بازگشت

حکايت 082


آقا محمد مهدي تاجر شيرازي الاصل که مولد و منشأ او در بندر ملومين از ممالک ماچين شده بعد از ابتلا به مرض شديدي در آن جا و عافيت از آن هم کر شد و هم لال و قريب سه سال چنين بر او گذشت. پس به قصد استشفا نيت زيارت



[ صفحه 621]



ائمه عراق عليهم السلام کرد. و در جمادي الاولي سنه هزار و دويست و نود و نه وارد کاظمين شد. بر بعضي از تجار معروفين که از اقارب او بود بيست روز در آنجا ماند. پس موسم حرکت مرکب و خانه شد به سوي سر من راي. ارحامش او را آوردند در مرکب و به اهالي مرکب که از اهل بغداد و کربلا بودند او را سپردند به جهت گنگي و عجز از اظهار مقاصد و حوايج خويش و خطوطي در سفارش او به بعضي از مجاورين سر من راي نوشتند. بعد از رسيدن به آنجا در روز جمعه دهم جمادي الثاني سنه مذکوره رفت به سرداب مقدس در مخصر از موثقين. خادمي براي او زيارت مي خواند تا آن که رفت به صفه سرداب و در بالاي چاه مدتي گريه و تضرع مي کرد و با قلم در ديوار سرداب از حاضرين طلب دعا و شفاي خود را مي نوشت. پس از ابتهال و انابه، قفل زبانش باز شد و بيرون آمد از ناحيه مقدسه با زباني فصيح و بياني مليح. روز شنبه همراهانش او را حاضرکردند در محفل تدريس جناب سيد الفقهاء العظام الاستاد الاکرم، حجة الاسلام، ميرزا محمد حسن شيرازي متعنا الله تعالي به بقائه. پس از صحبت مناسب آن مقام تبرکا سوره مبارکه حمد را با قرائت بسيار خوب که همه حضار به صحت و حسن آن تصديق نمودندن خواند. در شب يکشنبه و دوشنبه در صحن مطهر چراغان کردند و شعراي عرب و عجم مضموم آن را به نظم در آوردند بعضي از آنها در رساله جنة الماوي ثبت شد و الحمد لله و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.