بازگشت

معجزه 26


سيد بحريني از راوندي روايت کرده که ابوعبدالله بن سروه قمي از مردي اهوازي که عابد و متهجد بود مرسوم بسرور نقل کرده که گفت من لال بودم که نميتوانستم تکلم کنم پس پدر و عمويم مرا در سن سيزده يا چهارده سالگي بنزد حسين بن روح بردند و التماس آن کردند از حضرت صاحب الامر ع بخواهد که زبان من گشوده شود شيخ گفت که شما مامور شده ايد از آن حضرت که بحاير حسيني ع برويد مسرور گفت که بيرون رفتيم بسوي حاير



[ صفحه 139]



پس وارد کربلا شده غسل کرديم و زيارت رفتيم، بعد از زيارت پدر و عمويم مرا آواز ذکر کردند که يا سرور پس من بزبان فصيح ايشان را جواب گفتم لبيک گفتند زبانت گشوده شد گفتم آري ابن سرده گويد که من نسبت او را فراموش کردم و مسرور مردي بود که جوهر آواز.