آنچه از سنن پيغمبران در وجود مبارک امام زمان است و تطبيق غيب
شيخ صدوق در کتاب کمال الدين بسند خود از زيد شحام روايت نمودم که حضرت امام جعفر صادق فرمود: صالح پيغمبر مدتي از نظر قومش غائب شد. وي در روز غيبت مردي کامل و داراي شکمي هموار و اندامي زيبا و محاسني انبوه و گونه هاي کم گوشت، ميانه بالا و متوسط القامه بود ولي چون بسوي قوم باز گشت تغيير کرده بود و او را نشناختند در موقع بازگشت وي قوم سه دسته گشتند: يکدسته منکر وي شدند، و دسته اي بشک افتادند، و دسته ديگر يقين داشتند که او همان صالح پيغمبر است. صالح چون بجانب قوم بازگشت نخست بدسته اي که درباره وي شک داشتند برخورد نمود و فرمود: من صالح هستم. ولي قوم او را تکذيب نمودند و بوي دشنام دادند و آزار رسانيدند، و گفتند: ما از تو بخدا پناه ميبريم، صالح پيغمبر شکل تو نبود. سپس بنزد دسته منکرين آمد. آنها نيز سخن او را نشنيدند و سخت از وي دوري گزيدند آنگاه از پهلوي دسته سوم که اهل يقين بودند گذشت و بانها گفت: من صالح هستم. آنها گفتند: اگر راست ميگوئي خبري بما ده که بدان وسيله درباره ات شک نکيم و بدانيم تو صالح هستي، چه ما ترديد نداريم که خالق متعال قادر است انسان را در هر صورتي که ميخواهد تغيير دهد گفت: من همان صالح هستم که ناقه را براي شما آوردم. گفتند: راست گفتي منظور ما نيز پرسش از همين مطلب بود، ولي بگو
[ صفحه 479]
بدانيم ناقه چه علائمي داشت؟ صالح فرمود: علامت ناقه اين بود که يکروز براي خوردن آب بابشخور ميرفت و روز ديگر آنرا براي شتران ديگر ميگذاشت. گفتند: ر است گفتي ما بخدا و آنچه تو از نزد او آوردي ايمان آورديم. در اينجا خداوند فرمود: صالح پيغمبر فرستاده اي از جانب خداي خود است. اهل يقين هم گفتند: ما هم به آنچه صالح بخاطر آن فرستاده شده، ايمان آورديم ولي دسته متکبرين که اهل شک بودند و دسته منکرين بانها گفتند: ما به آن کس که شما بوي ايمان آورديد کافر گشتيم. زيد شحام: راوي خبر ميگويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم: آيا آنروز در ميان قوم صالح عالمي بود؟ فرمود: خدا عادل تر از اينست که زمين را بدون وجود عالمي که مردم را راهنمائي کند، رها نمايد. قوم بعد از بيرون رفتن صالح، هفت روز در حال فترت بسر بردند و در آنمدت پيشوائي نميشناختند، جز همان اندازه حکام دين خدا را که در دست داشتند. چون صالح بسوي آنها بازگشت بدو روي گرد آمدند. اين را بدانيد که مثل علي عليه السلام و قائم آل محمد، مانند صالح پيغمبر است نيز در کمال الدين است که عبد الله بن سنان گفت: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم ميفرمود: در قائم علامتي از موسي بن عمران وجود دارد. عرضکردم: آن علامت چيست؟ فرمود: پنهان بودن ولادت و غيبت او از قومش. پرسيدم: موسي چند مدت از کسان و قوم خود غائب گرديد؟ فرمود: بيست و هشت سال نيز در کمال الدين است که ابوبصير گفت: شنيدم حضرت امام محمد باقر عليه السلام ميفرمود: در صاحب اين امر چهار سنت از پيغمبران است: يک سنت از موسي بن عمران و يک سنت از عيسي و يک سنت از يوسف و يک سنت از محمد صلوات الله عليهم سنتي که از موسي دارد ترس و انتظار است [1] سنت يوسف زندان و سنت عيسي اينست که خواهند گفت
[ صفحه 480]
او مرده است با اين که نمرده است و اما سنتي که از محمد (ص) دارد، شمشير است در غيبت شيخ از محمد حميري از پدرش مانند آن را روايت کرده. و نيز در کتاب امامت و تبصره تاليف علي بن بابويه از عبد الله بن جعفر حميري مانند آن نقل شده. و نيز در کمال الدين از سعيد بن جبير روايت ميکند که گفت شنيدم حضرت امام زين العابدين عليه السلام ميفرمود: در قائم ما چند سنت از سنن پيغمبران است، يک سنت از آدم و يک سنت از نوح و يک سنت از ابراهيم و يک سنت از موسي، و يک سنت از عيسي و يک سنت از ايوب و يک سنت از محمد صلي الله عليه و آله اما سنتي که از آدم و نوح دارد: طول عمر است، از ابراهيم پنهان بودن ولادتش و دور گزيدن وي از مردم است از موسي ترس و غيبت از مردم. از عيسي