بازگشت

حکايت 066


علامه مجلسي در بحارفرموده که جماعتي مرا خبر داد از سيد سند فاضل ميرزا محمد استر آبادي نور الله مرقده که گفت شبي در حوالي بيت الله الحرام مشغول طواف بودم ناگاه جواني نيکو روي را ديدم که مشغول طواف بود چون نزديک من رسيد يک شاخه گل سرخ به من داد و آن وقت موسم گل نبود و من آن گل را گرفتم و بوييدم وگفتم اين از کجاست؟ اي سيد من فرمود که از خرابات براي من آورده اند آن گاه از نظر من غايب شد و من او را نديدم. مولف گويد که شيخ اجل اکمل شيخ علي بن عالم نحرير شيخ محمد بن محقق



[ صفحه 597]



شيخ حسن صاحب معالم، ابن عالم رباني شهيد ثاني رحمهم الله در کتاب الدر المنثور در ضمن احوال والد خود شيخ محمد صاحب شرح استبصار و غيره که مجاور مکه معظمه بود در حيات و ممات نقل کرده که خبر داد مرا زوجه او دختر سيد محمد بن ابي الحسن (ره) و مادر اولاد او که چون آن مرحوم وفات کرد مي شنيدند در نزد او تلاوت قرآن را در طول آن شب و از چيزهايي که مشهور است اين که او طواف مي کرد پس مردي آمد و عطا نمود به او گلي ازگلهاي زمستان که نه در آن بلاد بود و نه آن زمان موسم او بود. پس به او گفت که اين را از کجا آوردي گفت از اين خرابات آنگاه اراده کرد که را ببيند پس از اين سوال پس او را نديد. و مخفي نماند که سيد جليل ميرزا محمد استر آبادي سابق الذکر، صاحب کتب رجاليه معروفه و آيات الاحکام مجاور مکه معظمه بود و استاد شيخ محمد مذکور و مکرر در شرح استبصار با توقير اسم او را مي برد و هر دو جليل القدرند و داراي مقامات عاليه و مي شود که اين قضيه براي هر دو روي داده باشد و يا راوي اشتباه کرده به جهت اتحاد اسم و بلد و حالت اگر چه دوم به نظر اقرب مي آيد و در پشت شرح استبصار که نزد حقير است و ملک مولفش بود و در چند جا خط آن مرحوم را دارد و نيز خط فرزندش شيخ علي را دارد چنين نوشته: منتقل شد منصف اين کتاب و او شيخ سعيد حميد بقيه علماي ماضين و خلف کملاء راسخين اعني شيخنا و مولانا و کسي که استفاده نموديم از برکات او علوم شرعيه را از حديث و فروع و رجال و غيره شيخ محمد بن شهيد ثاني است از دار غروب به سوي دار سرور شب دوشنبه دهم از شهر ذي القعده الحرام سنه هزار و سي از هجرت سيد المرسلين صلي الله عليه و آله و سلم. و به تحقيق که من شنيدم از او قدس الله روحه پيش از انتقال او به چند روز اندکي مشافهه که او مي گفت براي من که من درستي که من انتقال خواهم کرد در اين ايام شايد که خداوند مرا اعانت نمايد بر آن و چنين شنيد از او غير من اين را و اين در مکه مشرفه بود و دفن کرديم او را برد الله مضجعه در معلي نزديک مزار خديجه کبري.



[ صفحه 598]



حرره الفقير الي الله الغني حسين بن حسن عاملي مشغري عامله الله بلطفه الخفي و الجلي بالنبي و الولي و الصحب الوفي در تاريخ مذکور و همين عبارت را از نسخه مذکوره شيخ علي در د