بازگشت

معني خبر واحد و متواتر


بعلاوه اخبار در خصوص امامت حضرت صاحب الزمان عليه السلام از نظر لفظ و معني بطور متواتر رسيده است. تواتر لفظي اين است که علماي شيعه تمام آن اخبار را بهمان الفاظ نقل کرده اند و تواتر معنوي باين معني است که اخبار مزبور با کثرت و اختلافي که در بعضي جهات با هم دارند و تباين سند و دوري راويان که در آنها ديده ميشود، خود دليل بر صحت مضمون آنست. زيرا نميتوان تمام آنرا باطل دانست و لذا در بسياري از موارد با همين اخبار



[ صفحه 468]



استدلال بر اثبات معجزات پيغمبر ميشود، و ما امور کثيري را در شرع مطهر داريم که از نظر معني متواتر است، هر چند که الفاظ آن بطريق آحاد نقل شده. اين طريقه نزد آنها که در مسئله وجود امام زمان با ما مخالف هستند هم معتبر ميباشد. پس شايسته نيست که اين شيوه را ترک کنند و موقعي که ما از امامت گفتگو مينمائيم فراموش کنند. سزاوار نيست که عصبيت انسان را بانکار امور روشن وا دارد. شيوه اي که ذکر کرديم در مقام مدح و فضائل مردم نيز معتبر است. لذا از همين راه سخاوت حاتم طائي و شجاعت عمرو بن عبدود و غيره را ثابت مينمايند، و لو هر يک از بخشش هاي حاتم طائي و استقامت عمر و در برابر اسخيا و پهلوانان و صفوف دشمن که جمعا باعث شهرت سخاوت حاتم و شجاعت عمرو شده از راه خبرهاي واحد بما رسيده است. و نيز از جمله چيزي که دلالت بر امامت پسر امام حسن عسکري عليه السلام دارد گذشته از آنچه گفتيم اين است که مسلمانان اتفاق دارند که شخصي در امت اسلام بنام مهدي ظهور مي کند و دنيا را پر از عدل و داد خواهد کرد چنانکه از ظلم و ستم پر باشد. چون ما اثبات کرديم که اين مهدي از اولاد حسين عليه السلام است و گفته کسي را که ميگويد: شخصي که از اولاد حسين بنام مهدي است، غير از پسر امام حسن عسکري است، باطل نموديم، مسلم خواهد بود که مقصود از مهدي همان امام زمان عليه السلام است. مولف. در اينجا شيخ بزرگوار روايات شيعه و سني را درباره مهدي موعود (ع) که ما سابقا از وي نقل کرديم، بيان کرده سپس ميگويد: آنچه دلالت ميکند که مهدي از اولاد امام حسين عليه السلام است، اخباري است که درباره انحصار ائمه در دوازده تن و تفصيل احوال آن بزرگواران نقل کرديم. بعلاوه کسيکه عدد دوازده را در تعيين ائمه معتبر ميداند مي گويد: مهدي از فرزندان امام حسين است عليه السلام. آنگاه شيخ اخباري را که ما در اين خصوص پيشتر، از وي نقل کرديم در اينجا ذکر نموده و ميگويد:



[ صفحه 469]



سئوال: اگر بگويند: عده اي گفته اند: مهدي از اولاد شخص اميرالمومنين علي و همان محمد حنفيه است و عده اي از پيروان عبد الله سبا [1] قائلند که مهدي خود اميرالمومنين ميباشد و هنوز نمرده است، جمعي هم معتقدند که امام جعفر صادق همان مهدي است که تاکنون زنده ميباشد، جماعتي ديگر عقيده دارند که او موسي بن جعفر است و ميگويند: او نيز نمرده و هنوز زنده است، عده ديگر پنداشته اند که مهدي خود امام حسن عسکري و او هم زنده است. عده اي هم معتقدند که برادر امام حسن عسکري حضرت سيد محمد مهدي است و او نيز زنده و باقي است، پس با چه دليلي باينان پاسخ ميدهيد و عقيده آنها را باطل ميدانيد.؟ جواب ميگوئيم: اين عقائد همه فاسد است. ما پيشتر در رد آن توضيحات لازم را داديم که اين بزرگواران که اينان آنها را مهدي موعود ميدانند و ميگويند هنوز زنده هستند، همه رحلت نموده اند، و گفتيم که امامان دوازده تن ميباشند و اثبات کرديم که مهدي پسر امام



