بازگشت

در زمان غيبت آن بزرگوار


بدانکه آن بزرگوار را دو غيبت بوده چنانکه از اخبار گذشته و آتيه ظاهر ميشود يکي



[ صفحه 111]



صغري و قصير و ديگري کبري و طويل و مراد از غيبت صغري نه همانست که زمان آن کمتر بوده بلکه در کيفيت هم تفاوت بوده زيرا که در آن باب سفارت منفتح بوده بعلاوه درک خدمت آن بزرگوار بجهت بسياري از اخيار مقدور يا ميسور بوده و هر کس بسوال و جواب اکتفا مينمود بتوسط وکلاء و ابواب استخراج جواب مينمود بخلاف غيبت کبري پس مراد از غيبت صغري از زمان ولادت تا زمان انقطاع سفارت ميباشد - چنانکه شيخ مفيد عليه الرحمه در کتاب ارشاد گفته که مولد او شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنجم بوده و مادرش کنيزي است نرجس نام در وقت وفات پدرش پنج ساله بوده و در آن زمان خدا او را حکمت و فصل خطاب داد و او را آيتي گردانيد بر اهل عالم چنانچه يحيي را در طفوليت و عيسي را در گهواره پيغمبر نمود مراو را پيش از ظهور دو غيبت باشد يکي از ديگري اطول چنانکه در اخبار وارد شده يکي از مولدش تا انقطاع سفارت در ميان او و شيعيان او و ديگر غيبت کبري بعد از غيبت صغري و در آخر غيبت کبري با شمشير قيام خواهد نمود مجلسي عليه الرحمه ميگويد که اشهر در تاريخ ولادت آن حضرت عليه السلام آنست که در سال دويست و پنجاه و پنجم هجرت واقع شده و جمعي دويست و پنجاه و شش گفته اند و بعضي دويست و پنجاه و هشت نيز گفته اند و نيز مشهور ميان خاصه و عامه وفات امام حسن عسکري عليه السلام در سال دويست و شصت بوده پس سن شريف آن حضرت در وقت امامت بنابر قول اول تقريبا پنج سال بوده و بنابر قول دوم چهار سال و بنابر قول سوم دو سال و مع ذلک معجزات بسيار و غرايب بيشمار از آن بزرگوار بظهور آمد و آن جناب را دو غيبت بود يکي صغري و ديگري کبري و درغيبت صغري جمعي سفراء و نواب داشت که مردم عرايض ميدادند و مسائل مي‌پرسيدند و جواب بخط شريف آن جناب بيرون ميامد و خمس و نذورات که ميبردند ايشان ميگرفتند و بخدمت آن حضرت عرض ميکردند و باذن او بفقرا و سادات مي‌رسانيدند جمعي کثير از ايشان هر سال موظف بوده اند و بر دست و زبان سفراء معجزات عظيمه ظاهر ميشد که مردم بيقين ميدانستند که ايشان از جانب آن حضرت منصوبند چنانکه مقدار مال را ميگفتند و نام کسي که مال را فرستاده بود ميبردند و آنچه در راه بر ايشان گذشته بود خبر ميدادند و موت و بيماري و ساير احوال آينده ايشان را ميفرمودند و بهمان نحو واقع ميگرديد و انواع معجزات از ايشان بظهور مي آمد و در اين غيبت صغري جماعت بسياري از غير سفراء بخدمت آن بزرگوار شرفياب شدند و مدت اين غيبت تقريبا هفتاد و چهار سال بوده شيخ صدوق عليه الرحمه در کتاب اکمال الدين بسند خود از سديرصيرفي روايت ميکند که گفت من و مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بخدمت حضرت صادق عليه السلام رفتيم ديديم که



[ صفحه 112]



