بازگشت

وضع نابساماني شيعه در دوران غيبت و سختيها و ناملايمات


آنچه بشيعه ميرسد از آزمايش و پراکندگي و اختلاف در زمان غيبت تا آنجا که کسي حقيقتا باقي نمي ماند بجز همان اندکي که امامان توصيفشان فرموده اند

1- حديث کرد ما را محمد بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را علي بن ابراهيم از پدرش و او از ابن محبوب و او از يعقوب سراج و علي بن رئاب و آنان از): ابيعبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: پس از آنکه عثمان کشته شد و بامير المومنين عليه السلام بيعت شد آنحضرت بر فراز منبر تشريف برد و خطبه اي خواند که امام صادق عليه السلام آن خطبه را بيان فرمود و حضرت امير عليه السلام در آن خطبه ميفرمايد: هان که گرفتاري شما بگرفتاري همان روز که خداوند پيغمبرش را برانگيخت بازگشت نموده است. سوگند بانکه او را بحق برانگيخت حتما بايد گرفتار وسوسه شويد و غربال گرديد تا آنکه زير و رو شويد و بالا و پائين گرديد و حتمابايد افرادي که کوتاه آمده اند پيشي گيرند و آنانيکه پيشي گرفته اند کوتاه بيايند. بخدا قسم هيچ نشانه اي را پنهان نکرده ام و و هيچ دروغير را نگفته ام و مرا از اين مقام و چنين روز آگاهي بود. [شرح: اينکه فرمود گرفتاري شما... يعني همانطور که رسول خدا در زماني مبعوث شد که مردم با باطل انس داشتند و حق در ميان آنان مهجور بود و بت پرستي رواج داشت اکنون نيز که مردم بقهقرا باز گشته اند و همان عادات و رسوم در ميانشان رواج يافته و لذا وقتي علي عليه السلام بحکومت رسيد مردم طاقت و تحمل آن را نياوردند و آتش جنگ و مخالفت از هر طرف زبانه کشيد همچون زماني که رسول خدا مبعوث شد و مشرکين بجنگ با آنحضرت برخاستند].

2- حديث کرد ما را محمد بن يعقوب کليني او گفت: حديث کرد مرا جمعي



[ صفحه 238]



از اصحاب ما از احمد بن محمد و او از معمر بن خلاد که گفت: شنيدم ابو الحسن (امام رضا) عليه السلام ميفرمود: الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون (آيا مردم چنين پنداشتند که تنها باينکه گفتند ما ايمان آورده ايم رها ميشوند و بر اين دعوي هيچ آزمايش نخواهند شد؟) سپس مرا فرمود: فتنه چيست؟ عرض کردم: فدايت شوم بنظر ما فتنه عبارت است از گرفتاري در دين. فرمود: گرفتار ميشوند همانطور که طلا (در بوته) آزمايش ميشود سپس فرمود: خالص ميشوند همانطور که طلا خالص ميشود.

3- حديث کرد ما را محمد بن يعقوب او گفت: حديث کرد ما را علي بن ابراهيم از محمد بن عيسي و او از يونس و او از سيمان بن صالح و او حديث را رساند): به ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليهما السلام که فرمود: از اين سخن شما دلهاي مردان نامي رم ميکند بنابراين، اندکي از سخن خود را در اختيار آنان قرار دهيد هر کس که بان اقرار نمود افزونش دهيد و هر کس که انکار ورزيد رهايش کنيد همانا بناچار بايد فتنه اي روي آورد که همه دوستان و نزديکان در آن فتنه از پا در آيند تا آنجا که افراد موشکاف نيز در آن فتنه از پا در آيد تا بجا نماند مگر ما و شيعيان ما.

