بازگشت

هيچ عصري خالي از معصوم نيست


بعد از آنکه ثابت گرديد بادله سابقه آنکه هيچ عصري خالي از رئيس معصوم که مراد از او در اين اعصار امام است نه رسول، نميشود و وجود همچو رئيس در حکمه واجبست - و نيز ثابت شد که آن امام و رئيس حجه بن الحسن عليه السلام است پس بعد از اين دو مقدمه چون او را حاضر نبينيم بايد او را موجود و غايب دانيم و دانستن حکمت و فايده غيبت يا مانع حضور واجب نيست زيرا که بعد از نوبت آن دو مقدمه و عدم حضور دانسته ميشود بر وجه اجمال که غيبت بدون سبب وجهه نميشود و همين قدر در معرفت کفايت کند - و باين کلام اشاره است کلام شيخ طايفه که در باب اتبات غيبت ميگويد چون وجوب وجود امام در هر حال ثابت گرديد و شرط رئيس هم که عصمت باشد بايد قطعي باشد پس اين رئيس يا ظاهر است و معلوم و يا غائب است و مستور و چون دانستيم کسي که ظاهر است و ديگران قايل بامامت اويند در عصمت او قطع نيست بلکه غالب احوالش منافي عصمت است آن وقت ميدانيم کسيکه قطع بعصمت او هست غايب و مستور است پس صحت امامت و غيبت پسر امام حسن عسکري عليه السلام بما ثابت و قطعي ميشود و محتاج به اثبات ولادت و غيبت او ديگر نميشويم - بعلاوه آنکه خواهد ذکر شد در فصل آينده در رفع شبهه منکرين

که يک سبب در غيبت خوف آن حضرت باشد از سلاطين جور چنانکه تفصيل آن دانسته خواهد شد



[ صفحه 39]



که اطراف خانه او را محاصره کردند و بدرون خانه ريختند که آن جناب را بگيرند بحکم ضرورت فرار نمود و معلوم است آن قدر که بر خدا واجبست نصب رسول و امام است تا آنکه عذر تمام شود و اما الزام مکلفين با طاعت و ترک مخالفت ايشان بر خدا نيست و الا اختيار نماند و امتحان و اختبار نشود