آن بزرگوار بر روي خاک نشسته و جامه بي گريبان و آستين کوتاه که آنرا مسح خيبري گويند پوشيده و گريه ميکند مانند زن بچه مرده و حزن و اندوه از حالتش ظاهر و چشمهايش پر از اشک و ابياتي باين مضمون ميخواند که اي سيد من غيبت تو خواب را از من ربود و رخت خواب را بر من تنگ نمود و استراحت را از دلم برد اي سيد من غيبت تو مصيبت مرا باندوه ابدي و بمصائبي که هر يک بعد از ديگري رو مياورد از کسان خود جدا نمود و ديگر باشک چشم و درد سينه که از مصايب و بليات گذشته من بوده اعتنائي ندارم زيرا که مصايب تو از همه اعظم و بليات تو اشد و اصعب ميباشد سدير گويد از ملاحظه اين حالت نزديک شد که عقل از سر ما برود و دلهاي ما پاره شود و گمان آن شد که مصيبت عظيمي بر خود آن حضرت وارد شده عرض کرديم که اي بهترين خلق خداوند چشم تو را نگرياند از کدام حادثه اين اشک جاري و از کدام واقعه اين ماتم وارد شده - چون اين شنيد آه دردناکي کشيد که شکم مبارکش منتفخ و حزنش افزون گرديد پس فرمود خدا بشما خير دهد بدرستيکه امروز وقت صبح بکتاب جفر نظر کردم و آن کتابيست مشتمل بر علم منايا و بلايا و آنچه واقع شده و واقع ميشود تا روز قيامت و آن از چيزهائيست که خدا

مختص پيغمبر و اوصياي او فرموده و در آن کتاب ديدم که قائم ما متولد ميشود و غيبت مينمايد غيبت طولاني و عمر ميکند عمرطويل و مومنين در آن زمان امتحان ميشوند و شاکي ميگردند بسبب طول غيبت و بسياري مرتد ميگردند و ربقه اسلام را از گردن خود بر ميدارند با وجود آنکه خدا فرمود کل انسان الزمناه طائره في عنقه يعني هر کس را ربقه ولايت بگردنش انداخته چون اين وقايع ديدم محزون گرديدم و گريان شدم عرض کرديم يابن رسول الله ما را بذکر بعضي امور که در اين باب دانسته ايد اکرام فرمائيد فرمودند بلي خداوند در خصوص قائم ما سه چيز خواهد کرد که با سه پيغمبر کرده ولادت او را مانند ولادت موسي گردانيد و غيبتش را مانند غيبت عيسي و طول عمرش را مانند طول عمر نوح بعد از آن طول عمر خضر را دليل بر طول عمر او گردانيد عرض کرديم اين امور را واضح بفرما تا بدانيم فرمود که چون فرعون مطلع شد بر اينکه سلطنت او بر دست کسي زايل خواهد گرديد کاهنان را احضار نمود و ايشان از نام و نسب موسي خبر دادند و گفتند که آن شخص از بني اسرائيل تولد خواهد نمود امر کرد بشکافتن دلهاي زنان حامله بني اسرائيل تا آنکه زياده از بيست هزار و کمتر از سي هزار اطفال را کشتند و بر موسي آسيبي نرسيد و او را خداوند حفظ نمود چنانکه بنياميه و بنيعباس چون دانستند که زوال ملک و دولت ايشان بدست قائم ما خواهد بود با ما خواهد بود با ما عداوت نمودند و شمشيرها را بجهه قتل آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و قطع نسل او بگمان قتل قائم کشيدند و حال آنکه خداي تعالي از آن ابا دارد که امر خود را بظالمان بنمايد تا



[ صفحه 113]



آن زمان که نور خود را تمام نمايد هر چند که مشرکين از آن کراهت داشته باشند - و در امر عيسي يهود و نصاري گفتند که او کشته شد و خدا ايشان را تکذيب کرده فرمود و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم يعني او را نکشتند و بردار نکشيدند لکن امر بر ايشان مشتبه گرديد و چنين خواهد بود غيبت قائم ما زيرا اين امت غيبت او را انکار نمايند طايفه گويند هنوز متولد نشده و طايفه گويند متولد شده و وفات کرده و پاره گويند امام يازدهم اولاد نداشته و پاره گويند که عدد امامان تا بسيزده و زياده ميرسد و بعضي گويند که روح قائم در هيکل ديگري سخن گويد اما طول عمر نوح اينست که چون نوح طلب نزول عقاب بر قوم خود نمود جبرئيل بر او فرود آمده هفت دانه تخمه خرما از براي او آورده عرض کرد خدا ميفرمايد که اينها بندگان منند ايشان را بعذاب خود هلاک نکنم تا آنکه اتمام حجت ننمايم بر ايشان و تو هم از دعوت ايشان مضايقه نکن که در عوض آن اجر و ثواب ميدهم و اين تخمهاي خرما را بکار آن وقت که برويند و بار بر آورند تو را فرج نزديک باشد و مومنان را بان بشارت ده نوح عليه السلام آنها را کشته تربيت نمود تا آنکه بثمر رسيده بار بر آورده آن گاه از خداوند سوال فرج نمود