4- حديث کرد از براي ما ابو سليمان احمد بن هوذه باهلي او گفت: حديث کرد از براي ما ابو اسحاق ابراهيم بن اسحاق نهاوندي بسال دويست و هفتاد و سه او گفت حديث کرد از براي ما عبد الله بن حماد بسال دويست و بيست و نه از مردي و او از). ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که يکي از ياران آنحضرت بخدمتش رسيد و عرض کرد من بفدايت بخدا قسم که من تو را دوست ميدارم و دوستان تو را نيز دوست ميدارم اي آقاي من چقدر شيعه شما فراوان شده است. حضرت او را



[ صفحه 239]



فرمود بگو چقدر راند؟ گفت: بسيار. فرمود شماره شان را ميداني؟ عرض کرد: بيش از شماره است. امام صادق عليه السلام فرمود: اگر آن شماره ايکه توصيف شده است: سيصد و ده و اندي تکميل شود خواسته شما انجام خواهد گرفت ولي شيعه ما کسي است که صدايش از بنا گوشش تجاوز نکند و عقده هاي دروني اش از پيکرش بيرون نيفتد و آشکارا مدح ما را نکند و با دشمنان ما ستيزه جو نباشد و با کسيکه از ما عيبجوئي ميکند هم نشين نگردد و با کسيکه بدگوئي از ما ميکند هم صحبت نشود و دشمن ما را دوست ندارد و دوست ما را دشمن ندارد. عرض کردم: پس من بااين گروه مختلف شيعه ايکه ادعاي شيعه گري دارند چکنم؟ فرمود: مشخص ميشوند و از همديگر جدا ميشوند و تبديل مي يابند سالياني بر آنان روي آورد که فانيشان کند و شمشيري از نيام بر آيد که آنان را بکشد و اختلافي در ميانشان افتد که پراکنده شان کند و در بعضي از نسخه ها (يبيدهم) است يعني نابودشان کند شيعه ما تنها کسي است که همچون سگان پارس نکند و همچون کلاغان طمع نورزد واگراز گرسنگي بميرد گدائي نکند. عرض کردم: فدايت شوم اشخاصيرا که اين چنينند از کجا بجويم؟ فرمود: آنان را در کنار گوشه هاي زمين جستجو کن آنان کساني هستند که زندگي سبکي دارند و خانه بدوشاني هستند که اگر حاضر باشند شناخته نشوند واگر غايب گردند کسي متوجه آنان نشود و اگر بيمار شوند عيادت کن ندارند واگر خواستگاري کنند کسي شان بهمسري نميگزيند و اگر بميرند بر جنازه شان کسي حاضر نشود، آنان کساني هستند که در مالشان با همديگر مواسات کنند و در قبرهاشان با يکديگر ديد و بازديد دارند و خواسته هاشان مختلف نيست هر چند از شهرهاي مختلف باشند.

5- حديث کرد ما را محمد بن همام و گفت: حديث کرد ما رااحمد بن زياد کوفي او گفت: حديث کرد ما را حسن بن محمد بن سماعه او گفت: حديث کرد ما را احمد بن حسن ميثمي از علي بن منصور و او از ابراهيم بن مهزم اسدي او از



[ صفحه 240]



پدرش مهزم و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام مانند حديث 4 را جز آنکه در آن روايت افزوده است که: و هرگاه مومني را به بينند اکرامش کنند و هرگاه منافقي را ببينند از او دوري جويند و بهنگام مرگ بي تابي نکنند و در قبرهاشان با يکديگر ديد و باز ديد دارند و سپس باقيمانده حديث را تا آخر نقل کرده است.

6- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد و گت که حديث کرد مرا احمد ابن يوسف جعفي ابو الحسن از کتاب خودش و گفت: حديث کرد ما را اسماعيل ابن مهران از حسن بن علي بن ابي حمزه و او از پدرش و وهيب [بن حفص] و آنان از ابي بصير و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السام که آنحضرت فرمود: از عرب بهمراه قائم عليه السلام اندکي خواهد بود. بانحضرت عرض شد از عرب افرادي که اين امر را توصيف ميکنند (يعني معتقد بامامت و غيبت هستند) فراوانند. فرمود: بناچار بايد مردم پاک شوند و جدا شوند و غربال گردند و خلق فراواني از غربال بدر خواهند رفت.

