بازگشت

اعتراضات ديگر و پاسخ آنها


اگر گفته شود: شما که عقيده داريد امام در زمان غيبت واجب است موجود باشد چرا عدم او را جايز نميدانيد؟. ميگوئيم: از اين جهت وجود او را در زمان غيبت واجب ميدانيم که تصرف وي در امور براي ما لطف است و اين هم منوط بوجود و ايجاد اوست که البته در حدود توانائي ما نيست. پس بر خداوند واجب است که او را موجود گرداند، و چنانچه او را ايجاد نکند، موانع تکليف را از ما برطرف نکرده است. ولي اگر خداوند او را موجود گرداند و ما او را ياري و تمکين نکنيم و بسط يد ندهيم، باعث عدم لطف ما هستيم و تکليف ما هم از جانب خداوند بجاست و در صورت نخست اگر خداوند او را ايجاد نکند خود باعث عدم لطف شده و تکليف مورد ندارد. اگر گفته شود: مقصود شما از تمکين امام چيست؟ اگر مقصود اينست که نزد وي برويم و او را از نزديک به بينيم و خدمت کنيم، بديهي است که اين متوقف بر ظهور اوست و ممکن است بشما ايراد کنند که بنابراين لازم است صبر کنيد



[ صفحه 413]



امام ظهور کند و مردم يا برخي بدانند او کجاست. و اگر مقصود اطاعت وي و آمادگي براي ياري اوست که هر وقت ظهور کند و با دلائل امامت و معجزات، ما را دعوت نمايد مهيا باشيم، ممکن است ما اهل سنت هم چنين تمکيني را نسبت بامام داشته باشيم، هر چند امامي وجود نداشته باشد، پس بچه دليل ميگوئيد تکليف ما بدون وجود امام کامل نيست؟ ميگوئيم: آنچه ميبايد در اين باب بگوئيم سيد مرتضي (ره) در کتاب ذخيره بيان فرموده من نيز در کتاب تلخيص الشافي ذکر کرده ام و آن انست که: لطف خدا درباره ما که عبارت است از تصرف امام و بسط يد وي. کامل نميشود مگر با سه چيز: يکي از آن سه چيز متعلق بخداست که ايجاد امام باشد: دوم متعلق بخود امام است که بايد منصب امامت را اشغال کند و اقدام بامر آن نمايد: سوم تعلق بما دارد که بايد او را ياري و پشتيباني کنيم و تسليم فرمان او باشيم. پس اقدام امام بامر امامت فرع وجود اوست. زيرا تکليف بر امر معدوم عقلا قبيح است. پس ايجاد امام باراده حق اصل، و وجوب قيام وي بامر امامت فرع آن و وجوب ياري کردن ما از او فرع اين هر دو است. زيرا هنگامي پيروي امام بر ما واجب است که وجود داشته باشد و بامر امامت رسيدگي کند. پس با اين تحقيق چگونه از ما انتظار دارند که ملتزم بعدم وجود امام شويم؟. اگر گفته شود: چه فرق است بين اينکه امام غائب باشد يا اصلا وجود نداشته باشد، و هر گاه خداوند بداند ما از وي تمکين خواهيم کرد، او را بوجود آورد؟ ميگوئيم: از ساحت الهي دور است که تمکين کسيکه وجود ندارد، بر ما واجب کند، چه اين تکليف ما لا يطاق و از عهده ما بيرون است که عقلا قبيح و محال ميباشد. پس ناچار بايد او وجود داشته باشد تا از وي تمکين کنيم. اگر گفته شود: هر گاه خداوند بداند ما در فلان موقع از وي تمکين ميکنيم او را بوجود خواهد آورد، چنانکه در مثل چنين موردي هم ظهور ميکند.



[ صفحه 414]



ميگوئيم: تمکين از وي و قصد و پيروي او در همه اوقات بر ما واجب است. پس تمکين از فرمان او و پيروي او، واجب است در همه احوال براي ما ممکن باشد، وگرنه تکليف حسني نخواهد داشت آنچه اين معترض گفته در صورتي درست است که تکليف بر ما واجب نبود و در تمام احوال مکليف باطاعت و انقياد فرمان وي نميشديم و فقط تکليف ما منحصر بود بايام ظهور او، در صورتيکه اينطور نيست و در همه اوقات و زمانها اطاعت و فرمانبرداري امام بر ما واجب است.