بازگشت

رواياتي که از امام علي نقي و امام حسن عسگري رسيده است


شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا و کمال الدين از ابوهاشم جعفري [1] روايت نموده که گفت: از امام حسن عسگري عليه السلام شنيدم ميفرمود: جانشين من فرزندم حسن است ولي با جانشين او چگونه خواهيد بود؟ من عرضکردم فدايت گردم مگر چه ميشود؟ فرمود: شما او را نمي بينيد و بردن نام او براي شما جايز نيست عرضکردم: پس چگونه او را نام ببريم؟ فرمود: بگوئيد حجت آل محمد. در کفايه الاثر نيز اين معني را از سعد بن عبد الله اشعري روايت کرده است. نيز در کمال الدين از ابراهيم بن مهزيار و او از برادرش علي بن مهزيار روايت



[ صفحه 390]



نموده که گفت: نامه اي بخدمت امام حسن عسگري عليه السلام نوشتم و سوال کردم: فرج آل محمد کي خواهد بود؟ حضرت در جواب نوشتند: هنگاميکه صاحب الزمان از ديار ستمگران غائب گرديد منتظر فرج باشيد. همچنين در کمال الدين از اسحاق بن ايوب روايت نموده که از امام حسن عسکري عليه السلام شنيدم ميفرمود: صاحب الزمان کسي است که مردم خواهند گفت هنوز متولد نشده است. محمد بن ابراهيم اين حديث را از اسحق بن ايوب براي ما روايت کرده. و نيز در کمال الدين از سعد بن عبد الله از محمد بن عبد الله بن ابي غانم از ابراهيم ابن محمد فارس روايت نموده که گفت: با ايوب بن نوح در راه مکه همسفر بوديم در منزل زباله فرود آمده نشستيم و بگفتگو پرداختم تا آنکه از حضرت صاحب الامر و دوري ما از حضرتش سخن بميان آمد. ايوب بن نوح گفت: در سال جاري نامه اي راجع بانحضرت خدمت امام حسن عسکري عليه السلام نوشتيم. در جواب مرقوم فرمود: موقعي که علم شما از ميان شما برداشته شد مقصود رحلت خود آن حضرت است از زير قدمهاي خود منتظر فرج باشيد. مولف: انتظار فرج از زير قدم - کنايه از نزديک فرج و آساني حصول آنست: يعني در آن زمانها در عين اينکه بايد در انتظار فرج بسر بريد، از آمدن آن حضرت هم مايوس نباشيد. زيرا وقتي ناداني و گمراهي مردم از حد گذشت بر وفق قضاي الهي بايد امام که رهبر خلق است ظهور کند، چنانکه اخبار و تاريخ از امتهاي گذشته خبر ميدهد. و نيز در کمال الدين از علي بن عبد الغفار روايت ميکند که چون حضرت امام علي النقي عليه السلام از دنيا رفت، شيعيان نامه بحضرت امام حسن عسکري عليه السلام نوشته و از امام بعد از حضرت پرسيده بودند. در جواب فرمود: مادام که من زنده ام، امام من ميباشم، و چون من از دنيا بروم، جانشين مرا خواهيد ديد ولي دسترسي باو نخواهيد



[ صفحه 391]



داشت [2] نيز در کمال الدين است که موسي بن جعفر بغدادي گفت: شنيدم امام حسن عسکري عليه السلام ميفرمود: شما را چنان مي بينم که بعد از من درباره جانشين من اختلاف پيدا ميکنيد. آگاه باشيد کسيکه معتقد بامامت ائمه بعد از پيغمبر باشد ولي فرزند مرا انکار کند، مانند اينست که تمام انبياء را باور دارد ولي نوبت پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله را منکر شود، در صورتيکه هر کس منکر رسولخدا صلي الله عليه و آله و آله باشد، همه پيغمبران را انکار نموده است. زيرا اطاعت آخرين نفر ما، مانند نيروي اولين آنها است و هر کس منکر اولين معصوم ما شود آخرين نفر ما را انکار نموده است. آگاه باشيد: فرزند مرا غيبتي است که مردم درباره آن دچار شک و ترديد شوند، مگر کسانيکه خداوند آنها را ثابت ميدارد. در کفايه الاثر نيز اين روايت آمده است. نيز در کمال الدين است که ابوعلي بن همام گفت: از محمد بن عثمان نائب دوم امام زمان عليه السلام قدس الله روحه شنيدم که گفت: از پدرم عثمان بن سعيد نائب



[ صفحه 392]



