در ذکر پاره اي از ازمنه و اوقات که اختصاص دارد به امام عصر
در ذکر پاره اي از ازمنه و اوقات که اختصاص دارد به امام عصر صلوات الله عليه و تکليف رعايا در آنها بالنسبه به آن جناب و عدد آنهاهشت است. اول شب قدر بلکه هر سه شب مردد. دوم روز جمعه. سوم روز عاشورا. چهارم از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز. پنجم عصر دوشنبه. ششم عصر پنجشنبه. هفتم شب و روز نيمه شعبان. هشتم روز نوروز.
اول شب قدر که شب بروز و ظهور قدر و منزلت و ميمنت و سلطنت و عظمت و جلالت امام عصر است به سبب نزول روح و آن قدر ملائکه است بر آن جناب که بر زمين جاي تنگ شود. براي تقدير امور سال عباد هو الله تعالي در اين عبارت اشاره شده به سه وجه از وجوهي که براي ناميده شدن اين شبها به شب قدر
[ صفحه 806]
گفته اند منه ره. چنان که در اخبار بسيار رسيده. در تفسير علي بن ابراهيم به چند سند معتبر از حضرت باقر و صادق و کاظم عليهم السلام روايت کرده که فرمودند در تفسير آيه مبارکه: فيها يفرق کل امر حکيم که خداوند تقدير مي کند هر امري را از حق و باطل و آنچه مي شود در اين سال و از براي خداوند است در آن بداء و مشيت که پيش اندازد آنچه را بخواهد و تاخير نمايد آنچه را بخواهد از آجال و ارزاق و بلايا و اعراض و امراض زياده کند در آنها آنچه را که بخواهد و کم کند آنچه را که بخواهد ومي دهد آن را به رسول خداي صلي الله عليه و آله و سلم و مي دهد رسول خدا به امير المومنين عليه السلام و مي دهد آن را امير المومنين به ائمه عليهم السلام تا اينکه مي رسد آن به صاحب الزمان عليه السلام و شرط مي کند در آن بدا و مشيت و تقديم و تاخير را و نيز روايت کرده که خداوند تقدير مي کند در شب قدر آجال و ارزاق را و هر امري که حادث مي شود از موت و حيات يا ارزاني و گراني يا خير يا شر آنکه گفته که نازل مي شود ملائکه و روح القدس بر امام زمان و مي دهند به او آنچه را که نوشتند از اين امور.
و نيز روايت کرده که جناب باقر عليه السلام فرمود به ابو المهاجر که مخفي نمي شود بر ما شب قدر زيرا که ملائکه طواف مي کنند به ما در آن شب
و شيخ صفار در بصاير الدرجات روايت کرده از داود بن فرقد که گفت سوال نمودن از او يعني صادق عليه السلام از قول خداوند عزوجل: انا انزلناه في ليله القدر و ما ادري ما ليله القدر فرمود نازل مي شود در او آنچه مي شود از اين سال از موت يا مولود گفتم به او به سوي که نازل مي شود؟ فرمود به سوي که شايد باشد به درستي که مردم اين شب را در نماز و دعا و مسئلت اند و صاحب اين امر در شغلي است نازل مي شود ملائکه به سوي او به
[ صفحه 807]
جهت امور سال از غروب آفتاب تا طلوع.
و نيز روايت کرده از عبد الله بن سنان که گفت سوال کرده از آن جناب از نصف شعبان پس فرمود: در نزد من ازآن چيزي نيست و لکن هرگاه شب نوزدهم از ماه رمضان شد تقسيم مي شود در آن ارزاق و نوشته مي شود در آن آجال و بيرون مي آيد در برات و منشور حاج و خداوند نظر لطف مي فرمايد به سوي عباد خود پس مي آمرزد مر ايشان را مگر شارب خمر. پس هرگاه شب بيستم و سوم شد جدا مي شود در آن هر امر محکمي آنگاه به پايان مي رسد و امضا کرده مي شود. گفتم به کي مي رسد؟ فرمود: به سوي صاحب شما يعني امام شما. در خبر ديگر فرمود: نوشته مي شود در آن قافله حاج و آنچه مي شود در آن سال از طاعتي يا معصيتي يا مردني يا حياتي و خداي تعالي پديدار مي کند درشب و روز آنچه را که مي خواهد آنگاه مي افکند آن را به سوي صاحب زمان. حارث بن مغيره سوال کرد که صاحب ارض کيست؟ فرمود صاحب شما و در خبر ديگرفرمود به درستي که خداوند تقدير مي فرمايد در آن مقادير آن سال را آنگاه انفاذ مي فرمايد آن را به سوي زمين.معلي بن خنيس پرسيد به سوي که؟ فرمود به سوي که مي بيني اي عاجز يا فرمود: اي ضعيف؟ و در خبر ديگر فرمود: چون شب قدر مي شود خداوند مي نويسد در آن آنچه مي شود آنگاه مي اندازد آن را. راوي پرسيد به سوي کي؟ فرمود به سوي کي مي داني احمق؟
[ صفحه 808]
و علامه مجلسي در زاد المعاد فرموده ازبعضي احاديث ظاهر مي شود که هر سه شب قدرند و در شب اول تقدير امور مي شود و در شب دوم به کثرت دعا و عبادت ممکن است بعضي تغيير بيابد و در شب سوم ختم مي شود و تغيير نمي يابد يا بسيار کم تغيير مي يابد بلا تشبيه مانند ارقام پادشاهان که اول تعليقه مي شود و تغييرش آسانست بعد از آن ثبت دفاتر مي شود و تغييرش دشوارتر است امام به مهر مهر آثار مزين نگرديده باز مکن است تغيير بيابد و چون به مهر اشرف رسيد به منزله ختم است و تغييرش در نهايت صعوبت است. ونيز در مقام ذکر مرغبات عبادت در شب قدر فرمود: چون حضرت صاحب الامر عليه السلام در تمام اين شب با ملائکه مقربين محشور است و فوج فوج به خدمت او مي آيند و بر او سلام مي کند و تقديرات که براي او و ساير خلق شده است بر او عرض مي کنند سزاوار نيست در چنين شبي تأسي به امام خود نکنند و به غفلت به سر آورند و نيز از قواعد عبادت آن شب شمرده که چون تقديرات جميع امور از عمر و مال و فرزند و عزت و صحت و توفيق اعمال خير و ساير امور در اين شب مي شود. اصلاح تمام احوال سال رادر اين شب خواهد بود و ممکن است که نام کسي در ديوان اشقيان نوشته باشد و در اين شب تغيير يابد و از زمره سعاتمندان نوشته شود چنان که اين مضمون در اکثر دعاها و احاديث معتبره وارد شده است انتهي.
بنابر آنچه در باب گذشته ذکر شد که دعا براي آن جناب را بايد مقدم داشت بر دعاي براي نفس خود و در اين شب مشغول است به آن امر عظيم الهي که در اخبار گذشته و غير آن اشاره شد به آن. پس بهترين دعاها طلب نصرت و اعانت و حفظ الهي است براي آن جناب چنان که گذشت که درشب بيست و سوم در جميع حالات چه در رکوع چه در سجود و چه نشسته يا ايستاده بلکه در ساير اوقات بايد خواند آن دعا را که مضمونش پس از حمد خداوند و صلوات بر رسول و آلش صلوات الله عليهم اين بود که:
[ صفحه 809]
بار خدايا بوده باش از براي حجة بن الحسن المهدي عليهما السلام در اين ساعت و در ساعتي ولي و حافظ و قايد و ناصر وراهنما و معين تا آخر که به همين نحو بود پس از آن توسل و استغاثه به آن جناب و طلب اعانت و شفاعت در انجام آنچه مي خواهد و بايد به دست مبارک او جاري شود و به نظر انور او بگذرد و تضرع و انابه که نظر لطف و رافت خود را از او برندارد و به وسيله خود را به نيکي در نزد آن جناب مذکورنمايد که او آنچه سزاوار بزرگي است در اين شب که زمام امور به دست قدرت الهيه اوست به او رفتار نمايد.
