بازگشت

رواياتي که درباره مهدي موعود جهان از حضرت امام حسن و حضرت ام


شيخ صدوق در کتاب کمال الدين از ابوسعيد عقيصاء روايت ميکند که چون حضرت امام حسين عليه السلام با معاويه صلح کرد و مردم نزد وي ميامدند، عده اي حضرتش را از صلح با معاويه سرزنش کردند، فرمود: واي بر شما نميدانيد مقصود من چه بود صلح من با معاويه از آنچه آفتاب بر آن ميتابد و غروب ميکند، براي شيعيانم بهتر است. نميدانيد مقصود من چه بود صلح من با معاويه از آنچه آفتاب بر آن ميتابد و غروب ميکند، براي شيعيانم بهتر است. نميدانيد که من امام شما هستم و اطاعت از فرمان من بر شما واجب است، و بفرموده پيغمبر يکي از دو آقاي اهل بهشت ميباشم؟ [1] گفتند چرا، ميدانيم فرمود: نميدانيد، که چون خضر عليه السلام کشتي را سوراخ کرد، و آن کودک را بقتل رسانيد و ديوار را استوار نمود [2] باعث خشم موسي بن عمران عليه السلام شد که حکمت آن کار بر او پوشيده بود ولي نزد خداوند عمل خضر کاري موافق حکمت و صحيح بود؟. نميدانيد چنين مقدر شده که هر يک از ما ائمه سازش با سلطان زمانش را به گردن ميگيرد، جز قائم ما که عيسي روح الله پشت سر او نماز ميگذارد و خداوند ولادت او را از مردم پوشيده ميدارد و خود وي از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بيعت هيچکس در گردن وي نباشد.



[ صفحه 356]



و مجبور نشود در برابر سلاطين زمانش سکوت نموده با آنها بيعت و سازش کند او فرزند نهمي برادرم حسين پسر فاطمه بانوي بانوان است، خداوند در طول غيبت عمر او را طولاني گرداند آنگاه با قدرت کامله خود بصورت جواني که کمتر از چهل سال داشته باشد ظاهر سازد. تا همه بدانند که: خداوند بر همه چيز توانا است. و نيز در کتاب از امام صادق عليه السلام از آن حضرت روايت نموده که حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: پسر نهمين من سنتي از يوسف و سنتي از موسي بن عمران دارد و او قائم ما اهلبيت است که خداوند در يک شب کار او را اصلاح ميکند وسائل ظهور او را فراهم مياورد و ياران او را نزد او گرد آورد. نيز در آن کتاب از عبد الله بن زبير روايت نموده که گفت: شنيدم امام حسين عليه السلام ميفرمود: قائم اين امت نهمين فرزند من است و هم او است که از نظرها غائب شود و در حال حيات ارثش را تقسيم ميکنند [3] و نيز در کمال الدين از امام حسين عليه السلام روايت شده که فرمود: ما دوازده مهدي داريم. اول آنها اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام و آخر آنها نهمين فرزند من است، او امامي است که قيام بحق مي نمايد خداوند زمين را پس از آنکه با کيفر و بيديني اهلش مرده باشد، بوسيله او زنده ميکند و هم بوسيله او دين حق اسلام را بر همه اديان غالب ميگرداند، هر چند مشرکان نخواهند. او غيبتي دارد که در آن مردم بسياري از دين بر ميگردند. و گروهي ديگر بر دين حق اسلام ثابت باشند. برخي از روي سرزنش بانها ميگويند: اگر راست ميگوئيد موقع ظهور امام زمان شما چه وقت است؟ اما ان الصابر في غيبته علي الاذي و التکذيب بمنزله المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله. آگاه باشيد آنها که در غيبت وي با تحمل رنجها و تکذيب بي دينان بر عقيده



[ صفحه 357]



خود ثابت ميمانند، مثل کساني هستند که با شمشير در رکاب رسولخدا جهاد کردند. همچنين در کمال الدين از عبد الله بن عمر روايت کرده که گفت: از حسين بن علي (ع) شنيدم مي فرمود: اگر جز يک روز از عمر دنيا باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند، تا مردي از اولاد من قيام کند و زمين را پر از عدل و داد نمايد، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد، اينطور از پيغمبر شنيدم. هم در آن کتاب از عيسي خشاب نقل کرده که گفت به حسين بن علي عليه السلام عرضکردم: صاحب الامر شما هستيد؟ فرمود: نه صاحب الامر کسي است که از اهل و وطن دور و مهجور، پدرش را کشته اند و او خونخواهي نکرده است. کنيه اش کنيه عمويش [4] مي باشد و هشت ماه شمشيرش را روي دوشش گذاشته است. در غيبت شيخ طوسي از عبد الله بن شريک حديث مفصلي نقل ميکند که مختصر آن اينست: امام حسين (ع) از کنار جماعتي از بني اميه که در مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله نشسته بودند گذشت و رو بانها کرد و فرمود: بدانيد که بخدا قسم عمر دنيا بپايان نميرسد تا اينکه خداوند مردي از نسل من برانگيزد و هزار نفر از شما را بقتل رساند و با آن هزار نفر هزار ديگر و با آن هزار نفر نيز هزار نفر ديگر من عرضکردم: فدايت شوم اينان اولاد فلان و فلان ميباشند و باين تعداد که فرموديد نميرسند. فرمود: در آن زمان از صلب هر يک از بني اميه عده اي بسيار خواهند بود و بزرگ آنها نيز از خودشان مي باشد. [5] .



[ صفحه 358]




پاورقي

[1] اشاره است بروايت متواتر: ان الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنة.

[2] اشاره بداستان موسي و خضر و آيات 59 تا 82 سوره کهف است.

[3] با اين که امام زمان (ع) بعد از رحلت پدر بزرگوارش زنده بود، ما ترک امام حسن عسکري (ع) را به برادرش جعفر کذاب و مادرش تقسيم نمودند المقالات و الرق سعد بن عبد الله اشعري.

[4] در زيرنويس صفحه 304 نوشتيم که چون اين گونه روايات مخالف روايات کثيره ي شيعه و سني است که مي فرمايد کنيه اش کنيه پيغمبر است، اعتبار ندارد و گفتيم که بر فرض صحت، حتما اشتباهي از طرف راوي يا کاتب روي داده، شايد کنيته کنية عمه لفظ عمه در اصل جده بوده و اشتباه ضبط شده است.

البته اين احتمال هم هست که کنيه ي عموي امام زمان هم مثل کنيه ي پيغمبر ابوالقاسم بوده است.

[5] مقصود سفياني است.