حکايت 051
و نيز شيخ طبرسي در احتجاج گفته که وارد شد بر شيخ مفيد مکتوبي ديگر از جانب امام عصر عليه السلام روز پنجشنبه بيست و سوم از ذي الحجه سنه چهار صد و دوازده. نسخه من عبد الله المرابط في سبيله الي ملهم الحق و دليله بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليک ايها العبد الصالح الناصر للحق الداعي اليه بکلمه الصدق فانا نحمد اليک الله الذي لا اله الاهو الهنا و اله ابائنا الاولين و نسئله الصلوه علي سيدنا و مولانا محمد صلي الله عليه و آله و آله و سلم خاتم النبيين و اهل بيته الطيبين الطاهرين و بعد فقد کنا نظرنا مناجاتک عصمک الله تعالي بالسبب الذي وهبه لک من اوليائه و حرسک من کيد اعدائه و شفعنا ذلک الان من مستقر لنا ناصب في شمراخ من بهماء صرنا اليه آنفا من غماليل الجانا اليه السباريت من الايمان و يوشک او يکون هبوطنا منه الي صحيح من غير بعد من الدهر و لا تطاول من الزمان و ياتيک نبا منا بما يتجدد لنا من حال فتعرف بذلک ما تعتمده من الزلفه الينا بالاعمال و الله موفقک لذلک برحمته فلتکن حرسک الله بعينه التي لا تنام آن تقابل لذلک فتنه نفوس قوم حرست باطلا لاسترهاب المبطلين ينبهج لدمارها المومنون و يحزن لذلک المجرمون و آيه حرکتنا من هذه اللوثه حادثه بالحرم المعظم من رجس منافق مذمم مستحل للدم المحرم يعمد بکيده اهل الايمان و لا يبلغ بذلک غرضه من الظلم لهم و العدوان لاننا من وارء حفظهم بالدعاء الذي لا يحجب عن ملک الارض و السماء فلتطمئن بذلک من اوليائنا القلوب و ليثقوا بالکفايه واو راعتهم به الخطوب و العاقبه لجميل صنع الله تکون
[ صفحه 568]
حميده لهم ما اجتنبوا المنهي عنه من الذنوب و نحن تعهد اليک ايها الولي المجاهد فينا الظالمين ايدک الله بنصره الذي ايد به السلف من اوليائا الصالحين انه من اتقي ربه من اخوانک في الدين اخرج ماعليه الي مستحقه کان امنا من فتنتها المبلطله و محنتها المظلمه المضله و من بخل منهم بما اعاده الله من نعمته علي من امر بصلته فانه يکون خاسرا بذلک لا ولاه و آخرته و لو اشياعنا وفقهم الله لطاعته علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعده عليهم لما تاخر عنهم اليمن بلقائنا و الفعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علي حق المعرفه و صدقها منهم بنا فما يحبسناعنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه و لانوثره منهم و الله المستعان و هو حسبنا و نعم الوکيل و صلواته علي سيدنا البشير النذير محمد و آله الطاهرين و سلم و کتب في غره شوال من سنه اثني عشر و اربعماه نسخه التوقيع باليد العليا صلوات الله علي صاحبها هذا کتابنا اليک ايها الولي الملهم للحق العلي باملائنا و خط ثقتنا فاخفه عن کل احد و اطعوه و اجعل له نسخه يطلع عليها من تسکن الي امانته من اوليائنا شملهم الله ببرکتنا انشاء الله تعالي و الحمد لله و الصلوه علي سيدنا محمد و آله الطاهرين ترجمه خلاصه فرمان همايون از جانب بنده خدا که مجاهده مي فرمايد در سبيل او به سوي کسي که الهام شده به حق و سليل او بسم الله الرحمن الرحيم سلام بر تو اي بنده شايسته ياري کننده حق که دعوت مي کني به سوي او به کلمه صدق. پس به درستي که ما مي فرستيم به سوي تو حمد خداوندي را که نيست خدايي جز او، پروردگار ما و پروردگار پدرهاي پيشينيان ما، و مسالت مي کنيم او را که صلوات فرستد بر سيد و مولاي ما محمد خاتم النبيين و بر اهل بيت طيبين
[ صفحه 569]