در خبر معتبر است که هر که در شب بيست وسوم ماه مبارک رمضان هزار مرتبه سوره انا انزلناه را بخواند هرآينه صبح کند با يقين شديد به اعتراف به آنچه مخصوص ماست از کرامتها در اين شب به سبب آنچه در خواب بيند
و عالم رباني سيد علي بن عبد الحميد نيلي در شرح مصباح شيخ طوسي رحمه الله بعد از نقل اين خبر فرموده که در شب پنجشنبه بيست و سوم ماه رمضان سنه هفتصد و هشتاد و هشت در مسجد کوفه معتکف بوديم با جماعتي پس از نماز شروع کرديم در خواندن سوره انا انزلناه هزار مرتبه پس چون فارغ شديم هر يک از ما در جاي خود خوابيد پس من در خواب ديدم و خواب غالب نبود بلکه شبيه بود به نيکي که گويا درها باز شده که نمي دانم آنها در آسمان است يا در زمين وبيرون آمد از او جماعتي بر هياتهاي نيکو و رو کردند به من و مي گفتند ملازم شو ائمه معصومين خود را. پس ايشانند اعلام بداة اکارم ثقات سادات بررة اتقياء سفره انجم زهر و اوابين غرر و غير از اين از مکارم الخ و اين مقان را گنجايش زياده از اين نيست.
[ صفحه 810]
دوم روز جمعه که از چند جهت اختصاص و تعلق دارد به امام عصر عليه السلام يکي آنکه ولادت با سعادت آن جناب در آن روز بود چنانچه در باب اول ذکر شد و ديگر آنکه ظهور موفور السرور آن حضرت در آن روز خواهد بود و ترقب و انتظار فرج در آن روز بيشتر از روزهاي ديگر است چنانچه در جمله از اخبار تصريح به آن شده و در زيارت مختصه به آن جناب است در روز جمعه که يا مولاي يا صاحب الزمان صلوات الله عليک و علي آل بيتک هذا يوم الجمعه وهو يومک المتوقع فيه ظهورک و الفرج فيه للمومنين علي يدک تا آخر آنچه بيايد يعني اي آقاي من اي صاحب الزمان که درود خداوند باد بر تو و بر آل بيت تو اين روز جمعه است و آن روز تو است که انتظار کشيده مي شود در آن ظهور تو و فرج مومنين بر دست جناب تو و من اي آقاي من در آن ميهمان توام و پناه آورده به تو و تو اي آقاي من کريمي و از اولاد بزرگواران و ماموري به پناه دادن پس مرا مهماني کن و پناه ده الخ. بلکه عيد بودن روز جمعه و شمردن آن را يکي از عيدهاي چهارگانه حقيقة به جهت آن روزشريف است و براي آن مؤمنين مخصوصين که چشم و دل ايشان به جهت ديدن زمين را و پاک و پاکيزه از لوث شرک و کفر و قذرات معاصي و از وجود جبارين و ملحدين و کافرين و منافقين و ظهور کلمه حق و اعلاي دين و شرايع ايمان وشعاير مسلمين بي مزاحمت و ممانعت احدي از اعداء خداوند و اولياي او درآن روز روشن و منور و مسرور و خرسند خواهد شد و در دعاي بعد از طلوع آفتاب روز جمعه اشاره به اين مطلب فرمودند.
چنانچه سيد بن طاوس در جمال الاسبوع از حضرت کاظم عليه السلام روايت کرده
[ صفحه 811]
که فرمود به محمد بن سنان در روز جمعه که آيا خواندي در اين روز واجب از دعا را؟ پرسيدم: کدام است فرمود بگو: السلام عليک ايها اليوم الجديد المبارک الذي جعله الله عيدا لاوليائه المطهرين من الدنس الخارجين من البلوي المکرورين مع اوليائه المصفين من العکر الباذلين انفسهم في محبة اولياء الرحمن تسليما آنگاه ملتفت شو به آفتاب و بگو السلام عليک ايها الشمس الطالعه الخ سلام بر تو باد اي روز تازه مبارکي که گردانده او را خداوند عيد از براي دوستان خود که پاک شدگانند از قذرات و بيرون شدگانند از فتنه و رجعت و کنندگانند با اولياي او عليهم السلام و تصفيه شدگانند از درد و کثافات عقايد و اعمال قبيحه که جانهاي خود را بذل کنندگانند در محبت اولياي خداوند بلکه جمعه از اسامي مبارک صاحب الامرعليه السلام است يا کنايه است از آن شخص شريف يا سبب ناميده شدن جمعه است به جمعه چنانچه صدوق در خصال از صقر بن ابي دلف روايت کرده که: حضرت امام علي النقي عليه السلام فرمود در شرح حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که فرمود دشمني نکنيد با روزها که آنها با شما دشمني خواهند کرد. پس فرمود روزها مائيم تا آنکه فرمود و جمعه پسر پسر من است و به سوي او جمع مي شوند اهل حق
[ صفحه 812]
و صدوق فرمود: ايام ائمه عليهم السلام نيست و لکن کنايه است از ايشان تا آنکه نفهمند معني آن را غير از اهل حق چنانچه خداي عزوجل کنايه فرموده به تين و زيتون و طور سينين و بلد امين از پيغمبر و علي و حسن و حسين صلوات الله عليهم و بعضي امثله ديگر از اين رقم ذکر کرده.
و حسين بن حمدان در کتاب خود روايت کرده از حسن بن مسعود و محمد بن خليل که گفتند داخل شديم ما بر سيد خود ابو الحسن علي بن محمدعليهما السلام در سامرا در نزد آن جناب جماعتي از شيعيان بودند پس سوال کردند از آن جناب از سعد و نحس ايام پس فرمود دشمني مکنيد با ايام که با شما دشمني مي کنند و پرسيدم از آن جناب از معني حديث پس فرمود: از براي آن دو معني است ظاهري و باطني پس ظاهر اين است که شنبه براي ماست ويکشنبه براي شيعيان ما و دوشنبه براي بني اميه و سه شنبه براي شيعيان ايشان و چهار شنبه براي بني عباس و پنجشنبه براي شيعيان ايشان و جمعه عيد است براي مسلمين. پس شنبه جد من رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و يکشنبه امير المومنين عليه السلام دوشنبه حسن و عليهما السلام و سه شنبه علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهم السلام و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي عليهم السلام و پنجشنبه من و پسر من حسن است و جمعه پسر او است آنکه به او جمع مي کند کلمه ها را يعني دينهاي که دين مي شود و تمام مي کند به او نعمت را و خداوند حق را ثابت و ظاهر مي کند و باطل را محو مي کند و او مهدي منتظر شماست. آنگاه خواندند: بسم الله الرحمن الرحيم بقيت الله خير لکم ان کنتم مؤمنين. پس فرمود اوست و الله بقية الله
و نيز صدوق عليه الرحمه در خصال روايت کرده از حضرت صادق عليه السلام که فرمود که شنبه براي ماست و يکشنبه براي شيعيان ما و دو شنبه براي اعداي ما و سه شنبه
[ صفحه 813]
براي بني اميه و چهار شنبه روز خوردن دواست و پنجشنبه حاجتها بر آورده مي شود و جمعه از براي تبظيف و استعمال بوي خوش است و آن عيد مسلمين است و آن افضل است از فطر و اضحي. روز غدير بهترين عيدها است و آن هجدهم ذي الحجه است و در روز جمعه بود و خروج مي کند قائم ما اهل بيت روز جمعه و بر پا مي شود قيامت روز جمعه و هيچ عملي بهتر نيست روز جمعه از صلوات بر محمد و آل او عليهم السلام.
