حکايت 091
خبر داد مرا مشافهه عامل فخر الاواخر و ذخر الاوايل شمس فلک زهد وتقوي و حاوي درجات سداد و هدي فقيه نبيل شيخنا الاجل حاجي ملا علي طهراني خلف مرحوم حاجي ميرزا خليل طبيب اعلي الله مقامه که مجاور نجف بود حيا
[ صفحه 637]
و ميتا و آن مرحوم در اغلب سالها به زيارت ائمه عليهم السلام مشرف مي شد و انس غريبي به سرداب مطهر داشت واز آن جا اسمتداد فيوضات مي کرد و در آن جا رجاء رسيدن به مقامات عاليه داشت و مي فرمود هيچ وقت نشد که زيارتي بکنم و مکرمتي نبينم و در ايام مجاورت حقير در سامره ده مرتبه مشرف شدند در منزل حقير منزل کردند و آنچه مي ديدند پنهان مي کردند و اصرار داشتند در ستر بلکه در ستر ساير عبادات وقتي التماس کردم که از آن مکرمات چيزي بگويند فرمودند مکرر شده که در شبهاي تاريک که مردم همه در خواب و صداي حس و حرکتي از کسي نبود مشرف مي شدم به سرداب پس در نزد سرداب پيش از دخول و پايين رفتن از پله هاي من ديدم نوري را که از سرداب غيبت مي تابد بر ديوار و دهليز اول حرکت مي کند از محلي به محلي چنانچه گويي در دست کسي در آنجا شمعي است و از مکاني به مکاني حرکت مي کند و پرتو آن نور در اينجا متحرک است پس پايين مي روم و داخل در سرداب مطهر مي شوم نه کسي را در آنجا مي بينم و نه چراغي. وقتي مشرف بودند و آثار استسقا در ايشان پيدا شد و خيلي صدمه مي زد پس مشرف شدند به سرداب مطهر و فرمودند امشب استشفاي عوامي کردم رفتم به سرداب مطهر و داخل شدم در آن صفه کوچک و پاهاي خود را به قصد شفا داخل در آن چاه که عوام آن را چاه غيبت مي گويند کردم. و خود را آويزان نمودم اندکي نکشيد که مرض بالمره زايل شد و مرحوم عازم شد به مجاورت در آنجا و لکن پس از مراجعت به نجف اشرف مانع شدند مرض عود کرد ودر آخر صفر سنه هزار و دويست و نود مرحوم شدند حشره الله تعالي مع مواليه.