[ صفحه 470]



حسن عسکري (ع) است عنقريب نيز رواياتي در صحت ولادت و اثبات معجزات آن حضرت که دليل بر امامت اوست ذکر مي کنيم يعني: در کتاب غيبت. کسي که عقيده دارد اميرالمومنين عليه السلام هنوز زنده است بر خلاف قانون عقل رفتار کرده. چه يقين بشهادت حضرت امير و مرگ آنسرور، از قتل هر کس و مرگ هر آدمي، آشکارتر و مشهورتر است. شک در اين مورد منجر بشک در مرگ پيغمبر و تمام اصحاب آن حضرت خواهد گشت. علاوه بر اين وصيت پيغمبر بانحضرت که فرمود: تو کشته ميشوي و محاسنت از خون سرت رنگين خواهد شد، هم اين عقيده را فاسد ميگرداند. اين مطلب مشهورتر از آن است که محتاج باشد خبري براي اثبات آن نقل شود. و اما وفات محمد بن حنفيه را و بطلان عقيده کسانيکه معتقد بامامت وي مي باشند، پيشتر توضيح داديم و مخصوصا وقتي ما ثابت کرديم که مهدي از نسل امام حسين عليه السلام است، اعتقاد بامامت محمد بن حنفيه نيز باطل خواهد بود. و اما ناووسيه که درباره امامت امام جعفر صادق عليه السلام توقف نمودند. فساد اعتقاد آنها را نيز بدليل اينکه يقين بمرگ آن حضرت و شهرت آن و صحت امامت فرزندش موسي بن جعفر داريم، و نظر بانچه ثابت کرديم که ائمه دوازده تن ميباشند باطل نموديم. مخصوصا آنچه در خصوص وصيت آن حضرت بکسانيکه وصي خود نموده بود و چگونگي آن که مسطور گشت، بيشتر اين منظور را تاييد مينمايد. و اما واقفيه که در امامت امام موسي کاظم عليه السلام توقف نمودند و گفتند: مهدي موعود اوست، آراء و عقائد آنها را نيز بوسيله دليلهائي که بيان داشتيم و گفتيم که آن حضرت مرده و وفات او مشهور و امام بعد از وي فرزندش علي بن موسي الرضا عليه السلام است، فاسد گردانيديم، و براي اهل انصاف کافي است. و اما عقيده کسانيکه معتقد بامامت سيد محمد پسر امام علي النقي بوده اند و ميگفتند: او زنده است و نمرده، با دليلي که امامت برادرش امام حسن عسکري عليه السلام را اثبات ميکند، مردود خواهد گشت بعلاوه سيد محمد در زمان حيات پدرش



[ صفحه 471]