و علامه مجلسي در بحار نقل کرده از اصلي قديم از مؤلفات قدماي علماي ما که چون نماز صبح را کردي در روز جمعه ابتدا کن به اين شهادت آنگاه به صلوات بر محمد و آل او عليهم السلام و آن دعايي است طولاني و بعضي از فقرات آن که متعلق است به امام عصر عليه السلام اين است ا للهم و کن لوليک في خلقک وليا و حافظا و قايدا و ناصرا حتي تسکنه ارضک طوعا و تمتعه منها طولا و تجعله و ذريته فيها الائمه الوارثين و اجمع له شمله و اکمل له امره و اصلح له رعيته و ثبت رکنه و افرغ النصر منک عليه حتي ينتقم فيشتفي و يشقي حرارات قلوب نفله و حرارات صدور وغرة و حسرات انفس ترحة من دماء مسفوکة و ارحام مقطوعة و طاعة مجهولة قد احست اليه البلاء و وسعت عليه الالاء و اتممت عليه النعما في حسن الحفظ منک له اللهم اکفه هول عدوه و نسهم ذکره وارد من اراده و کن من کاده و امکر بمن مکره و اجعل دائرة السوء عليهم اللهم فض جمعهم و قل حدهم و ارعب قلوبهم و زلزل اقدامهم و اصدع شعبهم و شتت امرهم فانهم اضاعوا الصلوات و اتبعوا الشهوات وعملوا السيئات و اجتنبوا الحسنات فخذهم بالمثلات و امرهم الخيرات انک علي کل شيئي قدير
و سيد جليل علي بن طاوس در جمال الاسبوع اين زيارت را براي کل شيئي قدير و سيد جليل علي بن طاوس در جمال الاسبوع اين زيارت را براي
[ صفحه 814]
حجت عليه السلام در روز جمعه نقل فرموده: السلام عليک يا حجة الله في ارضه السلام عليک يا عين الله في خلقه السلام عليک يا نور الله الذي به يهتدي المهتدون و يفرج به عن المومنين السلام عليک ايها المهذب الخائف السلام عليک ايها الولي الناصح السلام عليک يا سفينة النجاة السلام عليک يا عين الحيوة السلام عليک صلي الله عليک و علي آل بيتک الطيبين الطاهرين السلام عليک عجل الله لک ما وعدک من النصر و ظهورالامر السلام عليک يا موي انا مولاک عارف با ولاک و اخراک اتقرب الي الله تعالي بک و بال بيتک و انتظر ظهورک وظهور الحق علي يدک و اسئل الله او يصلي علي محمد و آل محمد و ان يجعلني من المنتظرين لک و التابعين و الناصرين لک علي اعدائک و المستشهدين بين يديک في جمله اوليائک يا مولاي يا صاحب الزمان صلوات الله عليک و علي آل بيتک هذا يوم الجمعه و هو يومک المتوقع فيه ظهورک و الفرج فيه للمومنين علي يدک و قتل الکافرين بسيفک و انا يا مولاي فيه ضيفک و جارک و انت يا مولاي کريم من اولاد الکرام و مامور باجارة فاضفني و اجرني صلواتک الله عليک و علي اهل بيتک الطاهرين. و سيد بن طاوس عليه الرحمه بعد از نقل اين زيارت مي فرمايد و من اين بيت را مي خوانم بعداز اين زيارت و مي گويم به اشاره:
نزيلک حيث ما اتجهت رکابي
و ضيفک حيث کنت من البلاد
من به در خانه احسان و نعمت تو فرمود آمدم به هر جا که شترم متوجه شد و مرا برد و فرود آورد و ميهمان خوان جود و کرم جناب توام در هر شهر و دهکده که باشم. و گذشت که سيد معظم صلوات کبير مروي ازآن جناب را که براي آن جناب است با دعاي ديگر که آن نيز متعلق به آن جناب عليه السلام است در تعقيب نماز عصر روز جمعه دکر نموده و اصرار بليغ در خواندن آن کرده
[ صفحه 815]
و نيز مستحب است دعاي ندبه معروفه را که متعلق است به آن حضرت و في الحقيقه مضامين آن سوزنده دلها و شکافنده جگرها و ريزنده خون از ديدگان آنان است که اندکي از شربت محبت آن جناب نوشيده وتلخي زهر فراق او به کامش رسيده. درروز جمعه بلکه در شب آن نيز چنانچه در يکي از مزارات قديمه که مؤلف آن معاصر شيخ طبرسي صاحب احتجاج است روايت است که بايد خوانده شود و چون دعا طولاني و نسخه آن شايع بودن ذکر نکرديم.
و نيز فرمودند که بهترين اعمل در روز جمعه گفتن اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم است صد مرتبه بعد از نماز عصر روز جمعه و در بسياري ازادعيه روز جمعه طلب نصرت و تعجيل فرج و ظهور شده.
در اول دعاي تعقيب ظهورروز جمعه است که بار خدايا بخر از من جان مرا که وقت شده است بر تو و حبس شده است بر تو براي فرمان تو به بهشت با معصومي از عترت پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم که محزون است به جهت مظلومي او و نسبت داده شده به ولايت او که پر نمائي به او زمين را از عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور اللهم عجل فرجه.
سوم روز عاشورا که روز سرافراز شدن حضرت حجت عليه السلام است از جانب خداوند عزوجل به لقب قائم چنانچه شيخ جعفر بن محمدبن قولويه در کامل الزياره روايت کرده از محمد بن حمران که گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود چون شد از امر حسين بن علي عليهما السلام آنچه شد ناله و فرياد کردند ملائکه به سوي خداوند عزوجل و گفتند اي پروردگار ما چنين مي کنند با حسين برگزيده تو و پسر پيغمبر تو. فرمود: پس واداشت خداوند براي ايشان ضل قائم عليه السلام را و فرمود به اين مقام مي کشم براي حسين عليه السلام از آنها که بر او ظلم کردند
[ صفحه 816]
و شيخ صدوق در علل الشرايع روايت کرده از ابو حمزه ثمالي که گفت گفتم: به حضرت باقر عليه السلام يا ابن رسول الله آيا همه شما قائم به حق نيستيد؟ فرمود بلي. گفتم پس چرا قائم عليه السلام قائم مي گويند. فرمود: چون جدم حسين عليه السلام کشته شد ناله کردند ملائکه به سوي خداي تعالي و گريه و زاري نمودند و گفتند: اهنا وسيدنا آيا اعراض خواهي فرمود از کسي که بکشد برگزيده تو و پسر برگزيده و مختار از خلق تو را؟ پس خداوند وحي فرستاد به سوي ايشان که قرار گيريد اي ملائکه من. پس قسم به عزت و جلال خود که هر آينه البته انتقام مي کشم از ايشان هر چند بعد از زماني باشد آنگه خداي تعالي ظاهر نمود ائمه از فرزندان حسين عليه السلام را براي ملائکه پس ملائکه به اين مسرور شدند. پس ناگاه ديدند که يکي از ايشان ايستاده و نماز مي کند. پس خداي عزوجل فرمود به اين ايستاده انتقام مي کشم از ايشان .
و نيز عاشورا روز خروج و ظهور آن حضرت است چنانچه شيخ مفيد رحمه الله در ارشاد روايت کرده از ابي بصير که گفت فرمود:حضرت صادق عليه السلام منادي ندا مي کند به اسم حضرت قائم عليه السلام در شب بيست و سوم يعني از ماه رمضان و خروج مي کند در روز عاشورا وآن روزي است که کشته شد در آن روز حسين بن علي عليهما السلام و از جمله اي از اخبار مستفاد مي شود که از مقاصد عظيمه و فوايد جليله ظهور آن جناب خونخواهي و انتقام از قاتلين جدبزرگوارش بلکه از ذريتهاي ايشان و شفا دادن قلوب مومنين است بلکه حزن ملائکه منتهي نمي شود مگر در آن روز.
شيخ عياشي روايت کرده از جناب باقرعليه السلام که فرمود نازل شد اين آيه در
[ صفحه 817]
حسين عليه السلام و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا هر کسي که مظلوم کشته شد پس به تحقيق ما قرار داديم براي ولي او سلطنتي فلايسرف في القتل انه کان منصورا پس اسراف نکند در قتل پس به درستي که آن ولي منصور است فرمود که او حسين بن علي عليهما السلام است که مظلوم کشته شد و ماييم اولياي او و قايم از ما چون خروج کند و طلب نمايد خون حسين عليه السلام را پس مي کشد تا آنکه مي گويند اسراف کرد در کشتن و فرمود مقتول حسين عليه السلام است و ولي او قائم عليه السلام است و اسراف در قتل آن است که بکشد غير قاتل او را انه کان منصورا پس به درستي که دنيا نمي رود تا اينکه انتصار کرده شود به مردي از آل رسول خداي صلي الله عليه و آله و سلم که پر کند زمين را از عدل و داد چنانچه پر شده از ظلم و جور.
