رفتار آن حضرت
13- خبر داد ما را عبد الواحد بن عبد الله بن يونس او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن رباح او گفت: حديث کرد ما را احمد بن علي حميري او گفت: حديث کرد مرا حسن بن ايوب از عبد الکريم بن عمرو او گفت: حديث کرد ما را احمد بن حسن بن آبان او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن عطا: مکي از): شيخي از فقهاء که مقصودش ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام بود گويد: از آنحضرت پرسيدم از رفتار مهدي که رفتارش چگونه خواهد بود؟ فرمود: همان کند که رسول الله صلي الله عليه و آله کرد اساس پيش از خود را ويران کند همانطور که رسول الله صلي الله عليه و آله کار و بار دوران جاهليت را ويران کرد واسلام را از سر نو شروع ميکند.
14- خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد مرا محمد بن يحيي عطار از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي کوفي و او از احمد بن محمد بن ابي نصر و او ازعبد الله بن بکير و او ازپدر و او از زراره واو از):
[ صفحه 269]
ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که گويد: بانحضرت عرض کردم: نام يکي از شايشتگان را و مقصودم حضرت قائم بود براي من بفرما. فرمود: نام او نام من است گفتم آيا همچون محمد صلي الله عليه و آله رفتار ميکند؟ فرمود: هرگز هرگز اي زراره طبق رفتار او رفتار نميکند. عرض کردم: فدايت شوم، چرا؟ فرمود: همانا رفتار رسول خدا در امتش با (منت گذاشتن) بود [1] حضرتش با مردم الفت داشت ولي رفتار امام قائم با کشتار است زيرا در کتابيکه بهمراه دارد دستور چنين داده شده است که بکشتار رتار نمايد و توبه از کسي نپذيرد [2] واي بحال کسيکه با او دشمني ورزد.
15- خبر داد ما را علي بن حسين بهمين اسناد از محمد بن علي کوفي و او از عبد الرحمن بن ابي هاشم و او از ابي خديثجه و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آنحضرت فرمود: علي عليه السلام فرمود: مرا چنين حي بود که فراريان از جبهه جنگ را بکشم و زخمي ها را کارشان يکسره کنم ولي اينکار بملاحظه آينده ياران نکردم باشد که اگر آنان نيز زخمي شدند کشته نشوند و امام قائم راست که فراريان را بکشد و کار زخمي رايکسره کند. [3] .
[ صفحه 270]
16- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن از محمد بن خالد و او از ثعلبه بن ميمون واو از حسن بن هارون که نمط فروش بود [4] گفت: در محضر ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام نشسته بودم که معلي بن خنيس از آنحضرت پرسيد امام قائم که قيام کرد مگر رفتارش بر خلاف رفتار علي عليه السلام خواهد بود؟ فرمود: آري بجهت آنکه علي عليه السلام رفتارش منت نهادن و دست برداشتن (از مخالفين) بود، زيرا ميدانست که پس از او شيعه اش مغلوب دست دشمن خواهد شد ولي امام قائم که قيام کند رفتارش در ميان آنان با شمشير است و اسير کردن چون ميداند که پس از او شيعه آنحضرت هرگز مغلوب دست دشمن نخواهد شد. [5] .
[ صفحه 271]
17- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد مرا علي ابن الحسن از پدرش و او از رفاعه بن موسي و او از عبد الله بن عطاء که گفت: از ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام پرسيدم و عرض کردم: چون قائم قيام کند چه رفتاري در ميان مردم پيش خواهد گرفت؟ فرمود: اساس پيشين را ويران ميکند همچنانکه رسول الله صلي الله عليه و آله کرد و اسلام را از نو شروع ميکند.
18- خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار از محمد بن حسان رازي و او از محمد بن علي کوفي و او از احمد بن محمد بن ابي نصر و او از علاء و او از محمد بن مسلم که گفت: شنيدم ابا جعفر (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: اگر مردم ميدانستند که حضرت قائم بهنگام خروج چه خواهد کرد بيشترشان دوست ميداشتند که او را نبينند از بس مردم را خواهد کشت، هان که او آغاز نخواهد کرد مگر بقريش که از قريش بجز شمشير نميمگيرد و بانان بجز شمشير نميدهد [6] تا آنجا که بسياري از مردم ميگويند اين شخص از آل محمد نيست زيرا اگر از آل محمد بود دلش ميسوخت.
19- و خبر داد ما را علي بن الحسين باسنادش از احمد بن محمد بن ابي نصر و او از عاصم بن حميد حناط و او از ابي بصير که گفت: ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام فرمود: امام قائم که قيام کند امري نو و کتابي نو و قضاوتي نو خواهد داشت و بر عرب سخت خواهد گرفت بجز شمشير کاري نخواهد داشت نه توبه کسيرا مي پذيرد و نه در اجراي امر خداوند از ملامت کسي باک دارد.