اختلافي که مردم درباره او دارند. و از ايوب فرج بعد از شدت. از محمد صلي الله عليه و آله قيام با شمشير است. نيز در آن کتاب از سعيد بن جبير نقل شده که آن حضرت فرمود: در قائم علامتي از نوح است و آن طول عمر اوست. هم در کتاب مزبور از حمزه بن حمران مانند آنرا روايت کرده است. همچنين در کمال الدين از محمد بن مسلم روايت نموده که گفت: خدمت امام محمد باقر عليه السلام رسيدم تا درباره قائم آل محمد صلي الله عليه و آله از آن حضرت پرسشي کنم. پيش از آنکه من سوال بنمايم فرمود: اي محمد بن مسلم در قائم آل محمد صلي الله عليه و آله پنج شباهت از پيغمبران است: شباهت يونس بن متي و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد صلوات الله عليهم. شباهتي که به يونس دارد، غيبت اوست که بعد از پيري بصورت جواني بسوي قومش بازگشت. شباهت او به يوسف: غيبت و پنهاني او از خواص خود و عموم مردم و برادرانش و اشکالي بود که کار وي براي پدرش يعقوب پديد آورده بود با اينکه مسافت بين او و پدر و کسان و علاقمندانش نزديک بود شباهتي که از موسي دارد، ترس ممتد وي از مردم و غيبت طولاني و
[ صفحه 481]
مخفي بودن ماجراي ولايتش، و پنهان گشتن پيروان او بواسطه آزار و خواري که بعد از وي بانها رسيد [2] تا گاهي که خداوند عز و جل فرمان ظهور او را صادر کرد و بر دشمنانش پيروز و مويد داشت. شباهت وي بعيسي: اختلافي است که مردم درباره او دارند. زيرا جماعتي گفتند: او متولده نشده. و عده اي گفتند: او مرده است، و گروهي گفتند او را کشتند و بدار زدند. [3] و اما شباهتي که به جدش محمد مصطفي صلي الله عليه و آله دارد: قيام بشمشير و کشتن دشمنان خدا و رسول و جباران و گردنکشان و پيروزي وي بوسيله شمشير و رعبي است که در دلها پديد مياورد، از جمله علامات قيام او: خروج سفياني از جانب شام و شخص يمني از يمن و صدائي آسماني در ماه مبارک رمضان، و ندا کننده اي است که او را بنام و نام پدرش، صدا ميزند. و نيز در کمال الدين از ابوبصير نقل کرده که گفت: از حضرت امام محمد باقر عليه السلام شنيدم ميفرمود: در صاحب الامر سنتي از موسي عليه السلام و سنتي از عيسي و سنتي از يوسف و سنتي از محمد صلي الله عليه و آله است. سنتي که از موسي عليه السلام دارد اينست که پيوسته هراسان و منتظر است. سنتي که از عيسي دارد اينست که آنچه درباره عيسي گفته شد درباره او نيز گفته ميشود. سنتي که از يوسف دارد زندان و حفظ خود
[ صفحه 482]
از مردم است، و اما من محمد فالقيام بسيرته و تبيين آثاره ثم يضع سيفه علي عاتقه ثمانيه اشهر و لا يزال يقتل اعداء الله حتي يرض الله. سنتي که از محمد (ص) دارد، قيام بسيرت وي و بيان آثار اوست. آنگاه شمشيرش را برداشته و تا هشت ماه چندان از دشمنان خدا را بقتل ميرساند که خدا خشنود گردد. عرضکردم: از کجا ميداند که خدا خشنود شده است؟ فرمود: رحمتي در دل وي پديد مياورد که بر آنها ترحم کند. [4] .
[ صفحه 483]
نيز در کمال الدين از ضريس کناسي روايت نموده که گفت: شنيدم آن حضرت ميفرمود: صاحب الامر سنتي از يوسف دارد، وي فرزند کنيزي سياه است. خداوند کار او را در يکشب اصلاح گرداند. در غيبت نعماني نيز مانند اين روايت را آورده است.
[ صفحه 484]
مولف: فرزند کنيزي سياه ظاهرا با روايات بسياري که راجع بمادر آن حضرت رسيده مخالف است. ممکن است، از کنيز سياه مادر يا مربيه مادر حضرت منظور باشد. [5] .
پاورقي
[1] اشاره به آيه شريفه ي فخرج منها خائفا يترقب است که موسي با ترس از ميان قوم بيرون رفت و سالها انتظار مي کشيد تا خدا اراده کند و او را براي نجات بني اسرائيل از چنگال فرعونيان بازگرداند.
[2] مي دانيم که شيعيان و معتقدين بوجود اقدس امام زمان تا قبل از ظهور صفويه د رتقيه مي زيستند و تحت فشار حکومتهاي سني و خلفاي جور قرار داشتند. مخصوصا بموازات ولادت و غيبت امام زمان در سال هاي 255- 260 هجري، که مصادف با رحلت امام حسن عسکري بود اين محدوديت و سختگيري ها بيشتر احساس شد. و احتياط و خود نگاهداري آنها، افزايش يافته بود.