طاهرين آن حضرت. و بعد پس به درستي که ما دانسته بوديم مناجات تو را حفظ کند خداوند تو را به وسيله اي که بخشيده است به تو از اولياي خود.و حراست بفرمايد تو را به آن سبب از آيد اعداي خود و شفيع کرديم در حضرت خود تو را الا آن از منزلگاه خودمان که شعبي است در سر کوه در سر بياباني که کسي به آن راهي ندارد که منتقل شديم به آن شعب در اين زوديها از واديهاي درخت دار با نظارت و غزارت ملجا داشته ما را به آن شعب فرود آمدن جماعتي که فقيرند از ايمان، که کنايه از منزل کردند ظالمين در آن منزل است، و زود است که نازل شويم از آن سر کوه به سوي زميني مسطح بدون دوري از روزگار و طول کشيدني از زمان. و مي آيد تو را خبري از جانب ما به آنچه تازه مي شود از احوال ما. پس مي شناسي به واسطه آن آنچه اعتماد کني بر او از تقرب به سوي ما به اعمال. و خدا توفيق دهنده تو است دراين کار به رحمت خود. پس مقدور و کاين است خداوند حراست کند تو را به چشمي که در خواب نمي رود اينکه مقابل مي شود او را فتنه اي که موجب هلاکت نفوسي مي شود که صيد کرده اند يا کاشته اند باطل را به جهت ترس دادن وجلب کردن اهل باطل. که مبتهج مي شوند براي دمار آن نفوس مومنين. و محزون مي گردند براي آن مجرمين. و علامت حرکت ما از اين راه تنگ حادثه اي است که واقع مي شود از مکه معظمه از رجسي منافق و مذموم که حلال مي شمارد خونهاي حرام را که در حزن مي شود به سبب کيد او اهل ايمان و نمي رسد او به آن خروج کردن مقصود خود را از ظلم و عدوان. چرا که ما در عقب حفظ ايشان هستيم به دعايي که محجوب نمي ماند از پادشاه زمين و آسمان. پس بايد مطمئن شود به دعاي ما قلوب دوستداران ما و بايد واثق شوند به کفايت خداوند اگر چه بترساند ايشان را به واسطه دشمنان بلاهايي سخت. و عاقبت به واسطه صنع جميع کردگار محمود خواهد شد براي ايشان، مادام که
[ صفحه 570]
اجتناب کنند آنچه نهي شده از گناهان را. و ما عهد مي کنيم به سوي تو اي دوستدار با خلوص که مجاهده مي کني در راه ما با ظالمان که تاييد فرمايد خداوند تو را به نصرتي که مويد داشته به آن پيشينيان از اولياي نيکوکار ما را به اينکه هر کس پروا کند پرودگار خود را از برادران تو در دين و بيرون رود از عهده آنچه بر ذمه اوست از حقوق واجبه به سوي اهل استحقاق، در امام خواهد بود از فتنه اي که صاحب باطل است و از محنتهاي تاريک او که موجب ضلالت است. و هر کس بخل کند او ايشان به آنچه خداوند عطا فروده از نعمت خود بر آنچه خداوند امر کرده به صله و نگهداري اوپس به درستي که آن بخل کننده زيانکارخواهد بود به بخل براي دنيا و آخرت خود و اگر چنانچه شيعيان ما خداوند توفيق دهد ايشان را براي طاعت خود بادلهاي مجتمع فراهم آمده بودند در وفاي به عهدي که مکتوب است بر ايشان هر آينه تاخير نمي افتاد از ايشان يمن ملاقات ما و تعجيل مي کرد به سوي ايشان سعادت مشاهده ما با کمال معرفت صادق به ما. پس محجوب نمي دارد ما را از ايشان مگر آنچه مي رسد به ما از اموري که کراهت داريم ونمي پسنديم از ايشان و از خداوند استعانت مي طلبيم و او بس است و بهتر وکيلي است و صلوات او بر سيد ما که بشير و نذير است محمد و آل طاهرين او و خداوند سلام بفرستد بر ايشان و نوشت در غره شوال از سال چهار صد و دوازده. صورت خط شريف که بدست مبارک در آن مکتوب رقم فرمود که بر صاحب آن دست درود باد اين نوشته ماست به سوي تو اي دوستار الهام شده به حق بلند مرتفع که به املاء و بيان ماست و خط امين ما پس مخفي بدار آن را از هر کس و درهم پيچ آن را و قرار ده براي آن نسخه اي که مطلع بسازي بر آن کسي را که مطمئن به امانت او باشي از دوستداران ما خداوند مشمول فرمايد ايشان را به برکت ما انشاء الله و الحمد لله و صلوات بر سيد ما محمد و آل طاهرين او.