و در تفسير علي بن ابراهيم روايت است که فرمود: اذن للذين يقتالون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير که آن نازل شده در شان قائم عليه السلام به درستي که آن حضرت خروج نمايد مطالبه مي کند حسين عليه السلام را
و در غيبت فضل بن شاذان روايت شده که شعار اصحاب آن حضرت اين است يا لثارات الحسين
[ صفحه 818]
و در يکي از زيارات جامعه در سلام بر آن حضرت مذکور است: السلام علي الامام العالم الغائب عن الابصار و الحاضر في الامصار و الغائب عن العيون و الحاضر في الاکفار بقية الاخيار وارث ذي الفقار الذي يظهر في بيت الله الحرام ذي الاستار و ينادي بشعار يا لثارات الحسين انا الطالب بالاوتار اناقا صم کل جبار
و شيخ برقي رحمه الله در کتاب محاسن و ابن قولويه عليه الرحمه در کامل الزياره روايت کرده اند از جناب صادق عليه السلام که فرمود: خداوند موکل کرده به حسين بن علي عليهما السلام هفتاد هزار ملک که صلوات مي فرستند بر او هر روز و ايشان ژوليده موي غبار آلوده اند از آن روز که آن حضرت کشته شده تا آن وقت که خداي خواسته. راوي گفت قصد کرد حضرت از اين خروج قائم عليه السلام را و در امالي شيخ صدوق روايت است از حضرت صادق عليه السلام که فرمود: ضربت خورد حسين بن علي عليهما السلام به شمشير آنگاه پيش رفت قاتل آن حضرت که سرش را جدا کند ندا کرد منادي از جانب رب العزه تبارک و تعالي از وسط عرش پس گفت آگاه باشيد اي امت سرگردان ظالم بعد از پيغمبر خود خداوند موفق نکند شما را نه براي قرباني و نه فطر آنگاه حضرت صادق عليه السلام فرمود لاجرم والله موفق نمي شويد و موفق نخواهند شد هرگز تا آنکه برخيزد خونخواه حسين عليه السلام يعني حضرت قائم عليه السلام.
و نيز روايت کرده از ابو الصلت هروي که گفت به خدمت حضرت رضا عليه السلام عرض کردم: يا ابن رسول الله چه مي فرمايي در حديثي که روايت شد از حضرت صادق عليه السلام که فرمود وقتي که حضرت قائم عليه السلام خروج کند ذريه قاتلان امام حسين عليه السلام را به قتل آورد به سبب کردار پدرهاي ايشان؟ حضرت امام رضا عليه السلام فرمود چنين است.
[ صفحه 819]
من عرض کردم که خداي عزوجل فرموده: و لا تزر و ازرة و زر اخري چيست معني اين؟ فرمود حق تعالي صادق است در جميع اقوال خود و لکن ذريه کشندگان حضرت امام حسين عليه السلام راضي بودند به کارهاي پدران خود و به آن فخر مي کردند و هر کسي که راضي به کاري باشدگويا خود آن کا را کرده است و اگر مردي در مشرق کشته شود و مردي در مغرب از کشته شدن او راضي باشد هر آينه اين رضا شونده در نزد خداي عزوجل شريک آن کشنده باشد. به درستي که حضرت قائم عليه السلام وقتي که بيرون آيد ايشان را مي کشد به سبب رضا بودن ايشان به فعل پدران خود و در زيارت عاشورا مکرر خواسته شده که خداوند روزي فرمايد طلب خون سيد الشهداء عليه السلام را با امام ظاهر ناطق مهدي منصور از آل محمد عليهم السلام و مکرر ائمه و اصحاب ايشان در نثر و نظم خود را تسلي مي دادند از آن مصيبت عظيمه و رزيه جليله به ظهور قائم آل محمد عليهم السلام.
پس روز عاشورا که هم روز ظهور آن جناب است و هم مقصد اعظم برداشتن کرب و اندوه است که آن روز آورده اختصاصي تمام به آن جناب دارد و بايد اهتمام نمود در آن بعد از اداي مراسم تعزيت و تاسي به آن حضرت در گريه و زاري درلعن و نفرين و طلب هلاک اعداي آل محمد عليهم السلام و طلب نصرت و ظفر و ظهور و تعجيل براي آن جناب چنان که در اعمال و آداب آن روز اشاره فرمودند.
چنان که در يکي از اعمال جليله آن روز که مشتمل است بر هزار لعن بر قاتل سيد الشهداء عليه السلام و طلب عذاب و هلاک براي محاربين حجج و طلب فرج از براي آل محمد عليهم السلام از فقرات دعايي که بايد در قنوت خواند اين است اللهم ان سبلک ضايعه و احکامک معطلة و اهل نبيک في الارض هايمة کالوحش السايمة
[ صفحه 820]
اللهم اعل الحق و استنقذ الخلق و امنن علينا بالنجاة و اهدنا للايمان و عجل فرجنا بالقائم عليه السلام و اجعله لنا ردا و اجعلنا له رفدا تا اينکه مي فرمايد: اللهم ارحم العترة الضايعة المقتولة الذليلة من الشجرة الطيبة المبارکة اللهم اعل کلمتهم و افلج حجتهم و ثبت قلوبهم و قلوب شيعتهم علي موالاتهم و انصرهم و اعنهم و صبرهم علي الاذي في جنبک و اجعل لهم اياما مشهوده و رياسا معلومه کما ضمنت لاوليائک في کتابک المنزل فانک قلت وعد الله الذين امنوا و عملوا الصالحات منکم ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم الاية.
چهارم از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن از هر روز بنابر تقسيمي که علما کرده اند هر روز را از مطلع فجر تا غروب آفتاب به دوازده بخش به نحوي که به حسب فصول فرقي نکند و هر قسمي منسوب به امامي سيد جليل علي بن طاوس در کتاب امان الاخطار فرموده که ما ذکر کرديم در کتاب مودعه في ساعات الليل و النهار اينکه هر ساعتي از روز مختص است به يکي از ائمه عليهم السلام و از براي او دو دعاست يکي از آن دو را نقل کرديم از خط جدم ابي جعفر طوسي رحمه الله عليه و ديگري را از خط ابن مقله. هر يک از آن امامان مثل نگاهبان و حامي است از براي ساعت خود به مقتضاي روايات. پس ساعت اولي از براي مولاي ما علي عليه السلام است و شمردند تا دوازدهم که براي مولاي ما مهدي است صلوات الله عليه و دعا کند انسان در هر ساعتي از آن
[ صفحه 821]
ساعات به آنچه مخصوص اوست از دعوات چه اينکه روز کامل تابستان باشد يا روز زمستان کوتاه ترين اوقات زيرا که دعاها تقسيم مي شود دوازده قسمت هر چه باشد مقدار روز به مقتضاي اخبار. پس اگر اتفاق افتاد بيرون رفتن تو براي سفر در ساعت که مختص است به او يکي از ائمه عليهم السلام که حمايت کننده اند و خداوند قرار داده ايشان را سبب براي نجات. پس بگو اين مضمون را که خداوند برسان مولاي من فلان را صلوات الله عليه و اسم آن امام را ببر که ما سلام مي فرستيم بر او و اينکه ما توجه مي کنيم به سبب اقبال جناب تو بر او در اينکه بوده نگاهباني ما و حمايت ما و سلامتي ما و کمال سعادت ما ضمان آن به امر تو بر او باشد به هر طرف که توجه کنيم در آن ساعت که گرداندي او را مثل نگاهبان در آن ساعت و مي گويم من هرگاه فرود آمدي در منزلي در ساعتي که مختص است به يکي از ايشان يا کوچ کردي از آن منزل پس سلام کند بر آن امام به آنچه تو را نزديک کند به او و به او خطاب کن در ضمانت آنچه حادث مي شود در ساعت او. پس اگر نه آن بود که خداوند مي خواست اين را از تو، دلالت نمي کرد تو را بر آن. و چون به اين عمل کردي هدايت مي کند تو را خداوند عزوجل به سوي خود و مي شود حرکات و سکنات تو در سفر تو عبادت و سعادت از براي خانه آخرت تو انتهي. و چون کتاب امام موضوع بود براي آداب سفر، لهذا اقتصار فرمود به آنچه متعلق به اوست و آنچه فرموده جاري است در هر شغل و کار دنيوي و اخروي که آدمي خواسته شروع کند در آن.
