بازگشت

حکايت 065


دو مجموعه نفيسه نزد حقير است، تمام هر دو به خط عالم جليل شمس الدين محمد بن علي بن حسن جباعي جد شيخ بهايي که مجلسي اول و ثاني و سيد نعمت الله جزايري و شيخ بهايي و غير ايشان در وصف آن غالبا ذکر مي کنند.



[ صفحه 594]



صاحب کرامات و مقامات و هر دو مجموعه نقل شده از خط شيخ شهيد اول و مشتمل است بر رسايل متفرقه در اخبار و غيره و اشعار و حکايات نافعه. از يکي از آنها که در چند موضع خط شيخ بهايي دارد، در ذيل حکايت چهل و نهم قصه معروفه در منقوش را نقل کرديم. و در ديگري حکايتي نقل فرموده که صورت آن اين است: فرمود سيد تاج الدين محمد بن معيه حسني احسن الله اليه، خبر داد مرا والدم قاسم بن حسين بن معيه حسني تجاوز الله عن سيئاته، که معمر بن غوث سنبسي وارد شد به حله دو مرتبه يکي از آنها قديم است که محقق نکردم تاريخ آن را و ديگري پيش از فتح بغاد بود به دو سال. گفت والدم که من در آن هنگام هشت ساله بودم و نازل شد برفقيه مفيد الدين بن جهم و مردم نزد او تردد مي کردند و زيارت کرد او را خال سعيد من تاج الدين بن معيه و من با او بودم طفل هشت ساله و او را ديدم شخصي که از مردان بلند قد بود واز کهول محسوب مي شد و ذراع او مانند چوبي که جز پوست و استخوان چيزي نداشت و سوار مي شد بر اسبان نجيب. و چند روز در حله ماند و حکايت مي کرد که او يکي از غلامان امام ابي محمد حسن بن علي عسکري است عليهما السلام. و اين که او مشاهده کرده بود ولادت قائم عليه السلام را. گفت والدم (ره) که شنيدم از شيخ مفيد الدين بن جهم که حکايت مي کرد بعد ازمفارقت او و مسافرتش از حله که او خبر داد ما را به سري که ممکن نيست الان ما را اشاعه کردن آن و مي گفتندکه او خبر داده بود شيخ را به زوال ملک بني عباس پس چون دو سال بر اين گذشت يا قريب به آن بغداد گرفت شد و مستعصم کشته شد و منقرض شد ملک بني عباس فسبحان من له الدوام و البقا و نوشت اين را محمد بن علي جباعي از خط سيد تاج الدين روز سه شنبه در شعبان سنه هشتصد و پنجا و نه و قبل از اين حکايت به فاصله چند سطري دو خبر از معمر مذکور نقل کرد از خط سيد تاج الدين.



[ صفحه 595]



خبر اول به اسناد معهود از معمر بن غوث سنبسي از ابي الحسن داعي بن نوفل سلمي که گفت: شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که مي فرمايد به درستي که خداوند خلق کرد خلقي را از براي رحمت خود به رحمت خود و آنها کساني اند که قضاي حوايج مردم مي کند پس هر کسي که استطاعت دارد از شماها که بشود از ايشان پس بشود.

خبر دوم و به همان اسناد از معمر بن غوث سنبسي از امام حسن بن علي عسکري عليهما السلام که آن جناب گفت نيکو کن گمان خود را هر چند به سنگي باشد که مي اندازد خداوند شر او را در آن پس تو مي گيري حظ خود را از آن پس گفتم ايدک الله حتي به سنگي فرمود آيا پس تو نمي بيني حجر الاسود را و اين دو خبر را محدث عارف شيخ ابن ابي ج مهور احساني در اول کتاب عوالي اللئالي روايت کرده از شيخ فقها محقق صاحب شرايع به سند خود از شيخ مفيد الدين بن جهم از معمر مذکور. مولف گويد که در اخبار معمرين که انشاء الله بعد از اين اشاره اجمالي به اسامي ايشان خواهد شد صحيح تر از اين به نظر نرسيده چه جلالت قدر جد شيخ بهائي معلوم شد. اما سيد تاج الدين پس از عالم جليل قاضي معروف سيد نسابه تاج الدين ابو عبد الله محمد بن قاسم است که عظمت شان و جلالت قدراو در کتب علما و اجازات معلوم و شهيد اول از او اجازه گرفت به جهت خود و براي دو فرزند خود محمد و علي و براي دختر خودست المشايخ که داخل است در طرق اجازات و در آن مجموعه شهيد کلمات رشيقه در موعظه از سيد تاج الدين نقل کرده. اما والد او پس جلال الدين ابو جعفر قاسم بن حسن بن محمد بن حسن بن معيه بن سعيد ديباجي حسني فقيه فاضل عامل جليل است و او تلميذ عميد الرؤسا سيد اجل ابو منصور هبة الله بن حامد بن احمد بن ايوب حلي لغوي اديب کامل مشهور است. و تلميذ شيخ علي بن محمد بن محمد بن علي بن محمد بن



[ صفحه 596]



محمد بن سکون معروف به ابن سکون و سيد معاصر علامه است و راوي صحيفه شريفه از عميد الروساء و ابن سکون و آن دو از سيد بهاء الشرف که مذکور است در اول صحيفه چنانکه درمحلش مبين شده. اما اين جهنم پس او شيخ فقيه معروف مفيد الدين محمد بن جهم است و چون خواجه نصير الدين حاضرشد در مجلس درس محقق (ره) سوال کرد از حال تلامذه او که کدام از ايشان اعلمند در علم اصول دين و علم اصول فقه پس محقق اشاره فرمود به سوي والدعلامه سديد الدين يوسف بن مطهر و به سوي فقيه مذکور و فرمود اين دو اعلم اين جماعتند در علم کلام و اصول فقه و نيز شواهد جزميه بر صحت نسبت روايت کردن محقق است آن دو خبر را از شيخ مفيد تلميذ خود از معمر مذکور که اگر جازم نبود هرگز نقل نمي کرد خبري را در عصر خود. به يک واسطه از امام حسن عسکري عليه السلام که زياده از چهار صد سال مقدم بودند و تا کنون از حال او چيزي به دست نيامد که سبب طول عمرش چه بود و در کجاست و سرح سيد نعمت الله جزايري برعوالي اللثالي حاضر نيست مراجعه شود که شايد چيزي به دست آورده باشد.