بازگشت

کرامت 04


صادر است از سيد جليل آقا سيد مهدي معروف ببحر العلوم که بعض از مقامات او در فصل کساني که خدمت امام عليه السلام رسيده اند مذکور شد شيخ محمد بن اسماعيل معروف بشيخ ابوعلي در کتاب رجال خود که موسوم بمنتهي المقال است در ترجمه اين بزرگوار ميگويد که سيد سند و رکن معتمد مولانا سيد مهدي بن سيد مرتضي بن سيد محمد حسيني حسني طباطبائي نجفي اطال الله بقائه و ادام علوه و نعمائه امام آن چنانيست که مسح نکرده بمثل او ايام و همام آن چنانيست که عقيم شده از زائيدن شکل او اعوام سيدعلماي اعلام و مولاي فضلاي اسلام علامه دهر و زمان خود و وحيد عصر و اوان خود است اگر تکلم کند در معقول ميگويم اينست شيخ



[ صفحه 558]



رئيس پس کيست بقراط و افلاطون و ارسطاطاليس و اگر مباحثه نمايد در منقول گويم اينست علامه محقق فروع و اصول مناظره نگردد در علم کلام مگر آنکه گفتم همين است سيد مرتضي علم الهدي و چون تفسير کرد قرآن را و گوش دادم به بيان او غفلت کردم و گويا چنان گمان کردم که او است آن کسي که نازل شده قرآن بر او مولد شريف او کربلاي معلي شب جمعه شهر شوال هزار و يکصد و پنجاه و پنج هجري ماده تاريخ ولادت او النصره آي الحق قد ولد المهدي زماني نزد والد ماجد خود درس خواند که مردي بود عالم و صالح پس به نجف اشرف رفت و نزد جماعتي از علماي آنجا تلامذه نمود پس بکربلا برگرديد و در مجلس درس شيخ يوسف بحريني اخباري حاضر ميگرديد پس بمحضر استاد مجتهدين آقا باقر بهبهاني انتقال نمود پس بنجف اشرف مراجعت کرد و اقامه فرمود و خانه آن جناب الان محط رحال علما و مهبط جهابذه و فضلا ميباشد و پس از استاد خود آقا باقر امام ائمه عراق و ملجاء علماء علي الاطلاق است تا آنکه ميگويد کفايت ميکند تو را آن چيزي که شايع و ذايع شده و پر کرده اسماع و اصقاع را از شيعه کردن آن جناب جمعي کثير غفير از طايفه يهود را ببراهين و اعجاز بلکه بنهايت رسانيده از براي تو آن چيزهائي که ديده شده از او در آن اوقاتي که بود در ولايت حجاز والد ماجد او در خواب ديد در شب ولادتش که حضرت رضا عليه و علي آبائه التحيه و الثناء شمعي بمحمد بن اسماعيل بن بزيع عطا فرمود که در بام خانه او روشن نمود که روشني آن بلند بود و آخر آن معلوم نبود مولف گويد که فاضل معاصر تنکابني ميگويد که آخوند ملا زين العابدين سلماسي که از تلامذه بحرالعلوم و در نهايت زهد و صلاح و ساکن نجف اشرف بوده سالي که اين حقير مشرف بکربلا شدم از کربلاء تا سامراء با او همسفر بودم و در روز ورود هم با او در يک جا منزل نمودم و آن مرحوم در سن پيري بوده و از وقايع بحرالعلوم نقل مينمود و ميفرمود که در خدمت آن جناب تملذ مينمودم و در حضر و سفر ملازم او بودم وقتي در خدمت او بسامره آمديم و چندي توقف کرديم اتفاقا ميرزاي قمي کتاب قوانين هم بسامره آمد و بديدن آن جناب آمد و ميرزا اسن از او بود پس از بحرالعلوم خواست که مجلس خلوت باشد لهذا اهل مجلس برخواستند چون من هم اراده برخواستن نمودم سيد فرمود که اين اصحاب سر من است و باشاره او بر نخواستم پس ميرزا از اسرار سيد چيزي خواست و سيد پس از اصرار بعض اسرار اظهار فرمود از جمله فرمود شبي در مسجد سهله در عبادت بودم ناگاه آواز دعا و مناجاتي دلربا شنيدم و در اثر آن رفتم شخصي را ديدم که در مقام مهدي عليه السلام نشسته که نور جمال او مسجد را روشن کرده نزديک رفته سلام کردم جواب داد و فرمود سيد مهدي بنشين و نشستيم پس سيد دست بگردن ميرزا در آورد و فرمود که اگر من بگويم که امام قائم عليه السلام را ديده ام مرا تکذيب کن زيرا که



[ صفحه 559]



تکليف تو همين است و نيز آخوند مذکور فرمود که عادت آن جناب چنان بود که هر کس که بر سفره او حاضر بود غذا تناول نمي نمود بر او گران بود شبي آن جناب در حرم عسکريين عليه السلام نماز عشائين را در حرم عسکريين در پشت سر بجماعت اقامه نمود و چون تشهد آخر را خواند و السلام علينا را هم گفت مدتي سکوت نمود پس السلام عليکم فرمود و بعضي را چنان گمان شد که شکي او را طاري شد و مهابت او مانع از استفسار حال بود تا آنکه بمنزل آمده سفره انداخته شروع بتناول غذا نمود من نزديک نرفتم سبب پرسيد عرض کردم تا سبب آن سکوت را نفرمائيد نزديک نيايم فرمود بيا غذا بخور بعد ميگويم چون غذا صرف شد فرمود که چون صيغه سلام اول را گفتم حضرت حجت عليه السلام بزيارت والدين خود وارد حرم گرديد و من از مهابت آن بزرگوار از کار خود بازماندم تا آنکه آن بزرگواراز زيارت فارغ شده خارج گرديد پس بحالت خود بر گرديدم - و نيز نقل کرد از سيد جواب عاملي صاحب مفتاح الکرامه که از تلامذه آن جناب بود که در شبي از شبها ديدم استاد خود بحرالعلوم را که باب صحن اميرالمومنين عليه السلام را گشود و داخل گرديد من هم از عقب او داخل شدم و گويا نديد پس بسوي حرم شد و باب را گشود و

داخل گرديده سلام کرد و جواب شنيد من ترسيدم و برگرديدم. و نيز از سيد جواد مذکور نقل کرد که در شبي از شبها استادم بحرالعلوم از دروازه نجف بيرون رفت و من هم از عقب بطوري که ديده نشوم رفتم تا آنکه داخل مسجد کوفه گرديد و بمقام صاحب الامر (ع) رفت و با شخصي سوال کرد و جواب شنيد و از جمله سوالاتش آن بود که در زمان غيبت تکليف در خصوص احکام چيست فرمود عمل بادله ظاهره و استفاده از آنها مولف گويد که کرامات و مقامات اين بزرگوار کالشمس في رابعه النهار در نزد موافق و مخالف واضح و آشکار است و جمله از آنها در فصل کساني که شرفياب خدمت امام زمان عليه السلام شده اند مذکور گرديد با اختلاف في الجمله طاب الله ثراه انشاء الله.