اول حضرت شنيدم که گفت: در خدمت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام بودم که از آن حضرت اين حديث را که از پدران آن بزرگوار روايت شده است، پرسيدند: زمين تا روز قيامت از حجت خالي نخواهد ماند. هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، چون مردم جاهليت مرده است. آگاه باشيد امام زمان را غيبتي است که در آن نادان حيران گردند و اهل باطل بهلاکت افتند و کسانيکه وقت ظهور او را معين کنند، دروغگو باشند ثم يخرج، فکاني انظر الي الاعلام البيض فوق راسه بنجف الکوفه آنگاه ظهور مي کند. مثل اينکه هم اکنون پرچمهاي سفيدي را که در بلندي کوفه نجف بر بالاي سرش باهتزاز درآمده است مي بينم اين حديث در کافيه الاثر هم بسند ديگر نقل شده. نيز در کمال الدين از موسي بن جعفر بغدادي روايت نموده که گفت: توقيعي از ناحيه مقدسه امام حسن عسکري (ع) باين مضمون صادر گشت: مردم چنين پنداشته اند که مرا خواهند کشت تا نسل مرا قطع کنند. ولي خداوند منظور آنها را غير عملي ساخت [3] و الحمد لله. و هم در آن کتاب از احمد بن اسحاق قمي روايت کرده که گفت: از آن حضرت شنيدم ميفرمود: خدا را شکر ميکنم که مرا از دنيا نبرد تا آنکه جانشين مرا بمن نشان داد. او در صورت و سيرت از همه کس بپيغمبر شبيه تر است. خداوند او را در طور غيبتش از هر سانحه اي حفظ کند. تا گاهيکه او را ظاهر نموده و او زمين را پر از عدل و



[ صفحه 393]



داد کند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. شيخ طوسي در کتاب غيبت از بنان بن حمدويه روايت ميکند که گفت: در حضور امام حسن عسکري راجع برحلت امام علي النقي عليهما السلام سخن بميان آمد آن بزرگوار فرمود: امور شيعيان بعد از پدرم تا من زنده هستم بوسيله من حل و فصل ميگردد ولي شيعياني که بعد از من امام خود را از دست مي دهند چه وضعي خواهند داشت؟ نيز در غيبت شيخ از ابو هاشم جعفري روايت شده که گفت: بامام حسن عسکري (ع) عرضکردم: آقا بزرگواري شما اجازه نميدهد از حضرتتر پرسشي بکنم اجازه ميفرمائيد از شما سوالي بنمايم؟ فرمود: سوال کن. عرضکردم: آقا شما فرزندي داريد؟ فرمود: آري دارم. عرضکردم. چنانچه پيش آمدي کند از کجا سراغ او را بگيرم؟ فرمود: از مدينه و نيز در کتاب مزبور است که احمد بن اسحاق قمي از امام حسن عسکري (ع) در خصوص حضرت صاحب الزمان سوال کرد، حضرت با اشاره دست بوي حالي کرد که او زنده و سالم است [4] در کافيه الاثر از شيخ کليني و او از دائيش علان رازي روايت نموده که گفت: يکي از علماي ما شيعه بمن خبر داد که چون مادر امام زمان آبستن شد امام حسن عسکري (ع) بوي فرمود: بزودي پسري مياوري که نامش م ح م د خواهد بود و او قائم بعد از من است و نيز در کمال الدين از ابوحاتم نقل کرده که گفت: در سال دويست و شصت هجري از امام حسن عسکري شنيدم که فرمود: شيعيان من پراکنده شدند در همان سال حضرت وفات يافت و شيعيان و يارانش دچار تفرقه و انشعاب گرديدند. برخي



[ صفحه 394]



جعفر کذاب را جانشين امام دانستند، و گروهي دستخوش شک و ترديد شدند، و عده اي در حالت تحير بسر بردند، و بعضي که توفيق الهي شامل حالشان بود، بر دين خود ثابت ماندند. قطب الدين راوندي در کتاب خرايج از عيسي بن شح روايت نموده که گفت: موقعيکه من زنداني بودم امام حسن عسگري عليه السلام را نيز بزندان ما آوردند و من آن حضرت را ميشناختم. حضرت بمن فرمود سن تو شصت و پنجسال و يکماه و دو روز است کتاب دعائي نزد من بود که تاريخ ولادتم در آن نوشته شده بود، چون در آن نظر کردم ديدم همانطور است که حضرت فرموده بود سپس حضرت پرسيد: آيا فرزندي داري؟ عرضکردم: نه فرمود: خدايا پسري بوي روزي کن که پشتيبان او باشد، چون خوب پشتيباني است اولاد براي آدمي آنگاه باين شعر تمثل جست:



