بازگشت

و اما از حضرت جواد


پس علامه مجلسي روايت کرده از تفسير محمد بن ابراهيم باسناد او از هليل و علي قيسي که از حضرت امام محمد تقي عليه السلام پرسيدم که بعد از تو خليفه کيست؟ فرمود پسرم علي پس زماني طويل سر بزير انداخت بعد از آن سر برداشته فرمود در اين زودي حيرتي خواهد شد عرض کردم که در آن وقت بنزد که رويم؟ سکوت کرد پس تا سه مرتبه فرمود که بسوي او راه نيابيد و در هيچ جا او را پيدا نکنيد پس ديگر بار پرسيدم فرمود در مدينه باشد بعضي اوقات يا آنکه بعضي او را در آنجا بينند گفتم کدام مدينه؟ فرمود مدينه ما غير از آن مدينه ديگر نيست - و در روايت ديگر عبدالعظيم عليه السلام عرض کرد بان حضرت که اميدوارم قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم تو باشي که زمين را پر از عدل کند بعد از آنکه پر از جور شده فرمود يا اباالقاسم همه ماها قائم بامر خدا و هدايت کننده بدين او هستيم لکن من نيستم آن قائمي که زمين را از اهل کفر پاک کند و آن را از عدل و قسط پر گرداند او کسي است که ولادتش بر مردم مخفي شود و شخص او از ايشان مستور گردد و بردن نامش بر ايشان حرام باشد او است هم نام رسول خدا و او است هم کينه او، او کسيستکه زمين براي او پيچيده گردد و هر مشکلي

بر او آسان شود و در نزد او اصحاب او که بعدد اصحاب بدر سيصد نفرند از اطرف بعيده زمين جمع شوند چنانکه خدا فرموده انما تکونوا يات بکم الله جميعا ان الله علي کل شي ء قدير چون اين عدد بر گرد او جمع شوند آن گاه امر خود را ظاهر کند چون ده هزار نفر بر سر او جمع شوند آن گاه بامر خدا خروج کند و آن قدر از دشمنان خدا را بکشد که خدا راضي شود - عبدالعظيم عليه السلام گويد عرض کردم چگونه داند که خدا راضي شده؟ فرمود رحم بر آنها در دل او افتد پس داند که خدا راضي شده -