق باشد و اما معاذ بن (مطر) را من جائي نديده ام.

[43] اعلم ازدي چنانچه در رجال برقي آمده از دوستان اميرالمؤمنين عليه السلام بود و در اختصاص مفيد (علم ازدي) ضبط شده است.

[44] در بعضي از نسخه ها است (مرک سفيد به وسيله ي طاعون خواهد شد).

[45] ظاهرا در اينجا سقطي باشد و آن اينکه حضرت پاسخ رويبضه را نفرموده اند و در نهاية جزري است: در حديث مقدمات قيامت (و اينکه رويبضه در امر عامه سخن گويد) عرض شد رويبضه چيست يا رسول الله؟ فرمود: مرد پست و ناچيز که در کار عامه سخن گويد.

[46] در روضه کافي به شماره ي 451 خبري از ميسر و او از حضرت باقر (ع) نقل کرده است که توضيح اين خبر را متضمن است به آنجا مراجعه شود.

[47] گوينده مصنف است.

[48] در بعضي نسخه ها (ابي ياسر) است.

[49] جابيه دهي است از دهات دمشق و از توابع جيدور از سمت جولان نزديک معراج الصفر.

[50] در بعضي از نسخه ها است که (نخستين زمين مغرب سرزمين شام خواهد بود) و عياشي آن را در تفسيرش نقل کرده و آنجا است که نخستين زمين مغرب که ويران مي شود زمين شام خواهد بود) و در اختصاص مفيد نيز چنين است.

[51] قرقيساء: شهريست در خابور در کنار فرات.

[52] در بحار چاپ کمپاني است (اهل باطل را بر ما مقدم داشتند) و در اختصاص است: (اهل باطل بر ما مقدم داشت) و آنچه در بحار است مناسبتر است.