بازگشت

حکايت 017


و ايضا سيد عظيم الشان مذکور در آن کتاب مي فرمايد و از اين جمله است حکايتي که دانسته ام آن را از کسي که محقق شده در نزد من حديث او و تصديق کرده ام او را. گفت: نوشتم به سوي مولاي خود مهدي صلوات الله عليه مکتوبي که متضمن بود چند امر مهم را و تقاضا کردم که جواب دهنده از آنها به قلم شريف خود و برادشتم مکتوب را با خود به سوي سرداب شريف در سر من راي پس مکتوب رادر سرداب گذاشتم آن گاه خوف کردم بر او پس برداشتم آن را با خود و آن در شب جمعه بود و تنها در يکي از حجره هاي صحن مقدس ماندم چون نزديک نصف شب شد خادمي با شتاب داخل شد پس گفت بده به من مکتوب را يا گفت مي گويند و اين شک از راويست. پس نشستم براي تطهير نماز و طول دادم چون بيرون آمدم نه خادمي ديدم و نه مخدومي.