بازگشت

معجزه 24


در کتاب ثاقب المناقب از جعفر بن احمد روايت کرده که گفت ابوجعفر محمد بن عثمان مرا خواست و دو جامه علامت دار و يک کيسه که در آن درهم بود بمن داد و گفت بايد خودت در همين وقت روانه بسوي واسط شوي و آنها را با خود برده باول کسيکه تو را ملاقات کند آن وقت که بالا روي از کشتي بسوي شط بواسط تسليم نمائي. راوي گويد که اين چون شنيدم مغموم گرديدم و با خود گفتم که اين امر را بمثل من رجوع ميکنند و مثل من همچو چيزي را ميبرد لکن لاعلاج قبول کرده روانه شدم چون بواسط رسيدم و از کشتي بالا رفتم اول کسي که با من ملاقات نمود از او از حسن بن وطاه صيدلاني وکيل وقف واسط سوال کردم گفت من همانم چگونگي و چه کسي گفتم ابوجعفر عمري تو را سلام رسانيده و اين دو جامه و کيسه را داده که بتو بدهم چون اين شنيد گفت الحمد لله زيرا که محمد بن عبدالله حايري در اين وقت وفات کرده و من بجهه تحصيل کفن و مصارف او بيرون آمده‌ام پس ساروق را



[ صفحه 138]



گشود ناگاه در آن ديديم جميع آنچه لازم بود از جرد کافور و در کيسه کرايه حمال و حفار بود پس تشييع جنازه کرديم و برگرديدم.