پس خداوند او را امر فرمود که از تخمه خرماي اين درختها بکار و صبر کن و در دعوت و نصيحت قوم مسامحه مکن آن گاه که ثمر بر آورد فرج نزديک گردد نوح چون اين حکم جديد را بمومنين قوم خود رسانيد سيصد نفر از قوم مرتد شده از دين خود برگرديدند و گفتند اگر نوح پيغمبر بود وعده او خلاف نميگرديد بعد از آن او را خداوند بعد از ثمر دادن آن درختان باز امر بکشتن دانه آنها نمود و همچنين تا هفت دفعه و در هر دفعه طايفه از قوم مومنين او مرتد ميگرديدند تا آنکه از ايشان زياده برما بين هفتاد و هشتاد نفر ثابت بر ايمان خود باقي نماند آن وقت خداوند باو وحي فرستاد که الحال نقاب ظلماني شب از روي صبح نوراني برداشته گرديد و پرده چشمت زايل گرديد و... باطل و کفر از ايمان جدا شد و ارباب طينت خبيثه از صاحبان طينت طيبه ممتاز شدند و اگر پيش از اين عذاب من بر خصوص کافرين نازل ميگرديد و عامه مومنين را نجات دهم و در روي زمين باقي گذارم و و کفار را هلاک کنم و دياري از ايشان باقي نگذارم وفا نکرده بودم و حجت من بر فجار و ابرارتمام نميگرديد پس الحال کشتي را بوحي و اعانت ما بساز که فرج رسيد بعد از آن صادق عليه السلام فرمود حال قائم ما چنين خواهد بود و

ايام غيبتش طولاني خواهد شد تا آنکه حق خالص شود و ايمان از کدورت کذب و نفاق مصفي گردد زيرا که بسبب غيبت آنان که از شيعه دانسته شوند و در واقع اهل نفاق و صاحبان طينت خبيثه باشند از دين خارج شوند و مرتد گردند- راوي گويد مفضل عرض کرد يابن رسول الله ناصبين گمان دارند که آيه شريفه و نريد ان



[ صفحه 114]



نمن علي الذين استضعفوا في الارض تا آخر که دلالت دارد بر تمکين و برقراري دين و تبديل خوف مومنين در شان ابوبکر و عمر و عثمان و علي ع نازل گرديده آن حضرت فرمودند که خدا ناصبيان را هدايت نکند کدام وقت آن ديني را که خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم بانتشار امر آن در ميان مومنين و زوال خوف از دلهاي ايشان و خروج شک از سينه‌هاي ايشان در عهد اين چهار نفر برقرار شد با اينکه مسلمين مرتد شدند و فتنه ها و جنگها بپا داشتند بعد از آن صادق عليه السلام از روي تمثل براي طول غيبت قائم عليه السلام اين آيه را تلاوت نمود حتي اذا استياس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جائهم نصرنا يعني وقتي که پيغمبران از ايمان آوردن امتان خود مايوس شدند و گمان نمودند که نزد ايشان دروغگو نمودند ياري ما بايشان رسيد - بعد از آن فرمود که طول عمر خضر نه بجهه آن که نبوتي باو داده شود يا آنکه کتابي بر اول نازل گردد و يا آنکه شريعتي از شرايع انبيا را نسخ نمايد يا آنکه امامت قومي کند يا عبادتي تازه بر او واجب شود بلکه چون در علم ازلي خداي تعالي طول عمر و طول غيبت قائم ما گذشته بود و ميدانست که بندگان او را انکار نمايند خواست که طول عمر و غيبت خضر را بر آن دليل کند تا آنکه حجت بر ايشان تمام شود و راه عذر معاندين بسته گردد- و نيز شيخ طوسي عليه الرحمه در کتاب غيبت بسند خود از علي بن حرث اين خبر را روايت نموده

مولف گويد

که اخبار در طول غيبت آن بزرگوار و آنکه او را دو غيبت باشد يکي قصير و ديگري طويل بعلاوه آنکه گذشته و آيد بسيار است و در اين باب همين قدر بجهت اختصار اقتصار شد.