7- و خبر داد ما را علي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن علي کوفي از حسن بن محبوب زراد واو از ابي المغرا و او از عبد الله ابن ابي يعفور که او شنيده است از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که ميفرموده است واي بر حال طغيانگران عرب از شريکه نزديک شده است (کافي: از امريکه نزديک شده است) عرض کردم: فدايت شوم، همراه با قائم از عرب چقدر خواهد بود؟ فرمود: چيز اندکي عرض کردم: بخدا قسم افراد بسياري اين امر را توصيف ميکنند (يعني معتقد بامامت و يا غيبت امام غايب هستند) فرمود: بناچار بايد مردم پاک شوند و تميز يابند و غربال



[ صفحه 241]



شوند و خلق فراواني از غربال بدر خواهند رفت. [شرح: مقصود آنست که همانطور که حبوبات بوسيله غربال بو جاري ميشوند و حبوبات سالم در غربال ميماند و فاسدها و خس و خاشاک از غربال بيرون ميريزند مردم نيز همانند آنها از غربال امتحان بيرون ميريزند و باقي نمي ماند مگر افارد با ايمان]. (و همين روايت را با همين لفظ حديث کرد از براي ما محمد بن يعقوب کليني از محمد بن يحيي و حسن بن محمد و آنان از جعفر بن محمد و او از قاسم بن اسماعيل انباري و او از حسن بن علي [1] و او از ابي المغرا و او از ابن ابي يعفور که گفت: شنيدم از امام صادق- و حديث را تا آخر نقل کرده است.

8- و خبر داد ما را علي بن احمد و گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسي علوي عباسي از احمد بن محمد و او از حسن بن علي بن زياد [2] و او از علي ابن ابي حمزه و او از ابي بصير که گفت: شنيدم حضرت ابي جعفر محمد بن علي (امام باقر) عليه السلام ميفرمود: بخدا قسم حتما بايد تميز يابيد بخدا قسم حتما بايد پاک شويد بخدا قسم حتما بايد غربال شويد همانطور که گندم را از زوان [3] غربال ميکنند.

9- خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد و گفت: حديث کرد ما را قاسم ابن محمد بن حسن بن حازم او گفت: حديث کرد ما را عبيس بن هشام از عبد الله بن جبله



[ صفحه 242]



واو از مسکين رحال و او از علي بن ابي المغيره و او از عميره دختر نفيل که گفت: شنيدم حسين بن علي (عليهما السلام) ميفمرود [و در بعضي او نسخه ها حسن ابن علي است]: کاريکه شما بانتظارش هستيد نخواهد شد تا آنکه شما از يکديگر بيزاري جوئيد و يکي بر رخ ديگري آب دهن بيندازد و بعضي گواهي بر کفر ديگري دهد و يکي آن ديگر را لعن کند. عرض کردم: در چنين دوران خيري وجود ندارد؟ حسين عليه السلام فرمود: همه خير در آن روزگار است که قائم ما قيام ميکند و همه اينها را از ميان بر ميدارد.

10- خبر داد ما را علي بن احمد و گفت: خبر داد ما را عبيد الله بن موسي علوي از حسن بن علي و او از عبد الله بن جبله و او از بعضي از رجال حديثش و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: اينکار نخواهد شد تا آنگاه که بعضي از شما بر رخ بعضي ديگر تف کند، و تا آنگاه که بعضي از شما بعضي ديگر را لعن کند، و تا آنگاه که بعضي از شما بعضي ديگر را دروغگويان و دروغ پردازان بنامند.

11- و خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي او گفت: حديث کرد ما را محمد و احمد فرزندان حسن [4] از پدرشان واو از ثعلبه بن ميمون و او از ابي کهمس و او از عمران بن ميثم و او از مالک ابن ضمره که گفت: امير المومنين عليه السلام فرمود: اي مالک بن ضمره چگونه خواهي بود هنگاميکه شيعه، اين چنين (وانگشتهايش را در ميان يکديگر کرد و درهم و بر هم نمود) با هم اختلاف کنند. عرض کردم: يا امير المومنين در چنين هنگام خيري وجود نخواهد داشت. فرمود: ايي مالک همه خير در آنهنگام است زيرا که قائم



[ صفحه 243]



ما قيام ميکند و هفتاد نفر را که بر خدا و رسول (ص) دروغ مي بسته اند پيش ميکشد و ميکشد سپس خداوند همه آنان را بر محوريکه امر گرد مياورد.

