بازگشت

در ذکر شمه اي از حالات ولادت با سعادت آن جناب


در مجملي از تاريخ ولادت و شمه اي از حالات آنجناب در حيات پدر بزرگوارش صلوات الله عليهما. در ارشاد شيخ مفيد مذکور است که ولادت آن حضرت در شب نيمه شعبان سنه دويست وپنجاه و پنج بود، شيخ کليني در کافي و کراچکي در کنز الفوايد وشهيد اول در دروس و شيخ ابراهيم کفعمي در جنه و جماعتي موافقت کردند، و لکن شيخ مفيد در مسار الشيعه سنه پنجاه و چهار گفته و در تاريخ قم تاليف حسن بن محمد بن حسن قمي مذکور است که، ولادت روز آدينه هشت روز از ماه شعبان گذشته. و بروايتي شب آدينه يک نيمه از ماه شعبان برآمده سنه دويست و پنجاه و پنج از مادر در وجود آمده است و بروايتي سنه پنجاه و هفت و در شجره پنجاه و هشت.

حسين بن حمدان خصيني روايت کرده در هدايه خود از عيسي بن مهدي جوهري که گفت بيرون رفتيم من و حسين بن غياث و حسين بن مسعود و حسن بن ابراهيم و احمد بن حنان و طالب ابن ابراهيم بن حاتم و حسن بن محمد بن سعيد و محجل بن



[ صفحه 24]



محمد بن احمد بن الخصيب از حلا بسوي سر من راي در سنه دويست و پنجاه وهفت، پس از مداين رفتيم بکربلا، پس زيارت کرديم ابي عبد الله عليه السلام را در شب نيمه شعبان، پس ملاقات نموديم برادران خود را که مجاور بودند مرسيد ما ابي الحسن و ابي محمد عليهما السلام را در سر من راي، و ما بيرون رفته بوديم به جهت تهنيت مولد مهدي عليه السلام، پس بشارت دادند برادران ما، ما را که مولد پيش از طلوع فجر روزجمعه بود، هشت روز از ماه شعبان گذشته تا آخر حديث که طولانيست. در آخر سخن آن گفته که من ملاقات کردم اين هفتاد و چند نفر را و سوال کردم از ايشان از آنچه خبرداد بمن عيسي بن مهدي جوهري پس خبر دادند مرا بتمام آنچه او خبر داد و ملاقات کردم در عسکر يکي از مواليان حضرت جواد عليه السلام ، و ملاقات کردم ريان غلام حضرت رضا عليه السلام را، و همه خبر دادند مرا به آنچه آنها خبر دادند. و لکن جمعي دعواي شهرت کردند بر نيمه،و شيخ طوسي و ابن طاوس دعائي نقل کردند در آن که خواهد آمد در باب يازدهم و در روز که جمعه بود خلافي نيست و در سال خلاف شديدي است، علي بن حسين مسعودي در اثبات الوصيه در پنجاه و شش گفته، ولکن روايت پنجاه وپنج را ذکر کرده چنانچه بيايد واحمد بن محمد فريابي (فاريابي) راوي تاريخ مواليد ائمه عليهم السلام و نصر بن علي جهضمي که در عصر ولادت بوده در پنجاه وهشت ضبط کرده و لکن اقوي قول اوليست بجهت روايت صحيحه که

شيخ ثقه جليل ابو محمد فضل بن شاذان که بعد از ولادت حضرت حجه عليه السلام و پيش از وفات حضرت عسکري عليه السلام وفات کرده در کتاب غيبت خود ذکر کرده و گفت حديث کرد مرا محمد بن علي بن حمزه بن الحسين بن عبيد الله بن عباس بن علي بن ابيطالب عليه السلام گفت شنيدم از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام که مي گفت:



[ صفحه 25]



متولد شد ولي خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و خليفه من بعداز من ختنه کرده در شب نيمه ماه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج نزد طلوع فجر. و اول کسيکه او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعي از ملائکه مقربين که او را باب کوثر و سلسبيل شستند، بعد از آن شست او را عمه من حکيمه خاتون دختر امام محمد بن علي رضا عليهما السلام. پس از محمد بن علي که راوي اين حديث است پرسيدند از مادر صاحب الامر عليه السلام گفت مادرش مليکه بود که او را در بعضي از روزها سوسن و در بعضي ايام ريحانه ميگفتند و صيقل و نرجس نيز از نام هاي او بود و از اين خبر وجه اختلاف در اسم آن معظمه معلوم ميشود و اينکه بهر پنج اسم ناميده ميشد.

شيخ صدوق و شيخ طوسي بچند سند صحيح روايت کردند از حکيمه خاتون که گفت فرستاد نزد من ابو محمد ابو محمد عليه السلام سال دويست و پنجاه و پنج در نصف از شعبان تا آخر آنچه بيايد و شيخ عظيم الشان فضل بن شاذان در غيبت خود گفت خبر داد ما را محمد بن عبد الجبار که گفت: گفتم بمولاي خود حسن بن علي عليهماالسلام که اي فرزند رسول خدا، فداي تو گرداند مرا خداوند، دوست ميدارم که بدانم امام و حجت خداوند بر بندگانش بعد از تو کيست، فرمود امام و حجت بعد از من پسر من است که همنانم و هم کنيه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، آنکه او خاتم حجه هاي خداست و آخرين خليفه هاي اوست. گفتم از کيست او. فرمود از دختر پسرقيصر پادشاه روم الخ و شرح رسيدن آن معظمه خدمت آنجناب.

شيخ مذکور در کتاب غيبت و صدوق در کمال الدين و شيخ طبرسي در دلائل و شيخ محمد بن هبه الله طرابلسي در غيبت خود و شيخ طوسي و غير



[ صفحه 26]



ايشان روايت کرده اند بعبارات مختلفه و معاني متقاربه و ما آن را بعبارت شيخ طوسي در غيبت نقل ميکنيم.