بازگشت

حکايت 050


شيخ جليل، احمد بن علي بن ابيطالب الطبرسي، در کتاب احتجاج نقل کرده که: وارد شد مکتوبي از ناحيه مقدسه، خداي تعالي حراست و رعايت فرمايد آن را، در چند روزي که باقي مانده بود از صفر سنه چهار صد و ده، بر شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان حارثي قدس الله روحه، ذکر نمود رساننده آن که برداشته بود آن را از ناحيه متصل به حجاز و ما تبرکا اولا اصل نسخه را نقل مي کنيم. پس از آن به ترجمه آن به قدر فهم مي پردازيم. نسخه ما ينوب مناب العنوان للشيخ السديد و المولي الرشيد الشيخ المفيد ابي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان ادام الله اعزازه من مستودع العهد الماخوذ علي العباد نسخه ما في الکتاب بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد سلام عليک ايها الولي المخلص في الدين الخصوص فينا باليقين فانا نحمد اليک الله الذي لا اله الا هو و نسئله الصلوه علي سيدنا و مولانا و نبينا محمد و آله الطاهرين و لنعلمک ادام الله توفيقک لنصره الحق و اجزل مثوبتک علي نطقک عنا بالصد انه قد اذن لنا في تشريفک بالکتابه و تکليفک ما توديه عنا الي موالينا قبلک اعزهم الله تعالي بطاعته و کفاهم المهم برعايته لهم و حراسته فقف ايدک الله بعونه علي اعدائه المارقين من دينه علي ما نذکره و اعمل في تاديته الي من تسکن اليه بما نرسمه انشاء الله نحن و ان کنا ثاوين بما کننا النائي عن مساکن الظالمين حسب (الذي) ما ارانا الله من الصلاح لنا و لشيعتنا المومنين في ذلک ما دامت دولکا الدنيا لفاسقين فانا نحيط (يحيط علمنا) علما بانبائکم و لا يعزب عناشي من اخبارکم و معرفتنا بالاذي (الزلل) الذي اصابکم مذجنح کثير منکم الي ما کان السلف الصالح عنه شاسعا



[ صفحه 563]



ونبذوا العهد المأخوذ منهم کانهم لا يعلمون و انا غير مهملين لمراعاتکم ولا ناسين لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم البلاء و اسطلمکم لاعداء فاتقوا الله جل جلاله و ظاهرونا علي انتبائکم من فته قد انافت عليکم يهلک فيها من حم اجله و يحيي عنها من ادرک امله و هي اماره لادرار حرکتها و مناقشتکم لامرنا و نهينا و الله متم نوره و لو کره المشرکون فاعتصموا بالتقيه من شب نار الجاهليه يحششها (عصب جمع عصتبه کغرف جمع غرفه و هو الحباعه) عصب امويه و يهول بها فرقه مهدويه انا زعيم بنجاه من لم يرم منکم فيها بمواطن الخفيه و سلک في الطعن عنها السبل المرضيه اذا اهل جمادي الاولي من سنتکم هذه فاعتبروا بما يحدث فيه و استيقظوا من رقدتکم لما يکون في (من) الذي يليه ستظهر لکم من السماء آيه جليه و من الارض مثلها بالسويه و يحدث في ارض المشرق ما يحرق و يقلق و يغلب علي ارض العراق طوايف من الاسلام مصاق بسوء فعالهم علي اله الارزاق ثم نتنفرج الغمه من بعد ببوار طاغوت من الاشراريسر بهلاکه المتقون و الاخيار و يتفق المريدي الحج من الافاق ما ياملونه علي توفير غلبه منهم و اتفاق و لنا في تيسير حجهم علي الاختيار منهمه و الوفاق شان يظهر علي نظام و اتساق (فيعمل) ليعمل کل امرء منکم بما يقربه من محبتنا و ليجتنب ما يدنيه من کراهتنا و سخطنا فان امرنا يبعثه فجاءه حين لا تنفعه توبه و لا ينجبيه من عقابهاندم علي حوبه و الله يلهمکن الرشد و يلطف لکم في التوفيق برحمه و نسخه و التوقيع باليد العليا علي صاحبها السلام هذا کتابنا اليک ايها الاخ الولي و المخلص في ودنا الصفي الناصرلنا الوفي حرسک الله بعينه التي لا تنام فاحتفظ به و لا تظهر علي خطنا الذي سطرناه بماله ضمناه احدا و ادمافيه الي من تسکن اليه و اوص جماعتهم بالعمل عليه انشاء الله تعالي و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. قبل از شروع در ترجمه لازم است تنبيه بر نکته اي و آن آن است که مراد از ناحيه درست معلوم نشده و در کلام احدي نديدم که متعرض آن شود جز شيخ ابراهيم کفعمي در حاشيه مصباح در فصل سي و ششم گفته که: ناحيه هر مکاني است که صاحب الامر عليه السلام در آنجا بود در غيبت صغري و وکلاء تردد مي کردند