12- و خبر داد ما راعلي بن احمد او گفت: خبر داد ما راعبيد الله بن موسي علوي از علي بن اسماعيل اشعري و او از حماد بن عيسي و او از ابراهيم بن عمر يماني و او از مردي و آنمرد از): ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام که آنحضرت فرمود: اي شيعه آل محمد حتما بايد پاک شويد همچون سرمه که در چشم [5] پاک ميشود که آدمي داخل شدن سرمه را ب ه چشمش ميفهمد ولي نميفهمد کي از چشم او بيرون ميرود واينچنين خواهد شد که مردي صبح کند در حاليکه بر جاده امامت ما است و شب ميکند در حاليکه از راه بدر شده است و شب ميکند در حاليکه بر جاده امر ما است و صبح ميکند در حاليکه از راه بدر شده است.

13- و خبر داد ما را علي بن احمد او گفت: خبر داد ما را عبيد الله بن موسي از مردي [6] و او از عباس بن عامر و او از ربيع بن محمد مسلي [7] - از قبيله بني مسليه- و او از مهزم بن ابي برده اسدي و يدگران و آنان از):



[ صفحه 244]



ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: بخدا قسم همچون شيشه بايد بشکنيد، و همانا شيشه را که بخواهند بحالت اول بر گردانند بر ميگردد بخدا قسم همچون سفال بايد شکسته شويد، و سفال که شکسته شود ديگر بحالت اول باز نميگردد و بخدا قسم بايد غربال شويد (و) بخدا قسم بايد از يکديگر تميز يابيد (و) بخدا قسم بايد پاک شويد تا آنکه بجز اندکي از شما باقي نماند و در اينموقع آنحضرت کف دست خود را (بعنوان بي اعتنائي بمردم) برگرداند. اي گروه شيعه اين حديث ها را که از امير المومنين و امامان (عليهم السلام) پس از او رسيده است روشنگرائي کنيد و از آنچه شما را بر حذر داشته اند بر حذر باشيد و در آنچه از آنان رسيده است نيکو بينديشيد و فکري در آنها بکنيد که بهره مند شويد که از اين گفتار رساتر در مقام ترساندن گفتاري نتواند بود که فرمودند (همانا مرد صبح ميکند در جاده امر ما و شب ميکند در حاليکه از آن شريعت بيرون شده است و شب ميکند بر شريعت امر ما ولي صبح ميکند در حاليکه از آن بدر رفته است) آيا اين گفتار دليل بر آن نيست که افرادي از نظام امامت بدر ميروند و آنچه را که در باره امامت معتقد بودند رها ميکنند تا مگر راه روشنتر شود. و اينکه فرمود: بخدا قسم بايد همچون شيشه شکست شويد و همانا شيشه را اگر بخواهند بحالت نخست برگردانند بر مي گردد بخدا قسم بايد همچون سفال شکسته شويد که سفال شکسته ميشود و ديگر بحالت نخستباز نميگردد مثلي است براي کسيکه بر مذهب اماميه بوده باشد وبواسطه گرفتاري که پيش ميايد از آن مذهب بمذهب ديگر عدول ميکند سپس بواسطه نظر رحمت الهي سعادت گريبانش را ميگيرد و تاريکي راهي که آن است و صفاي راهي که از آن پا کشيده است برايش معلوم ميشود و پيش از مرگ بتوبه و بازگشت بسوي حق ميشتابد و خداوند نيز توبه او را مي پذيرد و بحالت نخستين که در هدايت بود بازش ميگرداند همچون شيشه که پس از شکسته شدن دو باره (بواسطه ذوب کردن) بحالت اول باز ميگردد.



[ صفحه 245]



و مثلي است براي کسيکه معتقد بر امامت باشد و از اين اعتقاد دست بردارد و کارش به بدبختي انجامد و در حاليکه بر همان مذهب باطل است و توبه نکرده است و بحق بازگشت ننموده مرگ گريبانش گيرد مثل چنين شخصي مثل همان سفال است که شکسته ميشود و بحال اول باز نميگردد زيرا نه پس از مرگ توبه اي هست و نه در حال جان دادن، از خداوند ميخواهيم که ما را در آنچه بما منت نهاده ثابت قدم فرمايد و احسانش را بر ما فزونتر گرداند که ما براي اوئيم و از اوئيم.