و اما دو دعاي مختص به امام عصر که بايد در ساعت دوازدهم روز خوانده شود.
[ صفحه 822]
اول آن اين است: يا من توحد بنفسه عن خلقه يا من غني عن خلقه بصنعه يا من عرف نفسه خلقه بلطفه يا من سلک باهل طاعته مرضاته يا من اعان اهل محبته علي شکره يا من من عليهم بدينه و لطف لهم بنائله اسئلک بحق وليک الخلف الصلاح بقيتک فر ارضک المنتقم. لک من اعدائک و اعداء رسولک و بقيه آابائه الصالحين محمد بن الحسن و اتضرع اليک به و اقدمه بين يدي حوائجي و رغبتي اليک ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تفعل بي کذا و کذا و ان تدرکني و تنجيني مما اخاف و احذر و البسني به عافيتک و عفوک في الدنيا و الاخره و کن له وليا و حافظا و ناصرا و قايدا وکاليا و ساترا حتي تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فيها طويلا يا ارحم الراحمين ولا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم فسيکفيکهم الله و هو السميع العليم اللهم صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الدين امرت بطاعتهم و اولي الارحام الذين امرت و ذوي القربي الذين امرت بمودتهم والموالي الذين امرت بعرفان حقهم و هل البيت الذين اذهبت عنهم الرجس و طهرتهم تطهيرا ان تصلي علي محمد و آل محمد وان تفعل بي کذا و کذا و امام دعاي دوم پس اين است اللهم يا خالق السقف المرفوع و المهاد الموضوع و رارزق العاصي و المطيع الذي ليس من دونه ولي و لا شفيع اسئلک باسمائک التي اذا سميت علي طوارق العسر عادت يسرا و اذا وضعت علي الجبال کانت هباء منثورا و اذا رفعت الي السماء تفتحت لها المغالق و اذا هبطت الي ظلمات الارض اتسعت بها المصايق و اذا دعيت به الموتي انتشرت من اللخود و اذا نوديت به المعدومات خرجت الي الوجود و اذا ذکرت علي القلوب و جلت خشوعا واذا قرعت الاسماع فاضت العيون دموعا اسئلک بمحمد رسولک المويد بالمعجزات المبعوث بمحکم الايات و بامير المومنين علي بن ابيطالب الذي اخترته لمواخاته و وصيته و اصطفيته لماصافتاته و مصاهرته و بصاحب الزمان
[ صفحه 823]
المهدي الذي تجمع علي طاعته الاراء المتفرقه و تولف له الاهواء المختلفه و تستخلص به حقوق اوليائک و تنتقم به من شراعدئک و تملا به الارض عدلا و احسانا و توسع علي العباد بظهوره فضلا و امتنانا و تعيد الحق من مکانه عزيزا حميدا و ترجع الدين علي يديه غضا جديدا ان تصلي علي محمد و ال محمد فقد استشفعت بهم اليک و قدمتهم امامي و بين يدي حوايجي و ان توزعني شکر نعمتک في التوفيق لمعرفته امامي و بين يدي حوايجي و ان توزعني شکر نعمتک في التوفيق لمعرفته و الهدايه الي طاعته و ان تزيدني قوه في التمسک بعصمته و الاقتداء بسنته و الکون في زمرته و شيعته انک سميع الدعاء برحمتک يا ارحم الراحمين. شيخ ابراهيم کفعمي بعد از نقل اين ادعيه گفته: اين ادعيه در متهجد شيخ طوسي نيست و لکن من ديدم آنها را در بعضي از کتب اصحاب خودمان که نوشته شده بود به آب طلا. پوشيده و مخفي نماند که دعاي اول را به نحوي که نقل نموديم مطابق است به آنچه سيد بن باقي در اختيار خود و علامه در منهاج الاصلاح نقل کردند و لکن شيخ طوسي درمصباح تا آنجا نقل کرده که ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تفعل بي کذا و کذا و آن زياده که در دعاي هر امامي موجود است در آنجا نيست. کفعمي استظهار کرده که اين زياده از سيد بن الباقي باشد که برداشته آن را از خبر ابو الوفاي شيرازي که گذشت درباب نهم و لهذا در دعاي هر امامي خواسته آنچه را که در آن خبر امر فرمودند که بخوانيم و به آن امام در آن مطلب متوسل شويم و اين را تحسين فرمود. و نيز پوشيده نماند که با شيوع و تکرر اين دو رقم ادعيه از براي ساعات تا کنون معلوم نشده که سند آنها به کدام امام منتهي مي شود.
فاضل المعي ميرزا عبد الله اصفهاني در صحيفه ثالثه سجاديه چنين فهميده که هر دعائي از آن امام است که آن دعا منسوبست به او و ما در صحيفه رابعه سجاديه و صحيفه ثانيه علويه اورا متابعت کرديم و لکن با عدم وثوق و اطمينان
[ صفحه 824]
به اين اعتقاد که مستندي ندارد بلکه از سبک و سياق آن ادعيه خصوص اخيره چنان معلوم مي شود که از يک امام باشد و نهايت شباهت به کلمات امام عصر عليه السلام دارد و الله العالم.
پنجم عصر روز دو شنبه. ششم عصر روز پنجشنبه که در آن دو وقت اعمال عباد عرض مي شود بر امام عصر عليه السلام چنان که در عصر هر امامي بر آن جناب عرض مي شد و در زمان حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بر آن جناب و اخبار در اين باب بسيار است و در غلب آن تصريح به عصر نشده ولکن در بعضي ديگر اشاره شده و موافق است به اعتبار شيخ طبرسي در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه شريفه و قل اعملوا فسيري الله علملکم و رسوله و المومنون گفته: که اصحاب ما وايت کردند که اعمال امت عرض مي شود بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم درهر دو شنبه و پنجشنبه پس مي شناسد آنها را و همچنين عرض مي شود بر ائمه هدي عليهم السلام پس مي شناسند آنها را و ايشانند مقصود از قول خداوند و المومنون و از غرايب آنکه شيخ ابو الفتوح رازي در تفسير خود فرموده که در اخبار آمده که اعمال امت را در هرشب دوشنبه و پنجشنبه به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض کنند و برائمه عليهم السلام و مراد به مومنان امامان معصوم باشند
و در امالي شيخ طوسي و بصاير روايت است از داود رقي که گفت: نشسته بودم در نزد حضرت صادق عليه السلام که ناگاه ابتدا از پيش خود فرمود: که اي داود به تحقيق که عرض شد بر من اعمال شما روز پنجشنبه. ديدم در آنچه عرض شد به من از عمل تو صله تو فلان پسر عمويت را.پس اين مرا مسرور کرد به درستي که مي دانم که صله تو زودتر عمر او را فاني مي کند و اجل او را قطع مي کند.
[ صفحه 825]
داود گفت مرا پسر عمي بود خبيث و معاند رسيد به من بدي حال او و عيالش پس پيش از بيرون آمدن من به سمت مکه براتي نوشتم براي مخارج او. چون به مدينه رسيدم حضرت صادق عليه السلام مرا به اين خبر داد
و نيز در بصاير الدرجات صفار روايت است از آن جناب که فرمود اعمال عرض مي شود روز پنجشنبه به رسول خداي و بر ائمه عليهم السلام. و در خبر ديگر فرمود اعمال عباد عرض مي شود بر پيغمبر شما هر شامگاه روز پنجشنبه. پس حيا کند يکي از شماها که عرض شود بر پيغمبر او عمل قبيح و نيز از يونس روايت کرده که گفت شنيدم از حضرت امام رضا عليه السلام که مي فرمود در ذکر ايام چون ذکر فرمود پنجشنبه را پس فرمودند: که آن روزي است که عرض مي شود اعمال بر خداوند و به رسولش و بر ائمه عليهم السلام
و نيز از عبد الله بن ابان روايت کرده که گفت: گفتم به جناب رضا عليه السلام و ميان من و آن جناب چيزي بود که بخوان خداي را براي من و براي مواليان خود پس فرمود: و الله که اعمال شما عرض مي شود بر من در هر پنجشنبه.