20- خبر داد ما را علي بن الحسين باسنادش از محمد بن علي کوفي و او
[ صفحه 272]
از حسن بن محبوب و او از علي بن ابي حمزه و او از ابي بصير و او از:
ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آن حضرت فرمود: چرا به خروج امام قائم شتاب مي کنيد به خدا قسم به جز جامه اي درشت بافت نپوشد و به جز غذاي ناگوار نخورد و به جز شمشير در کار نباشد و در سايه شمشير، مرگ است. [7] .
21- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد ما را احمد بن يوسف بن يعقوب ابو الحسن جعفي او گفت: حديث کرد ما را اسماعيل بن مهران او گفت حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از پدرش و وهيب و آن دو از ابي بصير و او از:
ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که آن حضرت فرمود: هنگامي که امام قائم خروج کند ميان او و عرب و قريش به جز شمشير نخواهد بود و از آن به جز شمشير نخواهد گرفت چرا به خروج امام قائم شتاب مي کنيد به خدا قسم که لباسش به جز درشت بافت و خوراکش به جز جو ناگوار نخواهد بود و وجود او مساوي است با شمشير و مرگ در زير سايه شمشير.
22-)خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را يحيي ابن زکريا بن شيبان او گفت: حديث کرد ما را يوسف بن کليب او گفت: حديث کرد ما را حسن بن علي بن ابي حمزه از عاصم بن حميد حناط و او از ابي حمزه ثمالي
[ صفحه 273]
که گفت: شنيدم ابو جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام ميفرمود اگر قائم آل محمد خروج کند خداوندش با فرشتگان مسومين و مردفين و منزلين و کروبيين ياريش ميکند و جبرئيل در پيشاپيش او و ميکائيل از راستش و اسرافيل از چپش و هيبت و وحشت بفاصله يکماه راه در پيشاپيش اش و پشت سرش و از راستش و از چپش و فرشتگان مقرب در برابرش خواهند بود و نخستي کسيکه بدنبال او است محمد صلي الله عليه و آله است و دومين کس علي عليه السلام است [8] و بهمراهش شمشير برهنه اي است که خداوند، روم و ديلم و سند و هند و کابل شاه [9] و خزر را
[ صفحه 274]
براي او ميگشايد. اي ابا حمزه، امام قائم قيام نميکند مگر هنگاميکه ترس و وحشت فراوان در اجتماع باشد و زمين لرزه ها و گرفتاري و بلا گريبان گير مردم شود و پيش از اينها بيماري طاعون شيوع يابد- و هنگامي قيام کند- که در ميان عرب شمشير براين و در ميان مردم اختلاف سختي بوده باشد و مردم دينشان درهم و برهم و حالشان دگرگون باشد آنچنانکه آرزو کننده در هر بامداد و شام آرزوي مرگ ميکند از بسکه ميبيند گرفتاري مردم بزرگ است و همديگر را ميخورند. و خروج آنحضرت بهنگام ياس و نا اميدي است، اي خوشا بحال کسيکه بانحضرت برسد و از يارانش باشد، و واي و همه واي بر کسيکه با او مخالفت کند و با دستورات او مخالف ورزد و از دشمنانش باشد سپس فرمود: او قيام ميکند با دستوري نور و روشي نوين و قضاوتي تازه که بر عرب سخت آيد کارش بجز کشتن نباشد و از کسي توبه نپذيرد و در راه خدا تحت تاثير هيچ ملامت و سرزنشي قرار نگيرد.
23- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را قاسم بن محمد بن سن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام از عبد الله ابن جبله و او از علي بن ابي المغيره که گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن شريک عامري از بشر بن غالب اسدي او گفت: حسين بن علي عليه السلام مرا فرمود: اي بشر از قريش چه ميماند اگر قائم مهدي پانصد نفر از آنان را پيش کشد و همه را دست بسته گردن زند سپس پانصد نفر را پيش کشد و همه را دست بسته گردن زند سپس پانصد تن و همه را دست بسته گردن زند گويد: بحضرتش عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد آيا باينمقدار ميرسند؟ حسين بن علي عليهما السلام فرمود: هم پيمان هر طايفه از آن عده است. راوي گويد: بشير بن غالب برادر بشر بن غالب بمن گفت: من گواهي ميدهم که حسين بن علي شش بار براي برادرم شمرد- يا شش بار گفت- (بر حسب
[ صفحه 275]
اختلاف روايت).
24- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را محمد ابن مفضل بن ابراهيم او گفت: حديث کرد مرا محمد بن عبد الله بن زراره از حارث ابن مغيره و ذريح محاربي که آندو گفتند): (امام صادق) ابو عبد الله عليه السلام فرمود: ميان ما و عرب بجز سر بريدن نمانده است- و با دست اشاره بگلويش کرد.
25- خبر داد ما را علي بن حسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار او گفت: حديث کرد ما را حسان رازي از محمد بن علي صيرفي و او از محمد ابن سنان و او از محمد بن علي حلبي [10] و او از سدير صيرفي و او از): مردي از اهل جزيره که کنيزي را نذر کرده بود و بمکه اش آورده بود، آن شخص گويد: با پرده داران خانه تماس گرفته و داستان نذر کردن کنيز را باآنان در ميان گذاشتم بهريک از آنان که شرح ميدادم بمن ميگفت: کنيز را نزد من بيار تا خداوند نذرت را قبول کند، پس مرا وحشت سختي فرا گرفت و جريان را با يکي از اهل مکه که از خود ما بود گفتم، او بمن گفت: از من مي پذيري؟ گفتم: آري. گفت: نگاه کن آن مردي که در رويا روي حجر الاسود مي نشيند و مردم گردش را گرفته اند و او ابو جعفر محمد بن علي بن الحسين عليهم السلام است به نزد او برو و از اينکار آگاهش کن و به بين چه تو را ميگويد همان را رفتار کن. گويد: بخدمت آنحضرت آمدم و عرض کردم: خداوند تو را رحمت کند من مردي از اهل جزيره ام و بهمراه کنيزي داردم که او را بخانه خدا نذر کرده ام بخاطر قسمي که خورده بودم و اکنون آن کنيز را آورده ام و جريان رابه پرده داران گفتم ديدم با ه ر يک که تماس ميگيرم ميگويد: کنيز را نزد من آر تا نذرت را خداوند قبول
[ صفحه 276]
کند و مرا از اين ماجرا وحشتي سخت فراگرفته است. فرمود: اي بنده خدا خانه که نه ميخورد و نه مياشامد کنيزت را بفروش آنگاه در جستجو باش هر يک از همشهريهاي خود را ديدي که بزيارت اين خانه آمده و خرجي اش تمام شده است از آن پول آن مبلغ بانان بده که بتوانند بشهرهاي خودشان باز گردند، و من هم همين کارا کردم و سپس هر يک از پرده داران را که ميديدم از من ميپرسيد کنيز را چه کردي؟ من نيز آنچه را که ابو جعفر دستور داده بود ميگفتم، آنان ميگفتند: او دروغگوي ناداني است که نميفهمد چه ميگويد من گفتار آنان را بامام باقر (ع) عرض کردم فرمود: سخن آنان را بمن رساندي سخن مرا نيز بانان برسان. عرض کردم: آري ميرسانم. فرمود: بانان بگو ابو جعفر شما را گفت: چگونه خواهيد بود اگر دستها و پاهاي شما بريده شود و در کعبه آويزان شود سپس به شما پيشنهاد شود که بايد فرياد بزنيد: مائيم دزدان خانه خدا، همينکه خواستم برخيزم فرمود: من خود اينکار را نخواهم کرد بلکه مردي از خاندان ما اينکار را انجام خواهد داد. [11] .
پاورقي
[1] اقتباس از آيه ي شريفه است يعني در جنگها به اسيران منت مي گذاشت و بدون فدا آزادشان مي کرد: مترجم.
[2] يعني توبه ي دشمنانش را که با او در حال جنگند و منافات ندارد که توبه ي افرادي را کمه از روي ناآگاهي ايمان نياورده اند و پس از آگاهي ايمان بياورند بپذيرد و در بعضي از نسخه ها به جاي (لايستتيب) کلمه ي (لايستتيب) است يعني نايب نمي پذيرد و خودش کارها را انجام مي دهد ولي مناسبتي ندارد.
[3] کليني و نيز شيخ در تهذيب با سند از ابي حمزه ي ثمالي نقل کرده اند که گويد: علي بن الحسين عليه السلام را عرض کردم رفتار علي عليه السلام درباره ي اهل قبله برخلاف رفتار رسول خدا درباره ي اهل شرک بود گويد: آن حضرت خشمناک شد سپس نشست و فرمود: به خدا قسم رفتارش همان رفتار رسول خدا در روز فتح مکه بود، همانا علي عليه السلام به مالک که در روز بصره در پيشاپيش سپاه بود نوشت که به جز کسي را که با او روبرو مي شود، با نيزه نزند و فراري را نکشد و کار زخمي را نسازد و هر کس که در خانه اش را ببندد در امان است.