[3] قرآن مجيد اين سه عقيده را رد کرده است در سوره ي مريم از آيه ي 16 تا آيه ي 37 داستان ولادت عيسي به تفصيل ذکر شده است و در سوره ي نساء آيه 156 مي فرمايد: و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم تا و ما قتلوه يقينا بل رفعه الله اليه يعني او را نکشتند و دار نزدند بلکه مطلب بر آنها مشتبه گشت و يقين است که او را نکشتند بلکه خدا او را بسوي خود بالا برد.
[4] بطوريکه در اين باب از نظر خوانندگان مي گذرد، چند روايت باين مضمون از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام رسيده که در آن شباهت امام زمان (ع) را بچند تن از پيغمبران توضيح داده اند.
ميرزا حسينعلي مازندراني که خود را بهاء الله ناميده و بهمين جهت نيز پيراوانش معروف به بهائي شده اند در کتاب ايقان صفحه 211 تنها اين روايت را که تا حدي مجمل است آنهم با تغييراتي آورده! و از آن سوء استفاده نموده است.
اينک عين گفته او و روايت مزبور را همان گونه که نقل کرده است مي آوريم. ميرزا بهاء مي نويسد:
في البحار ان في قائمنا اربع علامات من اربعة نبي موسي و عيسي و يوسف و محمد. اما العلامة من موسي الخوف و الانتظار و اما العلامة من عيسي ما قالوا في حقه و العلامة من يوسف السجن و التقية و العلامة من محمد فيظهر بآثار مثل قرآن! با اين حديث باين محکمي که جميع امورات! را مطابق آنچه واقع شده ذکر فرموده اند مع ذلک احدي متنبه نشده و گمان ندارم که بعد هم متنبه شوند!!
اولا - لفظ امورات، غلط است. جمع امر، امور است و الف و تا زيادي است!
ثانيا - در اين گونه روايات بجاي في قائمنا في القائم منا، يا في القائم من آل محمد يا في صاحب الامر يا في صاحب هذا الامر آمده است!
ثالثا - بجاي علامة و علامات که ميرزا بهاء نقل کرده، شباهت و سنن و سنت آمده است بدين گونه سنن من اربع انبياء يا شبها من خمسة من الرسل.
رابعا - جمله آخر حديث را بکلي تغيير داده و جمله يظهر بآثار مثل قرآن بجاي آن گذارده است! در صورتيکه چنين چيزي اصلا در بحار نيست! و در تمام اين روايات علامت و شباهت قائم را بجدش پيغمبر، قيام بشمشير و پيروي از دين اسلام و طريقه آن حضرت دانسته است.
مخصوصا ما در ترجمه ي اين روايات، شباهت صاحب الامر را، بجدش رسول اکرم روشن نوشتيم و چند جا عبارت عربي آنرا آورديم، تا خوانندگان از ميرزا بهاء که هم جانشين امام زمان است، و هم پيغمبر و هم خداست! بپرسند در کجاي بحار مجلسي يا هيچ کتاب ديگري است که يظهر بآثار مثل قرآن يعني قائم آثاري مثل قرآن مي آورد؟ تا آنرا تطبيق به مهملات و کلمات بي معني و خنده آور باب کنند، کلماتي که شمه اي از آن درمقدمه کتاب از لحاظ خوانندگان گذشت!! دروغ از اين بزرگ تر و دزدي از اين رسواتر، سراغ داريد؟!
در باب 32- سيرت آن حضرت - نيز ابو بصير روايتي بهمين مضمون از حضرت باقر عليه السلام نقل مي کند و در آخر مي گويد: قلت و ما شبه محمد (ص) قال: اذا قام سار بسيرة رسول الله (ص) الا انه يبين آثار محمد و يصنع السيف ثمانية اشهر...
يعني: پرسيدم شباهت قائم به پيغمبر چيست؟ فرمود: وقتي قيام کند مردم را بروش رسول خدا راه مي برد. آگاه باش که: قائم آثار دين محمد را آشکار مي گرداند و شمشير برداشته تا هشت ماه دشمنان خدا را بقتل مي رساند.
بعلاوه با اين که شباهت نوح و ايوب و موسي و ابراهيم هم در روايات بوده است، چرا فقط شباهت بيوسف را ذکر کرده است؟ بديهي است که منظور از زندان دوري از پدر و برادران و مردم است که همان غيبت باشد، چنانکه در اول باب يازدهم حضرت صادق (ع) و در همين صفحه امام محمد باقر مي فرمايد: شباهت قائم به يوسف حيراني و غيبت وي مي باشد!
خواننده محترم يک بار ديگر روايت ميرزا بهاء را با آنچه د راين باب نقل شده و توضيحاتي که ما در اين زيرنويس داده ايم، با دقت و کمال انصاف و بي طرفي مقايسه کند: تا سپه روي شود هر که در او غش باشد!.
[5] رجوع کنيد به مقدمه کتاب در بحث ما راجع بمادر امام زمان عليه السلام.