سيد جليل علي بن طاوس در رساله محاسبه النفس مي گويد که من ديدم و روايت کردم در روايات متفقه از ثقات که روز دو شنبه و روز پنجشنبه عرض مي شود اعمال در آن دو بر خداوند عزوجل و روايت شده از اهل بيت عليهم السلام که در روز دوشنبه و پنجشنبه عرض مي شود اعمال بر خداوند جل جلاله و به رسول او و بر ائمه صلوات الله عليهم. آنگاه از جد خود شيخ طوسي ره نقل کرد که درتفسير تبيان خود فرمود: که روايت شده که اعمال عرض مي شود بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در هر دوشنبه و پنجشنبه. پس عالم مي شود به آن و همچنين عرض مي شود بر ائمه عليهم السلام پس مي شناسند آن را
و پس از نقل جمله از اخبار بر اين مضمون از طريق اهل سنت نقل کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود عرض مي شود اعمال امت من در هرهفته دو مرتبه روز
[ صفحه 826]
دوشنبه و روز پنجشنبه پس مي آمرزد براي هر يک از بندگان خود مگر براي بنده اي که ميان او و برادرش عداوتي باشد پس مي فرمايد بگذاريد اين دو را تا اينکه.و نيز روايت کرده که آن حضرت روز دوشنبه و پنجشنبه را روزه مي گرفتند پس سبب آن را کسي از آن جناب پرسيد.پس فرمود اعمال بالا مي رود در هر دوشنبه و پنجشنبه و دوست دارم که عمل من بالا رود در حالتي که من صايم باشم. پس سيد بن طاووس فرمود که سزاوار است که انسان در هر دوشنبه و پنجشنبه محافظت کند به هر طريقي در طلب توفيق و مبادا که در اين دو روز خود را مهلت بگذارد در استظهار در طاعت و اينکه کوشش کند در سلامتي از اظاعت به قدر امکان زيرا که عقل و نقل هر دو اقتضا مي کند که وقت عرض عبد بر سلطان مستعد و متحفظ باشد به خلاف غير آن از اوقات و نيز در فصل هفتم کتاب جمال الاسبوع فرموده: که از مهمات روز دوشنبه اين که آن روز عرض اعمال است بر خدا و رسول و خاصان او صلوات الله عليهم. آنگاه جمله اي ازاخبار خاصه و عامه را نقل نمود. و فرمود که روايت شده از طريق خاصه که وقت عرض اعمال در اين دو روز وقت انقضاي اين دو روز است پس سزاوار است از براي بنده اي که عارف است به حرمت کسي که عرض مي شود اعمال بر او اينکه تفقد کند اعمال خود را و اصلاح کند آن را به غايت آنچه طاقت او مي رسد به آن و متذکر شود که آن اعمال عرض مي شود بر خداوند جل جلاله که داناست بر سراير آنگاه بر خواص او اهل مقام باهر و حاضر مي کند اين صحيفه ها در پيش روي خداوند و پيش روي ايشان فضايح گناهان صغيره و کبيره را. پس چگونه سهل است اين مطلب در نزد بنده اي که تصديق کرده به خداوند ملک اعظم عزيز قاهر و به روز باز پسين.
و در کشف المحجه به فرزندش وصيت کرده که عرض کن حاجات خود را بر
[ صفحه 827]
حضرت مهدي صلوات الله عليه در هر روز دوشنبه و هر روز پنجشنبه از هر هفته به آن جناب بعد از سلام بر او به آن زيارت که اولش اين است سلام الله الکامل التام تا آخر آنچه گذشت در باب سابق. و بگو يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين تا آخر کلمات شريفه که چون منقول نبود و اختصاصي داشت به سادات نقل نکرديم و در آخر آن فرمود که ذکر کن براي آن جناب که پدر تو ذکر کرده براي تو که تو را سپرده و وصيت نموده به آن جناب و گردانده تو را به اذن خداوند جل جلاله بنده او و اينکه تو را واگذاشته به او. پس به درستي که جواب آن جناب صلوات الله عليه خواهد رسيد به تو و بالجمله آخر اين دو روزکه به مقتضاي اخبار مستفيضه روز عرض اعمال است.
بنا به روايت شيخ طوسي در غيبت اولا بر حضرت حجت عليه السلام آنگاه بر هر يک از ائمه آن گاه به رسول خدا صلوات الله عليه آن گاه عرض شود بر خداي تعالي و هم به حسب تقسيم ساعات روز مختص است به آن جناب و نيز وقت تبديل ملائکه حفظه است که موکلين روز بالا روند و موکلين شب فرود آيند بايد نهايت مراقبت و مواظبت نمود در اصلاح اعمال و تدارک آنچه فوت شده و رفع شواغل و موانع از توجه و تضرع و انابه و برخاستن از مجالس اهل عفلت و توسل به امام عصر عليه السلام به نحوي که سابقا اشاره کرديم و خواستن از آن جناب شفاعت در اصلاح صحايف اعمال و تبديل سيئات آن به حسنات خود حسب دعاي مشهور از آن جناب که براي شيعيان خود کردند و از خداوند خواستند که چنين کند. و نيز در شب وروز دوشنبه و پنجشنبه سعي کند در کردن عملي خالص که شايد به برکت آن از مفاسد باقي در گذرند و اختصاص دهد اين دو روز را به بعضي اعمال چنان که در اخبار رسيده مثل
[ صفحه 828]
استحباب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه در هر يک از آنها و خواندن سوره هل اتي در نماز صبح هر دو روز که هر دو سوره حال مختص است به امام عصر عليه السلام جاروب کردن مسجد در هر دو خواندن استغفار ماثور در آخر روز پنجشنبه و غير اينها از اعمال که در محلش مذکوراست.