14- خبر داد ما را علي بن احمد و گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن موسي از احمد بن ابي احمد [8] و او از ابراهيم ابن هلال که گفت: به ابي الحسن (امام رضا) عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم پدرم بانتظار اينکار مرد، و من نيز بسني رسيده ام که مي بيني، بميرم و از چيزي خبرم ندهي؟ فرمود: اي ابا اسحاق، تو نيز شتاب ميکني؟ عرض کردم: آري بخدا قسم شتابزده هستم و چرا نباشم و مي بيني که سنم بکجا رسيده است. فرمود: بخدا قسم اي ابو اسحاق اين کار نميشود تا آنکه تميز يابيد و پاک شويد و تا آنکه نماند از شما مگر اندکي سپس کف دست خود را (بعلامت بي اعتنائي) برگرداند.

15- و خبر داد ما را علي بن احمد او گفت: حديث کرد ما را عبيد الله بن موسي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسن از صفوان بن يحيي که گفت: ابو الحسن (امام رضا) عليه السلام فرمود: بخدا قسم آنچه که چشم براه آن داريد انجام نپذيرد تا آنکه پاک شويد و تميز يابيد و تا آنکه نماند از شما مگر کمتر



[ صفحه 246]



و باز کمتر.

16- و خبر داد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را ابو عبد الله جعفر بن عبد الله محمدي از کتابش بسال دويست و شصت و هشت، او گفت حديث کرد ما را محمد بن منصور صيقل از پدرش که گفت: بخدمت حضرت ابي جعفر (امام باقر) عليه السلام رسيدم و گروهي در محضرش بودند ما با همديگر بصحبت پرداخته بوديم و آنحضرت نيز رو به بعضي از ياران داشت که ناگاه روي بما کرد و فرمود: شما در باره چه چيز سخن ميگوئيد؟ هرگز، هرگز، آنچه بدان گردن کشيده ايد انجام نخواهد گرفت تا آنکه پاک شويد و آنچه بدان گردن کشيده ايد نخواهد شد تا تميز نيابيد، و آنچه بدان گردن کشيده ايد نشدني است تا غربال شويد، و آنچه بر آن گردن کشيده ايد نخواهد شد مگر پس از نوميدي، و آنچه بر آن گردن کشيده ايد انجام نخواهد گرفت تا آنکس که بدبخت است ببدبختي برسد و آنکه خوشبخت است سعادتمند گردد. (و حديث کرد ما را محمد بن يعقوب از محمد بن حسن و علي بن محمد و آنان از سهل بن زياد و او از محمد بن سنان و او از محمد بن منصور صيقل و او از پدرش که گفت: من و حارث بن مغيره و گروهي از آشنايان در محضر حضرت ابيجعفر (امام باقر) عليه السلام بوديم و آنحضرت گفتگوي ما را ميشنيد [در کافي است که حضرت صادق گفتگوي ما را ميشنيد] آنگاه خبر را تا آخر نقل کرده است چز آنکه در هر بار ميفرمود: (نه بخدا قسم آنچه که بان چشم دوخته ايد نخواهد شد) و جمله را با قيد سوگند ادا ميفرمود.

17- خبر داد ما را ابو سليمان احمد بن هوذه بن ابي هراسه باهلي او گفت: حديث کرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندي او گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن حماد انصاري از صباح مزني و او از حارث بن حصيره و او از اصبغ بن نباته و او از):



[ صفحه 247]



