بازگشت

حکايت 003


سيد محمد حسيني مذکور در کتاب اربعين که آنرا کفايه المهتدي نام نهاده از کتاب غيبت حسن بن حمزه العلوي الطبري المرعشي نقل کرده و آن حديث سي وششم آن کتاب است که گفت: حديث کرد از براي ما مردي صالح از اصحاب ما اماميه گفت سالي از سالها به اراده حج بيرون رفتم و در آن سال گرما شدت تمام داشت و سموم بسيار بود. از قافله منقطع گشتم و راه را گم کردم و از غايت تشنگي از پاي در آمدم و بر زمين افتادم و مشرف به مرگ شدم پس شيهه اسبي به گوشم رسيد: چشم گشودم جواني ديدم خوشروي و خوشبوي بر اسبي شهباء را سوار و آن جوان آبي به من آشامانيد که از برف خنک ترو از عسل شيرين تر بود و مرا از هلاک شدن رهانيد. گفتم اي سيد من تو کيستي که اين مرحمت در باره من فرمودي؟ گفت: منم حجت خداي بر بندگان خدا و بقيه الله در زمين او.منم آن کسي که پر خواهم کرد زمين را از عدل وداد آن چنان که پر شده باشد از ظلم و جور. فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمدبن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام. بعد از آن فرمود که چشمهايت را بپوش پوشيدم فرمود بگشا گشودم خود را در پيش روي قافله ديدم پس آن حضرت از نظرم غايب شد صلوات الله عليه. مخفي نماند که اين حسن بن حمزه بن علي بن عبد الله بن محمد بن الحسن بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام از اجلاي اجله فقهاي طايفه شيعه و از علماي ماه رابعه است. ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلما ذکر نموده از جمله تصانيف و کتاب



[ صفحه 411]



غيبت و شيخ طوسي فرموده که او فاضل اديب عارف فقيه زاهد ورع صاحب محاسن بسيار بوده الخ.