هفتم شب و روز نيمه شعبان که ولادت با سعادت آن جناب عليه السلام در آن بوده و اين نعمت عظيمه را خداوند در آن به بندگانش عطا فرموده. کافي است در مقام بيان تعظيم و احترام اين وقت شريف آنچه لسان اهل البيت عليهم السلام عالم رباني سيد عي بن طاوس رحمه الله در اقبال گفته که بدان که مولاي ما مهدي صلوات الله عليه کسي است که اطباق کردند اهل صدق ا ز کساني که اعماد بر ايشان هست به اينکه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داده امت را به ولادت آن جناب و بزرگي انتفاع مسلمين به رياست او و دولت او و ذکر نمود شرح کمال او را و آنچه خواهد رسيد به آن حال جلالت او به مقامي که ظفر نيافته بر آن پيغمبري گذشته و نه وصي لاحقي و نرسيده به آن ملک سليماني که حکم کرد در ملک خود بر جن و انس. زيرا که سليمان عليه السلام چونکه گفت هب لي ملکا لا ينبغي لاحد من بعدي خداوند اعطا کن به من ملکي که سزاوار نباشد براي احدي بعد از من در جوابش نفرمودند که سوال تو را اجابت کرديم در اينکه عطا نکنيم احدي را بعد از تو بيشتر از آن و جز اين نيست که خداوند جل جلاله فرمود: فسخرنا له الريح تجري بامره رخاء حيث اصاب، و الشياطين کل بناء و غواص، و آخرين مقرنين
[ صفحه 829]
في الاصفاد باد و شياطيني را ذلي و مسخر امر و نهي کرديم و مسلمين اجماع کردند بر اينکه به محمد سيد المرسلين و خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم داده شده از فضل عظيم و مکان جسيم چيزي که داده نشده به احدي از پيغمبران در هيچ زمان و نه سليمان و اينکه مهدي صلي الله عليه و آله و سلم خواهد آمد در آخر الزمان در حالتي که منهدم شده ارکان دين انبياء و مندرس شده آثار مراسم اوصيا و منطمس شده آثار انوار اوليا پس پر مي کند زمين را از عدل وداد و حکمت چنان که پر شده از جور و جهل و ظلم. و خداي تعالي پيغمبر خود محمد صلي الله عليه و آله و سلم را فرستاد که تجديد نمايد ساير مراسم انبيا و مرسلين را و زنده کند معاليم صادقين از اولين و آخرين را و نرسيد که احدي از ايشان صلوات الله عليهم که برخاسته باشد براي جمع کار ايشان بعد از مندرس شدن آن و رسيده باشد به آنچه مي رسد به آن مهدي صلي الله عليه و آله و سلم. و ذکر نموده ابو نعيم حافظ و غير او از رجال مخالفين و ذکر کرده ابن المنادي در کتاب ملاحه. و او در نزد ايشان ثقه و امين است و ذکر کرده ابو العلا ي همداني که براي اوست مقام عالي. ذکرنموده شيعه آن جناب عليه السلام از آيات ظهورش و انتظام امورش از سيد المرسلين صلي الله عليه و آله و سلم آنچه که نمي رسد به آن احدي از عالميان و اين از جمله آيات خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم تصديق آنچه مخصوص فرمود خداي تعالي آن جناب را به آن که آن از فضايل اوست در کلام خود ليظهره علي الدين کله که دين نبي خود را غايب خواهد فرمود بر جميع دينها. پس سزاوار است که بوده باشد تعظيم اين شب به جهت دلالت آن حضرت در نزد مسلمين که معروفند به حقوق امامت او به اندازه آن چه که ذکر فرمود جد او محمد صلي الله عليه و آله و سلم و بشارت داده به او اهل سعادت از امت خود چنان که اگر ظلمت فرو مي گرفت مسلمانان را و مشرف مي شد بر ايشان لشکر دشمنان ايشان يا احاطه
[ صفحه 830]
مي کرد به ايشان نحوست گناهنان ايشان پس خداي تعالي پديدار مي کرد مولودي را که فک مي کرد از دل عبوديت و متمکن مي کرد هر دست بسته را از حق خود و عطا مي کرد هر نفسي را آنچه مستحق بود به جهت سابقه اعمال خود و مي گسترايد از براي خلايق در مغارب و مشارق بساطي که اطراف آن يکسان و اکناف آن بي پايان و اوصاف آن نيک و پسنديده مي بود و مي نشاند جمعيع را بر آن نشاندن پادشاه کريم رحيم زير دستان خود را تا بنماياند به ايشان از مقدمات آيات مسرت و نشان نيکيها درد از سعادت بي زوال شهادت دهد حاضر آن براي غايب از آن و بکشاند گردنها و دلها را به سوي طاعت بخشنده آنها. پس هر آينه بايد برخيزد هر انسان در اين شب به قدر شکر آنچه خداوند جل جلاله منت گذاشته بر او به اين سلطان و قرار داده او را از رعاياي آن جناب و ذکر شدگان در ديوان عسکر او و ناميده شدگان از اعوان بر استحکام اسلام و ايمان و استيصال کفر و طغيان و عدوان و کشاندند سر اوقات را در تمام جهات از آنجا که آفتاب طلوع نمايد تا به آنجا که غروب کند. و قرار دهد از خدمت خود براي خداوند جل جلاله که که اجسام وفا نکند براي افائد آن و خدمت براي رسولش که سبب اين ولادت و سعادت و شرف رياست بود وخدمت براي آباء طاهرينش که اصل و اعوان او بودند بر اقامت حرمت آن و خدمت آن و خدمت براي آن جناب به آنچه واجب است بر رعيت از براي مالک زمان امور او و آنکه قيم است بر کارهايش که آن را مستقيم کند و به سعادتش رساند. و نمي يابم که قوه بشريه قادر باشد بر قيام حقوق معظمه مرضيه مگر به قوتي از قدرت ربانيه، پس بپادارد هر بنده نيکبخت به قدر طاقت خود آنچه را که خداوند به او انعام فرموده او قوت و اجتهاد آنگاه فرمود که
[ صفحه 831]
اين دعا را که قسم است بر خداوند به حق اين مولود عظيم الشان بخواند در شب نيمه شعبان اللهم بحق ليلتنا هذه و مولودها و حجتک و موعودها التي قرنت الي فضلها فضلا فتمت کلمتک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماتک و لا معقب لاياتک نورک المطالق و ضيائک المشرق و العلم النور في طخياء الديجور الغائب المستور جل مولوده و کرم محتده و الملائکة شهداء و الله ناصره و مويده اذا ان ميعاده و الملائکه امداده سيف الله الذي لا يخبووذ و الحلم الذي لا يصبو مدارا الدهر و نواميس العصر و ولاه الامر المنزل عليهم الذکر و ما ينزل عليهم في ليله القدر و اصحاب العشر و انشر تراجمه وحيه و ولاه امره و نهيه اللهم فصل علي خاتمهم و قايمهم المستور عن عوالمهم و ادرک بنا ايامه و ظهوره و قيامه و اجعلنا من انصاره و اقرن ثارنا و اکتبنا في اعوانه و خلصائه واحينا في دولته ناعمين و في صحتبه غانمين و بحقه قائمين و من السوء سالمين يا ارحم الراحمين و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد خاتم النبيين و المرسلين و علي اهل بيته الصادقين و عترته الناطقين و العن جميع الظالمين و احکم بيننا و بينهم يا احکم الحاکمين.
هشتم روز نوروز که روز ظهور و ظفر امام عصر عليه السلام بر دجال چنان که جمال السالکين احمد بن فهد حلي در مهذب البارع فرموده خبر داده المولي السيد المرتضي العلامه بهاء الدين علي بن عبد الحميد نسابه و امت فضائله به اسناد خود از معلي بن خنيس از حضرت صادق عليه السلام که فرمود: روز نوروز روزي است که عهد گرفت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم براي اميرالمومنين عليه السلام در غدير خم پس اقرار نمودند به ولايت او. پس خوشا حال آکه ثابت بماند بر آن و واي بر آن که بشکند آن عهد را
[ صفحه 832]
و آن روزي است که فرستاد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در آن روز علي عليه السلام را به وادي جن پس عهد و مواثيق از ايشان گرفت و آن روزي است که ظفر يافت در آن روز به اهل نهروان و کشت ذو الثديه را و آن روزي است که ظاهر مي شود قائم در آن روز و ظفر مي دهد او را خداوند بر دجال. پس بر دار ميکشد او را بر کناسه کوفه. و هيچ روز نوروزي نيست مگر آنکه ما انتظار مي کشيم در آن فرج را زيرا که آن روزاز ايام ماست که فرس آن را محافظت نمودند و شما يعني عرب آن را ضايع نموديد الخ. و علامه مجلسي در بحار اين خبر را مشروحا از سيد فضل الله راوندي نقل نموده که محل ذکر آن و ذکر اشکالات در آن خبر و جواب از آن و تحقيق روز نوروز نيست و لکن. مخفي نماند که بودن روز خروج امام زمان عليه السلام روز جمعه و نوروز و عاشورا نه به نحوي است که در سالهاي بسيار که توافق نکنند منتظر فرج نتوان شد چه غير ظهور و خروج حضرت حجه بن الحسن بن علي المهدي صلوات الله عليه که حال از عمر شريفش هزار و چهل سال و چيزي مي گذرد که خواهد شد و تبديل و خلفي در او نخواهد شد ما بقي آنچه رسيده از آيات و علامات پيش از ظهور و مقارن آن همه قابل تغيير و تبديل و تقديم و تاخير و تاويل به چيز ديگر که از اهل بيت عصمت عليهم السلام رسيده باشد هست. حتي آنها که در شمار محتوم ذکر شده.چه ظاهرا مراد از محتوم در آن اخبار نه آن است که هيچ قابل تغيير نباشد وظاهر همان را که فرمودند به همان نحو بيايد بلکه مراد و الله يعلم مرتبه اي است از تاکيد در آن که منافاتي با تغيير در مرحله از انحاي وجود آن نداشته باشد.
و مويد اين مقال است آنچه شيخ نعماني در غيبت خود از ابي هاشم داود بن قاسم بن جعفري روايت کرده که گفت بوديم در نزد ابي جعفر محمد بن علي الرضا عليهما السلام پس جاري شد ذکر سفياني و آنچه رسيده بود در روايت که امر او از محتوم است.
