امام حسن مجتبي بر امامت آن بزرگوار
شيخ صدوق رحمه الله در اکمال الدين بسند خود از ابوعقيصا روايت کرده پس از آنکه حسن بن علي ع با معويه بن ابي سفيان بيعت کرد و مصالحه نمود و مردم بخدمت آن حضرت رفته بعضي از ايشان آن حضرت را بر بيعت معاويه ملامت کردند آن حضرت باو فرمود واي بر تو آيا نميدانند بخدا قسم آنچه من کردم بهتراست براي شيعه
[ صفحه 30]
من از آنچه آفتاب بر آنها در طلوع و غروب خود ميتابد آيا نميدانند که من امام مفترض الطاعه ايشان هستم و بنص رسول خدا ص يکي از دو سيد جوانان اهل بهشت هستم عرض کردند بلي ميدانيم فرموده آيا ندانسته ايد که خضر کشتي را شکست و غلام را کشت و اقامه ديوارنمود موسي بن عمران از کرده او در غضب شد زيرا که وجه حکمت و مصلحت آن بر او مستور بود و حال آنکه در نزد خدا حکمت و صواب بود آيا ندانسته ايد که از ما اهل بيت کسي نيست که بيعت طاعي زمان او در گردنش نباشد مگر قائمي که روح الله در پشت سرش نماز ميکند و خداي تعالي ولادت او را مخفي و شخص او را غايب گرداند تا آنکه احدي را در گردن او بيعت نباشد پس چون امام نهمين از اولاد برادرم حسين که پسر سيده کنيزها و بهترين ايشانست متولد شود خداوند غيبت او را طولاني کند بعد از اين او را بقدرت خود در صورت جوانيکه از حد چهل سالگي کمتر است ظاهر سازد تا آنکه معلوم شود خداي تعالي بر همه چيز قادر است - و نيز ابومنصور در کتاب احتجاج مثل اين حديث را از سنان بن سليم روايت نمود.