حکايت 057
آية الله علامه حلي در کتاب ايضاح الاشتباه فرمود که: يافتم به خط صفي الدين بن محمد که فرمود: خبر داد مرا برهان الدين قزويني وفقه الله تعالي که فرمود: شنيدم سيد فضل الله راوندي مي فرمايد که: وارد شد اميري که او را عکبر مي گفتند. پس يکي از ماها گفت: اين عکبر است به فتح عين. پس سيد فرمود: نگوييد چنين بلکه عکبر به ضم عين وبا و هم چنين است شيخ اصحاب ما هرون ابن موسي التلعکبري که به ضم عين و باست
[ صفحه 579]
و فرمود در قريه اي از قراء همدان که آن را ورشيد مي گويند اولاد اين عکبر هستند که از ايشان است اسکندر بن در بيس بن عکبر و او از امراي صالحين بوده از کساني که ديد حضرت قائم عليه السلام را چند دفعه. نيز نقل کرد از سيد فضل الله که عکبر و ماوي و دبيان و دربيس امراي شيعه بودند در عراق و وجوه ايشان و متقدم ايشان از کساني که عقد مي شد خنصر يعني انگشت کوچک بر او اسکندري است که پيش ذکر شد انتهي. ومراد از عقد خنضر بر او مقام بزرگي وجلالت قدر اوست در نزد خلق که هرگاه بخواهند بزرگان را بشمارند ابتدا به او کنند چه رسم است که مردم در مقام شمردن با انگشتان ابتدا به انگشت کوچک کنند و او را اولا عقد کنند. عالم جليل شيخ منتجب الدين در رجال خود فرمود: امير زاهد صارم الدين اسکندر بن دربيس بن عکبر و رشيدي خرقاني از اولاد مالک بن حارث اشتر نخفي صالح و ورع و ثقه است و نيز در آنجا فرموده: امراي زهاد تاج الدين محمود و بهاء الدين مسعود و شمس الدين محمد فرزندان امير زاهد صارم الدين اسکندر بن دربيس فقهاي صلحايند و آن سه نفر که در ايضاح از ايشان نقل کرده از اعيان علماء و بزرگان فقها و محدثين و صاحب تصانيف معروفه اند.