معجزه 05
سيد بحريني در مدينه المعاجز روايت کرده از حسن بن عبد الحميد که گفت در باب حاجز بن يزيد که از وکلاء ناحيه بود مرا شکي عارض شد پس از مال امام عليه السلام نزد من چيزي جمع شد با خود برداشته بعسکر رفتم ناگاه توقيعي بجانب من بيرون آمد که درامر ما شکي نيست و در کساني هم که بامر ما قائم ميباشند شکي نيست آنچه که با خود داري بحاجز بن يزيد تسليم کن.