بطور آشکار مانند پر و جدش وفات يافت. مخالف آن، در حقيقت مخالف امور بديهي است. و اما آنها که قائلند امام حسن عسکري (ع) نمرده و زنده و باقي است و مهدي اوست عقيده آنان نيز باطل ميباشد. چه ما ثابت کرديم که ما يقين بوفات آن حضرت داريم، چنانکه يقين بوفات پدران آنسرور داريم و فرقي بين اين دو يقين نيست، و رد منکرين هر دو نيز يکيست. از اين گذشته اين فرقه ها فعلا منقرض گشته و عقائدشان پوسيده شده است، اگر عقيده آنها حق نميبايد منقرض گردند مولف: شيخ طوسي در رد عقيده هر يک از فرقه هاي مزبور روايات بسياري ذکر نموده و ما نيز آن اخبار و روايات ديگري را در مجلدات پيش از اين در باب هاي مناسب نقل کرديم. سپس شيخ ميفرمايد: و اما کسيکه ميگويد: امام حسن عسکري (ع) بعد از وفات زنده شده و زندگي را از سر ميگيرد و عقيده دارد قائم اوست و اين روايت امام جعفر صادق عليه السلام را که فرموده: باين جهت مهدي را قائم ميگويند که بعد از مردن قيام خواهد کرد دستاويز قرار داده اند جواب او همان است که گفتيم: امام حسن عسکري وفات يافته و ادعاي آنها باينکه وي بعد از مرگ زنده ميشود محتاج بدليل است و دليل هم ندارند اگر چنين ادعائي براي آنها جايز باشد فرقه واقفيه هم ميتوانند بگويند: امام جعفر صادق عليه السلام بعد از وفات زنده ميشود. بعلاوه اين عقيده مستلزم اينست که بعد از رحلت امام حسن عسکري عليه السلام تا هنگام زنده شدن مجدد وي، زمان از وجود امام خالي بماند. در صورتيکه با دليل عقلي اين عقيده را رد کرديم. و نيز اخبار گذشته که ميگفت: اگر زمين يکساعت از وجود امام خالي بماند، با اهلش فرو ميرود، دليل بر فساد اين عقيده است. همچنين اينکه اميرالمومنين فرموده است: خدايا تو زمين را بي حجت نمي گذاري: يا حجت آشکار و مشهور، و يا حجت خائف و پنهان هم دليل بر رد عقيده آنها و اثبات مدعاي ماست.



[ صفحه 472]



بعلاوه در روايت امام جعفر صادق عليه السلام که ميفرمايد: باين جهت او را قائم گويند که بعد از مردن قيام خواهد کرد، بر فرض که روايت صحيحي باشد، احتمال دارد کنايه از اين باشد که: بعد از آنکه اغلب او را فراموش کنند و ناپديد گردد و شناخته نشود، قيام خواهد کرد. چنانکه اينگونه استعمالات در لغت جايز است علاوه بر اين آنچه ما اثبات کرديم که ائمه دوازده تن ميباشند خود موجب ابطال اين مقال است زيرا که امام حسن عسکري عليه السلام يازدهمي است. از اين هم گذشته پيروان اين عقيده نيز بحمد الله منقرض گشته اند در صورتيکه اگر بر حق بودند نميبايد منقرض شوند. و اما کسيکه عقيده دارد بعد از مرگ امام حسن عسکري تا زنده شدن مجدد وي بعقيده او زمان فترت بود و از وجود امام خالي، نيز عقيده فاسد ميباشد زيرا پيشتر با دليل عقلي و نقلي مدلل داشتيم که زمان در هيچ حالي نميتواند از وجود امام خالي بماند. استناد آنها بفترت هاي ميان پيغمبران نيز باطل است زيرا فترت عبارت است خالي بودن زمان از پيغمبر. ما نبوت را در هر حال واجب نميدانيم بعلاوه فترت هيچگونه دلالتي ندارد که زمان ميتواند از وجود امام خالي بماند. از اين گذشته الحمد لله پيروان اين عقيده نيز فعلا منقرض شده و اين گفته اعتبار خود را از دست داده است. و اما آنها که قائل بامامت جعفر کذاب بعد از برادرش امام حسن عسکري عليه السلام هستند، در رد آنها چنانکه پيشتر اثبات نموديم هم ميگوئيم: واجب است که امام، معصوم و از خطا مصون باشد و هم واجب است که اعلم امت باحکام دين باشد. در حالي که همه مسلمين اتفاق دارند، که جعفر معصوم نبوده بعلاوه اعمال منافي عصمت وي بيش از اين است که احصاء شود و ما هم کتاب را با نقل آن طولاني نمينمائيم. اگر بعدها لازم شد ممکن است قسمتي را ذکر کنيم يعني در کتاب غيبت و نيز همه اتفاق دارند که وي از علم محروم بوده. بنابراين امامت او چطور ثابت ميگردد؟ بعلاوه معتقدين اين آراء نيز بحمد الله ديگر منقرض گشته اند. و اما کسانيکه ميگويند: امام حسن عسکري عليه السلام فرزندي نداشته است،



