بازگشت

نص امام حسن عسکري بر امامت آن بزرگوار


صدوق عليه الرحمه روايت کرده در کتاب اکمال‌الدين بسند خود از موسي بن جعفر بغدادي که گفت شنيدم از امام حسن عسکري ع فرمود گويا ميبينم شما را که اختلاف نمائيد بعد از من در خلف من آگاه شويد بدرستي که کسي که بعد از رسول خدا بهمه ائمه اقرار نمايد و پسر مرا منکر شود مانند کسي است که همه انبيا را انکار نمايد زيرا اطاعت اولين ما مانند اطاعت آخرين ما است و منکر آخرين ما مانند منکر اولين ما است بدرستي که پسر مرا غيبتي باشد که مردم در خصوص او شک کنند مگر کسي که خدا او را نگه دارد - و نيز در همان کتاب روايت کرده باسناد خود ازمحمد بن عثمان بن عمري گفت از پدرم شنيدم که گفت در خدمت امام حسن عسکري (ع) بودم از آن حضرت پرسيدند حديثي را که از پدرانش روايت شده که خدا زمين را از حجه خالي نميگذارد تا روز قيامت و من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميته الجاهليه يعني هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد مانند کسيستکه در زمان جاهليت مرده است آن حضرت فرمود اين حديث حق است عرض کردند يابن رسول الله بعد از تو حجت و امام کيست فرمود پسرم محمد امام و حجت خداست بعد از من هر کس بميرد و او را نشناسد مانند مردن اهل جاهليت مرده

آگاه شويد مر آن حجت را غيبتي باشد که جهال در آن حيران و اهل باطل هالک خواهند گرديد کساني که تعيين وقت ظهور او نمايند دروغگو خواهند بود بعد از آن خروج ميکند گويا ميبينم علمهاي سفيد در نجف کوفه در بالاي سرش حرکت ميکند و نيز در همان کتاب روايت کرده باسناد خود از احمد بن اسحاق که حضرت عسکري (ع) فرمود که حمد خدا را که مرا از دنيا بيرون نبرد تا آنکه عطا کرد بمن خلفي را که شبيه‌ترين مردمانست برسول خدا ص از جهت خلق و خلق خداي تعالي او را در ايام غيبتش حفظ کند بعد از آن ظاهر گرداند و زمين را پر از عدل گرداند چنانکه پر از ظلم و جور گرديده - و در روايت ابوهاشم جعفري وارد است که گفت عرض کردم بامام حسن عسکري که جلالت قدر تو مرا مانع است از آنکه سوالي دارم عرض کنم فرمود بگو هر چه خواهي عرض کردم اي آقاي من آيا تو را فرزندي هست فرمود آري عرض کردم اگر تو را حادثه رو دهد پسر تو را در کدام سرزمين بيابيم که از او سوال کنيم فرمود در مدينه - و در روايت احمد بن اسحاق وارد است که از حضرت عسکري (ع) از صاحب اين امر پرسيدم بدست خود اشاره فرمود بغير که از او زنده‌تر و گردن کلفت‌تر است - و بروايت



[ صفحه 38]



علان رازي از بعض اصحاب چون جاريه حضرت عسکري (ع) حامله شد آن حضرت باو فرمود حمل تو پسر است و نامش م ح م د اوست قائم بعد از من - و نيز صدوق در اکمال روايت کرده باسناد خود از ابيحاتم که حضرت عسکري (ع) فرموده در سال دويست و شصت هجري شيعه من اختلاف کنند - و بروايت خرايج عيسي بن شيخ گفت در زندان با حضرت عسکري (ع) بودم تا آنکه گويد از آن حضرت پرسيدم که تو را پسري هست فرمود آري بخدا در اين زودي از براي من پسري متولد شود که زمين را پر از عدل گرداند