[ صفحه 833]
پس گفتم به ابو جعفر عليه السلام که آيا خداوند بدا خواهد فرمود در محتوم فرمود: آري. پس گفتم به آن جناب که پس مي ترسم که خداوند بدا فرمايد در قائم عليه السلام فرمودند به درستي که قائم عليه السلام از ميعاد است و خداوند خلف نمي فرمايد ميعاد خود را و محتمل است که هر کدام از آن روز، روز يکي از حالات آن جناب باشد چون خروج از قريه کرعه يا ظهور در مکه معظمه يا زمان غلبه و قهر بر اعدا و قتل گردن کشان يا استقرار در کوفه که مقر سلطنت است.
تنبيه نبيه بر ارباب بصيرت معلوم است که چنانچه زمانهاي مذکوره را اختصاص است به حضرت حجت عليه السلام که لازم دارد توجه و استغاثه و عمل به مراسم عبوديت آن جناب را زياده از ساير اوقات بعضي ازامکنه نيز هست که به ملاحظه پاره اي از اخبار عامه و خاصه احتمال قريب دارد بودن آن جناب را درآن جا در وقتي مخصوص پس سزاوار است حاضر شدن در آن مکان هر چند نبيند يانشناسد آن جناب را. چه اقامه آن جناب در مکاني اسباب نزول رحمت و برکت و الطاف خاصه الهيه است و شايد به برکت مجاورت و بودن با آن معدن خير و برکت لطف عام و رحمت شامل حال او شود هر چند مستحق نباشد چنانکه بودن با کساني که مورد غضب و لعنت خداونديند خوف شمول لعن و ابعاد از رحمت الهيه است اگر بر آن شخص وارد شود.
شيخ صدوق در کمال الدين فرموده که روايت است در اخبار صحيحه از ائمه ما علهيم السلام که هر کس ببيند رسول خدا يا يکي از ائمه را صلوات الله عليهم که داخل شده در شهري يا قريه اي در خواب خود، پس به درستي که آن امام است براي اهل آن شهر يا قريه ازآنچه مي ترسيدند و حذر مي کردند و رسيدن است به آنچه
[ صفحه 834]
آرزو داشتند و اميد رسيدن آن را داشتند.
و شيخ کليني و شيخ طوسي روايت کردند از محمد بن مسلم که گفت گذشت به من حضرت باقر يا حضرت صادق عليهما السلام و من نشسته بودم در نزد قاضي در مدينه. فردا رفتم خدمت آن جناب. فرمود به من چه مجلسي بود که ديروز تو را در آن ديدم؟ گفتم: فداي تو شوم به درستي که اين قاضي مرا اکرام مي کند پس بسا مي شود که در نزد او مي نشينم فرمود چه تو را ايمن داشته از اين که لعنتي فرود آيد پس فرو گيرد اهل مجلس را.
و شواهد اين دو مطلب در اخبار بسيار است و غرض تنبيه بر غنيمت دانستن حضور در آن امکنه است که از جمله آنهاست عرفات در موسم حج و سار بقاع شريفه در اوقات شريفه که در شرع ترغيب و تاکيد شده در حضور آنجا در آن اوقات و مکان تشييع و نماز بر جنازه مومن.
چنان که جماعتي از علمامثل ابن شهر آشوب و قطب راوندي و محمد ابن علي طوسي در ثاقب المناقب روايت کردند در حديثي مبسوط که اجمال آن به روايت اخير آن است که در سال آخر حضرت صادق عليه السلام شيعيان جمع شدند در نيشابور و ابو جعفر محمدبن ابراهيم نيشابوري را معين کردند وبه او از مال امام عليه السلام سي هزار اشرفي و دو هزار شقه جامه دادند که به آن حضرت برساند و پيرزني نزد او آمد که شيعه و فاضله بود و او را شطيطه مي گفتند و يک درهم و چند ذرع کرباس که بهاي آن چهار درهم بود به او داد و گفت در مال من بيشتر از اين مستحق نيست آن را به مولاي من بده. آن شخص گفت: من حيا مي کنم که اين را نزد آن جناب برم. گفت: خداوند حيا نمي کند از حق اين را در مال من مستحق است بردار
[ صفحه 835]
اي فلان که من ملاقات نکنم خداوند را درحالتي که حقي از او در نزد من باشد چه کم چه زياد. اين خوشتر است از اينکه حقي از جعفر بن محمد عليهما السلام در گردن من باشد. آن مرد با آن اموال روانه شد و با او مخبره بود که در آن مکاتيبي که فرستادند سر به مهر و در آنها سوالهائي بود و گفتند يک شب در نزد حضرت بمان و مخبره را به او ده آنگاه نظر کن به آن مخبره اگر مهرش درست است باز کن اگر جواب در آن نوشته شده او امام است مال را به او بده واگر نه برگردان. چون به کوفه آمد خبر وفات حضرت رسيد. پس به مدينه رفت و از وصي حضرت پرسيد او راعبد الله افطح دلالت کردند به نزد اورفت امتحان کرد. اثري از امامت در او نديد. پس به نزد ضريح مطهر پيغمبر رفت و گريه کرد و شکايت نمود براي تحير خود که به کجا روم؟ به نزد يهود يا نصاري يا مجوس يا فقهاي نواصب؟ پس حضرت کاظم عليه السلام او را حرکت داد و فرمود نه به سوي يهودي نه نصاري نه اعداي ما. من حجت خداوندم و از آنچه در آن مکاتيب بود ديروز جواب نوشتم پس آنها را با دراهم شطيطه که در کيسه چهار صد درهمي لولوئي است و قطعه جامه او که در بسته دو برابر بلخي است پس آنها را به نزد آن جناب برد. حضرت بسته جامه را طلبيد و باز کردند و پانزده ذراع کرباس از آن بيرون آورد و باز فرمودند بر آن زن سلام ما را بسيار برسان و به او بگو جامه تو را در ميان کفنهاي خود گذاشتم و از کفنهاي خود اين را براي تو فرستادم که از پنبه قريه ما صرياست که قريه فاطمه زهرا عليها السلام است و از بذر پنبه اي که خود آن معصمه زرع کرده بود به جهت کفن اولاد خود و رشته خواهرم خديجه دختر ابي عبد الله عليه السلام که به دست خود کازري کرده آن را در کفن خود بگذار و
[ صفحه 836]
کيسه مخارج خود را خواست و آن درهم را در آن گذاشت و ازآنجا چهل درهم برداشته و فرمود آن زن را از من سلام برسان و بگو که تو نوزده شب بعد از دخول آن شخص و اين کفن و دراهم زنده خواهي بود. شانزده درهم را صرف کن وبيست و چهار درهم را صدقه بده و آنچه بر تو لازم مي شود و من بر تو نماز مي کنم و به آن شخص فرمود چون مرا ديدي کتمان کن تا آنکه آن شخص برگشت و آن جامه و دراهم را به شطيطه داد مراره آن زن از خرمي نزديک شد که بشکافد و شيعيان از منزلت او بعضي حسد بردند و بعضي حسرت مي خوردند و او در روز نوزدهم فوت شد. پس شيعه ازدحام کردند بر نماز بر او آن شخص گفت: پس ديدم حضرت کاظم عليه السلام را که بر شتري سوار بود پس فرود آمد و مهار آن را گرفت و ايستاد و با آن جماعت بر او نماز کرد. حاضرشد در وقت گذاشتن او در قبر و قدري از تربت قبر ابي عبد الله عليه السلام بر آن ريخت. چون فارغ شد سوار شد و سر شتر را به طرف صحرا برگرداند. فرمود اصحاب خود را آگاهي ده و از جانب من ايشان را سلام برسان و به ايشان بگو که هر کس از ما اهل بيت که به اين مقام رسد يعني هر يک از ما امامان لابد است از براي ما ازحضور جنازه شما در هر بلد که باشيد پس از خداي بپرهيزيد در حق نفسهاي خود و کردار خود را نيک کنيد که ما را اعانت کنيد در خلاصي خود و فک رقبه خود از آتش. تمام شد ملخص آن خبر شريف طولاني پر فايده که از جمله آن است وعده حضور امام عصر عليه السلام در جنازه مومني از اهل خير و صلاح و تقوي و شايد متتبع مطلع شود در اخبار اهل بيت عليهم السلام بر پاره اي موارد و محال ديگر که نظير اين باشد در شرافت مذکوره.
[ صفحه 837]