[ صفحه 564]



و در آنجا در نزد آن جناب و مستندي ذکر نکرده و لکن از بعضي اخبار مي شود استفاده کرد چنانکه علي بن حسين مسعودي در کتاب اثبات الوصيه روايت کرده که امر فرمود ابو محمد امام حسن عسکري عليه السلام والده خود را که حج کند در سنه دويست و پنجاه و نه و او را خبر کرد به آنچه به آن جناب خواهد رسيد در سنه شصت و حاضر نمود حضرت صاحب عليه السلام را. پس به او وصيت کرد و تسليم نمود به آن جناب اسم اعظم را و مواريث و سلاح را و بيرون رفت مادرابي محمد عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام به سوي مکه و ابو علي احمد بن محمد بن مطهر متولي بود آنچه را که وکيل به آن محتاج بود. چون به بعضي از منازل رسيدند اعراب به قافله برخوردند. پس ايشان را خبر کردند ازشدت خوف و کمي آب. پس برگشتند اکثر مردم مگر کساني که در ناحيه بودند پس ايشان گذشتند و سالم ماندند. روايت شده که امر رسيد بر ايشان به رفتن و لکن علماي رجال تصريح کردند که بر امام حسن عسکري عليه السلام بلکه بر امام علي نقي عليه السلام نيز اطلاق مي شود صاحب ناحيه. ترجمه: خلاصه آن توقيع شريف مضمون آنچه بجاي عنوان بود که رسم است در اول مکاتبات مي نويسند اين بود که: به برادر سديد و دوستدار رشيد شيخ مفيد محمد بن محمد النعماني که خداوندش دائما اعزاز فرمايد از طرف قرين الشرف امام عصر که عهود الهيه که در روز الست و عالم اظله از کافه خلايق گرفتند در حضرتش بود به وديعت سپردند چنان تشريف خطاب مي رود که: بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد درود خداي بر تو اي دوستدار با خلوص در دين که مخصوص است در ولايت ما به کمال يقين همانا مي فرستيم به سوي تو حمد خداوندي را که جز او



[ صفحه 565]