امير المومنين عليه السلام که آنحضرت فرمود: همچون زنبور عسل در ميان پرنده ها باشيد که همه پرندگان آنرا ناتوان انگارند و اگر بدانند که چه برتي در اندرون او است با او چنين رفتار نکنند، با مردم بزبان ها و پيکرهايتان بياميزيد و بدلها و کردارها از آنان کناره گيريد. سوگند بکسي که جان من بدست او است آنچه را که دوست ميداريد نخواهيد ديد تا آنکه بعضي از شماها بصورت ديگري تف بيندازد، و تا آنکه بعضي از شما بعضي ديگر را دروغگو و دروغ پرداز بنامد و تا آنکه نماند از شما- يا آنکه فرمود: از شيعه من- مگر مانند سرمه در چشم و نمک در غذا، و الان براي شما مثلي مياورم و آن اينکه مردي را گندمي باشد که آن را پاک و پاکيزه کرده و در خانه اي بريزد و مدتي گندم در آن خانه بماند و پس از گذشت زماني که از آن بازديد کند به بيند که کرم بان افتاده پس آن گندم را بيرون آورد و تميز و پاکش کند و باطاق باز گرداند و همينطور اينکار تکرار شود تا آنکه يکدسته از آن بماند مانند گندمهاي کميابي که کرم نتواند بان زيان برساند وشما نيز اينچنين از هم تميز خواهيد يافت تا آنگاه که از شما نماند مگر جمعيتي که گرفتاري نتواند هيچ زياني بانان برساند. (حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد او گفت: حديث کرد ما را علي بن حسن تيملي او گفت: حديث کردند ما را محمد و احمد فرزندان حسن از پدرشان و اواز ثعلبه بن ميمون و او از ابي کهمس و شخص ديگر و حديث را بامير المومنين رسانده و همين حديث را نقل ميکند و اين حديث در اول اين کتاب گفته شد).

18- حديث کرد ما را عبد الواحد بن عبد الله بن يونس او گفت: حديث کرد ما را احمد بن محمد بن رباح زهري کوفي او گفت: حديث کرد ما را محمد بن عباس



[ صفحه 248]



ابن عيسي حسني [9] از حسن بن علي بطائني و او از پدرش و او از ابي بصير که گفت: (امام باقر) ابو جعفر محمد بن علي عليه السلام فرمود: مثل شيعه ما مثال خانه ئي است که در آن گندم ريخته شده باشد و بان کرم بيفتد، سپس پاکش کنند و باز کرم بان بيفتد، و باز پاکش کنند تا آنمقدار از آن بماند که ديگر کرمک بان آسيب نتواند برساند، و همچنين شيعيان ما تميز مي يابند و پاک ميشوند تا آنکه گروهي از آنان باقي ميماند که گرفتاري آنان را آسيب نرساند.

19- حديث کرد ما را احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث کرد ما را جعفر بن عبد الله محمدي او گفت: حديث کرد مرا شريف بن سابق تفليسي) از جعفر بن محمد و آنحضرت از پدرش عليهما السلام که فرمود: مومنان گرفتار خواهند شد و سپس خداوند آنان را در گرفتاري از هم جدا ميسازد، همانا خداوند مومنين را از گرفتاري دنيا و تلخي ها آن در امان نگذاشته بلکه آنان را از کوري و بدبختي در عالم آخرت در امان نگهداشته است. سپس فرمود: که علي بن الحسين کشته گانش را رويهم ميگذاشت و سپس ميفرمود کشتگان ما همچون کشتگان پيامبران ميباشند. [شرح: ظاهرا مقصود کشتگان روز عاشورا است].

20- حديث کرد ما راعلي بن الحسين او گفت: حديث کرد ما را محمد بن يحيي عطار او گفت: حديث کرد ما را محمد بن حسان رازي از محمد بن علي کوفي و او از حسن بن محبوب که گفت: حديث کرد ما را عبد الله بن جبله از علي بن ابي حمزه و او از): ابي عبد الله (امام صادق) عليه السلام که فرمود: اگر قائم قيام کند مردم بانکارش برخيزند زير او باز ميگردد در حاليکه جواني است ميان سال و بجز مومني که خداوند



[ صفحه 249]



