بازگشت

در شبهات خصم عنود و دفع آنها


بدانکه احدي از مسلمين انکار وجود حضرت مهدي(ع) را در آخر زمان و خروج آن بزرگوار را نکرده‌اند چنانکه در سابق مذکور گرديد و اعتراف از ايشان مذکور شد بلکه خلاف ايشان در اينست که آن حضرت فرزند بلاواسطه حسن عسکري (ع) است و از آن زمان الي الان زنده و غايب ميباشد و مستند ايشان در اين افکار استبعاد از طول عمر آن بزرگوار و از غيبت آن عالي مقدار است در اين مدت مديد و همچنين ايشان را در اين خصوص شبهات ديگر باشد مثل اينکه اين غيبت را که سبب انکار وجود بلکه نفي ولادت باشد باعث و سببي متصور نيست بلکه حکمت خلاف آن اقتضا نمايد زيرا اگر مانند پدران خود ظاهر بود اقلا انکار وجود او را کسي نمينمود - و مثل اينکه حکمت در غيبت زياده بر خوف از اعداء چيزي متصور نيست پس اگر آن بزرگوار در عرصه وجود بود از دوستان و شيعيان خود چرا غيبت مينمود - و مثل اينکه وجود غايب با عدم آن در حکمت استفاده و انتقام بوجود او يکسان ميباشد پس فايده در وجود او چه خواهد بود و اين شبهات را فرقه مخالفين در انحاء کلمات خود ذکر کرده اند و اصحاب از هر يک از آنها جوابهاي با صواب و سداد داده اند و ما هر يک از اين شبهات پنج گونه را با اينکه جواب از آنها

اجمالا از کلمات سابقه دانسته شد ذکر کرده جواب گوئيم ان شاء الله پس ميگوئيم والله المستعان که - اولا بعد از آنکه دانسته شد که وجود امام معصوم در هر عصري از اعصار زمان تکليف واجب و لازم است و بعد از وفات حضرت عسکري(ع) الي الان باتفاق عامه و خاصه امام معصومي غير از آن بزرگوار در عرصه وجود نيامده پس بايد آن امام همين بزرگوار باشد و چون حاضر نيست و ديده نميشود بايد غايب باشد و هو المطلوب و بعد از اين مقدمه ديگر انکار وجود او باستبعاد از طول عمر يا غيبت يا بعدم علم بباعث و حکمت، غير



[ صفحه 66]



مسموع باشد زيرا که استبعاد منافات با امکان و وقوع ندارد و عدم علم بحکمت و مصلحت لازم ندارد علم بعدم آنرا پس اين جواب اجمالي در دفع جميع اين شبهات کافي باشد - و اما جواب تفصيلي از هر يک از آنها پس ميگوئيم - اما جواب از شبهه طول عمر آن حضرت باينکه گفته شود که بنيه انساني را زيادتي سن بر هم ميزند و طول عمر را خراب مينمايد چنانکه مشاهد و محسوس است و آيه شريفه هم که و من نعمره ننکسه في الخلق بر آن ناطق ميباشد و وجه آن اينست که جسد انسان از ترکيب عناصر بنا شده و عناصر ترکيب زايد که انکار امکان طول عمر معني باقي نميماند - پس ميگوئيم که غايب اين شبهه استبعاد است زيرا که انکار امکان طول عمر معني ندارد و منع عموم قدرت خداوند در مواد قابله نامسموع است و استبعاد هم با آنکه با امکان منافات ندارد و بوقوع هم بعد از قيام دليل بر آن چنانکه گذشت ضرري ندارد ممکن است منع آن زيرا که اگر کسي در اول امر ادعاي آن کند که بر روي آب مثلا راه ميرود و آب از زانوي او بالا نميرود اگر چه جمعي بر او انکار نمايند و بجهت دفع تعجب با او همراهي کنند و از براي مشاهده وقوع اين عمل از او بر لب دريا روند و ملاحظه نمايند لکن چون از او مشاهده

وقوع آن نمايند ديگر بر مدعي آن انکار نکنند و اگر ديگري آيد و ادعائي نمايد با او بجهه مشاهده بيرون نروند خصوص آنکه اول بر بالاي آب چنان رود که برروي زمين ميرود و اين شخص دوم ادعا کند من چنان راه روم که از زانو ببالا بيرون باشد يا آنکه از کعب ببالا از آب خارج باشم پس استبعاد هر شي ء بعد از ملاحظه وقوع آن شي ء مرتفع گردد خصوص آنکه وقوع آن بر وجه ابعد و اغرب مشاهده شود و طول عمر مهدي عليه السلام و غيبت او هم نظير اين باشد زيرا بعد از ملاحظه طول عمر و وقوع غيبت از براي جمعي کثير و جمعي غفير از سابقين استبعاد آن در ماده آن بزرگوار بي جا و بياعتبار خواهد بود -