خدايي نيست و مسئلت مي کنيم که صلوات بر سيد ما و پيغمبر ما محمد صلي الله عليه و آله و سلم و آل اطهار او بفرستد و اعلام مي فرماييم مر تو را که خداوند توفيق تو را مستدام فرمايد در نصرت حق و فراوان فرمايد ثواب تو را بر نشر علوم ما را به راستي به اين که اذن و رخصت دادند ما را که تو را به مکاتبه مشرف فرماييم و به اداي احکام مکلف داريم که به آن شيعيان که در حضرت تو هستند ابلاغ داري و خداوند ايشان را عزيز دارد به طاعت خود و کفايت مهم ايشان به رعايت و حراست لطف خويش فرمايد. پس واقف شود تو خدايت مدد دهد به اعانت خود بر دشمنانش که بيرون رفته اند از دين برآنچه ذکر مي کنم. و سعي کن در رساندن اوامر به سوي آنان که اطمينان به ايشان داري بر وجهي که ما مي نويسيم انشاء الله تعالي. اگر چه سکني داريم در مکان خودمان که دور است از مکان ظالمين بر حسب آنچه آن را نماينده خداي تعالي به ما از صلاح براي ما و براي شيعه مومنين ما در آن مادامي که دولت دنيا براي فاسقين است. به تحقيق که علم ما محيط است به خبرهاي شما و غايب نمي شود از علم ما هيچ چيز از اخبار شما و ما داناييم به آزاري که به شما رسيد از زماني که ميل کردند جماعتي از شماها به سوي آنچه پيشينيان درست کردار از او دور بودند و عهدي که از ايشان گرفته شده بود از پس پشت افکند گويا که ايشان نمي دانند به درستي که ما اهمال در مراعات شما نداريم و از ياد شما فراموشکار نيستيم و اگر نه اين بود هر آينه نازل مي شد به شما بلاي سخت و دشمنان را مستاصل مي کردند. پروا کنيد از خداوند جل جلاله و پشتواني دهيد ما را بر بيرون آوردند شما از فتنه که مشرف شده است بر شما که هلک مي شود در آن کسي که نزديک شد اجل او و حفظ از آن کسي که آرزوي خود را دريافت کرده و آن فتنه نشانه اي است براي حرکت ما و اظهار کردن شما براي يکديگر امر و نهي ما را و خداوند تمام و کامل مي کند نور خود را هر چند کراهت داشته باشند مشرکان پس جنگ فرا زنيد در تقيه آن فتنه.



[ صفحه 566]



چه هر که روشن کند آتش جاهلين را مدد مي دهد او را قومي که در فطرت مانند بني اميه اند تا بترساند به اين آتش فتنه طايفه هدايت شدگان را. و من ضامن و کفيل نجاتم براي کسي که در آن فتنه طالب مکان و مکانتي نباشد و سلوک کند در سير در او راه پسنديده را. چون جمادي الاولي از اين سال در رسد پس عبرت گيريد از آنچه حادث مي شود در آن و بيدار شويد از خواب غفلت براي آنچه واقع شود در عقب آن زود است که ظاهر شود در آسمان امر ظاهري و در زمين مثل آن با تساوي و واقع مي شود در زمين مشرق چيزي که حزن و قلق مي آورد و غلبه کند بعد از او بر عراق قومي که از اسلام بيرون هستند که سبب سوء کردار ايشان رزق بر اهل عراق تنگ مي گردد پس از آن تفريج کرب خواهد شد به هلاک طاغوتي از اشرار. پس مسرور شود به هلاکت اول اهل تقوي و اخيار ومجتمع مي شود براي حاج در اطراف آنچه را که طالبند با کثرت عدد و اتفاق و براي ما در آساني حج ايشان با اختيار و وفاق شأني است که ظاهر مي شود با نظام و اتساق پس بايد رفتار کند هر کس از شما به آنچه نزديک مي کند او را به محبت ما و اجتناب کند آنچه را که موجب شود براي نزديکي سخط و کراهت ما. زيرا که امر ما امري است که ناگاه در مي رسد زماني که نفع نمي بخشد آدمي را توبه نجات نمي دهد او را عقاب ما آن روز ندامت از معصيت و خداوند الهام کند رشد را به شما و لطف کند در باره شما در جهت توفيق به رحمت خودش. صورت خط شريف که در آن مکتوب به دست مبارک نوشته بودند که بر صاحب آن دست سلام باد. اين نوشته ماست به سوي تو اي برادر دوستدار و مخلص با صفاي در مودت ما و ياور با وفاي ما خداوند حراست کند تو را به عين عنايت خود. او که هرگز در خواب نرود پس حفظ کن اين نوشته را و مطلع مدار بر خطي که ما نوشته ايم با آنچه در آن درج و تضمين کرده ايم کسي را وادار کن آنچه در آن است به سوي کسي سکون



[ صفحه 567]



نفس به او داشته باشي و وصيت کن جماعت ايشان را به عمل بر وفق آن ان شاء الله تعالي و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.