در عالم ذر نخستي از او پيمان گرفته باشد ثابت قدم نخواهد ماند. و در اين حديث عبرتي است براي کسيکه عبرت پذير باشد و ياد آوري است براي آنکس که ياد بگيرد و در مقام بينش باشد و آن اينکه فرمود: (بر آنان ظاهر ميشود بصورت جواني ميان سال و ثابت قدم نميماند بر آن مگر مومنيکه خداوند در عالم ذر نخستين پيمان از او گرفته باشد) آيا اين فرمايش جز اين را ميگويد که مردم اينمدت از عمر را بعيد ميشمارند و زمان ظهور در نظرشان بدرازا ميکشد و دير پائيدن آنحضرت را انکار ميکنند و از او نا اميد ميشوند و براست و چپ پر و بال ميزنند چنانچه خبر داده اند که مذهب هاي مختلف آنان را از هم پراکنده ميکند و و راههاي گوناگون گرفتاري براي آنان پديد ميايد و از سخن گرفتاران که همچون سراب ميدرخشد گول ميخورند و هنگاميکه پس از گذشت عمري که در آن مدت بايد پيري و خميدگي پشت و ناتواني بر او چيره شود او بصورت جواني ميان سال ظاهر گردد، هر کس که در دلش بيماري باشد انکارش، و آنکس که خداوندش در روز ازل براي او نيکي خواسته است و توفيقش بخشيده، و آگاهي از حال آنحضرت را از پيش باو داده و اين روايات را از زبان امامان راستگو بدست او رسانده و او هم تصديق کرده و عمل بانها نموده است واز پيش ميدانسته که امر خدا و تدبير خدا چگونه خواهد بود پس بدون آنکه شک و ترديدي داشته باشد و يا متحير و سرگردان باشد و يا گول مزخرفات شيطان و پيروانش را بخورد هم چنان ثابت قدم بر عقيده خود باقي ميماند. وسپاس خدائيرا که ما را از کساني قرار داده که احسانشان فرموده و نعمت بر آنان ارزاني داشته و دانش هائي در دست رس آنان قرار داده که در دست رس ديگران قرار نداده که اين خود منتي است لازم و موهبتي است مخصوص سپاسي که شايسته نعمتهايش باشد و حق خداونديش را ادا کند.



[ صفحه 250]




پاورقي

[1] ظاهرا او حسن بن علي بن فضال تيملي است و در کافي که حسين بن علي نوشته است تصحيف شده است.

[2] او حسن بن علي وشاء معروف است که احمد بن محمد بن عيسي اشعري از او روايت مي کند و هر دو از بزرگان شيعه هستند و بنابراين آنچه در بعضي از نسخه ها و در بحار است که محمد بن احمد و يا حسين بن علي بن زياد نوشته شده است تصحيف شده است.

[3] زؤان: دانه اي است که غالبا با خوشه ي گندم مي رويد و مانند گندم است ولي از آن کوچکتر است و خواب آور.

[4] محمد و احمد فرزندان حسن بن علي بن فضالند که برادرشان علي بن حسن از آن دو روايت مي کند و ما در مقدمه از آنان ياد کرديم.

[5] در غيبت شيخ به جاي (لتمحصن يا شيعة آل محمد تمحيص الکحل في العين) لتمخضن يا شيعة آل محمد کمخيض الکحل في العين) است و مخض البن به معناي گرفتن کره از شير است.

[6] شايد آن مرد، ايوب بن نوح بن دراج باشد که ثقة است زيرا شيخ اين روايت را از ايوب بن نوح و او از عباس بن عامر روايت مي کند.

[7] مسلي بضم ميم و سکون سين و آخرش لام است در اللباب گويد: اين نسبت به مسلية بن عامر بن عمرو بن غلة بن خلد بن مالک بن ادد، داده مي شود و مالک همان مذحج است و مسليه قبيله ي بزرگي از مذحج است و مسليه به کوفه وارد شدند و در محله اي منزل کردند و آن محله به آنان منتسب گرديد و جمعي ديگر که از اين قبيله نيستند نيز به اين محله نسبت داده مي شوند و اينکه تصريح کرده است که راوي از بني مسليه است براي آن است که گمان نشود او از اهل کوفه است.

[8] در بعضي از نسخه ها (موسي بن احمد) است و شايد آنچه در متن است درست باشد و مقصود از او محمد بن موسي بن عيسي ابوجعفر همداني است و اما احمد بن ابي احمد پس او احمد ابن ابي احمد وراق جرجاني است چنانچه مولف در باب علائم ظهور در روايت شماره 38 تصريح به او نموده است.

[9] در بيشتر نسخه ها چنين است ولي در پاره اي از نسخه ها (حسيني) و در بعضي (جنبي) نوشته شده است.