[ صفحه 473]



گفته آنها نيز بعد از اثبات انحصار امامت در ائمه دوازده گانه، مردود است. کساني که ميگويند: مطلب بر ما مشتبه گشته و نميدانيم امام حسن عسکري فرزندي داشته يا نه و اکتفا بامامت خود آن حضرت نموده اند تا فرزندي براي او ثابت گردد، نيز بعد از اثبات امامت فرزند امام حسن عسکري عليه السلام و اينکه ائمه دوازده تن ميباشند مردود خواهد بود. بنابراين نميتوان توقف نمود بلکه واجب است يقين بامامت فرزند آن حضرت پيدا کرد. علاوه بر اين چنانکه گفتيم هيچ امامي نمي ميرد جز اينکه فرزند جانشين او متولد گردد و او را ببيند و هم گفتيم که از نظر عقل و شرع زمان نميتواند از وجود امام خالي بماند. روايتي که اثنان نقل کرده اند که: چنگ زنيد بامام اول تا زماني که امامت امام ديگر ثابت گردد و بان استناد جسته اند، خبر واحد است که در اينگونه موارد کسي بان استناد نمي جويد و بر فرض صحت آن سعد بن عبد الله اشعري آن را تاويل نموده است. باين تقريب که: چنگ زنيد بامام اول تا گاهي که امام بعد ظاهر گردد. و اين خود دليل بر اثبات وجود جانشين امام حسن عسکري است که اين جماعت آن حضرت را آخرين امام ميدانند زيرا اين معني مقتضي تمسک بامام اول است و ديگر از احوال امام آخري اگر بواسطه تقيه پنهان و غائب باشد، گفتگوئي نميکند تا زماني که خداوند بوي اجازه ظهور دهد. و او را آشکار گردانيده مشهور عالم نمايد. گذشته از اين پيروان اين عقيده نيز الحمد لله منقرض گشته اند. و اما کساني که امام حسن عسکري را امام ميدانند و ميگويند: دوران امامت مانند دوران نبوت بسر آمده، چنانکه گفتيم عقيده اينان نيز بدليل اينکه از نظر عقل و شرع زمان نمي تواند از وجود امام خالي بماند، و از اينکه گفتيم امامان دوازده تن ميباشند، باطل است. عنقريب ولادت امام بعد از آن حضرت: قائم آل محمد را شرح خواهيم داد يعني در کتاب غيبت بنابراين عقيده آنها از هر لحاظ از درجه اعتبار ساقط است. بعلاوه اين جماعت نيز فعلا منقرض شده اند و ما سابقا فساد



[ صفحه 474]



عقيده کساني که جعفر کذاب را امام ميدانند نيز بيان کرديم. و اما فرقه فحطيه که اعتقاد بامامت عبد الله پسر امام جعفر صادق عليه السلام داشتند چون عبد الله وفات يافت و پسري نداشت که جانشين وي باشد و رجوع باعتقاد بامامت حضرت موسي بن جعفر نمودند، عقيده اينان را نيز با چند دليل رد کرديم. بعلاوه در اين خصوص ميان علماي شيعه اختلافي نيست که بعد از امام حسين و امام حسن منصب امامت در دو برابر جمع نميشود، و در اين مورد اخبار بسياري ذکر کرديم. از اين گذشته عبد الله معصوم نبوده، در صورتي که پيشتر توضيح داديم که يکي از شرائط امامت عصمت است. ولي افعالي از او سر زد که منافي با مقام عصمت بود. روايت شده که چون جعفر کذاب متولد شد، مردم بمبارک باد امام علي النقي پدرش آمدند ولي اثر شادماني در چهره حضرت نديدند. چون جهت پرسيدند فرمود: کار او ساده نيست عنقريب مردم بسياري را گمراه ميکند روايات بسياري درباره کارها و گفته هاي زشت جعفر کذاب در دست است که ما کتاب خود را پاک تر از اين مي دانيم که آنرا نقل کنيم. و اما آن عده که معتقدند امام زمان را پسري است و امامان سيزده تن مي باشند عقيده شان بهمان دليل که ثابت نموديم ائمه دوازده تن مي باشند، مردود است. اين عقيده را بايد بدور انداخت. بخصوص که اين آراء و عقائد الحمد لله همه منقرض گشته اند و امروز کسي پيدا نميشود که اين سخنان را بر زبان براند يا به يکي از آنها معتقد باشد، و همين انقراض آنها خود دليل بر بطلان عقائد آنان است. پايان گفتار شيخ قدس الله روحه در کتاب غيبت. [2] .