پس مالک فرمان را گرفت و پيش از آنکه آن را بخواند بر قربوس زين گذاشت و فرمان داد که آنان را بکشيد سپاه نيز آنان را کشتند تا آنکه فراريان را به کوچه هاي بصره داخل کرد آن وقت فرمان را باز کرد و خواند و دستور داد جار بزنند و سپاه را از مضمون فرمان آگاه کنند.
[4] پارچه ي پشمينه اي که روپوش کجاوه اش مي کردند: المنجد.
[5] کليني در کافي در کتاب جهاد ج 5 ص 33 از قمي نقل مي کند و او از پدرش و او از اسماعيل بن مرار و او از يونس و او از ابوبکر حضرمي که گفت شنيدم که امام صادق (ع) مي فرمود: همانا رفتار علي (ع) درباره ي اهل بصره از براي شيعيانش بهتر بود از آنچه خورشيد بر آن مي تابند زيرا او دانست که آن مردم را حکومتي به دست خواهد افتاد اگر او آنان را اسير مي کرد شيعيانش نيز اسير مي شدند.
عرض کردم: بفرمائيد بدانم آيا امام قائم (ع) هم مانند علي (ع) رفتار خواهد کرد؟ فرمود: نه، علي (ع) که در ميان آنان با منت نهادن رفتار کرد چون از حکومت آنان واقف بود ولي قائم عجل الله فرجه برخلاف آن رفتار خواهد کرد زيرا مي داند که آنان را حکومتي به دست نخواهد افتاد.
[6] يعني معامله و برخوردش با آنان جز کشتار نيست.
[7] اين روايت دلالت دارد بر آنکه در آغاز ظهور کار مشکل خواهد شد چنانچه کليني در روايت تقريبا صحيح از معلي بن خنيس نقل مي کند که گويد: روزي به امام صادق عرض کردم فدايت شوم به ياد فلانيها و نعمتهائي که از آنها برخوردارند افتادم و پيش خود گفتم اگر اين حکومت به دست شما بود ما نيز به نوائي مي رسيديم فرمود: هرگز اي معلي به خدا قسم اگر چنين مي بود جز آنکه شبها به کار سياست و روزها به کار مردم بپردازيم و جامه ي درشت بافت و خوراکي نامطبوع داشته باشيم نبود و به همين جهت به دست ما نرسيد آيا به جز اين مورد موردي را ديده اي که خداوند ستمي را به نعمت تبديل کند؟ و نظير اين روايت از مؤلف نيز خواهد آمد در باب آنکه (پيش از ظهور کار سخت خواهد شد).
[8] اول کسي که از او تبعيت مي کند به قرينه ي اينکه در روايت است که فرشتگان حضرتش را ياري مي کنند و از راست و چپ آن حضرت هستند معنايش آن است که روح پيغمبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام به همراه او و يار و ياورش خواهند بود و در بعضي از نسخه ها کلمه ي (تبعه) بدون نقطه نوشته شده است که ممکن است (نعته) خوانده شود يعني کسي که او توصيف کرد و البته اين معني هيچ اشکالي ندارد و در بحار (يتبعه) از باب تفعيل است به معناي پيروي کردن که معناي صحيحي ندارد مگر آنکه به رجعت توجيه شود ولي آن هم به حسب روايات مقارن با ظهور نيست بلکه پس از گذشت مدتها او ظهور است و در بعضي از نسخه ها (يبايعه) است يعني بيعت اش مي کند.
و اين اختلاف نسخه ها دليل است بر آنکه اين کلمه در اصل خوانا نبوده و هر کس طبق ذوق خودش چيزي نوشته است و ما نيز به مقتضاي حفظ امانت به همان طور که در نسخه بود ترجمه کرديم ولي بهتر و بي اشکالتر شايد همان (نعته) باشد و در کمال الدين با سند صحيح از ابان ابن تغلب نقل مي کند که امام صادق فرمود نخستين کسي که با قائم بيعت مي کند جبرئيل است که به شکل مرغي سفيد از آسمان فرود مي آيد و با آن حضرت بيعت مي کند و صدوق نيز همين روايت را در علل و عياشي در تفسيرش از ابان نقل مي کنند.
[9] ظاهرا کابل شاه تصحيف کابلستان باشد کمه در سر حدات طخارستان است چنانچه در مراصد الاطلاع است.
[10] در بعضي از نسخه ها (محمد بن علي حنفي) و در بعضي (محمد بن علي خثعمي) است و هر دو غلط است.
[11] کليني در کتاب حج کافي در باب (آنچه به کعبه اهداء مي شود) رواياتي آورده است که هديه هاي کعبه حکمش چيست و چه بايدش کرد.