[ صفحه 571]
مولف گويد چند تنبيه است متعلق به اين دو فرمان مبارک که ناچاريم از اشاره به آنها: اول آن که آنچه از ظاهر کتاب احتجاج شيخ طبرسي معلوم مي شود آن است که آنچه از جانب حضرت حجت عليه السلام رسيد براي شيخ (ره) دو مکتوب بود که به خط بعضي از خواص آن جناب بود هر مکتوبي را به خط شريف مزين فرمودند وبه چند سطري اظهار زيادي لطف فرمودند و لکن در کلمات جمله از علماء تعبير به لفظ توقيعات واقع شده که ظاهر مي شود از آن که توقيع زياده از دو بوده چنانچه در لؤلؤ. گفته بعد از ذکر ابياتي که به خط حضرت عليه السلام برسر قبر شيخ ديده شد که اين بعيد نيست بعد از بيرون آمدن آنچه بيرون آمد ازآن جناب از توقيعات براي شيخ مذکور الخ. استاد اکبر علامه بهبهاني در تعليقه فرموده ذکر في الاحتجاج توقيعات عن الصاحب عليه السلام في جلالته الخ و هکذا. شايد اصل مکتوب و خط مبارک را متعدد حساب کردند و شيخ يوسف نقل کرده از عالم متبحر يحيي بن بطريق حلي صاحب کتاب عمده که از علماي ماه خامسه است که او در رساله نهج العلوم الي نفي المعدوم گفته که: حضرت صاحب عليه السلام سه مکتوب فرستادند براي شيخ در هر سالي يکي و بنابر قول او يک مکتوب از ميان رفته ذکري از آن در کتب موجوده نيست. دوم شيخ طبرسي در اول کتاب احتجاج گفته که ما ذکر نمي کنيم اسانيد اخباري که در اين کتاب نقل مي کنيم يا به جهت وجود اجماع بر آن يعني بر صحت خبر يا به جهت موافقت آن خبر با ادله عقليه يا به جهت اشتهار آن در سير و کتب مخالفت ومؤالف يعني در اين کتاب نقل نمي کنيم از اخبار مگر آنچه را که موافق اجماع با دليل عقل باشد يا مشهور در کتب فريقين و اين دو مکتوب را به نحو جزم
[ صفحه 572]
خبر مي دهد که از جانب آن حضرت عليه السلام وارد شد نه به ترديد و احتمال به اينکه بگويد روايت شده يا نقل کردند. اگر چنين هم مي گفت باز معتبر بود حسب وعده اي که دراول کتاب کرده. پس آن دو مکتوب بايد اجماع بر روايت آن محقق شده يا مشهورشده باشد در کتب و شيخ يحيي بن بطريق حلي در رساله مذکوره فرموده که از براي تزکيه و توثيق شيخ دو طريق است تا اين که مي گويد: دوم آن چيزي است که مختص است به شيخ و آن چيزي است که روايت کرده اند آن را کافه شيعه و تلقي نمودند آن را به قبول اين که مولاي ما صاحب الزمان صلوات الله عليه و آله سه کتاب نوشتند به سوي او و بعد از ذکر عناوين کتب گفته که اين تمامترين مدح و تزکيه است و پاکيزه ترين ثنا و ستودن است به قول امام امت و خلف ائمه عليهم السلام انتهي.پس به ظاهر نص اين دو شيخ معظم اين دو مکتوب مشهور و مقبول بوده در نزد اصحاب و در روايت آن تاملي نفرمودند و اين نشود مگر آن که از مبلغ و رساننده آن علامت صدق و شاهد قاطعي ديده باشند چنان که خود آن شخص حامل نيز بايد واقف شده باشد بر آيت و علامتي بر بودن آنها از آن جناب عليه السلام و بي اين شواهد و آيات چگونه مي شود که اصحاب آن را تلقي کنند و قبول نمايند و به جزم نسبت دهند آنها را به آن جناب عليه السلام و بحر العلوم در رجال خود به اين نکته اشاره فرموده چنان که بيايد کلام ايشان با اشکالي ديگر و رفع آن در باب آينده. سوم در توقيع اول اشاره به ذکر چند علامت ازعلامات ظهور خود فرمودند خواستم در مقام شرح آن برآيم. بعد از تامل به نظر رسيد که توضيح آن متوقف است بر ذکر بسياري از اخبار مشتمل بر آيات وعلامات و به تطبيق آيات مذکوره با بعضي از موجود در آنها به حدس و تخمين ممنوع. علاوه چندان فايده در ذکر اصل آنها نيست چه با کثرت اختلاف و تعارض در ميان آنها که جمع ظاهر آنها متعسر بلکه متعذر است و معارضه آنها با آيات
[ صفحه 573]
و علامات روز قيامت و اختلاف روايت اين دو صنف آيات را در ميان يکديگر و احتمال تغيير و تبديل در اصل يا در ظاهر و صفات تمام آنها حتي آن رقم که در اخبار آن را از محتومات شمردند چنانچه در خبري صريح که بيايد در باب يازدهم که آنها را نيز قابل بداء دانستند و معلوم مي شود مراد از محتوم ظاهر آن نيست و نبودن ثمره علمي و عملي در آن اولي ترک تعرض آنها است و دعاي تعجيل فرج و انتظار ظهور در هر آن چنانچه بيايد در باب دهم فان الله يفعل ما يشاء.