[ صفحه 475]




پاورقي

[1] اخيرا کتابي بنام عبدالله بن سبا تاليف سيد مرتضي عسکري از علماي کاظمين عراق منتشر شده که مولف ضمن بررسي و تحقيقات خود ثابت کرده است که عبد الله بن سنان، اصلا وجود خارجي نداشته و پنداري بيش نبوده است!

وي مي گويد: داستان عبد الله بن سبا ساختگي است. دشمنان شيعه او را يک نفر يهودي مي دانند که اسلام آورد و بعد در شهرها و کشورها دست به تبليغات بنفع شيعه و شخص امير مومنان و عليه خلافت عثمان و ساير خلفا زد! و از اين رو نويسندگان متعصب اهل سنت در کتب خود، ابن سبا را موجد مذهب شيعه دانسته اند!

و مي گويد: ماخذ داستان عبدالله سبأ و فعاليتهاي او بنفع شيعه، تاريخ طبري است. طبري هم از سيف بن عمر نقل کرده که بگفته دانشمندان اهل تسنن وي مردي دروغگو و متهم و جاعل حديث بوده و رواياتش را مردد و از درجه ي اعتبار ساقط مي دانند!!.

[2] گفتار شيخ بزرگوار در اين جا خاتمه مي يابد. چند قسمت مختصر آنرا که جنبه علمي بيشتري داشت، در آنجا که سه نقطه... نهاده ايم، براي سهولت امر، حذف کرديم، سخنان شيخ در کتاب غيبت و تلخيص الشافي در زمينه ي اثبات وجود امام زمان حجة بن الحسن العسکري و غيبت و طول عمر آن حضرت و پاسخ اشکالات مخالفين شيعه از تمام فرقه هائي که آنروز وجود داشته اند يا منقرض شده يودند مانند کيسانيه، قطحيه، ناووسيه و متعصبين اهل تسنن بعد از هزار سال هنوز اهميت خود را حفظ کرده و مورد استفاده ي طالبين است.

با اين که سبک استدلال شيخ يادگار ده قرن پيش است و روي سخنبا مردمي ديگر غير از مردم عصر ما و مسلکهاي کنوني و دشمنان فعلي امام زمان و گمراهان قرن بيستم، يا دين سازان، و ايادي بيگانه و عمال استعمار مي باشد و با اين که مطابق گفته ي شيخ در صفحه 462 همين کتاب موقع نوشتن کتاب غيبت سال 447 193 سال از سن امام زمان (ع) مي گذشته، مع الوصف مي بينيد تمام اشکالات امروز و طرز فکر مخالفين شيعه با منحرفين آن روز چندان فرقي ندارد، بلکه يکي است و مکرراتي بيش نيست. احاطه شيخ بمباني کلامي و عقائد و مذاهب و ملل و نحل و قدرت نويسندگي وي بخوبي از اين سخنان هويداست. شما خوانندگان با خواندن مطالب شيخ در اين باب تصديق خواهيد کرد که اشکالات افراد متعصبي مانند: ابن حجر مکي و يا فرومايگاني هم جون سران حزب بهائي و احمد کسروي متاع جديديد ببازار نياورده اند. اشکالات آنها حربه هاي زنگ زده اي است که قرنها پيش از آنها، متعصبين و فرومايگان ديگر يا گمراهان بيابان اجتماع که در هر زماني وجود دارند اين اشکالات و اعتراضات را درباره ي مهدي موعود و قائم آل محمد بعلماي شيعه نموده و از همان زمانها نيز پنبه آنها زده شده و پاسخهاي قانع کننده دريافته اند.