من کان ذا عضد يدرک ظلامته

ان الذليل الذي ليست له عضد



يعني: کسيکه پشتيبان داشته باشد، ميتواند بر دشمنان خود چيره شود. ذليل کسي است که پشتيبان ندارد من عرضکردم: شما پسري داريد؟ فرمود: آري، بخدا قسم بزودي پسري بمن موهبت ميشود که جهان را پر از عدل کند ولي تاکنون متولد نشده است. آنگاه باين دو شعر تمثل فرمود:



لعلک يوما ان تراني کانما

بني حوالي الاسود اللوابد



فان تميما قبل ان يلد الحصا

اقام زمانا و هو في الناس واحد



يعني: شايد روزي مرا به بيني که فرزندانم مانند شيرهائي که يالشان روي هم ريخته است در پيرامنم اجتماع نموده باشند، چنانکه تميم پيش از آنکه چون ريگ بيابان زاد و ولد کند، سالها تنها ميزيست [5] .



[ صفحه 395]




پاورقي

[1] ابو هاشم جعفري - نواده جعفر طيار است، باين شرح: داود بن قاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن ابيطالب از راويان عظيم الشان و بزرگوار شيعه و شاگرد حضرت رضا، و امام محمد تقي و امام علي النقي و امام حسن عسکري و امام زمان عليهم السلام است و نزد آنها با عظمت و احترام مي زيست.

تمام علما و راويان شيعه از وي روايت کرده اند او راست اخبار وسائل و اشعار زيبا د رمدح ائمه اطهار.

مردي پرهيزکار، زاهد و عالمي پارسا بوده و در ميان فرزندان دودمان ابوطالب بعد از ائمه هيچکس در بلندي نسب بپايه ي او نمي رسد. بگفته ي سيد بن طاووس وي از وکلاي ناحيه ي مقدسه ي امام زمان (ع) بوده است. او سال 261 هجري بعالم باقي شتافت؛ پدرش قاسم بن اسحاق حکمران يمن و مردي عاليقدر بود و مادرش دختر قاسم بن محمد بن ابي بکر است و از اين روي پسر خاله ي حضرت صادق مي باشد الکني و الالقاب.

[2] و در کمال الدين شيخ صدوق نقل مي کند که صقر بن ابي دلف گفت: وقتي امام علي النقي (ع) در زندان متوکل محبوس بود رفتم بسامره نزد زراقي حاجب. چون زراقي مرا ديد سخن خود را قطع کرد تا اهل مجلس برخاستند و رفتند - بعد گفت من هم با تو در عقيده بامامت اين آقا که در زندان خليفه است موافقم. سپس مرا بزندان فرستاد تا حضرت را ديده و سؤالات خود را پرسيده و بزودي برگردم.

وقتي بزندان رفتم ديدم حضرت در زندان نمناک و تاريک بر روي حصيري نشسته و قبري در جلو آن حضرت حفر کرده اند - من گريستم حضرت فرمود گريه مکن اگر سؤالي داري بپرس و زود برگرد که مي ترسم خطري متوجه تو گردد.

عرض کردم: آقا! روايتي از جد شما پيغمبر رسيده است که فرموده است لا تعادوا الايام فتعاديکم يعني: دشمني با روزها مکنيد که آنها هم با شما دشمني خواهد کرد. معني اين حديث چيست؟.

حضرت فرمود: منظور از ايام و روزها ما هستيم تا آنگاه که آسمان و زمين برقرار است. باسن شرح که منظور از شنبه پيغمبر اکرم و يک شنبه امير المومنين علي (ع) و روز دوشنبه امام حسن و امام حسين سه شنبه علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد، چهار شنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و من و پنجشنبه حسن عسکري فرزندم حسن و جمعه فرزند فرزندم حجت قائم است که اهل حق بسوي او گرد آيند. پس در دنيا با آنها دشمني نکنيد که آنها در آخرت با شما دشمني خواهند کرد.

[3] درصفحه ي اول کتاب نزريک بان مضمون نيز از آن حضرت روايت شد بآنجا رجوع شود.

[4] اين روايت بخوبي مي رساند که پدر بزرگوار امام زمان تا چه اندازه تحت نظر بوده و امام عصر نيز در چه شرائطي متولد گرديده که بايد با نزديکان و خواص آنها نيز با اشاره سخن بگويند، مبادا کسي سخن او را بشنود و بدولت گزارش دهد و ايجاد خطر کند.

[5] شعر از ديگري است. حضرت باين لحاظ انشاد فرموده که پيش از وقت؛ اطلاع بميلاد فرزندش امام زمان ارواحنا فداه و بقاي نسل خود بدهد.